شبکه اجتهاد: مرثیهسرایی و عزاداری برای سیدالشهدا، به دلیل اهداف بلند و نقش سازنده فردی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن، از جایگاه ویژهای در سخن و سیره اهل بیت برخوردار است؛ اما باید توجه داشت که این حرکت پر برکت، مانند همه اقدامات مفید و سودمند، بدون آفت نیست. بیتردید شیاطین جن و انس تلاش میکنند تا هر حرکت سازنده فرهنگی را دچار آفت نمایند تا آن را بیاثر کنند، یا لااقل از آثار و برکاتش بکاهند و از این رو، هر چه فعالیتهای فرهنگی مؤثرتر باشد، آفات خطرناکتری آنها را تهدید مینماید. بدین جهت، نقش فوقالعاده سازنده فرهنگ عاشورا در زمینهسازی جهت حاکمیت ارزشها، سبب شده تا دشمنان پیدا و ناپیدای اسلام ناب، از دیرباز برای تحریف این فرهنگ، برنامهریزی نمایند و این تلاشها پس از نقشآفرینی فرهنگ عاشورا در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تشدید گردیده است. بدین سان بر همه مرزبانان اسلام ناب و پاسداران فرهنگ اصیل عاشورا و علاقهمندان به اهل بیت(ع)، فرض است که همه توان خود را در جهت آفتزدایی و پالایش فرهنگ عاشورا، و فرهنگسازی صحیح مرثیهسرایی و عزاداری سیدالشهداء به کار گیرند و نقشه دشمنان را نقش بر آب نمایند.
جایگاه مرثیهسرایی نزد پیشوایان
بر پایه روایات، مرثیهسرایی برای سالار شهیدان و یارانش و عزاداری برای آنان و گریه بر مصایبی که بر ایشان گذشت، خصوصا در دهه اول محرم و بالاخص در روز عاشورا مورد تأکید خاندان رسالت است. عزاداری برای سیدالشهدا در حقیقت اظهار محبت به خاندان پیامبر(ص) است که قرآن مودت آنها را واجب کرده است: ««قل لا أسلکم علیه أجراً الا المودّه فی القربی: بگو در برابر این (رسالت) مزدی از شما نمیخواهم، جز دوست داشتن خویشاوندانم را.» عزاداری برای سیدالشهدا، اظهار همدردی در بزرگترین مصایبی است که برای اهل بیت(ع) و در واقع برای اسلام پیش آمد. شیخ صدوق از امام صادق(ع) روایت کرده: «رحم الله شیعتنا، شیعتنا والله هم المؤمنون، فقد والله شرکونا فی المصیبه بطول الحزن و الحسره: خداوند شیعیان ما را رحمت کند! به خدا آنان حقیقتا مؤمناند. آنان در اندوه و حسرتی مدام، در عزای ما سهیماند» و در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده: «اللهم… و ارحم تلک الأعین التی جرت دموعها رحمه لنا…: بارخدایا، بر آن چشمهایی که از سر ترحم بر ما اشکشان روان شد، رحم کن، و بر آن دلهایی که بیتاب شدند و به حال ما سوختند، رحم نما، و بر شیونهایی که برای ما بلند گردید، ترحم آور.»
