نقدی که میتوان به دکتر فیرحی و آثار و آراء وی وارد دانست، انتقال فکری او از مکتب جامع فکری قم به مکتب نیاوران با خوانش میشل فوکو، هابز و دیگر اندیشمندان غربی است. این نکته جای سوال دارد که چرا باید در آثار فیرحی، فقهی که از دل حوزه علمیه برخاسته است و حتی دیدگاه بزرگانی همچون میرزای قمی، با خوانشی برخاسته از ملاکها و معیارهای معرفتی فیلسوفان غربی نظیرهابز، میشل فوکو، کانت و…ارائه شود. مرحوم فیرحی قصد دارد تا فقه و گزارههای فقهی را با گزارههای لیبرالی و لیبرال دموکراسی غربی تطبیق دهد و تفسیر کند که برون داد آن لیبرالیزه کردن فقه اسلامی است.
شبکه اجتهاد: صحنه سیاست دینی ایران از مشروطه تا کنون آوردگاه نظریه پردازان متعددی بوده است که از نگاه خود به تحلیل و تفسیر فقه سیاسی اسلام پرداخته اند و در این میان نظریه پردازانی پا به عرصه نهادند و تلاش کردند تا با آشتی دادن فقه اسلامی و تجدد تفسیری روشنفکرانه و به نوعی لیبرالی از فقه سیاسی ارائه دهند.
یکی از چهرههای شاخص این جریان مرحوم حجتالاسلام دکتر داود فیرحی است که آثار او در بین حوزویان و روشنفکران طرفدارانی دارد. از این رو «رسا» بر آن شد تا از دریچه نگاه حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی لیالی استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی به نقد آراء و اندیشههای مرحوم فیرحی بپردازد که بدون پیش داوری از منظرتان میگذرد.
سیر اندیشه دکتر فیرحی
برای تحلیل آراء و اندیشههای دکتر فیرحی نکات بسیاری را میتوان از سیر ایشان در فقه سنتی در حوزه علمیه قم تا برآمدن در فقه مدرن تا تهران و مکتب نیاوران و فراز و فرودهای اندیشه ایشان نکات متعددی را میتوان برشمرد.
نکته اول اینکه آثار و آراء آقای فیرحی موافقانی دارد از جمله این موافقان شاگردان بسیاری است که وی در مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در دانشگاه تهران و دانشکدههای مختلف آن نظیر دانشکده حقوق و… تربیت کرده است.
جریان اصلاح طلب و اعتدال خواه و دولت کنونی نیز از دیگر موافقان اندیشه و آراء فیرحی هستند و به وی ارادت خاصی دارند چرا که ایشان چهره علمی برجستهای بود که در برخی از حلقهها مانند حلقه نیاوران، مرکزدائره المعارف اسلامی و وزرات امورخارجه به عنوان صاحب نظر حضور داشت.
علاوه بر این یک شخصیت رسانهای هم بود که نظرات و مصاحبههای وی در رسانههای مرتبط برجسته میشد و حتی عضو شورای علمی برخی نشریات و مجلات روشنفکری نیز بود مانند سیاست نامه آقای جواد طباطبایی و مجلاتی همچون شرق، مهرنامه و… به طور معمول در مجلاتی که امثال فرید مدرسی، محمد قوچانی و امثال آنها حضور داشتند ایشان نیز به عنوان مشاور علمی حاضر بودند.
گرایش سیاسی ایشان مشخص بود و عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم بود که جریان سیاسی مشخصی است و پای ثابت سمینارها و جلسات علمی بود و در این مجامع علمی نظریات خود را ارائه میداد و نیز با افرادی همچون دکترجواد طباطبایی دکتر حسین بشیریه، محمد قوچانی و عمادالدین باقی و سایر جریاناتی که در عرصه نو اندیشی دینی فعالیت میکردند، همنشین بود.
با وجود رسانههای همسو و پرقدرت این فرصت دست نداد تا مخالفان آراء فیرحی به نقد نظریات او بپردازند، اما لازم است اندیشمندان به این مهم اقدام کنند و آراء وی را به تیغ نقد بسپارند.
رویکردهای نقادانه به آراء فیرحی
از سه جهت میتوان به نقد اندیشههای آقای فیرحی پرداخت؛ نخست باید از نگاه دیروز و امروز ایشان را نقد کرد، به این معنی هم باید فیرحی برخاسته از حوزه علمیه قم را به نقد گذاشت که شاگرد مرحوم عمید زنجانی است و هم شاگردی دکتر بشیریه، سریع القلم و حضور در مراکز نواندیشی و روشنفکری دینی را در کارنامه خود دارد.
