فقیهان کوشیدهاند با تکیه بر مبانی ثابت اجتهادی و اصول و قواعد ابتکاری پاسخی مناسب برای مسئلههای تازه پیدا بکنند. فنآوریِ نوین ازجمله پدیدههایی است که انتظار میرود فقه دربارۀ شیوه و حدودوثغور بهرهبرداری از آن سخن بگوید. البته فراتر از این، انتظار میرود که فقه در هدفگذاری برای تولید ابزارهای نو ورود کند.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، اولین نشست تخصصی در پنل فقه و فناوری «همایش دین، فرهنگ و فناوری» با موضوع «جایگاه فقه در نظام فناوری جمهوری اسلامی ایران؛ وضع موجود، وضع مطلوب» توسط مؤسسه فتوح اندیشه قم برگزار شد. در این نشست علمی – تخصصی حجتالاسلام والمسلمین دکتر علی عباسی عضو هیأت علمی جامعهالمصطفی العالمیه در جمع نخبگان حوزوی و اعضاء حلقه تخصصی فقه فناوری مؤسسه فتوح به ارائه مطلب پرداخت. آنچه در پی میخوانید گزارش تفصیلی این نشست علمی است.
امروزه فنآوری نه یک ابزار بلکه بهمثابۀ شیوۀ زندگی است
استاد عباسی: طبعاً با توجه به سابقه کاری بنده شاید بیشتر احساس میشد که باید از منظر فلسفۀ علم به موضوع فنآوری بپردازم و شاید بهطور طبیعی هم بخش زیادی از نکاتی که تقدیم شما میشود، معطوف به نگاههای فلسفه علمی به فنآوری باشد. ولی سعی میکنم از باب انجاموظیفه و امتثال امر، مباحثی هم در ارتباط با فقه و فنآوری عرض کنم. فلذا پیشاپیش این را هم عذرخواهی میکنم که بنده خیلی ورودی به مباحث فقهی ندارم و ادعایی ندارم و توقع اینکه بخواهم در مباحث فقهی این حوزه، نظری تقدیم بکنم نداشته باشید.
از فناوری تعریفهای مختلفی صورت گرفته است. برخی این واژه را به سمتوسوی مباحث سختافزاری و تکنیکسوق دادند و بسیاری هم در درون این واژه فنآوری یک معانی نرمافزاری و درواقع یک شیوه زندگی گنجاندند، بهنوعی که فنآوری حاوی مطالبی فراتر از آن ابزار ملموس و محسوسی است که ما امروز آن را بهعنوان فراوردۀ دانش به شمار میآوریم. فناوری به این معنا، حملکننده یک فرهنگ، یک نگاه به زندگی و یک جهانبینی هم میتواند باشد. اما بهلحاظ مفهومشناسی، فنآوری مهارتی است برای ساختن افزار، اعم از سخت یا نرم، و به کار بردن آن. این لفظ از دو واژه «تخنه» یونانی بهمعنای هنر و مهارت و «لوجیک» بهمعنای دانش و خرد گرفته شده است.
تکنوکراسی را هم که میگویند، درواقع هممفهوم فنسالاری است و آن دیدگاهی است که فنسالاران یعنی کسانی که با فنآوری آشنا هستند، جامعه را مدیریت بکنند. این اصطلاح برساختۀ «ویلیام هنری اسمیت» نویسندۀ آمریکایی است و امروزه فنسالاری بهمعنی هواداری از رهبری ارباب فن و فنآوری در جامعه است.
«فنآوری» تا قرن ۱۷ کمتر با فنون مکانیکی مرتبط بود ولی ازآنپس ارتباط قوی با فنون عملی و صنعت پیدا کرد. بهدلیل اینکه صنعت و تکنیک جدید از قرن هفدهم و با انقلاب صنعتی رشد پیدا کرد طبیعتاً فنآوری به مفهوم جدیدش در دوره جدید پیدا شده و یک مفهوم مدرن است و طبیعتاً حاوی اصول و ارزشهایی است که در دورۀ جدید شکل گرفته است. پیشتر فنآوری در یونان نهایتاً به یک صنعتی در حد ساخت قایقها و کشتیها و امثال اینها اشاره میکرده یا به محاسبات ریاضی برای چرتکهانداختن اطلاق داشته است.
بهعبارتدیگر اندیشمندان واژۀ فنآوری را در یک فرایند تاریخی به معنای مختلفی بهکار گرفتند که مخصوصاً از قرن ۱۷ یک رابطهای با صنعت جدید و فراوردههای دانش کاربردی جدید پیدا میکند. در دهههای اخیر از این واژه بیشتر مفهوم علم کاربردی ارایه شده و از مهارتهای استادی ـ شاگردیِ صرف فاصله گرفته و عبور کرده و به صنعتهای پیچیدهای رسیده که امروزه شاهد آن هستیم.
این نکته را هم باید بدانیم که برخلاف گذشته، صنایع امروزی معمولاً یک «دانش» نهفته را بهعنوان پشتوانه دارد و طبیعتاً فنآوری پیشفرض و پیشنیازش یک دانش است.
در علوم انسانی ارزیابی و رویکردهای مختلفی در قبال فنآوری به چشم میخورد. این رویکردها شامل: دیدگاههایی که فنآوری مدرن را بهدلیل مادیانگاری و بیعاطفگی محکوم کردند؛ و نیز دیدگاههایی که خلاقیت را در فنآوری ستودند، میباشد.
در علوم انسانی و مخصوصاً در غرب در یکی ـ دو سدۀ اخیر، به تحلیل فنآوری و اینکه فنآوری چه مزایا و معایبی دارد پرداخته شده است. بعضیها بهشدت در مقابل فنآوری که تااندازهای آن را نزدیک به ماشینیسم تصور کردهاند موضع گرفتند و اینکه فنآوری موجب شده که از ارتباط ما با طبیعت کاسته بشود و عواطف انسانی در میان انسانها کمرنگ بشود و رواج مادهانگاری و بیعاطفگی و… . اینها نمونههایی از آثار منفی فنآوری در میان بشر و جامعه بشری است. بعضیها هم گفتند که این خلاقیتهای امروزی بشر مدیون همین فنآوریها است.
از گذشته هم راجع به اینکه این فنآوری یک امر خنثی است، بدون جهت است، جهتگیری خاصی درونش هست یا نیست، گفتگو وجود داشته است. میدانید خود افلاطون هم میگوید «تخنه» ازنظر اخلاقی خنثی است؛ لذا تکنسینها و فنّاوران باید در خدمت کسانی باشند که میتوانند ارزشها و اهداف جامعه را ترسیم کنند؛ یعنی فیلسوفان. بنابراین ردۀ فناوران یک ردۀ خدمتگزاری است. اینها کارگزار جامعه هستند و حق ندارند سالاران جامعه باشند.
اما در دوره جدید این عوض شده و فنسالاری جایگاه مهمی پیدا کرده است. فنآوری و خود تخنه بهتعبیر فقهی یک ابزار و آلت مشترکه است که میتواند در مسیر درست یا غلط بهکار گرفته شود. لذا کاربر و زمینۀ کاربری آن مهم است که چه باشد. و به تعبیر افلاطون اگر این ابزار در دست فیلسوفان باشد آنها میتوانند اهداف متعالی را در جامعه پیش ببرند.
