اختصاصی شبکه اجتهاد: بعد از مناظره دو استاد مطرح درس خارج حوزه علمیه قم، گزارشها و نقدهای متنوعی بر این جلسه صورت گرفته؛ ولی زوایای دیگری در این مناظره وجود داشت که هنوز از آن سخنی گفته نشده. این مناظره موجب تازه شدن دردی کهنه در روش و نوع نگرش رویارویی حوزویان در مسائل اختلافی بود. فارغ از قضاوت پیرامون دعاوی مطرح در حول گزارههای علمی (با وجود همه اختلافات مبنایی و روش استنباط فقهی)، تندیای در این مواجههها دیده میشود، که نیاز به واکاوی دارد.
برخی از یادداشتها در این زمینه، سمت و سوء اخلاقی داشتند، و ریشه را در عدم رعایت آداب گفتگو جستجو میکردند. اما به نظر باید عمیقتر شد و کمی فراتر رفت؛ زیرا شکی در این نیست که طرفین مناظره و اساتید دیگری که به مواضع آنها اشاره خواهد شد، عمر شریف خود را وقف کسب معارف اهل بیت(ع) و اشاعه فقه آل محمد(ص) به وجوه مختلف داشتهاند و همواره التزام و اشتهار به رعایت تقوا و اخلاق داشته و دارند. این مطلب برای همه فضلای حوزوی به طور عینی در تعامل و ارتباط با اساتید، هویدا است. با این شناختی که از اساتید بزرگوار داریم، اقتضای حمل بر صحت تنشهای موجود در این دست از تقابلها، ریشه در سوء رفتار اخلاقی ندارد، بلکه این مواضع برخاسته از شدت دینداری و نهایت غیرتورزی بر پاسداری از فقه و فقاهت است.
موضعگیری استاد اسلامیان در مقابل استاد علیدوست، یا در جریان نهی از منکری که در درمانگاه قرآن و عترت واقع شد و در پی آن بیاناتی که برخی از اساتید در نقد قول به حرمت عکاسی از فاعلان منکر، ایراد فرمودند، یا انتقادهای تندی که برخی در مقابل استاد عندلیب در نقد قاعده کرامت داشتند، همگی نمونههایی از اینگونه رویاروییها است که در تاریخ سنت حوزوی نیز موارد مشابهی داشته، از جمله برخی از مواضعی که اخباریان در مقایل اصولیان، یا برخی از فقهای سنتی در مقابل حکما داشتهاند از این سنخ تقابلها محسوب میشود.
این تقابلها نشان از ضعف تقوا یا اخلاق ندارد. بلکه بالعکس شدت دینداری و اهتمام به روشمندی فقاهت، طرفین را بر آن داشته که خود را در امواج نقدها و تنشها قرار دهند و در مقابل این سیل خروشان از شاگردان و مریدان طرف مقابلشان، سینه سپر کنند و بر خلاف رویه خود، ندای خاموش در سینه را فریاد کنند.
گفتار استاد اسلامیان که انگیزه خود در ورود به این گفتگوی چالشی را، «مشاهده کثرت خطا و اشتباهات در رویکرد و روش فقهیِ مبتنی بر تحمیل اجتهاد شخصی بر نصوص» بیان کردند؛ یا استاد بزرگواری که قول حرمت عکاسی از عامل به منکر، را منبعث از «ضعف در فقه و فقاهت» دانستند؛ یا تأکیدهای استاد علیدوست بر «لزوم ضابطهمند شدن عناصر دخیل در فقاهت»، شاهد بر این وجود چنین خاستگاهی است.
مطرح بودن دیدگاه رقیب و شاید تذکر چندباره صمیمانه با واسطه یا مستقیم و مثمر ثمر واقع نشدن، در نظر ناقدان، آنچنان سهمگین است که با توجه به جایگاهی که طرف مقابل در اختیار دارد، عدم موضعگیری صریح را موجب تضعیف و انحراف در فقه شیعه میدانند. به همین سبب ریشه این مقابلهها، که عالمانه و عامدانه صورت میگیرد، تذکار مسائل اخلاقی نیست؛ بلکه مسأله برخاسته از نوع نگرش است.
