اختصاصی شبکه اجتهاد: حجتالاسلام دکتر سجاد ایزدهی، مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چندی پیش در همایش «حوزه انقلابی، مسئولیتهای ملی و فراملی» که در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد، مقاله خود تحت عنوان «علوم حوزوی در تراز حوزهی انقلابی» را ارائه کرد. بخشهایی از ارائه ایشان از این مقاله، ازنظر شما میگذرد.
احساس خطر مقام معظم رهبری
از اینکه مقام معظم رهبری چرا در دو سال گذشته بحث حوزه انقلابی را مطرح کردند و آیا قبل از آن چنین مسئلهای نبود یا ویژگی خاصی داشت، به ذهن میآید حوزه از آغاز رویکرد انقلابی داشت، با پدیده انقلاب اسلامی، انقلابیگری وجود داشت. حوزه داعیهدار انقلاب در مرحله ایجاد، تثبیت و هدایت بود؛ اما نکتهای که موجب شده در چند سال اخیر رهبری در بحث حوزه انقلابی تأکید کنند؛ شاید به جهت خطری بود که ایشان احساس کردند یا تغییر رویکردی بود یا احتمال این رویکرد وجود داشت که چهبسا رویکرد دانشی و علوم حوزوی، قدری به این سمت که حساب خودش را از نظام جدا کند متمایل بشود؛ نه به معنای یک نظریه، بلکه عملاً وارد عرصه راهبری نظام نشود و عملاً بهعنوان کسی در کنار نظام حرف خودش را بزند و نظام هم حرف خودش را بزند، درحالیکه حوزه علمیه به مثابه مادر نظام و کسی که راهبر نظام است و نرمافزار هدایت نظام را ترسیم، تدوین و ارائه میکند باید حتماً به صورت حداکثری با این فرایند همراهی داشته و بلکه جلودار باشد. به همین لحاظ، بنده علوم حوزوی در تراز انقلاب را مدنظر قراردادم و اینکه اگر علوم حوزوی بخواهد در تراز انقلاب اسلامی، کارکرد خودش را داشته باشد چگونه باید باشد؟
حوزه انقلابی چیست؟
مراد ما از حوزه، مدرسه خاص و طلبههای خاص نیستند. بلکه مراد، آن نهادی فراگیر و شخصیتی حقوقی است که وظیفهاش تولید علوم دینی، هدایت مؤمنان، پاسخ به شبهات و تضمین دینداری مردم است. اگر اینگونه باشد همه کارگزاران، ساختار، محتوا و دانشش باید در این راستا به کار گرفته شوند. وقتی صحبت از حوزه انقلابی میکنیم، میتوان چهار معنا، برای آن در نظر گرفت:
۱- حوزهای که مستقل نیست و عملاً به مثابه یکی از نهادهای انقلاب اسلامی تلقی میشود. طبیعتاً این معنا مدنظر نیست.
۲- حوزه انقلابی به مثابه نهادی که با ساختار انقلابی، چابک، هدفمند و کارآمد، برای وصول به یک نتیجه مشخص ذیل اهداف انقلاب اسلامی که فارغ از اهداف اسلام اصیل نیست حرکت میکند.
۳- مراد از حوزه انقلابی، شاید نرمافزار او باشد که اگر نرمافزار و دانش و برونداد علمی این حوزه انقلابی باشد، میشود به آن، حوزه انقلابی اطلاق کرد.
۴- حوزه انقلابی حوزهای است که طلاب آن، دارای رویکرد انقلابی بوده و چه در قبال حاکمیت طاغوت و چه در حاکمیت مطلوب، وظیفه و کارکرد خودشان را داشته باشند.
قدر جامع از این چهار معنا، تحولخواهی و خروج از رویکرد موجود به رویکرد مطلوب است. چنین حوزهای در راستای تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب هست؛ و لذا ساکت نیست و رویکرد خروشان خودش را دارد. هم در از بین بردن نظام طاغوت و هم در ایجاد نظام مطلوب یا هدایت و راهبری آن، به سمت رویکرد حداکثری است. ما همچنان گامهای اولیه را طی میکنیم؛ چون هدفگذاری، هدفگذاری بسیار بلندی بود. به تعبیر مقام معظم رهبری، امام گوی انقلاب را بهگونهای با شدت پرتاب کرد که ما حالا حالاها داریم دنبال این گوی میدویم، نه اینکه ما این گوی را پیش میبریم.
با همایش و نشست، حوزه انقلابی نمیشود
این هدفگذاریِ بسیار بلند، مقتضی این است که همچنان گامهایمان را برداریم. این امر طبیعتاً مستلزم صرف هزینه، انسجام و هدفگذاری مشخص است. از این نکته هم معلوم میشود که مراد ما از حوزه انقلابی یک پروسه نیست که فردا یک کاری انجام بدهیم یا نشستی بگیریم و بگوییم حوزه انقلابی شد.
تقسیم مخاطبان علوم حوزوی
حوزه انقلابی به مثابه خود انقلاب، یک پروسه است و نه یک پروژه؛ لذا طبیعتاً باید یک فرایندی را طی کند و از مرحله اقلی به مرحله اکثری و از موجود به مطلوب برسد و همینطور به مراحل بالاتر صعود کند. بر همین اساس، حوزه انقلابی مقولهای مشکک است نه متواطی؛ یعنی حدیقفی برای او قابل تصور نیست، بلکه میتواند رو به سوی مطلوب و آرمانها داشته باشد. نکته دیگر این است که مخاطبان علوم حوزوی به سه دسته تقسیم میشوند:
به صورت عادی از قدیمالایام کسانی که مخاطب علوم حوزوی و حوزویان بودند یا افراد مؤمنی بودند که معمولاً در عرصه فقه، کلام و سایر علوم از حوزه استفاده میکردند و علوم حوزوی به آنها تزریق میشد. این کارکرد سنتی حوزه بود.