فنآوری امروزه برخلاف ابزار یا ماشین به امر خاص یا ملموسی اشاره نمیکند. بهعبارتدیگر فنآوری اشاره بهنوعی شیوۀ زندگی است. امروزه فنآوری پیچیدگی پیدا کرده و دیگر صرفاً وسیله و ابزار نیست؛ بلکه یک شیوه زندگی است. درواقع فلسفۀ فنآوری در چنین زمینهای ظهور پیدا میکند. یعنی وقتی نگاهمان به فنآوری فراتر از یک ابزار ساده شد و اینکه این ابزار در کنار خودش یک نحوهای از زندگی را دارد حمل میکند، طبیعتاً جا دارد که آن را تحلیل کنیم و کارکردها و آثاری را که میتواند بر سایر ابعاد حیات اجتماعی مانند فلسفه، هنر، دین، جامعه و اقتصاد بگذارد بیان کنیم و متقابلاً از تأثیراتی که میتواند از اینها بپذیرد، بحث کنیم.
فنآوری شامل دو حوز است: ساخت (با بهره از ابزار) و کاربُرد
در فلسفه فنآوری میپرسیم رابطۀ میان علم و فنآوری چیست و توسعۀ علم چگونه بر توسعۀ فنآوری اثر میگذارد؟ رابطه فنآوری با دیگر حوزههای زندگی همچون دین، هنر سیاست، اقتصاد چیست؟ اینها مباحثی است که در فلسفه فنآوری موردبحث قرار میگیرد.
خوب، من اینها را نخواستم بهتفصیل واردش بشوم. در عرف جامعه میگوییم منظور از فنآوری، فرآورده یا محصولی است که مبتنی بر یافتههای جدید علمی است. شخصی به نام «ماریو بونگه» از فیلسوفان علم و آرژانتینیُ الأصل است. او میگوید فنآوری علم علاوهبر محصول و فراوردۀ علم، یک نرمافزاری را به نام فرهنگ در کنارش وارد میکند. به نظر او، فنآوری علاوهبر محصول علم شامل قابلیتهای تکنیکی نیروهای ماهر و مدیران و کارگزاران هم میشود. یعنی یک تواناییها و قابلیتهایی در آن افراد وجود دارد که آنها هم بخشی از فنآوری جدید است. بنابراین فنآوری جدید صرفاً ابزار نیست.
«استفان کلانگ» هم که از فیلسوفان فلسفۀ فنآوری است، میگوید این واژه غیر از اشیاء به کنشها، رویهها و سیستمها نیز اطلاق میشود. بهعبارتدیگر سیستم اجتماعی تکنیک شامل دو حوزۀ ساخت (ابزار) و کاربُرد آن است. لذا بدون سیستم اجتماعی تکنیکیِ کاربرد، صرف تولید سختافزار هیچ هدف و غایتی نخواهد داشت. لذا مهمتر از سازنده و فنآور، «کاربرد» و شیوۀ بهکاربردن آن است. درواقع فنآوریها حاوی این هم هستند.
این است که میگوییم فناوری یک شیوۀ زندگی است؛ زیرا درون هر فراوردهای، فرهنگی از کاربری هم نهفته است. درواقع این سیستم اجتماعی تکنیکی کاربرد است که هدفها را تعیین میکند. یعنی بهطور طبیعی فنآوریهایی که در یک فضایی ساخته میشود براساس یک هدفگذاریهایی ساخته میشود و اینطوری نیست که بیهدف باشد.
ماریو بونگه، در بازشناسی شاخههای فنآوری از چند گروه یاد میکند که یکی گروه اجتماعی است. یعنی فنآوری فقط صنعت نیست؛ بلکه بخشی از فنآوری، فنآوری اجتماعی است که در حوزۀ اقتصاد مدیریت و تحقیق در عملیات به کار میرود. مثلاً تجارت الکترونیکی، یک فنآوری است. خود این تجارت الکترونیکی نه آن ابزارهایش، البته آن ابزارهایش مثل رایانه و سیستم جهانی کامپیوتر آنها هم بخشی از کار هستند؛ ولی خود این تجارت الکترونیکی این دیگر یک ابزار نیست؛ بلکه یک تکنیک اجتماعی در حوزۀ اقتصاد است. به تعبیر آقای بونگه، آن مهارتها هم بخشی از خود فنآوری است. او میگوید تجارت الکترونیک بهمثابه یک سیستم کاربرد از یکسو شامل مجموعهای از تکنیکها و سختافزارها همچون رایانهها و شبکه جهانی اینترنت است و از سوی دیگر شامل مهارتهای انسانی و روابط اجتماعی همچون قراردادهای الکترونیکی، پرداختهای الکترونیکی، گمرگ الکترونیکی است و اینها دیگر ربطی به ابزار ندارند و یکسری نهادهای قانونی حقوقی هستند؛ هرچندکه جزو فنآوری حساب میشوند.
فنآوری؛ هایدگر و فردید
در اینجا به برخی از کسانی اشاره کنم که جزو ناقدان علم جدید و فنآوری جدید هستند؛ مثل هایدگر که اینها هم به این نکته خیلی پرداختند و البته طبعاً کسانی که تحت تأثیر تفکرات آنها بودند در جامعه ما هم بودند، از مرحوم فردید گرفته تا شاگردانش که تحتتأثیر این تفکر هستند. آنها هم به این نگاه هایدگری توجه دارند که فنآوری صرفاً ابزار نیست و فنآوری یک نحوه مواجهه ما با هستی است، حالا با تعابیری که هایدگر به کار میبرد.
به نظر هایدگر فنآوری جدید یک وسیلۀ صرف نیست؛ بلکه نحوی انکشاف در ساحت حقیقت است، انکشافی که در فنآوری جدید حاکم است و نوعی تعرض به طبیعت است. البته ایشان چون به این فنآوری معترض است، میگوید این یک نوع دستاندازی به طبیعت است. این درست است که یک مواجههای است با طبیعت و با حقیقت، ولی از آن سنخ از مواجهههایی با حقیقت است که دستاندازانه و متجاوزانه است.
حالا نمیخواهیم نسبت به فنآوری تا این حد نگاه منفی داشته باشیم؛ ولی خواستم نمونهای از نگاههای نسبتاً افراطی نسبت به فنآوری و نگاه منفی را هم بگویم. اکتشاف، جمعآوری، و تغییر شکلدادن، انبارکردن، توزیعکردن، همگی صورتهای مختلف مواجهه هستند که ایشان بیان میکند.
درعینحال برخی معتقدند، گرچه فنآوری آزادیهایی برای انسان به ارمغان آورده ولی از جانب دیگر الزامات خاص خود را بر انسان تحمیل کرده است. بهعنوان مثال اگر شرکتی بخواهد در زمینۀ تجارت الکترونیک عمل کند باید به الزامات این فعالیت گردن بنهد وگرنه از میدان رقابت خارج میشود. یعنی ضمن اینکه یک توانایی است، یک محدودیت هم هست؛ چون طبیعتاً کسانی که نتوانند الزامات این فنآوری و این توان را برای خودشان فراهم کنند از دایرۀ رقابت حذف خواهند شد.