نقد دوم را میتوان به کتب، مقالات و به طور کلی به آثار ایشان وارد کرد و مدل سوم در نقد دکتر فیرحی نقد به دستگاه فکری و معرفتی اوست که از مدل فقه سنتی در حوزه برمی خیزد و با تحول فکری و معرفتی تا کانت پیش میرود و با توجه به تعلق خاطری که ایشان به میشل فوکو، گالامر و دیگر فیلسوفان مغرب زمین داشت به فهم هرمونوتیک از فقه و برداشت پلورالیستی از فقه سیاسی میرسد.
کلیدواژههای مهم در اندیشه سیاسی فیرحی
با سیری در آراء و اندیشههای سیاسی فیرحی به کلید واژههایی برای نقد اندیشه سیاسی وی دست مییابیم که قابل توجه است، این کلید واژهها عبارتند از هرمنوتیک، پلولاریسم، پلولاریسم سیاسی، عقلانیت، عقلانیت عرفی، سنت، تجدد، مدرنیته، تحجر، فقه فقاهت، فقه سیاسی،…و اندیشههای آخوند خراسانی و میرزای نائینی در ماجرای مشروطیت را مورد تأکید قرار میدهد و شاگردان ایشان وی را نائینی دوم مینامند.
پروژههای علمی فیرحی
اگر کسی میخواهد به نقد آراء آقای فیرحی بپردازد باید نگاه کلان و پروژه محور به تفکر و اندیشه وی داشته باشد و پروژههایی که به مدیریت وی و توسط همکاران و دانشجویان و علاقمندان به اندیشه وی در حال پیگیری است باید مورد توجه و بررسی قرار گیرند.
تفسیر هرمنوتیک از فقه
یکی از پروژههایی که فیرحی و تیم وی در حال انجام آن بوده و هستند، پروژه تأویل و تفسیر هرمنوتیک از فقه و فقه سیاسی اسلام و به عبارت دیگر خوانشی از دین که از دل آن دموکراسی متولد شود و این در تخصص آقای فیرحی است.
تفسیر دموکراتیک از گزارههای دینی
پروژه دوم دکتر فیرحی تفسیر دموکراتیک از فقه و گزارههای دینی بود که در این نگاه دموکراسی به عنوان امر متعالی خرد بشری پذیرفته شده است و باید از متون دینی و حیات نبوی و علوی تفسیری بشری و دموکراتیک ارائه شود.
مشروطه خواهی به جای مشروعه خواهی
پروژه سوم حاکم بر آثار فیرحی تأویل و تفسیر مشروطیت و مشروطه خواهی است که با عدم توجه و اقبال به مشروعیت و مشروعه خواهانی همچون شیخ فضل الله همراه است.
تجدد سیاسی
پروژه بعدی که در اندیشه سیاسی مرحوم فیرحی خود نمایی میکند پروژه تجدد سیاسی است، به این معنی که برای فهم فقه و اندیشه سیاسی اسلام در دوران جدید باید به دنبال تجدد رفت و این تجدد سیاسی در آراء و اندیشههای دکتر فیرحی بسیار برجسته است.
فیرحی درکتاب «آستانه تجدد» خود که در واقع پروژه تجدد اوست به نحوه ورود به تجدد و تعامل فقه و فقه سیاسی اسلام با پدیده تجدد و مدرنیته میپردازد و در این پروژه با قرائت مدرن از فقه سیاسی روبرو هستیم که در آن به برتری مشروطیت بر مشروعیت تأکید میشود و این به معنی حرکت از مشروعیت به مشروطیت و مقبولیت است که در آثار وی موج میزند.
عقلانیت مدرن
پروژه دیگری که در آثار و اندیشه فیرحی خود نمایی میکند عقلانیت و به عبارت روشن تر عقلانیت مدرن است و در این نگاه نصوص دینی و فقه که جزء نصوصی دینی شمرده میشود باید از فیلتر عقل بگذرد و این عقلانیت در پدیده دولت و دولت سازی برجسته میشود و تعبیر وی مبنی بر دولت عقلانی حکایت از این موضوع دارد.
قدرت برمبنای عقل جمعی نه برمبنای فقه اسلامی
یکی از موضوعات مهم دیگری که مرحوم فیرحی دنبال میکند بحث رابطه بین فقه و قدرت سیاسی و حکمرانی و فقه و حکمرانی احزاب است که یکی از آثار آقای فیرحی به همین نام «فقه و حکمرانی احزاب» است که در اینجا هم به دنبال توجیه و تفسیر قدرت براساس عقل جمعی احزاب است.
تعلق خاطر به نائینی
از دیگر دغدغههای فیرحی که به تبع آراء مرحوم نائینی داشت، مبارزه با استبداد به ویژه استبداد دینی است و مدام براین نکته تأکید دارد که جامعه ایرانی و اسلامی جامعه استبداد زدهای است و حاکمان جامعه اسلامی و جامعه ایرانی به طور عموم مستبد بوده اند و باید با این استبداد مبارزه کرد.
