شبکه اجتهاد: دوری زمانی یک واقعه یکی از عناصری است که در اطمینان و عدم اطمینان به صدور آن مؤثرند. اما عناصر دیگری چون «اهمیت حادثه» در کارند. اهمیت حادثه موجب میشود تا اهتمام به نقل آن افزایش یابد. در زمان وقوع انقلاب مشروطه شاید صدها حادثهی دیگر نیز رخ داده باشد، ولی اکنون بسیاری از آن حوادث به دست فراموشی سپرده شدهاند؛ اما اصل این واقعه از مسلمات تاریخی است، چرا؟ چون حادثه برای همه اهمیت داشته و اهتمام به نقلش زیاد بوده است.
امروزه کسی که در اصل وجود پیامبری به نام ابراهیم (ع) در هزاران سال قبل شک کند مستقیم الفکر به شمار نمیآید؛ زیرا در یکی از متواترات تاریخی شبهه میکند؛ نمیگویم جلوی شکش را بگیریم؛ میگویم دستگاه ادراک او به هر دلیل دچار اختلال شده؛ زیرا در واقعهای تردید میکند که در قرون متمادی توسط بیشماری از اشخاص دست به دست و سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده است. هر چه اهمیت یک واقعه افزایش یابد انگیزه بر ثبت و نقل آن نیز افزونی مییابد.
از همان صدر اسلام به دلیل آن که مسلمانان کلمات و کردار پیامبر (ص) را دستور العمل دین خود میدانستند به کیفیت نقل آن اهتمام فراوان داشتند و همین امر موجب شد که از صدر اول، دقت در حال راویان حدیث رواج یابد. آنان از همان هنگام به جرح و تعدیل روات همت گماشتند و این همت از نسلی به نسل دیگر رسید تا جائی که در قرون مختلف مجموعههای بزرگی در علم رجال حدیث و تراجم پدید آمد.
امروزه یک متخصص با مراجعه به آن مجموعههای رجال یا تراجم میتواند در موارد زیادی به احوالات راوی وقوف یابد.
فراموش نکنیم: “هیچ گاه اجتهاد یک مجتهد بر اساس روایتی تاریخی که در گوشهای از کتب یافته، بدون اطمینان به حجیت آن روایت نیست”.
کافی است برای اذعان به این مدعا مسألهاى خاص را در یکی از کتب فقهی پی جوئی کنید، البته استفاده از کتب استدلالی هر فنی نیازمند آشنائی با زبان آن فن است.
تلاش نافرجام: از ابتداى دورهى نقل حدیث، گروه جعل نیز فعال شد. این گروه با انگیزههای متفاوت میکوشید تا احادیثی دروغین را از زبان پیامبر خدا (ص) و امامان معصوم در جامعه رواج دهد؛ ولی از یک سو به دلیل آن که مسأله، مسألهى دین بود و از دیگر سو به دلیل تلاش مضاعف خود ائمهی طاهرین و اصحابشان، گروه جعل در این تلاش ناکام ماند.
با وجود چشمان تیز بین ناقلان حدیث و نیز اهتمام امامان، دروغ زنان در کم ترین فرصت ممکن شناسائی میشدند و از آنان نقلی نمیشد و یا کتبشان پالایش میگشت و این از اختصاصیات مذهب شیعه است.
شیخ مفید (ره) لعن امام صادق (ع) بر مغیره بن سعید به دلیل دروغ بستن بر امامان را گزارش کرده است. (اختصاص ص ۲۰۴).
زید نرسی گزارش میکند: “وقتی ابو الخطاب اداعاهای غلو آمیزی در مورد امام صادق (ع) نمود و خبر به حضرتش رسید، دیدم اشک از دیدگان جنابش جاری گشت و فرمود: “بارخدایا، من از آن چه او به من نسبت داده بری هستم، همهی وجودم در مقابل تو خاشع است، بندهی تو ام و پسر بندهی تو ام و در مقابلت ذلیلم”. (اصل زید نرسی).
محمد بن علی شلمغانی از پیشگامان اصحاب بود، اما بعدا حسد بر حسین بن روح او را به وادی انحراف کشاند؛
شیخ طوسی(ره) گزارش میکند: “آن گاه که شلمغانی منحرف شد از سوی امام (ع) توسط حسین بن روح توقیعی مبنی بر لعن وی رسید.(الغیبه: ۴۰۹).