در نقد این نگرش، ابتدا فرض را بر این میگذاریم که در دعاوی علمی (با وجود همه اختلافات در مبانی و روشهای فقهی در طول تاریخ فقه شیعه برای توجیه نظر مقابل) حق با ناقدان محترم بوده است و نظریههای مورد بررسی نیز نشانه از ضعف فقه و فقاهت دارند؛ و عدم سکوت بزرگواران نیز به هیچ وجه شایسته نیست. این نوع از باور تا جایی که در نقد علمی و گفتگوی دو طرفه متناظر بروز پیدا کند اشکالی متوجه آن نیست و امری پسندیده محسوب میشود و نشان از دغدغهمندی طرفین دارد. اما چنانکه مشاهده میشود اصحاب نقد، در بهکار گیری کلمات و عبارتها، پا را فراتر گذاشته و شخصیت و جایگاه طرف مقابل را نیز نشانه میگیرند؛ این نقطهی سقوط یک نگرش مقدس است؛ که در مواردی، متاسفانه امتداد این نگرش در سطح فضای رسانهای و تبلیغی میان طلاب جوانتر نیز بروز میکند. با رعایت احترام همه اساتید و بزرگواران مشفقانه باید بگویم که در صورت اصرار بر این منش، امتداد آن رنگ و بوی تعصب و خدای ناکرده، تحجر خواهد گرفت!
سوال این است که چطور میتوان احراز کرد که راه دیگری برای هشدار به جامعه علمی و اعلام زنگ خطر و پیشگیری از انحراف در تراث علمی سلف صالح وجود ندارد؟! از کجا میتوان احراز کرد که تنها را مقابله و جلوگیری از انحراف، قدم فراتر از نقد علمی و پا روی شخصیت و جایگاه یک استاد همطراز نهادن است؟! آیا راه دیگری وجود ندارد که در مثل این موارد هدف ناقد حاصل شود، و هم جامعه علمی و طلاب بهرهای فراون برند و گستره فیض آن موجب تقویت فقه و فقاهت شود؟!
شاید برای بسیاری از فضلا پیش آمده باشد که در ایام تبلیغی مواجه با اشتباهات فاحش واعظی یا استاد معارفی در دانشگاه شوند، که سکوت در مقابل آن روا نباشد. اما اگر بعد از بیان نقدها، مقاومتی از صاحب سخن مشاهده شود، آیا شکستن وجهه استاد آن دانشگاه یا واعظ معروف شهر، تنها راه درمان و پیشگیری این انحراف است؟! یا باید متواضعانه و همدلانه و صمیمانه وقت گذاشت، و در مقابل مقاومتهای ابتدایی حلیم بود و آنرا طبیعی دانست و با حکمت آموخته از معارف اهل بیت(ع) راه حلی صحیح پیشنهاد داد تا فردی که در شهرستانی یا دانشگاهی یا در موقعیتی دیگر در حال خدمت به مکتب است، حفظ شود، بلکه با ایجاد رابطه دوستانه موجب تقویت او شد؟!
به نظرم پاسخ به این سوال در این سطح واضح است تا چه رسد به نقد نظریهای یا دیدگاههایی که در متن حوزه متولد شده و توسط اساتیدی که مقبولیت دارند و شاگردانی تربیت کردهاند و سالها برای نشر تراث و آثار زحمت کشیدهاند، و برای اعتلای فرهنگ دینی از هیچ تلاشی دریغ نکردهاند.
از این رو بهتر بود که برای نقد این دیدگاهها جلسات متعددی در طول سال تشکیل میشد و در هر جلسه کتاب و فصل مورد نقد از آثار نظریهپردازان از پیش مشخص میشد، طلاب هم آن بخشها را مطالعه میکردند و ناقدان محترم نیز نقدهای مورد نظرشان را به طور اجمال از پیش به صاحبان نظریه میرساندند؛ زیرا با اخلاصی که از اساتید بزرگوار سراغ داریم، العیاذ بالله، مچگیری در جلسه و به رخ کشیدن نقاط ضعف، به هیچ وجه هدف از بیان نقدهای اگر چه به ظاهر تند نیست؛ بلکه هدف، اعتلای مکتب و فقاهت است.
اگر این قبیل نگرشها در مسیر خود هدایت شوند، و دغدغهها اینگونه ظهور پیدا کنند، برکات فراوانی برای همه خواهد داشت. از جمله ایجاد نشاط علمی و آموختن عملی گفتگوهای بین الاثنینی برای طلاب و فضلای جوان؛ به لحاظ علمی بیش از چندین جلسه درس خارج جنبه آموزشی و تعلیمی خواهد داشت. ضمن اینکه با این روش اهداف اصحاب نقد حاصل میشد؛ موجب رفع اشکالات نظریهها (بنا به باور ناقدان) و تکمیل و ارائه با پختگی بیشتر برای صاحب نظریه در جوامع علمی خواهد بود. آنگاه این نگرش و دغدغهمندی و غیرت ورزی دینی ثمرهاش میوه شیرینی بخواهد بود که همگان از آن تناول خواهند کرد و چو برگ زرینی در حافظه تاریخی حوزههای علمیه جهان اسلام ماندگار خواهد شد و نتیجه آن اعتلای فقه شیعه خواهد بود.
امیدواریم گفتگوها در این بستر ادامه پیدا کند.