گفته میشود که انسان امروز ممکن است با فنآوری قدرتمندتر شده باشد؛ ولی درعینحال بیش از هر زمان دیگری در وابستگی فنآوری گرفتار شده است. یعنی فنآوری در عین تواناییهایی که برای انسان ایجاد کرده، محدودیتها و سختیها و وابستگیهای شدیدی را هم برای انسان ایجاد کرده است. الآن همه ما و شما به فنآوری وابسته هستیم؛ چه بخواهیم یا نخواهیم، همین موبایل یا رایانه را از ما بگیرند احساس میکنیم خیلی از کارهایمان لنگ میشود.
اخلاق و فنآوری
اخلاق باید برای فنآوری چارچوبی را ترسیم بکند و یک هدفگذاری مناسبی باید برای فنآوری تأمین کند. اخلاق حتی در تحقیق و توسعه هم باید ورود کند و لذا در مراتب تحقیق و توسعه هم اخلاق میتواند هدفگذاری کند که ما در فنآوری، پروژههای تحقیقیمان را به چه سمتوسویی هدایت کنیم. البته الآن هم همین کار صورت میگیرد. سرمایهداری بهدلیل نیازهای اقتصادیاش و منافع اقتصادیاش از یک پروژههای خاصی در فنآوری حمایت میکند و اینگونه نیست که هر پروژهای و هر طرح تحقیقاتی را موردحمایت قرار بدهد.
رابطۀ اخلاق و فنآوری را در چندعرصه میتواند بررسی کرد؛ در عرصه اهداف، روشها و ابزارهای نیل به هدف. بهعنوان نمونه در تجارت الکترونیک اهداف شرّ مانند کلاهبرداریهای اینترنتی، خریدوفروش کالاهایی که اصولاً واقعیت خارجی ندارند، تکنیکهای شرّ مانند سرقت از حسابهای افراد و استفاده از ابزارهای غیرمجاز برای هککردن و نفوذ، اینها میتواند رابطههایی باشد که فنآوری را به اخلاق پیوند میزند.
از آنسو اهداف هم میتوانند خیرخواهانه باشند یا آزاد درنظر گرفته شوند. آیا در فنآوری از هر روشی میشود استفاده کرد؟ طبیعتاً فنآوری بایستی توسط یک فرهنگی و یک مبنایی مهار بشود. دنیای جدید این مبناها را اعلامنشده اعمال میکند نه اینکه اینها نیستند. این فرهنگ هست و اعمال هم میشود.
امکان تولید فناوری خیر و هدم شرّ
لذا اگر بخواهیم یک فنآوری دیگری داشته باشیم، ازآنجاکه گفتیم ظاهراً میتوانیم فنآوریهای متعدد داشته باشیم، پس اگر قرار شد فنآوریهای دیگری داشته باشید طبیعتاً باید هدفگذاریهایش از یک جای دیگری صورت بگیرد. ما باید برویم هدفگذاریهای پنهانی را که الآن وجود دارد تبیین کنیم.
اکنون میپرسیم آیا این امور غیراخلاقی، عوارض جداییناپذیر از فنآوری هستند؟ حالا همین کارهای کلاهبرداریها و امثال اینها، آیا اینها ذاتی فنآوری هستند؟ آیا میشود از این عوارض منفی اجتناب کرد؟
برخی مانند بونگه معتقدند که فنآوری بهجای اینکه نیمهشیطانی ـ نیمهالهی باشد میتواند تماماً خیر باشد. او میگوید میتوانیم فنآوریهایی داشته باشیم که جنبه خیر داشته باشد یعنی آن جنبههای منفیاش را با هدفگذاریهای خودمان از بین ببریم. مثلاً می توان آن اصول پنهانی که فنآوریهای امروز بر آن مبتنی است و درواقع آسیبزاییها و آن نگرانیهایی که ما داریم و در درون این فنآوری اِشراب شده، اینها را کشف و با اهداف خیر جایگزین کنیم.
انسان حق دارد طبیعت را برای منفعت شخصی یا اجتماعی خودش تسخیر کند. البته ما هم معتقدیم خداوند با توجه به چارچوبها و اهدافی خاص، جهان هستی را مسخر انسان قرار داده است و لذا این تصرفات نباید صرفاً برای منافع اقتصادی و منافع مادی باشد.
اما ذات فناوری بدون رعایت هیچ وجه اخلاقی، می گوید هر تصرفی را انسان میتواند در عالم انجام بدهد و انسان هیچ مسئولیتی را در قبال طبیعت ندارد و وظیفۀ نهایی فنآوری بهرهرسانی کامل از منابع طبیعی به انسان است با کمترین هزینه و بدون رعایت هیچ حدود دیگری حتی حدود اخلاقی. بنابراین مرزی و قاعدهای اینجا وجود ندارد. این اصول میتواند فنآوری را آسیبزا و شرآفرین کند. بدیهی است که چنین فنآوری نمیتواند تماماً خیر باشد. ازآنجاکه فنآوری یک شیوۀ زندگی است میتوان گفت براساس جهانبینیهای متفاوت و شیوههای زندگی متفاوت، فنآوریهای متفاوت و متعددی قابل تصویر است.
فقه و فناوری
خوب، از اینجا وارد بحث فقه میشویم. ببینید فقه ما با یک چنین تصویری که از فنآوری و فلسفه فنآوری کردیم چکار میتواند بکند. فقه ما طبق تعریف مشهور، علمی است که احکام شرعیۀ فرعیه را از ادلۀ تفصیلی به دست میآورد و موضوعش هم افعال مکلفان است. حالا این مکلف میخواهد یک شخص حقیقی باشد یا حقوقی و یا یک نهاد. نهادهای اجتماعی هم به یک معنایی وظیفه دارند مثلاً نهاد حسبه، نهاد حاکمیت، بالاخره اینها هم نهاد هستند و تکلیف دارند. معنایش این نیست که کاملاً فقه ما یک فقه فردی است. البته بهطور طبیعی با توجه به اینکه ذهن از مکلف، به سمت یک مکلف فردی میرود. خوب، فقه ما گذشته ما بیشتر معطوف به تعیین تکلیف مکلف فردی شده بود و لذا مکلف اجتماعی کمتر موردتوجه قرار میگرفت.
فقه ما ازاینجهت امروز نیاز به یک توسعۀ جدی دارد. زمینههایش هست اما نیاز به یک توسعه جدی داریم که فقه اجتماعی تقویت بشود و یکی از راهها پرداختن به فقههای مضاف است.
علم فقه مثل همه علوم دیگر در طی زمان دایماً در مسیر تحول، توسعه و تکامل بوده است. مخصوصاً فقه ما که یک فقه نسبتاً پویایی بوده، و نظر به نیاز مراجعان در برخی فروع فردی توسعه داشته و در برخی فروع کمتر ورود پیدا کرده است. یقیناً یکی از جهات توسعۀ ابواب فقهی مواجهه با پدیدههای نو و مسایل تازه بوده است. البته بعضی وقتها پدیدههای نو خیلی چیزهای جزیی بودند مثل ماجرای شُرب تُتن که در میان فقهای ما پیدا شد که شرب تتن جایز است یا نه. خوب، اگر این فقه در مواجهه با یک پدیدههای دیگری قرار بگیرد، یک افقهای تازهای در برابرش قرار بگیرد طبیعتاً ناچار به مواجهه میشود و با توجه به استحکامی که در بنیانهای این دانش وجود دارد و در شیوهها و طرق استخراج احکام وجود دارد این وقت این فقه جلا میخورد و رشد و توسعه پیدا میکند.