عزاداری برای سیدالشهدا یکی از بزرگترین مصادیق تعظیم شعائر الهی و نشانه تقوای دلهاست. تحقیقا یکی از مهمترین امتیازات جامعه شیعه، برخورداری از چشمه پر فیض نورانیت و معنویت عاشوراست. این چشمه جوشان از نخستین روزی که موضوع ذکر مصیبت سیدالشهدا و یارانش مطرح شد، جریان یافت و تا امروز همچنان جاری است و پس از این هم ادامه خواهد داشت. ائمه اهل بیت(ع) به جز تأکیدهای مستقیم قولی، به گونههای دیگری نیز بر اهمیت عزاداری و زنده نگه داشتن آن تأکید داشتند که به مواردی اشاره میگردد:
نخستین مرثیهسرایان
پس از واقعه عاشورا، نخستین مرثیهسرایان سیدالشهدا و یارانش، فرزندش زینالعابدین، خواهر بزرگوارش زینب کبری، دختران امام، امکلثوم و فاطمه صغری و همسرش رباب بودند که در کربلا، کوفه و شام، با مرثیهسراییهای هدفمند خود، راه سالار شهیدان را ادامه دادند؛ اما در مدینه، نخستین مرثیهسرا همزمان با شهادت امامحسین(ع)، امسلمه همسر بزرگوار پیامبر خدا(ص) بود. یعقوبی در این باره مینویسد: «نخستین ضجهزنندهای که در مدینه ضجهاش بلند شد، امسلمه همسر رسول خدا بود.» پیامبر(ص) شیشهای که در آن خاکی قرار داشت، به امسلمه داده بود و فرموده بود که: «هر گاه این خاک تبدیل به خون تازه شود، حسین کشته شده است.» روز عاشورای سال ۶۱ هجری آن خاک تبدیل به خون تازه شد، و امسلمه با دیدن آن فریاد کشید: «وا حسیناه! وا ابن رسول الله!» شیون و زاری و مرثیهسرایی امسلمه برای امامحسین(ع) به گونهای بود که به دنبال آن، مدینه یکپارچه عزادار شد: «زنان شیون کردند تا اینکه در مدینه چنان ولولهای شد که تا آن زمان شنیده نشده بود.»
سال ۶۱ هجری سال حزن نامیده شد و بر پایه گزارش دعائمالاسلام از امام صادق(ع) پس از واقعه عاشورا، سه سال تمام بر آن حضرت مرثیهسرایی میشد. همچنین طبق گزارشی دیگر، از شهادت آن حضرت تا هلاکت ابن زیاد اهل بیت از عزا بیرون نیامدند.
نخستین کسانی که در عزای امام حسین(ع) لباس سیاه پوشیدند، امسلمه همسر پیامبر(ص) و زنهای بنیهاشم بودند. این اقدام نشان میدهد که لباس سیاه از زمانهای گذشته علامت عزا بوده، ابومسلم هم در آغاز قیام خود برای استفاده تبلیغاتی علیه حکومت بنیامیه لباس سیاه را انتخاب کرد. آنها میگفتند: «این لباس سیاه، عزای آل محمد و شهیدان کربلا و زید و یحیی است.» در زمان معاصر نیز در میان پیروان اهل بیت(ع) لباس سیاه نشانه عزاداری است.
تأکید بر زنده نگه داشتن یاد سیدالشهدا(ع)
در روایات تأکید فراوان بر تداوم یاد سیدالشهدا شده است. در روایتی از امام صادق(ع) آمده که هنگام یاد آن حضرت سه بار بگو: «صلی الله علیک یا أباعبدالله که این سلام از نزدیک و دور به او ابلاغ میشود.» همچنین یاد کردن آن حضرت هنگام نوشیدن آب توصیه شده است: «هیچ کس نیست که آب بنوشد و یاد حسین(ع) و خاندانش کند و کشندهاش را لعن کند، مگر اینکه خداوند برایش صدهزار حسنه بنویسد، و صدهزار گناه را از او بزداید و صدهزار درجه برایش بدهد.» با عنایت به نیاز مکرر انسان در شبانهروز به نوشیدن آب، توصیه به سلام بر آن حضرت و لعن بر قاتلانش هنگام نوشیدن آب، بدین معناست که پیروان اهل بیت(ع) هیچ گاه نباید ماجرای کربلا را فراموش کنند و خاطره مبارزه با ظلم و ظالم و شهادت جانگداز سلاله پاک رسول خدا(ص) در این راه، برای همیشه باید زنده بماند.