جالب آن که پس از آن تمام “کتاب التکلیف” شلمغانی به دقت توسط اصحاب بررسی و دو یا سه حدیث دروغینش استخراج شد.(همان ص ۴۰۹)
آنگاه که برای حفظ جان یونس بن عبد الرحمن احادیثی در طعن وی صادر شدند امام جواد (ع) خود مانع از میان رفتن اعتبار احادیث وی شدند.
در این زمینه گزارش احمد ابی خلف خواندنی است: “در ایام بیماریم امام جواد (ع) به دیدنم آمدند؛ کتاب (یوم و لیله)ی یونس بن عبد الرحمن بر بالینم بود؛ حضرتش از ابتدا تا انتهای کتاب را ورق به ورق خواندند و آن گاه دو مرتبه فرمودند: خدای، یونس را رحمت کند، خدای، یونس را رحمت کند”. (رجال کشی ج۲ /۷۸۰). نگارنده صدها مورد از این دست را در پیش رو دارد.
به نظر بنده ادعای بنا نهاده شدن فتاوی بر روایات جعلی ناشی از تنها یک نیم نگاه بر بخش کوچکی از تاریخ حدیث است.
پرسش: فرض کنید میخواهید دو کلمه را از دیگری نقل نمائید؛ چقدر احتمال دارد در نقل شما خطا راه یابد؟ حال اگر سه کلمه باشد آیا احتمال اشتباه در حکایت افزایش نمییابد؟ اگر ده کلمه شود چه؟ و اگر یک سخنرانی طولانی باشد چه؟ آیا در صورتی که فاصلهی زمانی بین ایراد سخنرانی و نقل آن زیاد شود احتمال اشتباه در نقل افزایش نمییابد؟
با این وجود چگونه میتوان احتمال قوی خطا در نقل راویان حدیث را نادیده گرفت و به این تعداد زیاد از احادیث اعتماد نمود و بر اساس آنها فتاوائی داد که گاه با خون آدمیان سر و کار دارند.
پاسخ: اگر بنا بر این باشد که شما ملزم به حکایت عین الفاظی که شنیدهاید نباشید و تنها الزام به نقل مفاد آنها داشته باشید آیا احتمال خطا کاهش نمییابد. در زمینهی جواز نقل به معنا روایات فراوانی از امامان معصوم (علیهمالسلام) به ما رسیده که نگارنده به عنوان نمونه تنها یک روایت کوتاه را میآورد:
امام صادق (ع): “إذا أصبت الحدیث فأعرب عنه بما شئت”. (الاصول السته عشر، ص ۱۰۹، کتاب حسین بن عثمان). ترجمه: “هر گاه به معنای حدیث رسیدی آن معنا را با هر لفظی که میخواهی حکایت نما”.
برای نقل حدیث، کافی است راوی معنا را درست در یابد و سپس به مخاطب منتقل نماید؛ و لو با عین الفاظی که شنیده نباشد.
آیا میان نقل کسی که برای شنیدن یک سخنرانی به مجلسی میرود با شخصی که خود را مأمور ضبط و نقل آن سخنرانی میبیند تفاوتی نمیبینید؟ یعنی در صد احتمال خطا در این دو به یک میزان است! حال اگر میان این ناقلان همپوشانی باشد و همگی بر کار نقل هم، نظارت نمایند آیا باز احتمال خطا کاهش نمییابد؟
فرایند نقل حدیث در میان شیعیان چیزی شبیه نگارش “ویکی پدیا” بوده است. یعنی: نقل و نگارش همراه با دقت حاصل از نظارت همگانی. برای دریافت این مدعا آشنائی سطحی با سه علم “رجال” و “فهرست” و “تراجم” کافی است.
با واکاوی این علوم در خواهیم یافت که راویان حدیث با چه دقتی بر کیفیت نقل همکاران خود نظارت مینمودند؛ گاه یک راوی را از شهری بیرون میراندند؛ نه به دلیل آن که خود او کم و زیاد میکرد، بلکه تنها به این جهت که از ضعفاء یا مجاهیل حکایت کرده بود.
گاهی فقط به فاصلهی زمانی صدور یک روایت و حکایت امروزین آن توجه میشود و این نکته مغفول میماند که: “این روایات نسل به نسل و طبقه به طبقه توسط روات آن نسل با وسواس و دقت در نقل از طبقهی پیشین دست به دست شدهاند، نه این که به یک باره شخصی داستانی بدون سند از هزار و پانصد سال پیش از خود حکایت نماید”.