فقیهان کوشیدهاند با تکیه بر مبانی ثابت اجتهادی و اصول و قواعد ابتکاری پاسخی مناسب برای مسئلههای تازه پیدا بکنند. فنآوریِ نوین ازجمله پدیدههایی است که انتظار میرود فقه دربارۀ شیوه و حدودوثغور بهرهبرداری از آن سخن بگوید. البته فراتر از این، انتظار میرود که فقه در هدفگذاری برای تولید ابزارهای نو ورود کند. همچنانکه در بحث فلسفۀ فنآوری هم اشاره شد، یکی از مهمترین کارهایی که در رابطه با اخلاق مطرح است، مسئلۀ هدفگذاریها است. مبدع فنآوری برای فراوردهاش هدفگذاری میکند و حامل یک فرهنگ جهانبینی دیگری است. فقه ما و توسعاً دین ما اگر بخواهد در جهتدهی به فنآوری وارد بشود قبل از اینکه فنآوری بخواهد ورود پیدا بکند، باید به تحقیقات فنآوری جهت بدهد. نه اینکه صرفاً بهعنوان یک موجود منفعل منتظر بنشینیم یک اتفاقی بیفتد و یک فنآوری وارد بشود و بعد ما نسبت به آن و چگونگی بهرهبرداری از آن نظر بدهیم.
ما حتی میتوانیم در هدفگذاریهای اولیه پیشرفت فنآوری فقه ورود پیدا بکنیم. البته این یک ایدهآل مهم و بزرگی است. این خیلی مهمتر از این است که ما برای ابزاری که موجود است تعیین تکلیف کنیم که مثلاً بنشینیم حدودوثغور بهرهبرداری را مشخص بکنیم که از این ابزار و وسیله چه استفادهای میشود، کدام استفادهاش مجاز است و کدامش مجاز نیست.
البته فراتر از این انتظار میرود که فقه در هدفگذاری برای تولید ابزارهای نو ورود کند و درحقیقت مسیر تولید و توسعۀ فنآوری را تحتتأثیر قرار بدهد. اگر فقه ما به چنین کارآمدی و توانمندی برسد این یک توانمندی فوقالعاده است و درواقع ما تولید فنآوری و دانش را مدیریت میکنیم. البته معمولاً فقهای ما در مواجهه با فنآوریها وقتی ورود پیدا میکنند معمولاً دارند برای مکلفان تعیین تکلیف میکنند.
موضوعشناسیِ فقه فناوری
یکی از دریچههای ورود به فقه فناوری مراجعه به عمومات و اطلاقات است. البته این مهم است که شما هم موضوع را درست بشناسید و هم واقعاً تشخیص بدهید که این مشمول کدام یک از عمومات و اطلاقات است. خود همین البته فقاهت میخواهد. این کار سادهای نیست. مثلاً در عمومات و اطلاقاتِ «اوفوا بالعقود»، بالأخره تجارت الکترونیکی هم یک عقد است و این هم یک عموم و اطلاقی است و تعیین تکلیف با آن میکنیم.
این یک جنبه از استنباط است؛ اما بحث ما در تشخیص موضوع است که دقیقاً چیست و بعد مشمول کدام یک از عمومات و اطلاقات هم واقع میشود. این یک کار فقیهانه است. لذا لازمۀ تشخیص این است که فقیه ما در زمینۀ فنآوری موضوعشناس باشد. ما معمولاً میگوییم موضوعشناسی کار فقیه نیست و دیگران باید بروند موضوع را بشناسند و فقیه کارش حُکم است. بعضی از جاها که حدود موضوع اجمالاً مشخص است بله، همینطوری است. مصادیق مشکوکه را دیگر خود مکلف میرود تشخیص میدهد که آیا این از مصادیق آن حکمی که فقیه صادر کرده است یا نیست.
اما در جاهایی که فقیه موضوع را نمیشناسد چطوری میتواند حکم بدهد که بگوییم کار فقیه فقط حکم است؟ اینجا من فقط به نظر کارشناسان اکتفا میکنم. اصلاً کارشناس شاید خیلی از نکاتی را که مدنظر شما در ارزشها و مصالح و مبانی اخلاقی است، اصلاً نتواند تشخیص بدهد که به شما بگوید.
پس یکی از مهمترین پیشنیازها برای فقیه در همینجاهایی که میخواهد عمومات و اطلاقات را به کار ببرد موضوعشناسی است که موضوع را دقیقاً بشناسد. مراجعه به عمومات و اطلاقات ادله البته راهگشا است. من یک مثال هم میزنم که فرمودند: «کلُّ شیءٍ حلالٌ حتی تعرف أنه حرام». خوب، این یک قاعده کلی است، بهراحتی البته انسان میتواند بگوید کار را بر خودم ساده میکنم هرجایی شک و شبهه کردم میگویم حلال است دیگر شما چرا شبهه میکنید. ولی همین که تشخیص اینکه کجا از این قاعده استفاده بکند نیاز به یک موضوعشناسی دارد.
الغای خصوصیت
در مواردی که امکان آن باشد، مثل تأمین رؤیت، بهعنوان شرط برخی از معاملات، یا رؤیت در مسئله رؤیت هلال الغاء خصوصیت لازم است. خوب، روایات ما میگوید: «صُم لِلرّؤیۀ و أفطِر لِلرّؤیۀ». فقها اختلافنظر دارند که آیا این رؤیت، انصرافش به رؤیت به چشم عادی است یا مسلح؟ ما میگوییم رؤیت رؤیت است دیگر و خصوصیت ندارد. اصلاً من چشمهایم ضعیف است و عینک میزنم حالا یک کسی یک ابزار بزرگتری میآورد جلوی چشمم و اسمش را میگذارد تلسکوپ و با آن میبینم. این مثل این است که یک عینک زده باشم.
حالا اگر ابزار را توسعه دادیم و الغای خصوصیت کردیم این ابزار و فنآوری میتواند موجب یک احکامی بشود. خوب، البته این بستگی فتوا دارد که بالاخره آیا میتوان الغای خصوصیت کرد یانه؟
به نظر میرسد خیلی از ابزارها میتواند موجب الغای خصوصیت از آن واژه در فقه بشود. مثال بعدی در بیع است که میگوییم معاملۀ فلان کالا بدون رؤیت نمیشود. آیا این رؤیت یعنی باید بگذارند جلوی چشمم اینجا همینجا که دستم به آن میرسد رؤیت کنم یا اگر یک دوربینی گذاشتند و ما با آن کالا، دو هزار کیلومتری فاصله داشتیم ولی آنلاین داریم میبینیم و من هم میگویم خوب، حالا تغییرش بده، بالا و پایینش را نشان بده، جنس را به هم بزن من دارم میبینم، آیا این رؤیت حساب میشود یا نه؟ اگر بخواهیم الغای خصوصیت بکنیم خوب، رؤیت حساب میشود. و اگر بگوییم نه، انصرافش به همان رؤیتی است که مردم آن زمان داشتند، این دیگر رؤیت حساب نمیشود. البته ما اینجا نظر نمیدهیم و فقیهان باید نظر بدهند، ولی داریم بهعنوان ابزارهایی که فقها میتوانند در مواجهه با فنآوری با آن میتوانند از این استفاده بکنند، مطرح میکنیم.