تأمل در توصیه اهل بیت(ع) بر اقامه مجالس عزا برای شهدای کربلا و زنده نگاهداشتن خاطره عاشورا، تشویق آنان به سرودن شعر درباره این فاجعه بزرگ تاریخ اسلام، بشارت به پاداشهای بزرگ در گریاندن و گریستن بر این مصیبت عظمی، تأکید بر اهمیت عزاداری در دهه اول محرم، خصوصا در روز عاشورا، بهروشنی بیانگر این حقیقت است که عزاداری برای سیدالشهدا و یارانش، هدف بزرگی را تعقیب میکند که تا آن هدف تحقق نیافته، سنت عزاداری در میان پیروان اهل بیت باید تداوم یابد؛ بنابراین مسأله مهم این است که هدف و حکمت ضرورت تداوم عزاداری برای سیدالشهدا چیست؟
فلسفه عزاداری
شناخت فلسفه عزاداری امامحسین(ع)، نخستین گام در راه تأمین اهداف بلند این سنت مهم و سرنوشتساز پیروان اهل بیت(ع) است؛ زیرا عزاداری بدون معرفت نه تنها ارزشی ندارد، بلکه چه بسا به زیان اهداف اصلی این حرکت ارزشمند نیز باشد. بر پایه روایتی در رهنمودهای امام علی(ع) به کمیل آمده که میفرماید: «ما من حرکه الا و أنت محتاج فیها الی معرفه: هیچ حرکتی [برای انجام کاری] نیست، مگر اینکه تو در آن به شناخت نیازمندی.» ممکن است در پاسخ به فلسفه عزاداری، گفته شود که مطابق نص صریح و روشن قرآن محبت خاندان رسالت واجب است، بنابراین میتوان گفت فلسفه گریه بر امامحسین(ع) و اقامه عزا برای مصایب ایشان، اظهار ارادت به پیامبر و اهل بیت آن بزرگوار است.
بیتردید اظهار محبت نسبت به خاندان پیامبر(ص) از طریق سوگواری برای سالار شهیدان، پسندیده و تعظیم شعائر الهی است، لیکن تأمل در روایاتی که توصیه و تأکید بر تداوم اقامه ماتم بر سیدالشهدا دارند، ایجاب میکند که عزاداری برای ایشان، فلسفهای بسیار فراتر از اظهار محبت به اهل بیت(ع) داشته باشد. بلکه از نگاه سید بن طاووس، اگر امتثال امر کتاب و سنت نبود، اظهار محبت نسبت به اهل بیت(ع) ایجاب میکرد که به دلیل منزلت والایی که امامحسین(ع) و یارانش به واسطه شهادت بدان دست یافتند، اظهار مسرت و شادمانی کنیم! بنابراین باید دید حکمت آنهمه تأکید بر عزاداری و گریه چیست؟ هر چه فلسفه شهادت سالار شهیدان باشد، فلسفه عزاداری برای او نیز هست.
فلسفه شهادت امامحسین(ع)
اصلیترین فلسفه قیام و شهادت سیدالشهدا(ع) مبارزه با جهل و از این طریق زمینهسازی برای حاکمیت ارزشهای انسانی و اسلامی به رهبری اهل بیت(ع) است. بر پایه آنچه بسیاری از منابع معتبر از امام صادق(ع) گزارش کردهاند، ایشان در این باره میفرماید: «بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله: خونش را به خاطر تو نثار کرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی گمراهی بیرون آورد.» همه آنچه در تبیین فلسفه قیام و شهادت امامحسین(ع) ذکر شده، در فلسفه جهلزدایی خلاصه میشود. جهلزدایی نه تنها فلسفه قیام سیدالشهدا، بلکه فلسفه بعثت خاتم الانبیا و نزول قرآن است: «کتاب أنزلنه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور: [این قرآن] کتابی است که آن را به سوی تو فرو فرستادیم، تا مردم را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون آوری.»
فلسفه بعثت انبیا پیشین نیز جهلزدایی بود: «و لقد أرسلنا موسی بایتنا أن أخرج قومک من الظلمات الی النور: ما موسی را با آیات خود فرو فرستادیم که قومت را از ظلمات به نور بیرون آر.» در حقیقت جهل ریشه همه مصایب و مفاسد جامعه بشر است؛ چنانکه در روایتی از امامعلی(ع) آمده: «الجهل اصل کل شر: نادانی، ریشه همه بدیهاست» و بر این اساس، اصلیترین کار انبیا و اولیای الهی ریشهکن کردن بیماری جهل از جامعه است؛ زیرا تا این بیماری علاج نگردد، نمیتوان انتظار داشت که ارزشهای دینی بر جامعه حاکم گردد.
امامحسین(ع) نیز برای تحقق این آرمان بلند، خون پاک خود را در راه خدا اهدا کرد و بدین سان اصلیترین فلسفه زنده نگهداشتن مکتب شهادت به وسیله عزاداری آن حضرت نیز، جهلزدایی جامعه اسلامی است و تا درمان کامل این بیماری خطرناک اجتماعی و حاکمیت مطلق ارزشهای اسلامی در جهان، تداوم این مکتب ضروری است.
