عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با نادرست دانستن ادبیات نامه آیتالله یزدی خطاب به آیتالله شبیری زنجانی گفت: حریم مرجعیت را اگر ما حفظ نکنیم، این راه را برای دیگرانی که اعتقادی به اسلام و تشیع ندارند، باز کردهایم و این سد را شکستهایم. حتی بر اساس مبانی فکری آیتالله یزدی، کاری که ایشان کردند، از نظر سیاسی خطای استراتژیک بود.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد غروی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در واکنش به نامه آیتالله محمد یزدی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به آیتالله العظمی سید موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید شیعه به ایرناپلاس گفت: بنده در این شرایط نه ملاقات آن بزرگوار را پسندیدم و نه نامه سرگشاده آیتالله یزدی را. چرا که در کل احساس میکنم این نامه و آن ملاقات به صلاح مرجعیت نبود. این نامه به صلاح خود آقای یزدی و حتی مقاصدی که مورد نظر ایشان است هم نبود. آن هم در شرایط امروز که متأسفانه فضای مجازی به مسائل ورود میکند و میتواند به جایگاه مرجعیت، روحانیت شیعه و چهرههای انقلابی آسیب وارد کند و برخی سدهایی که نباید را بشکند.
این عضو شورای عالی حوزه در ادامه افزود: در این باره لازم است چند نکته ذکر کنم؛ اول اینکه آیتالله العظمی شبیری زنجانی از فقها و مراجع تراز اول به حساب میآیند. حتی برخی مفاخر حوزه ایشان را اعلم میدانند یا با شبهه اعلم نسبت به ایشان نظر دارند. همچنین تقوا و دیانت ایشان زبان زد خاص و عام است. از آن طرف آیتالله یزدی هم از اساتید خارج حوزه هستند که سوابق علمی و انقلابی ایشان از قبل انقلاب و بعد از انقلاب بر کسی مخفی نیست. ایشان همواره در مسیر نهضت انقلاب بوده و واقعاً خطر کردهاند و از حبس و حصر ابایی نداشتند. بعد از انقلاب هم خالصانه در قوه قضائیه، شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری و یا سمتهای دیگر در حوزه علمیه در خدمت نظام بودند. درنتیجه در دلسوزی ایشان نسبت به نظام و انقلاب جای تردید نیست. ایشان فردی نیست که خواستههای نفسانی خودش را مطمح نظر قرار دهد. امروز هم که در سن کهولت قرار دارند، بالاخره مثل یک افسر پای کار تا جایی که توان بدنی اجازه دهد در خدمت انقلاب هستند.
استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: نکته دیگر این که آیتالله العظمی شبیری مشی خاصی دارند. ما در این پنجاه سال که در حوزه قم هستیم، این مشی را از ایشان سراغ داشتهایم که معمولاً ارتباطات خود را بر اساس اصول خاصی که تشخیص میدهند، مدیریت میکنند و فردی را که مسلمان، مومن و صاحب فکر میدانند، بر این اساس روابطشان را با او تنظیم میکنند. درنتیجه هرکسی را در جایگاه خودش مورد احترام دارند. البته ایشان نسبت به نظام و انقلاب حساسیت خاصی دارند و کمک به نظام را لازم میدانند. در زمان امام(ره) ایشان فرصتی که پیدا میکردند، خدمت امام(ره) میرفتند و هم ایشان احترام خاصی به امام(ره) داشتند و هم امام(ره) نسبت به ایشان. البته هرکدام جایگاه خاص خود را داشتند. در عین حال ایشان بعد از دیدار با امام(ره) به مشهد به دیدن برخی از بزرگانی که در انقلاب بودهاند ولی در ارتباط با انقلاب و امام(ره) زاویه پیدا کردند، میرفتند. در قم هم همینطور بود. با بزرگانی از مراجع ملاقات داشتند. این نوع رفتوآمد ایشان در زمان رهبری هم اینطور ادامه داشت. هم دیدن رهبری معظم انقلاب میرفتند و هم رهبری با ایشان دیدار میکردند و در عین حال ملاقاتی هم با افراد مختلفی که برخی مربوط به این جناح یا آن جناح بودند داشتند. همه آیتالله شبیری و نوع رفتوآمدشان را میشناسند.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تأکید کرد: باید توجه کنیم که مراجع نقش پدری را دارند و در خانهشان برای همه باز است و این مهم است که حضرات تحت تأثیر یک جریان خاصی نباشند.