فقه فناوری در ضیافت فقه مضاف
شکی نیست که برای تعیین احکام پدیدههای نو یا برای هدفگذاری در تولید و توسعه ابزارها و شیوههای جدید، گام نخست شناخت دقیق موضوع است و بدون یک موضوعشناسی دقیق امکان تعیین حکم وجود ندارد. فلذا امروز ضرورت دارد در فقه ما واقعاً به بحث فقههای مضاف پرداخته بشود.
از زمان «سلار دیلمی» و «مرحوم محقق» در «شرایع» ما یک دستهبندیهایی در فقهمان داریم که رایج هستند و ناظر به حدود ۵۰ باب شامل عبادیات و عقود و ایقاعات و احکام هستند. این یک دستهبندی است که براساس نیاز آن زمان درست شده است. فقهی که میخواهد یک جامعه را مدیریت بکند طبیعتاً نیاز به دستهبندیهای تازه دارد. فقه همان فقه است، مبانی، روشهای استنباط از منابع همان است ولی نیاز به یک دستهبندیهای تازه دارد. این دستهبندیهای تازه باید برای مواجهههای احتمالی مسایل تازه راحل پیدا کند.
ازجمله دستهبندیهای جدید در فقه که به ضرورت زمان به آن پرداخته شده، فقههای مضاف است؛ شامل: فقه مدیریت، فقه اقتصاد، فقه تربیت، فقه خانواده، فقه رسانه، فقه فنآوری. البته ما تازه داریم به یکی دو عنوان از اینها ورود پیدا میکنیم. اتفاقاً جاهایی که بهصورت سنتی به فقه میپرداختند، مثل حوزه سنتی نجف هم گاهاً تحت عنوان «المسائل المستحدثه» ورود داشتند و اینطوری نبود که از این مسایل به کلی بیگانه باشند.
فقه فنآوری خود عرض عریضی دارد که میتوان آن را به زیرشاخههای مختلفی تقسیم کرد یا بهعبارتدیگر میتوان فقه فنآوری را عنوانی کلی برای یک سلسله از فقههای مضاف دیگر درنظر گرفت؛ مانند: فقه فنآوریِ نظامی، فقه فنآوریِ رسانهای، فقه فنآوریِ زیستی، وغیره. هرکدام از این فنآوریها میتوانند در یک حوزه خاص باشند. فلذا فقه فنآوری یک عنوان خیلی کلان است و در قیاس با فقه اقتصاد و فقه مدیریت و فقه تربیت، گسترهاش از تمام اینها فراتر است. خودش باید بهعنوان یک عنوان کلان دیده بشود که زیرمجموعهاش فقههایی را ببینیم. فقههای مضاف در نظام علمی ما نوپا است و از عمر برخی از آنها کمتر از دو دهه میگذرد. طبیعتاً پرداختن به این عرصهها، با دشواریهای خاص خودش همراه است، تأسیس کرسیهای درسی در این حوزهها و نیز تعریف طرحهای پژوهشی برای بررسی موضوعات متنوع این فقهها، کاری است که آغاز شده ولی نیازمند توجه جدی و سیاستگذاری علمی حوزه است.
بخش پرسش و پاسخ
طرح بحث (یکی از حضار): به نظر میرسد فقه موجود و فقاهت موجود چیزی جز بسط تمدن غرب نیست. فقه موجود کارویژه ناخودآگاهش شده بسط تمدن غرب! یعنی تمدن غرب فنآوری تولید میکند، ابزار تولید میکند و درحالیکه در فضای خودش مشروعیت دینی به آن نمیبخشد، ما آن فنآوری را در جامعه دینیمان میآوریم و مشروعیت دینی هم به آن میدهیم. اگر اباحه را بهعنوان یک حکم بپذیریم، یک حکم اباحه به پشتش میبندیم، یعنی مشروعیت به آن میدهیم.
لذا کارویژه ناخودآگاه فقه موجود و فقاهت موجود، بسط تمدن غرب است و بهترین خدمتی که میشود به غرب کرد، این است که به فنآوری غرب مشروعیت ببخشیم. چنانکه ظاهراً این فقه موجود ما همین کار را دارد میکند و مشکل ما هم همینجاست! یعنی نظام جمهوری اسلامی یک اشکال بنیادین دارد و تمام مشکلاتی هم که هست، ناشی از همینجاست که ما دچار تعارض هستیم. رهبر معظم انقلاب، حضرت آقا وقتی واژۀ تمدن را تعریف میکند، میگوید این تمدن بخش نرم دارد و بخش سخت، و بخش سخت را میبرد طرف فنآوری و میگوید این بخش سخت مبتنی بر آن بخش نرم است، درواقع آقا دارد میگوید فنآوری را مبتنی بر فرهنگ و نرمافزار مطلوب خودتان طراحی بکنید. این یعنی چه؟ به نظرم میرسد که این بحث اصلی است یعنی در بحث فقه و فنآوری باید خیلی جلوتر از اینها برویم و حرکت بکنیم وگرنه در قیاس با این جنس بحثها، خود انقلاب اسلامی در موقعیت فعلیاش فکر میکنم خیلی جلوتر از اینها حرکت کرد.
نکته دیگر اینکه فقه فنآوری اصلاً سَمّ فقه مطلوب است. یعنی شما آمدید در فقههای مضاف یکچیزی به نام فقه فنآوری تعریف کردید درواقع به وضع موجود تن دادید. نوشتن فقه برای فنآوری غربی یعنی تندادن به وضع موجود. انقلاب اسلامی اگر نتواند از این فضا گذر بکند قطعاً به بنبست میرسد و در تمدن غرب مضمحل میشود! اصلاً انقلاب اسلامی از یک جای به بعد دیگر باید از این تمدن و این فنآوری گذر بکند وگرنه مضمحل در تمدن غرب میشود. پس خود فقه فنآوری به این معنا، فنآوری با آنچه که عرض کردم شما در تمام نظامها فنآوری دارید، یعنی یک جنبه سخت دارید، یک حکم دارید برای عملیاتیکردن این حکم، نیازمند ابزار هستید که آن میشود فنآوری. در حوزه اقتصاد ما فنآوری اقتصادی داریم، فنآوری فرهنگی داریم، فنآوری حقوقی داریم و فنآوری تربیتی داریم. همانطوری که فرمودید در حوزه تربیت اهداف روشها و ابزارها، در تمام نظامها داریم. پس چیزی به نام فقه فنآوری نمیتوانیم داشته باشیم. الآن میتوانیم داشته باشیم، برای اینکه تلگرام را حل بکنیم مثلاً تلگرام را بحث فقهی بکنیم که جایز است یا نیست، ولیکن این برای دوران گذار و کنونی ما است نه فرداها.