آسیبشناسی مرثیهسرایی و عزاداری
در عصر حاضر، آشنایی با آفاتی که هدف و فلسفه عزاداری سالار شهیدان را تهدید میکنند، مهمترین و اساسیترین گام در راه تحقق اهداف ارزشمند این دستورالعمل سازنده اهل بیت عصمت و طهارت است و از این رو این مسأله با شرح و بسط بیشتری بیان میشود. نقش فرهنگ اصیل عاشورا در جهل زدایی جوامع اسلامی و زمینهسازی برای حکومت جهانی اسلام، ایجاب میکند که اسلامستیزان مستکبر اعم از آنها که رسما در مقابل اسلام قرار دارند یا کسانی که به نام اسلام بر مسلمین حکومت میکنند در دورانهای مختلف تاریخ برای تحریف آن برنامهریزی کنند، چرا که آنان از جهل مردم تغذیه میکنند و بیداری امت بنیاد حاکمیتشان را فرو میریزد. نقش فرهنگ عاشورا در پیروزی انقلاب اسلامی ایران و نهضتهای آزادیبخش اسلامی، موجب گردیده که تلاشهای استکبار برای تحریف فرهنگ عاشورا مضاعف گردد و با توطئههای پیچیدهتری وارد عرصه نبرد با این میراث گرانبهای فرهنگی شوند. اکنون باید دید چگونه فرهنگ اصیل عاشورا به وسیله دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه تحریف میشود؟ و چه آفاتی مجالس عزاداری را تهدید میکند؟
پاسخ اجمالی این سؤال این است که: هر چه با فلسفه عزاداری (یعنی جهلزدایی جامعه اسلامی) و نیز با ویژگیهای مجالس عزاداری هدفمند یعنی خدامحوری، ارائه تحلیل واقعبینانه از حادثه عاشورا و بهره گیری صحیح از احساسات و عواطف مردم نسبت به اهل بیت(ع)، در تضاد باشد، آفت مجالس عزاداری سیدالشهداست. اینک برای توضیح این اجمال به مهمترین آسیبها اشاره میکنیم:
خطرناکترین آفت عزاداری سیدالشهدا، تحریف هدف آن است. پیش از این اشاره کردیم که فلسفه عزاداری امامحسین با فلسفه شهادت آن حضرت یکی است؛ بنابراین تحریف هدف عزاداری، تحریف هدف شهادت آن بزرگوار نیز هست. این تحریف به دو گونه میتواند تجلی یابد: یکی آنکه به جای روشنیبخشی و احیاگری، تنها به آمرزش گناهان و پاکسازی معنوی خلاصه گردد. و دیگر آنکه به جای تأکید بر بعد حماسی، به جنایت یزیدیان و ستمگران در این حادثه پرداخته شود. این سخن بدان معنا نیست که آمرزش گناهان و پاکسازی معنوی بر عزاداری بار نیست و یا اینکه نباید جنایتهای ستمپیشگان را برشمرد، بلکه غرض پرهیز از نگاه تجزیهای است.
ارزشهای اسلامی، فلسفه عزاداری برای سالار شهیدان(ع) در پاکسازی گنهکاران از گناه خلاصه شود، در واقع هدف شهادت امام و عزاداری برای آن حضرت تحریف شده است؛ یعنی دقیقا همان تحریفی که در آیین مسیحیت در مورد حضرت عیسی(ع) تحقق یافت! استاد شهید مطهری در این باره میگوید: «من نمیدانم کدام جانی یا جانیهایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی وارد کردند، و آن اینکه هدف حسین بن علی را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحیها در مورد مسیح گفتند، درباره حسین گفتند که: حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امت را به دوش بگیرد! برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد! حسین کشته شد برای اینکه گناهکار تا آن زمان کم بود، بیشتر بشود…!»