آشتی سنت و تجدد
از دیگر پروژههایی که فیرحی دنبال میکند آشتی بین سنت و تجدد است و این اتفاق معمولی است که هرکس از آشتی سنت و تجدد سخن میگوید عاقبت به سمت تجدد میغلتد و از سنت فاصله میگیرد و ایشان هم تلاش کرد با رفتن به سمت تجدد به فهم جدیدی از فقه سیاسی برسد.
تفسیر پلورالیستی از دین، فقه و اندیشه سیاسی
پروژه دیگری که دکتر فیرحی به آن میپردازد نسبیت گرایی معرفتی و پلورالیسم معرفتی و به خصوص در اندیشه سیاسی است و در این پروژه براساس تکثرگرایی تفسیر پلورالیستی از دین و به تبع آن از فقه و اندیشه سیاسی و احزاب ارائه میشود و بر این مبنا تفسیر اصلی دین از مقوله قدرت پذیرفته نمیشود.
هدف در این پروژه فهم رابطه دین ودولت است و دولت دینی و دین دولتی در آن مورد بررسی قرار میدهد بنابراین بخش بزرگی از آثار فیرحی به بررسی این رابطه میپردازد.
آخرین پروژهای که در آراء و اندیشههای ایشان میشود به آن پرداخت مسأله شهروند و حقوق شهروندی است و کسانی که میخواهند به صورت پروژهای و موضوع محور به نقد آراء فیرحی بپردازند میتوانند هریک از این پروژههایی که برشمرده شد را مورد بررسی قرار دهند.
نقد
۱- اولین نقدی که میشود به دکتر فیرحی و آثار و آراء وی وارد دانست، انتقال فکری او از مکتب جامع فکری قم به مکتب نیاوران با خوانش میشل فوکو، هابز و دیگر اندیشمندان غربی است.
این نکته جای سوال دارد که چرا باید در آثار فیرحی، فقهی که از دل حوزه علمیه برخاسته است و حتی دیدگاه بزرگانی همچون میرزای قمی، با خوانشی برخاسته از ملاکها و معیارهای معرفتی فیلسوفان غربی نظیرهابز، میشل فوکو، کانت و…ارائه شود.
۲- دومین نقد به اندیشه فیرحی سنجش فقه و گزارههای دینی و فقهی با معیارهای غربی و نظرات فلاسفه و اندیشمندان غربی است، چرا که فقه و شریعت باید با معیارهایی که در درون خود دارند مورد سنجه قرار گیرد نه با معیارهای برخاسته از مبانی فکری غربی که با دین ما در تضاداند.
۳- سومین نقدی که به اندیشه فیرحی وارد است این نکته است که ایشان میخواهد فقه و گزارههای فقهی را با گزارههای لیبرالی و لیبرال دموکراسی غربی تطبیق دهد و تفسیر کند که نتیجه آن لیبرالیزه کردن فقه اسلامی است با خوانشی که از میرزای نائینی میگیرد.
۴- نقد چهارمی که در رابطه با آراء دکتر فیرحی باید به آن اشاره کرد، فاصله گیری از مشروعیت الهی حاکمیت و حکومت و حتی از حکومت علوی و نبوی و فاصله گرفتن از فقه و شریعت برخاسته از نصوص دینی و گرایش به مقبولیت، عقلانیت و خرد جمعی و عرف گرایی در اندیشه سیاسی اسلام است. اینکه مشروعیت برخاسته از نصوص دینی به مقبولیت برخاسته از تفکر غربی تنزل داده شود حکایت از این فاصله گذاری دارد.
۵- پذیرش نسبی تجدد و فاصله گرفتن از فقه سنتی در آثار و اندیشه فیرحی به وضوح قابل رؤیت است و نتیجه آن القاء ناکارآمدی فقه سیاسی اسلام خواهد بود بنابر این تحلیل باید به تحول در فقه برویم به گونهای که بتواند از پس توجیه و تفسیر تجدد برآید و راه را برای آن بگشاید.
۶- ششمین نقد وارد به تفکر فیرحی ارائه تفسیر غیر حکومتی از اندیشه سیاسی و فقه سیاسی اسلام است به گونهای که حاصل این تفسیر اسلام حداقلی و دولت حداقلی است و هرجا ایشان در مورد حکومت و حاکمیت سخن میراند مبنای او عرف، عقلانیت، مقبولیت و تجربه بشری است.
یکی از مسائلی که فیرحی به آن پرداخت اما فرصت کافی برای مطرح کردن آن پیدا نکرد پروژه نفی اسلامی سازی علوم انسانی است؛ وی با این عنوان که علوم انسانی محصول عقل بشری و خرد جمعی است قابلیت اسلامی سازی را ندارد و قابل توجیه نیست.
در کنار نقد علمی به اندیشه مرحوم فیرحی از درگاه الهی برای ایشان طلب غفران داریم و از شاگردان او میخواهیم با نگاه نقادانه به آثار دکتر فیرحی در جهت کمال بخشیدن به آراء او قدم بردارند./ رسا