توضیح استاد عباسی: راجع به اینکه فقه موجود ما واقعاً غلبه نگاهش فقه فردگرایانه است من اشاره کردم دیگر بیشتر از این شاید خیلی به مصلحت نباشد که متعرض فقه موجود بشویم. چوبی که از فقها به تن ما خورده، به شما هنوز نرسیده است! و اگر تجربیات ما را داشته باشید محتاطتر صحبت میکنید.
من فکر میکنم فقه فنآوری الزاماً بهمعنای فقه فنآوری موجود نیست. عرض کردم یکی از کارهایی که فقه ما میتواند متکفلش بشود هدفگذاری برای آیندۀ فنآوری است و به تعبیر جنابعالی همان بایدها و نبایدها. فلذا فقه فنآوری به آن معنا هم مشمول فقه فنآوری میشود. الزاماً فقه فنآوری یعنی پذیرش فنآوری موجود، حالا بالاخره ما هستیم و یک واقعیتی، باید یکجوری با آن کنار بیاییم. تکلیفمان را روشن بکنید که با این واقعیتی که هست باید چطوری رفتار بکنیم؟ شما تصویرتان از فقه فنآوری این است که ما یک واقعیتی را فنآوری که زائیده تمدن غرب است با آن مواجهیم و امروز هم مضطریم، چاره هم نداریم، جایگزینی هم برایش نداریم و ناچاراً باید از آن استفاده بکنیم.
خوب، حالا بیاییم فقهش را مشخص بکنیم که ببینیم در چه چارچوبهایی و با چه ضوابطی از این استفاده بکنیم و چهبسا استفاده نکنیم. منظورم از فقه فنآوری صرفاً این نبود. این هست، اما همهاش این نیست.
عرض هم کردم که مهمتر، این است که ما بنشینیم برای فنآوری هدفگذرای ترسیم کنیم که عرض هم کردم شاید ادبیات واضحترش این است که باید بگوییم «دین و فنآوری» که در آنجا فقط، نگاه، نگاه کلامی و نگاه جهانبینانه است و نه لزوماً فلسفی. نگاه کلامی نگاه جهانبینانه و نگاه ارزشی همه اینها پشتش هست. بله. بخشی از بایدها و نبایدهای فقهی هم میتواند بر آن هدفگذاری توسعه و تحقیق فنآوری جدید و اینکه اصلاً ما به فنآوری تازه شکل بدهیم، مؤثر بیفتد.
این بخشی از مأموریت فقه میتواند باشد و ما چون هدفگذاری را انجام ندادهایم؛ لذا من هم چیزی نداشتم که بیایم اینجا ارایه بکنم. ما هنوز به این مرحله نرسیدیم.
فقه فعلی ما عمدتاً مواجهه میکند که حالا چطوری تکلیفمان را نسبت به فنآوری موجود مشخص کنیم اما مهمتر از این، این است که فقه ما نسبت به هدفگذاری برای آینده و جهتدادن به آینده فنآوری بتواند فکری بکند. در شرایط موجود همانطوری که شما هم قبول دارید ما قابلعرضه نداریم که بخواهیم نمونهای از آن ارایه بکنیم؛ ولی نسبت به وضع موجود فقه فنآوری معنا دارد شما هم قبول دارید ولو برای دوره گذار.
من الآن عرضم این است که فقه فنآوری برای فنآوری مطلوب و برای فقه مطلوب معنا دارد و واقعاً فقه فنآوری است. آن فقه کارآمد فنآوری است والا این فقه فنآوری که بنشینیم وضعیت را مشخص بکنیم یک فقه انفعالی است.
فلذا فقه فنآوری واقعاً غلط نیست. فقه رسانه غلط نیست، چنانکه فقه اقتصاد هم غلط نیست. منظور از فقه اقتصاد که اقتصاد موجود نیست. منظور از فقه مدیریت که منظور مدیریت موجود نیست. یعنی واقعاً اگر بنا باشد مدیریت مطلوب هم داشته باشیم فقه میخواهد. اگر بناست که اقتصاد مطلوب هم داشته باشیم فقه لازم دارد. البته در این زمینه با هم توافق داریم فکر میکنم اختلافی نداشتیم، حالا راجع به کلمه فقه فنآوری شاید اختلافنظر باشد ولی اصل اینکه به آن عرصه هم ورود بکند و تا حالا هم ورود خیلی جدی نمیبینیم قبول داریم.
اینکه شما فرمودید حالا ما واقعاً ناچاریم استفاده بکنیم، ببینید این نکته را عرض کردم، راجع به علم هم عرض میکنم. در بحث فناوری قرار نیست، جنس ابزارها تغییر کند؛ بلکه آنچه تغییر میکند آن چارچوبهای دانش است. فنآوری معنایش این نیست که ما اگر فنآوری براساس یک فرهنگ جدید یک فقه جدید و یک ارزش جدید دست پیدا کردیم دیگر هواپیما نخواهیم داشت و اصلاً نیازی به نام هواپیما از قاموس چنین آدمهایی حذف میشود. اینها اصلاً یک آدمهایی میشوند مثلاً با طیُ الأرض این طرف و آن طرف میروند! و… .
نه اینطور نیست. بلکه در همان شرایط هم شما این ابزار را لازم دارید. این است که امروز هم شما میگویید این ابزار ولو در آن کانتکس(زمینه) و با آن مبانی تولید شده یک هدفگذاریهایی داشته اتفاقاً در ساختش در خیلی از نکاتش این رعایت شده، لذا شما اینقدر مشکل دارید که نماز نمیتوانید در هواپیما بخوانید چون اصلاً برای شما طراحی نشده برای یک آدم نمازخوان طراحی نشده که شما بخواهید این جهاتش را درنظر بگیرید ولی درعینحال میگویید چطوری از آن استفاده بکنیم. بله. فقه جدید این شیوه بهرهبرداری را برای شما ترسیم میکند که حالا شما با این ابزار چگونه بهرهبرداری داشته باشید. ولی معنایش این نیست که اگر ما یک دانش جدید یا فنآوری جدید ایجاد کردیم دیگر هواپیما و کشتی و ماشین نخواهیم داشت. خواستم بگویم اتهام به ما نزنید که حالا شما مخالف دانشید مخالف پیشرفتید مخالف فنآوری هستید. نه. مخالف هیچی نیستیم. ما مخالف آن پسزمینههای دانشها و فنآوریهایی هستیم که انسانهای سادهانگار آنها را کمتر میبینند ولی اگر ببینند متوجه میشوند که نه، آن هست و دارد عمل میکند. ما مخالف آن هستیم نه مخالف ظاهر این ابزار.