غروی تصریح کرد: آقای یزدی فرد دلسوزی برای نظام، انقلاب و روحانیت است و این دغدغه ایشان است که خدای ناکرده مرجعیت پل و ابزاری برای برخی جناحها قرار نگیرد. اگر مطلبی میگوید برحسب وظیفه شرعی و احساس خطری است که دارند.او تأکید کرد: به نظر من اگر آقای یزدی این نامه را شخصی مینوشتند و ارسال میکردند یا برخی از دوستان را میفرستادند تا مطالب را بیان کنند، مناسبتر بود. اینکه ایشان میگوید دوبار نامه نوشتهاند و جواب قانع کننده نبوده است، باید گفت مگر ملاک ارزیابی حقیقت قانع شدن طرف مقابل است؟ ممکن است از فرمایش شما من قانع نشوم و یا من اظهار نظری کنم و شما قانع نشوید، ولی این که ملاک نیست. قانع شدن شخصی مگر میتواند ملاک برای کسب حقیقت باشد. درنتیجه حق این بود که اگر تشخیص میدادند در این باره نظری بدهند، باید نامه شخصی مینوشتند یا فرد و افرادی را میفرستادند.غروی گفت: این نوع ادبیات و خطاب قرار دادن مرجعی در این تراز، قابلقبول نیست. اگر نامه شخصی بود، مشکلی نبود ولی اگر از جانب یک استاد حوزه به مرجع تقلیدی که جایگاه خاصی دارد نامه مینویسیم، باید ادبیات متناسب با شأن آن مرجع را مدنظر قرار دهیم.
این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تأکید کرد: از سوی دیگر حقیقت این است، کاری که آقای یزدی در این شرایط کردند، خطای استراتژیک بود. برای اینکه بالاخره یک عکسی در شبکهها آمد، ولی نامه ایشان زمینهای برای اظهارنظرهای مختلف در این باره شد. بالاخره ایشان ناخواسته اهداف رقیبش را تقویت کرد. یعنی حتی بر اساس مبانی فکری خودشان که درواقع دلواپسی دارند که درست هم هست، این کاری که ایشان کردند عملاً از نظر سیاسی خطای استراتژیک بود. بهشرط اینکه ایشان بپذیرد، ولی قانع شدن ایشان ملاک حقیقت نیست.
غروی گفت: خواهشم این است کسانی که واقعاً دلسوز انقلاب، نظام، مرجعیت و روحانیت هستند، این پرونده را ببندند چون به نفع هیچکسی نیست. واقعاً بعید میدانم در آینده مرجعی به این عمق آیتالله شبیری زنجانی داشته باشیم. همینطور شخصیت آیتالله یزدی در فعالیتهای انقلابی بر کسی با آن سوابق پوشیده نیست و بنابراین بهتر است پرونده را ببندند و مسئله را ادامه ندهند.
عضو شورای عالی حوزه تأکید کرد: حریم مرجعیت را اگر ما حفظ نکنیم، این راه را برای دیگرانی که اعتقادی به اسلام و تشیع ندارند، باز کردهایم و این سد را شکستهایم. این مسئله درباره رهبری هم هست و باید شأن رهبری حفظ شود.او درباره اینکه آیا اعضای جامعه مدرسین از نگارش این نامه اطلاع داشتهاند یا نه، توضیح داد: نامه ایشان شخصی بود. ممکن است با برخی از اعضا مشورت کرده باشند که من خبر ندارم.
منشور روحانیت امام خمینی
با اینکه در کشور ما در اجراى عدالت بین روحانى و غیر آن امتیازى نیست، ولى وقتى با متخلفى از روحانیت خوش سابقه یا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مىشود، فوراً باندها فریاد مى زنند که چه نشسته اید، جمهورى اسلامى مى خواهد آبروى روحانیت را ببرد. اگر احیاناً کسى مستحق عفو بوده و بخشیده شود، تبلیغ مى کنند که نظام به روحانیت امتیاز بیجا مى دهد. انشاءاللّه در بین جامعۀ مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقه ها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزههاى علمیه بودهاند ـ نعوذباللّه ـ به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده اند؟ مگر همانها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانى نماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزه ها حاکم نمى کنند؟ و یا آنها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصۀ مبارزه و نه غم جنگ و اداره کشور را خورده اند و نه از شهادت عزیزان متأثر شدهاند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده اند مى توانند در آینده پشتوانۀ انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شکست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعۀ مدرسین، پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تضمین مى کند؟ جناحى که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستى به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت مى رود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلى کوبنده است. وقتى نیروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پویا به مرز جبهه بندى برسند، آغاز باز شدن راه استفادۀ دشمنان خواهد بود. جبهه بندى نهایتاً معارضه پیش مى آورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مى کند، یکى متهم به طرفدارى از سرمایه دارى و دیگرى متهم به التقاطى مى شود که من براى حفظ اعتدال جناحها همیشه تذکرات تلخ و شیرینى داده ام، چرا که همه را فرزندان و عزیزان خود مى دانم البته هیچگاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبوده ام ولى نگران تقابل و تعارض جناحهاى مؤمن به انقلابم که مبادا منتهى به تقویت جناح رفاه طلب بى درد و نق بزن گردد.