استاد مطهری درباره نوعی دیگر از تحریف هدف عزاداری و گریه بر امامحسین(ع) چنین میگوید: «چرا ائمه اطهار(ع) گفتند که این نهضت باید زنده بماند، فراموش نشود، مردم برای امام حسین بگریند؟ هدف آنها از این دستور چه بود؟ ما آن هدف واقعی را مسخ کردیم. گفتیم فقط به خاطر این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا(ع) باشد! با اینکه ایشان در بهشت همراه فرزند بزرگوارشان هستند، دائما بیتابی میکنند تا ما مردم بی سر و پا یک مقدار گریه کنیم تا تسلی خاطر پیدا کنند! آیا توهینی بالاتر از این برای حضرت زهرا پیدا میکنید؟! خیال میکنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا العیاذ بالله حضرت زهرا(ع) بعد از هزار و سیصد سال، آنهم در جوار رحمت الهی، منتظر است که… برای او گریه بکنند تا تسلی خاطر پیدا کند!
چند سال پیش در کتابی دیدم که نویسنده مقایسهای میان حسین بن علی و عیسی مسیح کرده بود، نوشته بود که: عمل مسیحیها بر عمل مسلمین ترجیح دارد؛ زیرا آنها روز شهادت عیسی مسیح را جشن میگیرند و شادمانی میکنند، ولی اینها در روز شهادت حسین مرثیهخوانی و گریه میکنند. عمل آنها بر عمل اینها ترجیح دارد، زیرا آنها شهادت را برای مسیح موفقیت میدانند نه شکست، و چون موفقیت میدانند، شادمانی میکنند؛ اما مسلمین شهادت را شکست میدانند و چون شکست میدانند، گریه میکنند. خوشا به حال ملتی که شهادت را موفقیت بشمارد و جشن بگیرد و بدا به حال ملتی که شهادت را شکست بداند و به خاطر آن مرثیهخوانی بکند!
جواب این است که اولا دنیای مسیحی که این شهادت را جشن میگیرد، روی همان اعتقاد خرافی است که میگوید عیسی کشته شد تا بار گناه ما بریزد، و چون به خیال خودش سبکبال شده و استخوانش سبک شده، آن را جشن میگیرد! در حقیقت او جشن سبکی استخوان خودش را به خیال خودش میگیرد، و این یک خرافه است. ثانیا این همان فرق اسلام و مسیحیت تحریفشده است که اسلام یک دین اجتماعی و مسیحیت، دینی است که همه آن چیزی که دارد، اندرز اخلاقی است. از طرف دیگر گاه به یک حادثه از نظر فردی نگاه میکنیم و گاه از نظر اجتماعی. از نظر اسلام شهادت حسین بن علی از دیدگاه فردی یک موفقیت بود…»
گفتنی است که آنچه تحریف هدف عزاداری برای امام حسین(ع) است، خلاصه کردن آن در پاکسازی گناهان، شبیه باور خرافی مسیحیان درباره مصلوب شدن حضرت عیسی(ع) است و این به معنای نفی نقش عزاداری در آمرزش گناهان نیست. به سخن دیگر، هدف عزاداری بر امام حسین(ع)، جهلزدایی و احیای ارزشهای دینی است و عزاداری با این هدف، برکات فراوانی برای فرد و جامعه دارد که یکی از آنها، آمرزش گناهان و سالمسازی روانی انسانهاست که این برکت نیز دقیقا در جهت احیای ارزشهای اسلامی قرار دارد. از سوی دیگر حادثه عاشورا در یک نگاه کلی و واقع بینانه، دارای دو بعد است: یکی بعد جنایت و مظلومیت و دیگری بعد حماسه، عزت و عظمت. از این رو تحلیل و تبیین صحیح این حادثه در صورتی امکانپذیر است که این دو بعد در کنار هم دیده شود و ارائه گردد، در غیر این صورت، مخاطب درک درستی از این جریان مهم تاریخ اسلام پیدا نخواهد کرد.