طرح بحث (استاد رهدار): به نظر من باید یک تقریری از فقه بشود که هم بهصورت پیشینی و هم بهصورت پسینی وقتی داریم از آن استفاده میکنیم همچنان فقه ما فقه بماند. من اگر بهعنوان یک طلبه درسخوانده حوزه علمیه قم از جانب حکومت اسلامی مأموریت پیدا کردم که به مغولستان بروم که محیطی غیراسلامی و شیعی و بنابراین دور از وضعیت تربیتی من است، اگر در آن محیط اگر من بر پایۀ دانش اجتهادی خودم آنجا رفتم و کاملاً بهصورت پسینی آنجا حکمی دادم، اسم این حکم من در وضعیت گذار چه هست؟ وضعیت گذار من نمیفهمم معنیاش یعنی چه؟ چون در مقابل این وضعیت گذار فقط حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) است یعنی جایی که روی کل کره زمین، وضعیت، وضعیت شماست. وگرنه اینکه مفروض اسلامی ماست که تا آمدن حضرت مهدی (عج) حداقل همه کره زمین اسلامی نیست. یعنی تا آن موقع شما حتماً فقه گذار خواهید داشت که من اتفاقاً کلمه فقه را اتفاقاً برای دورهای به کار میبرم که حضرت مهدی (عج) نیست؛ زیرا حضرت وقتی بیاید فقه که نمیگوید؛ بلکه نص میگوید. مگر ما به فرمایش امام صادق (ع) میگوییم فقه؟ ما که به روایت فقه نمیگوییم. زیرا وجود خود حضرت نص شرع و نص دین است.
اتفاقاً فقه اساساً مال دورهای است که حاکمیت ضرورتاً مال شما نیست لذا اگر من در برابر مصنوع غیرخودم آمدم یک وضعیتی را تقریر کردم که این وضعیت، نه ضرورتاً مطلوب، این وضعیت از آنچه که رقیب من آن را طراحی کرده است به من یک قدم جلوتر است، آن فقه است. همین مثالی که حاجآقا فرمودند که هواپیما برای من ساخته نشده، و اگر من توانستم با یک روشی که آن روش را به حجیت رساندم امکان برقراری نماز را در این هواپیما فراهم کردم این در محدودۀ فقه است. هرچند اسمش فقه پسینی نیست، فقه انفعالی هم نیست؛ زیرا ما معتقدیم فقه، برنامه ادارۀ مجتمع است و ضرورتاً این مجتمع، مجتمع اسلامی نیست و ارزش اجتهاد در همین است که در متن این فضایی که گَهی مال شماست و گَهی مال شما نیست و گَهی غلبه دارید و گَهی غلبه ندارید، میتواند برای شما راه عمل مبتنی بر یک مبانی به حجیترسیدهای پیدا بکند. و این برنامه همان رسالت فقه است.
توضیح استاد عباسی: این تعبیر آقای رهدار را تکمیل بکنم که در یک جامعۀ محدود یعنی جامعهای که زعامتش با شماست و درواقع حاکمیت با فقه است، فقه مطلوب قابل تحقق است. البته این با همه سختیهایی همراه است که فراروی ما است. ما بالاخره با جهان تبادل داریم و نمیتوانیم خودمان را از یک جهان واقعی که تأثیر و تأثر با ما دارد منقطع بکنیم. ولی بههرحال فقه مطلوب یعنی ادارهکردن جامعه، نه جامعه مهدوی؛ بلکه جامعهای که شما در عصر غیبت دارید ولی زعامت و حاکمیتش واقعاً با اندیشه دینی است. خوب، در این صورت، شاید فقه مطلوب معنا داشته باشد.
ادامۀ طرح بحث (استاد رهدار): ببینید ما یکوقت میگوییم فقه انرژی هستهای و میگوییم نداریم. یکوقت میگوییم فقه سدسازی میبینیم نداریم. اما یکوقت میگوییم فقه پزشکی، میبینیم داریم؛ زیرا فنآوریهایی که در حوزه پزشکی به کار آمده نه به لحاظ کمیت، نه به لحاظ کیفیت فنآوریاش چیزی کمتر از هر عرصه دیگری که شما بگویید نیست.
براستی چرا ما در بحثهای فقه پزشکی این اندازه ورود کردیم ورود نسبتاً حداکثری کردیم، اما مثلاً در بخش گمرک، در بخش خانهسازی ورود نداشتیم؟! ما با همین فقه موجود در سرفصلهای فقه پزشکی که در دانشگاه تنظیم کردیم، در پیچیدهترین مسایلش که ورود کردیم هم مباحث فقه استدلالیاش وجود داشت و هم احکامش. اگر هم به تعبیر حاجآقا فقه مطلوب نباشد، حداقلش گزارههای فقهی ما پابهپای نیاز ما در داخل بیمارستان مطرح شده است.
حالا میپرسیم چرا گزارههای فقهی ما مثلاً پابهپای صنعت انرژی هستهای، صنعت موشکسازی و صنعت اسلحهسازی ما جلو نیامده است؟ این یک مسئله است. یعنی همهاش برنگردیم به ظرفیت فقه فردی موجود. گاهی ظرفیت کامل است که من البته چنین ادعایی راجع به فقه موجود ندارم، گاهی اوقات ظرفیت کامل است ولی روش غلط است.
در خیلی از این مسایل، در خیلی از این متعلقهای این فقههای مضافی که داریم راجع به آنها بحث میکنیم رویکرد و روش ما، از دیسیپلین ما به نیاز بوده نه از نیاز به دیسیپلین. ما اتفاقاً در آن بخشهایی از حوزه زندگی عملی که حرکت ما از نیاز به دیسیپلین بوده فقه ما متورم است، نمیگویم متورم بهمعنای منفیاش، فقه ما حداکثری تولید شده، و الآن هم دست ما خیلی بازتر است.
لذا گاهی آنقدر در فقه مطلوب گیر کردیم که اصلاً نمیتوانیم بین ادبیات فقه مطلوبمان و صحنه زندگیمان ارتباط برقرار بکنیم یعنی فاصله، فاصله صد تا ده است و نسبت برقرار نمیکنیم.
توضیح استاد عباسی: بله، جایی که از نیاز شروع کردیم طبیعتاً توانستیم تولید دانشمان بیشتر باشد. نیازش جلوی چشم بوده و به قول فقها مبتلابه بوده است. بعضیهایش هم مبتلابه نبوده مثل تغییر جنسیت یا بحث شبیهسازی یا تغییرات ژنتیکی.
خوب، ما در برخی زمینهها کارهای تحقیقاتی بیشتر انجام دادیم و در بعضی از حوزهها تحقیق انجام ندادیم چون از زندگی عمومی ما یک کمی دورتر بوده و یک مقدار شناختمان نسبت به آن کمتر بوده است. عرض کردم شناخت موضوع مهمترین ابزار فقیه است و لذا اگر فقیه موضوع را نشناسد نمیتواند نظر بدهد.