در مقبال آن، یک مخاطبهای دیگری هم وجود دارند که آنها غیر مؤمناناند، اعم از اینکه مسلمان باشند یا کافر. در عرصه علم کلام و علم فلسفه طبیعتاً باید به آنها پاسخ داد و اگر ابهام، اشکال و ایرادی هست برطرف نمود. از قدیم عالمان حوزه این رفتار را انجام میدادند.
بازنگری برای رسیدن به وضع مطلوب
نکته محوری این هست که اگر قرار باشد حوزه انقلابی از وضع موجود به سمت مطلوب گرایش پیدا بکند، قطعاً باید در چند چیز بازنگری کند.
یکی بحث پویایی در روش است. اگر روشهای گذشته ما در علوم حوزوی، مثلاً نص پسند بود یا مثلاً به یک روشهای حداقلی اکتفا میشد، سنخ استلزام اداره جامعه و اینکه حوزه باید نرمافزار جامعه را ارائه کند این است که در روشها بازنگری کند. هرگاه در حوزههای علمیه، روشها نو شد، حوزه متحول شد. ما مکاتب و مدرسههای مختلف لااقل فقهی را میبینیم که اگر روشها متحول شد، یک مکتب جدیدی رقم خورد. مکتب شیخ طوسی، با روش مشخص شد. مکتب اخباری، مکتب مرحوم وحید بهبهانی و مکتب مرحوم شیخ انصاری با روش مشخص شد. در مکتب فقه انقلاب اسلامی و فقه حکومتی هم قطعاً باید با روش این اتفاق بیفتد.
تحول واقعی بعد از ایجاد روش نو، پدید میآید
تا وقتی روش نو نشود، هیچ تحولی به معنای واقعی، اتفاق نخواهد افتاد. اگر پردازشگر کامپیوتر، متناسب با حجم دادهها نباشد، حجم دادهها قابل پردازش نخواهد بود و عملاً دستگاه به تعبیر امروزی، هنگ خواهد کرد. لذا اگر کامپیوتری داشته باشیم و حجم داده را تا یک ترابایت، دو ترابایت بالا ببریم، اما پردازشگر نتواند اینها را پردازش کند، این اطلاعات نه فقط فایده نخواهد داشت بلکه عملاً به بنبست خواهد رسید و هنگ خواهد کرد.
روزآمدی بهجای روزمرگی
نکته دوم این است که بهجای روزمرگی، به روزآمدی رو بیاوریم. زمان قبل از انقلاب اسلامی، دغدغه روزمرگی داشتیم و لذا در فضای حوزه و متناسب با نوع مخاطبانمان نکاتی را میگفتیم؛ اما امروزه باید روزآمد باشیم بهاینعلت که مخاطبانمان روزآمد شدند و عرصههای مختلفی برای ما اضافه شد. فقط عرصه فقه را اگر لحاظ بکنیم، عرصههای تخصصی بسیار زیادی بر آن افزوده شد که عملاً اگر روزآمدی نباشد، چهبسا به سکولاریسم منتهی شود. ما چارهای نداریم جز اینکه نظام را پیش ببریم، یا با منابع خودمان یا از منابع غیردینی.
نکته سوم کارآمدی است. اگر در زمانهای قبل از انقلاب بحث ما حجیت بود، یعنی اگر نکتهای داشتیم میگفتیم نص اینگونه اقتضا کرده است والسلام؛ اما امروزه چون اداره جامعه مدنظر هست، لذا باید به گونهای رفتار کنیم که هم مستند به نص بشود و هم به گونه مطلوب اداره شدن جامعه مدنظر قرار بگیرد. البته کارآمدی هم خودش مستند به نص است و فارغ از نص نیست که قائل به التقاط بشویم. همچنین در بحث نظام یافتگی، ما در زمان قبل از انقلاب به شکل نظامواره به مسائل نگاه نمیکردیم. فلسفه و کلام با فقه و فقه ما با اخلاق یک منظومه نبود و هرکدام از مناظر مختلف نگاه میکردند. طبیعتاً این وسط اختلافهای جدی وجود داشت و هم از داخل خود بحث فقه، عبادات به یکسو میرفت، اقتصاد یکسو میرفت و سیاست به یکسو میرفت. این تناقضهای جدی وجود داشت؛ اما امروزه نمیتوان غیر نظاممند و نظامواره نگاه کرد. انسجام درونی، غایتمندی و مواردی که در بحث نظامیافتگی هست حتماً باید لحاظ بشود و الا نظام عملاً نرمافزارش در بنبست قرار میگیرد.
راهکار تحول چیست؟
در راهکار تحول، اول باید علوم حوزوی را در راستای اداره مطلوب نظام، بازتولید کنیم. دوم، برای علوم حوزوی دامنه سیاسی اجتماعی ایجاد بکنیم، بهصورت خاص مثل فلسفه، به صورت خاص مثل کلام تا سطوح نازل زندگی انسانها به سیاستورزی و سیاستگذاری نزدیک شود. نکته سوم اینکه باید همه شئون زندگی پاسخ گفت و به آن، به صورت همه جانبه نگاه کرد. نکته آخر این است که در علوم حوزوی و به صورت خاص در حوزه فقه، باید رویکرد فقه حکومتی داشت و از خاستگاه فقه و با رویکرد فقه حکومتی به مسائل پاسخ گفت. به جای اینکه پاسخها از مجرای مجلس و شورای نگهبان رد شود، باید عمدتاً از خاستگاه حوزه علمیه عبور کند.