استاد مطهری در این باره میگوید: «حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی که هر دو صفحهاش یا بینظیر است و یا کمنظیر. اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بینظیر و یا کمنظیر میبینیم… از این نظر حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت است، یک رثاء است. این صفحه را که نگاه میکنیم، در آن، کشتن بیگناه میبینیم، کشتن جوان میبینیم، کشتن شیرخوار میبینیم، اسب بر بدن مرده تاختن میبینیم، آب ندادن به یک انسان میبینیم، زن و بچه را شلاقزدن میبینیم، اسیر را بر شتر بیجهاز سوار کردن میبینیم. از این نظر قهرمان حادثه کیست؟ واضح است وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگاه کنیم، آن که میخورد، قهرمان نیست، آن بیچاره مظلوم است. قهرمان حادثه در این نگاه، یزید بن معاویه است، عبیدالله بن زیاد است، عمر سعد است، شمر بن ذیالجوشن است، خولی است و یک عده دیگر. لذا وقتی که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه میکنیم، فقط جنایت و رثاء بشریت را میبینیم. پس اگر بخواهیم شعر بگوییم، چه باید بگوییم؟ باید مرثیه بگوییم و غیر از مرثیه گفتن چیز دیگری نیست که بگوییم. باید بگوییم:
ز آن تشنگان هنوز به عیوق میرسد فریاد العطش ز بیابان کربلا
اما آیا تاریخچه عاشورا فقط همین یک صفحه است؟ اشتباه ما همین است. این تاریخچه یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن، حسین است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت و انسانیت است، تجلی حقپرستی است. آن صفحه را که نگاه کنیم، میگوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد.
[استاد شهیدمطهری در ادامه میگویند:] آیا تاریخچه عاشورا فقط همین یک صفحه است؟ اشتباه ما همین است. این تاریخچه یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن، حسین است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت و انسانیت است، تجلی حقپرستی است. آن صفحه را که نگاه کنیم، میگوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد.
اما وقتی صفحه سیاهش را مطالعه میکنیم، میبینیم که بشریت سرافکنده است و خودش را مصداق آن آیه میبیند که میفرماید: قالوا أتجعل فیها من یُفسد فیها و یَسفک الدمآء و نحن نُسبّح بحمدک و نقدّس لک. مسلما جبرئیل امین در مقابل اعلام خدا که فرمود: «انی جاعل فی الارض خلیفه» سؤالی نمیکند، بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را میدیدند و صفحه دیگر آن را نمیدیدند، از خدا این سؤال را کردند که: آیا میخواهی کسانی را در زمین قرار دهی که فساد کنند و خونها بریزند؟ و خدا در جواب آنها فرمود: انّی أعلم ما لاتعلمون [: من چیزی میدانم که شما نمیدانید].
آن صفحه، صفحهای است که مَلک اعتراض میکند، بشر سرافکنده است؛ و این صفحه، صفحهای است که بشریت به آن افتخار میکند. چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم؟ و چرا باید همیشه جنایتهای کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی از آن جنبهای که مورد جنایت جانیان است، مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایی که به نام حسین میدهیم و مینویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم، در حالی که جنبه حماسی این داستان صدبرابر جنبه جنائی آن میچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی میچربد، پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانیهای بر حسین، ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحهاش را میخوانیم و صفحه دیگرش را نمیخوانیم!
مجالس عزاداری هدفمند
با عنایت به فلسفه عزاداری سیدالشهداء و آسیبهایی که ممکن است آن را فراگیرد و باید از آن پرهیز داشت، مجالس عزاداری آن حضرت در صورتی میتوانند عزاداران را در جهت این هدف، هدایت کنند که دارای سه ویژگی باشند:
۱- خدامحوری: مجاهدت سیدالشهدا و همه شهدای راه حق و فضیلت در طول تاریخ برای آشنا کردن با خداوند متعال و استقرار یگانهپرستی در سایه حکومت دینی در جهان بود؛ بنابراین بدون معرفت صحیح دینی نمیتوان تحلیل درستی از نهضت عاشورا بیان کرد و از این رو خدامحوری و پیوند دلها با خدا و ارزشهای معنوی باید اساس برنامههای مجالس عزاداری و سخنرانیها و مرثیهسراییها باشد و این درس بزرگی است که امامحسین(ع) برای ابراز آن به عموم مسلمانان بهخصوص پیروان خود، در عصر تاسوعا از دشمن یک شب مهلت خواست.