ادامۀ طرح بحث (استاد رهدار): به نظر میرسد در فقه فنآوری مشکل ما الآن در فنآوریهای بسیط نیست ؛ بلکه در فنآوریهای پیچیده است و فنآوریهای پیچیده را شاید در خود تعریف و فهم فنآوریها شاید لازم باشد درنگی بیشتری بکنیم. آقای «نیل پستمن»، در کتاب «تکنوپولو»یِ خود یک فصلی به نام فنآوریهای پنهان دارد. برایم این فصلش خیلی جالب بود و چندبار خواندم. ایشان ادعا میکند که امروز عدد صفر در منظومه دستگاه بروکراسی ما کارکرد فنآوریک پیدا کرده است. گاهی اوقات یک مفهوم، مثلاً مفهومی به نام افکار عمومی را طرح میکند و میگوید در دنیای امروز کارکرد فنآوریک دارد و اصلاً فنآوری شده و تقریری دارد. نمیخواهم بگویم حتماً همان تقریر، اما یکچیزی را دارد تنبه میدهد و آن اینکه توی سیستمهای پیچیده چهبسا چیزهایی که اساساً فکر هم نمیکنیم که اینها فنآوری باشند کارکرد فنآوریک دارند و عکسش هم هست، چیزهایی که آشکارا فنآوری فهم میشوند در سیستمهای پیچیده میبینید وجه فنآوریک از بین میرود و اصلاً یکچیز دیگری میشود.
فقه به نظرم باید تست بکند و دایماً به اینها نزدیک بشود و ببیند این همان است یا نه. بسترهایی که در فقه ما به نظرم کمک میکرد چندتایی را حضرتعالی نام بردید؛ مثل عرف و الغای خصوصیت و…، بسترهایی که در فقه موجود همچنان به نظرم به ما کمک میکند که به ادبیات فقهیمان به فنآوری نزدیک شویم و فکر میکنم یکی آن بحثهایی است که در باب ثابت و متغیر طرح کردند. تقریر هر چهار بزرگوار سدۀ اخیر یعنی علامه نائینی و علامه طباطبایی و شهید صدر و حضرت امام، در باب «ثابت و متغیر»، به نظرم کمک خوبی در بحث بکند.
همچنین اینکه ما رویکردمان به طبیعت، رویکرد جعل باشد یا رویکرد کشف؟ این نیز محل بحث است و باز دوباره دو مبنا پیدا میشود. در بحث اینکه چه میشود که این فنآوریها انحراف پیدا میکند فرمودید انسان خودش را حاکم بر طبیعت بداند و مسئولیت را از خودش سلب بکند خوب، طبیعتاً این اتفاقها میافتاد. انسانهایی که فرض بکنید مال کرهای دیگر هستند اینها دیگر رویکردشان رویکرد کشف نیست؛ بلکه رویکرد جعل است. اگر منظومه دینی من به من دستور داده که نظام، نظام احسن الهی است و کمال شما از طریق هماهنگی حداکثری با ودایعی است که خداوند در نظام احسن قرار داده است، در اینصورت چهبسا حالت تجویزی این گزاره توصیفی این میشود که فقه باید برود به سمت رویکرد دیگر.
توضیح استاد عباسی: اینجا یک نقطه اختلاف و چه بسا امتیاز بین فقه ما با مسیحیت و اهلسنت دیده می شود. آنها در بحث تغییرات ژنتیکی ادعایشان این است که ما نباید در طبیعت دستکاری میکنیم. مثلاً در بحثهای ناباروری، نباید سراغ فناوریهای درمان ناباروری رفت.
آیا واقعاً حدودوثغور اینکه چقدر عالم واقع را باید کشف بکنیم و به دنبال تغییر در آن نباشیم و یا نه تا چه اندازهای مأموریم در عالم هم یک تصرفاتی داشته باشیم، این خودش امر مهمی است. یکی از پیشرفتگیها و برجستگیهای فقه ما این است، حتی در بحث فقه پزشکی حداقل این است که فقهای ما خیلی خوب و باز برخورد کردند و گفتند نه، مشکلی نیست. یعنی ما جلوی این تحقیق را نگرفتیم ولی دیگران بهشدت با این مقابله میکنند
بنابراین پرسش اساسی این است که حدودوثغور این چیست؟ یعنی ما صرفاً باید به دنبال کشف باشیم یعنی هر آنچه که هست، الزاماً کشف هر آنچه که هست بهمنزله تأیید است یعنی آنچه که هست پسندیده است یا نه، ما غیر از کشف، در عالم یک مأموریتی هم برای برخی تصرفات در عالم داریم. حدود این باید مشخص بشود والا اگر ما این سبک را از نگاه در پیش بگیریم ممکن است نتیجهاش همین بشود که الآن مسیحیان و اهلسنت دارند. آنها میگویند حالا خداوند خواسته که این بارور نشود، تو چه اصراری داری که یک کاری بکنی که اینها بارور بشوند. طبیعت اینطوری خواسته. شما بهتر از طبیعت میفهمید؟ این را چکار میکنید؟
طرح بحث (یکی از حضار): ارتباط فنآوری و نیاز چیست؟ آیا فنآوری تابع نیاز است و بعد این نیاز را تقسیم کنیم به نیاز واقعی و نیاز کاذب؟ بهخصوص که علم غربی موجود به نظر میرسد که نیازسازی را قبلاً انجام داده است.
توضیح استاد عباسی: انسان وقتی جهانبینیاش متفاوت میشود نیازش هم متفاوت میشود. طبیعتاً انسانی با یک جهانبینی دیگر یک سری احساس نیازهایی داشته که اگر این جهانبینی عوض بشود، این احساس نیاز نخواهد بود و طبیعتاً به سراغ تولید چنان فنآوری نمیرود. من نمیخواهم مصداقهایش را بگویم.
امروزه ما مواجهیم با چنین فنآوریهایی که ایجاد شده و براساس آن احساس نیاز هم بوده است. بله. بعضی وقتها کسانی نشستند براساس یک طراحی یک فنآوری ایجاد کردند تا در دیگران نیازی را ایجاد بکنند، البته اینها طراحی شده و حساب شده است. یعنی یک مجموعهای احساس کرده برای منافع اقتصادیاش، یا منافع سیاسیاش، یا هر دلیل دیگری، یک فنآوری را ایجاد کرده تا به آن هدفش برسد. طبیعتاً این فنآوری برای اینکه بتواند مؤثر واقع بشود باید احساس نیاز در دیگران ایجاد بکند و رفته نیازش را هم ایجاد کرده است.
فقه ما اگر بخواهد اینجا وارد بشود باز یکوقت مواجهه با یک واقعیت است، خوب، طبیعتاً اینجا باید موضع بگیرد درمقابل این واقعیت. اما یکوقت هم میخواهد خودش پیشگام باشد و جهتدهی بکند و هدفگذاری بکند که اینجا کارش متفاوت است. طبیعتاً او براساس تشخیص نیاز واقعی باید اقدام بکند منتها واقعاً تشخیص نیاز واقعی از کاذب هم کار سختی است. برای همین است که من در اینجا عرض کردم بهجای فقه یک مقدار باید از نگاه خود دین بگوییم؛ چون فقیهان ممکن است در تشخیص نیاز واقعی، نیاز به کمکگرفتن از متخصصهای علوم و حِرف داشته باشند.
لازم به ذکر است، سلسله نشستهای تخصصی پنل فقه و فناوری «همایش بینالمللی دین، فرهنگ و فناوری» با حضور صاحبنظران و اساتید مطرح حوزه و دانشگاه، با مدیریت موسسه فتوح اندیشه قم برگزار میگردد و پیش بینی میشود تا پایان سال ۹۶ ادامه خواهد داشت.
—————————-
[۱]. در تمام این متن، فنآوری معادل واژۀ تکنولوژی است.