اختصاصی شبکه اجتهاد: در میان اعتقادات و احکام اسلام، هرگاه فقها به میدان آمدهاند، مسئله، صورتی علمی به خود گرفته و از سلیقه و ذوق، عاری شده است. در مقابل اما، هرگاه فقها میدان را خالی کرده و آن را به دیگران سپردهاند، بازار خرافه و حرف بیربط و سخن گزاف رونق گرفته است.
مثالهای این گزاره فراوان است. در نماز و روزه و حج و زکات، کمتر داستان و خرافهای راه پیدا کرده است، چون فقها بدان ورود پیدا کرده و کتابهای فراوان نگاشتهاند. اما وقتی نوبت به فرهنگ و مستحبات و شعایر و تاریخ و طب میرسد، از آنجا که فقها، در هر مورد، به دلیلی، ورود جدی نداشته و استدلال نکرده و کتاب ننگاشتهاند، خرافه و گزافهگویی نیز فراوان شده است.
وجود روشهای متعدد برای استخاره که کمتر موردی را دلیلی متقن است، بخور حضرت مریم و داروی امام کاظم در طب (به ظاهر) اسلامی و نقلهای غلوآمیز در تاریخ تشیع، همه شاهد بر این مدعا هستند.
شعایر حسینی نیز از این آسیب، بینصیب نمانده است. اینکه فقها، گاه به دلیل اشتغال به طهارت و زکات و خمس و گاه به جهت ترس از خدشهدار شدن واقعه عظیم عاشورا در نگاه مردم، کمتر به ابعاد این واقعه، با نگاه دقیق فقهی پرداختهاند، خود موجب ایجاد مشکلات بسیاری در این رابطه شده است. این عدم ورود، بهقاعده «مهر فروزنده چو پنهان شود، شبپره بازیگر میدان شود!»، عملاً راه را برای ورود کمسوادان و نابلدان نیز به این عرصه گشوده است.
در این وانفسا، آن که به دنبال قمهزنی است، به برخورد سرِ بانوی کربلا به محمل استدلال میکند، بیآنکه از خود بپرسد چه دلیلی بر همانندی «اختیاری» با حادثهای وجود دارد که «بیاختیار» برای پیامرسان کربلا اتفاق افتاده است؟ و اینکه اگر مطلوب است، چرا سایر امامان این شیوه از عزاداری را برنگزیدند؟ و اینکه در تعارض آن با حرمت هتک، چه میکنند؟ در آنسو، مخالفین نیز به جای آن که به تقدم نهی از مورد (به جهت هتک) بر اطلاق بدلی امر (اقامه شعایر حسینی) استدلال کنند، ناشیانه پای اضرار و مانند آن را به میان میکشند، بدون تأمل در اینکه اگر این اضرارها حرام باشد، پس چه وجهی برای استحباب حجامت وجود دارد؟
در وادی نقلهای تاریخی نیز آن که افراط میکند، بر عروسی مفصل قاسم بن الحسن پای میفشارد و آن که راه تفریط را برمیگزیند، به جای اقامه عزا، تشکیک در وجود دختر سهساله امام (ع) را وظیفه خود میانگارد.
فقها کمتر به این وادی ورود کردهاند، وگرنه اگر بودند و کتابها مینوشتند، دیگر نه کسی قلاده بر گردن میانداخت و پارس میکرد و نه دیگری در قامت «آسیبشناسی»، با نهی عزاداران از نوکری برای سید الشهداء (ع) و ارباب خواندن وی، به «آسیبزدن» به عزای حسینی میپرداخت؛ انگار که در این کشور، هیچ بنده غیرمعصومی را مولا و ارباب صدا نمیکنند و تنها مسئله موجود، ارباب نخواندنِ «ارباب حقیقی دو عالم» است!
فقها نیستند، که اگر بودند فقه شعایر حسینی سامان میگرفت. آنگاه یکبار برای همیشه، حکم استفاده از آلات موسیقی در مجلس عزای حسینی به بحث گذاشته میشد، اعتبار قاعده تسامح در ادله سنن، برای حجیت بخشیدن به نقلهای ضعیف تاریخی بررسی میگشت و ادله حل تعارض کراهت سیاه پوشیدن و استحباب عزای حسینی، فراخوانده میشدند.
فقها که باشند و بگویند و بنویسند، روشن میسازند که شور بدون شعور، تندروهای بیخردی همچون القاعده و داعش را تحویل میدهد و مجلس پرشعور و بی شور نیز به جلسات نقد کتابهای کانت و نیچه میماند؛ جلساتی که از آنها، نه کسی به جبهه میرود و نه گناهکاری، تصمیم به ترک گناهانش میگیرد.
فقها به وادی شعائر حسینی کمتر ورود کردهاند، وگرنه اگر وارد میشدند و بهسان طهارت و زکات و بیع، کتابها مینوشتند و نقض و ابرامها مینمودند، دیگر نه کسی، با برگزاری مجلس عزا به هنگام اذان، بصیرت حسینی خود را به رخ میکشید و نه دیگری، با نهی از نوکری برای ارباب عالم، مشق روشنفکری «غیردینی» میکرد.
خاصترین و مهمترین نوکری فقها برای ارباب دو عالم، ورود به «فقه شعایر حسینی» است.
باسلام و احترام؛ ببخشید لغت امام که درواقع مقام ائمه معصومین از جانب پروردگار جهانیان است بهترین کلمه برای بکارگیری درمورد این عزیزان میباشد. درضمن بار معنایی لغت مولا در زبان فارسی با لغت ارباب تفاوت بسیار دارد .با توجه به اینکه در کشور ما لغت ارباب برای افراد خاص بکار میرفته و عموما این اشخاص از بدترین وکثیف ترین آدم های زمان خود بودن، در ذهن بعضی ممکن است تداعی این موضوع باشد وگرنه هر شیعه ی معتقد و باشعوری که دین خود را باتفکر به دست آورده باشد میداند که وجود تمام جهان هستی به دلیل وجود بابرکت معصومین است . و در ضمن لغت ارباب در زبان عرب هم بار معنایی متفاوتی نسبت به لغت مولا دارد. لطفا از منظر زبان شناسی هم مورد بررسی قرار گیرد
باتشکر
ارشد ففه وحقوق