اختصاصی شبکه اجتهاد: هفته گذشته و به فاصلهای نه چندان زیاد از مناظره استاد ابوالقاسم علیدوست و دکتر سروش شاهد برگزاری مناظره میان دو تن از اساتید حوزه علمیه قم بودیم؛ استاد علیدوست و استاد اسلامیان. طبیعتاً سؤال مهمی که بعد از مشاهده این دو مناظره به ذهن میرسد این است که چه میشود که مناظره میان دو نفر در شرق و غرب جغرافیایی و شاید فکری این عالم، در سه جلسه و حدوداً شش ساعت، در کمال آرامش و احترام، برگزار میشود، اما مناظره دو نفر که شاید فاصله محل تدریسشان به چند صد متر هم نرسد، در کمتر از یک ساعت، طوری رقم میخورد که به استناد آخرین جمله استاد علیدوست در این مناظره، بدترین مناظره عمر ایشان نام میگیرد؟
به نظر میرسد که بر خلاف سیره سلف صالح و مراجع بزرگوار که در درسها، گفتهها و نوشتههای خود با برافرشتن پرچم «نحن ابناء الدلیل»، برای هر سخن موافق و مخالف، «اُذن خیر» بودند، با مرگ آزاداندیشی و احیای جزم اندیشی، طائر شومی بر سر بخشی از حوزویان سایه افکنده است.
آنچه به وضوح در این مناظره نمایان بود، تلاش یک طرف، پس از بیان ادله و عدم اقتناع طرف دیگر، برای ارجاع اختلاف نظرها به اختلاف منظرها و تفاوت برداشتها بود، در حالی که طرف مقابل تلاش داشت تا با رمی به نافهمی و بیانضباطی فقهی، و با پشتیبانی صدای بلند و رفتارهای ناهنجار، به تثبیت «قرائت قاهره» خود از دین و ادله فقهی دست یازد.
از این منظر میتوان ادعا نمود که مناظره اخیر، تنها مناظرهی میان دو شخص نبود، بلکه مناظرهای بود میان جریان سنتی که با تمامیت خواهی و اقتدارگرایی سعی در تحمیل قرائت قاهره خود بر سایرین دارد، و جریان نواندیشی که با آزاداندیشی، اختلاف فتاوا را ناشی از اختلاف برداشتها از ادله و تفاوت گفتمانها میبیند.
شاید بسندِ به اختلاف منظر در مناظره و حتی اتهام به بیانضباطی فقهی به کسی که یک جستجوی ساده در آثار بیان و بنانش، فریادگر پرچمداری انضباط فقهی در حوزه کنونی است، را بتوان تحمل نمود، اما قطعاً زبان به طعنِ تحریمِ تدریس و منحرف دانستن و.. گشودن را نمیتوان برتافت، چرا که چنین اقداماتی تنها اثر شخصی نداشته و با محروم نمودن حوزه از مفاخر خود، سبب غرق شدن همه ما با این کشتی هزار ساله در توفان حوادث ایام خواهد شد.