بر پایه گزارش منابع معتبر تاریخی، عصر نهم محرم ابن سعد دستور حمله به یاران امام را صادر کرد، آن حضرت هنگامی که آمادگی سپاه دشمن برای درگیری را ملاحظه کرد، به برادرش عباس(ع) فرمود: «به سوی آنان بازگرد و اگر توانستی، آنها را تا صبح به تأخیر بینداز و امشب بازشان گردان؛ شاید که امشب برای خدایمان نماز بخوانیم و او را بخوانیم و از وی آمرزش بخواهیم که او خود میداند من نماز برای او، تلاوت کتابش و دعا و استغفار فراوان را دوست دارم» و بدینسان، شب عاشورا، آخرین شب انس امام حسین(ع) و اصحابش با انیس ذاکران بود: «فبات الحسین(ع) تلک اللیله راکعا ساجدا باکیا مستغفرا متضرعا، و بات أصحابه و لهم دوی کَدَویّ النحل: شب دررسید و حسین(ع) شب عاشورا را به رکوع و سجود و گریه و استغفار و تضرع و زاری پرداخت و یارانش زمزمهای مانند آوای زنبور [بدون وقفه] داشتند.»
از عالم ربانی آیتالله میرزا جواد تهرانی(رضوانالله علیه) نقل شده است که خطاب به جمعی از روحانیون اهل منبر میفرمود: «کاری کنید که خدا در مجلس امامحسین(ع) فراموش نشود!» و این نکتهای است بس مهم و قابل توجه و تأمل. در واقع فراموش شدن خدا در این مجلس، آفت خطرناکی است که مانع آشنایی عزاداران با فلسفه عزاداری و روح نهضت حسینی میگردد.
۲- بیان تاریخ و تحلیل صحیح از حادثه عاشورا: بدون تحلیل واقعبینانه از نهضت عاشورا امکان ندارد که عزاداران با اهداف بلند عزاداری آشنا شوند و در آن مسیر گام برداند؛ از این رو گویندگان و مرثیهسرایان در مجالس عزاداری سیدالشهدا باید بر پایه تحلیل درست واقعه عاشورا، سخنرانی و مرثیهسرایی خود را تنظیم نمایند، و بدین منظور استفاده از منابع معتبر در تبیین این حادثه، و اجتناب از آسیبهای مجالس عزاداری ضروری است و بهترین راه برای رسیدن به این هدف، خواندن متن مقتل از منابع معتبر است. به فرموده رهبر انقلاب اسلامی آیتالله خامنهای: «اگر برای ذکر مصیبت کتاب نفس المهموم محدث قمی را باز کنید و از رو بخوانید، برای مستمع گریهآور است و همان عواطف جوشان را به وجود میآورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلسآرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعیاش دور بماند؟!» و بدین سان مرثیهسرایی برای سیدالشهدا اگر توأم با اخلاص و صداقت باشد، کاری است بس ارزشمند و اگر هدف مجلسآرایی و دنیاطلبی باشد، بسیار زیانبار و خطرناک است.
۳- تبلور عاطفه و ارادت به اهل بیت(ع): تحلیل صحیح نهضت حسینی نمیتواند جایگزین تلاش و به کارگیری هنر در جهت جوشش عواطف و احساسات مردم نسبت به حادثه خونین کربلا گردد، در سازندگی معنوی، عاطفه و احساسات نقش ویژهای دارد که هیچ چیز دیگر نمیتواند جای آن را پر کند و لذا اهل بیت(ع) تأکید ویژهای در مورد گریاندن و گریستن بر مصایب سیدالشهدا داشتند، و خود نیز با تشویق مرثیهسرایان و استماع مرثیه آنان زمینه گسترش این فرهنگ را در میان پیروان خود فراهم میکردند، چنانکه از یکی از شعرای معاصر امام باقر(ع) به نام کمیت نقل شده که پس از مرثیهسرایی نزد آن حضرت و گریستن آن بزرگوار، فرمود: «هیچ کس نیست که ما را یاد کند و یا در نزدش یاد شویم و از چشمانش اشکی بیاید، مگر اینکه خداوند، برایش خانهای در بهشت بنا میکند، و آن را میان او و آتش حجاب قرار میدهد.»
مرثیهسرای هنرمند آن است که با تکیه بر منابع معتبر و بر پایه تحلیل و تبیین صحیح حادثه عاشورا، بیشترین نقش را در تبلور عاطفه و احساسات مردم نسبت به سالار شهیدان ایفا نماید، و بدینسان خدامحوری و ارادت به خاندان رسالت را در جامعه گسترش دهد.
*فرهنگنامه مرثیهسرایی و عزاداری سیدالشهداء(ع)