مرحوم آیتالله سیدمحمدهادی میلانی با تاسیس مدرسههای علمیه جدید در شهر مشهد، ثابت کرد که مرجع آینده نگریاند. بعد از وفات معظمله بود که مدرسههای علمیه و دارای برنامه، در حوزه علمیه تاسیس شد که هنوز هم ادامه دارد.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله شیخ جعفر سبحانی به مناسبت همایش نکوداشت مرحوم میلانی(ره) در گفتگویی به پرسشهایی در رابطه با شخصیت این عالم پارسا پاسخ دادند که در پی میآید.
مراد از «زمان» در حدیث حضرت امام صادق (ع) چیست؟
آیتالله سبحانی: بی گمان، مقصود از زمان، همان شرایط زندگی انسانهاست که در هر دورهای پدید میآید. زمان در حدیث، مسلما زمان فلسفی نیست که همان مقدار حرکت است. کسانی که واقعا دور بیناند و دانستهاند که چه نوع شرایطی بر زندگی مردم حاکم است و در آینده نزدیک و دور، چه اتفاقهایی خواهد افتاد، هیچ گاه برنامههای آنها با شکست و ناکامی مواجه نمیگردد.
بنابراین باید گفت که عالمان دو دستهاند: دستهای که فقط امروز را میبینند و میکوشند تا مشکلات روز جامعه را حل کنند و دستهای دیگر، که خدمت کردن آنان در ارتباط با آینده جامعه است. این گروه، بی گمان برای آینده برنامههایی کارآمد دارند و در زندگی خود همواره پیروز خواهند بود. یادم میآید که در شهر قم، در روزگار زعامت حضرت آیتالله بروجردی، ایاب و ذهاب مردم با درشکه بود. کم کم قرار شد که وسیلهای جایگزین درشکه کنند و از تهران تاکسی بیاورند. صاحبان درشکهها خدمت آقای بروجردی آمدند و گفتند: اگر تاکسیها وارد قم شوند، معاش خانواده ما از بین خواهد رفت. شما که مرجع و زعیم ما هستید، باید جلوی این حرکت را بگیرید.
معلوم است که فکر درشکه دارهای قم، فکر ناقصی است. چون جبر زمان است و نمیشود کاری کرد. تاکسی باید جایگزین درشکه شود. ناگفته نماند که مقصود من از جبر زمان، چیزی نیست که مارکیستها میگویند. جبر زمان در نگاه ما، عبارت است از سوق دادن جامعه به سمت شرایط زندگی که حاکم شده است. مرحوم آقای بروجردی به آنها فرمود که پیشنهاد شما عملی نیست؛ ولی کاری میکنم که ضرر نکنید. من اعلام میکنم که هر کس قصد آوردن تاکسی به قم را داشته باشد، باید شماره درشکه شما را بخرد و بعد تاکسی بیاورد. قصد من از بیان این خاطره، چیزی نیست جز شناختن زمان و دوراندیش شدن و برنامه اصلاحی داشتن برای آیندهای که به هر حال میآید. یک مرجع متفکر، مرجعی است که اطراف او را، متفکران گرفتهاند تا آینده را برای او روشن سازد. حضرت آیتالله میلانی، واقعا چنین مرجع و زعیمی بود. من در سفری که به مشهد مقدس رفته بودم، این واقعیت را لمس کردم.
در دوران مرجعیت آیتالله میلانی که حضرتعالی به مشهد مقدس مشرف میشدید، چه تفاوتی میان حوزه علمیه خراسان و حوزه علمیه قم مشاهده میکردید؟
آیتالله سبحانی: آن زمان که ما میرفتیم، در دوران جوانی بودیم؛ یعنی طلبهای بیش نبودیم. وقتی به قم برمی گشتیم، بارها آرزو میکردیم کهای کاش مدارس عملیهای همانند مدارس علمیه تحت اشراف و مدیریت آیتالله میلانی داشتیم! در آن ایام، در قم مدرسهای نداشتیم که برای طلبهها در سطوح مختلف تحصیلی برنامه داشته باشد. برای اولین بار در کشور، آیتالله العظمی میلانی در حوزه علمیه مشهد، چنین مدرسههایی را تاسیس کردند. مدرسه حقانی قم، بعدها بر اساس الگویی پی ریزی شد که از مشهد شکل گرفته بود.
آرزوی طلبههای جوان، در آن روزگار چه بود
آیتالله سبحانی: ما که حالا در شمار پیرمردها هستیم، در آن دوران آرزو داشتیم که در مدرسههای علمیهای که مراجع تقلید برای سکونت طلبههای مبتدی و غیر مبتدی ساختهاند، برنامههایی باشد تا بر اساس آن، همان طور فقیه تربیت میکنند در این مراکز، مفسر و مورخ نیز تربیت کند.
وقتی مشهد مقدس آمدم، شنیدم که آیتالله میلانی به آرزوی طلبههای جوان جامهی عمل پوشانده است و مدرسهای جامع با برنامهی جامع تاسیس کردند. به راستی، معظمله مصداق بارز حدیث جد بزرگوار خود بودند، که در آغاز مصاحبه بیان کردم. این مرجع دوراندیش شیعه، با تاسیس مدرسههای علمیه جدید در شهر مشهد، ثابت کرد که مرجع آینده نگریاند. بعد از وفات معظمله بود که مدرسههای علمیه و دارای برنامه، در حوزه علمیه تاسیس شد که هنوز هم ادامه دارد. سنگ زیرین این بنا را مرحوم آیتالله میلانی در کشور گذاشت.
خاطره دیگری راجع به معظمله دارید؟
آیتالله سبحانی: بنده با مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی بسیار محشور بودم. سالیان دراز در خدمت و محضر آن عالم بزرگ بودم و درس خواندم. رفت و آمدم به منزل معظم له بسیار بود. وقتی آیتالله آقا حسین بروجردی چشم از دنیا فرو بستند، از علامه طباطبایی سوال کردم که آقا! از نظر شما مردم باید به چه کسی مراجعه کنند. ایشان که همیشه ساکت و درون گرا بود، حساب شده حرف میزد. در جوابم فرمود: مردم در ایران، باید به آیتالله سیدهادی میلانی رجوع کنند و در عراق، به آیتالله آقا سید محسن حکیم.
دلبستگی علامه طباطبایی- رضوان الله علیه- به آیتالله میلانی چگونه بود؟
آیتالله سبحانی: مرحوم علامه طباطبایی، روزی رو به بنده کردند و چنین فرمودند: من در طول نه ماه تحصیلی که در قم هستم، یکسره چشم به راهم تا فصل تابستان از راه برسد و به مشهد بروم و سه ماه در آنجا بمانم. مسلم است که مقصود علامه بزرگوار، اول زیارت حضرت رضا (ع) بوده است و بعد، به خاطر انس شدیدی که با مرحوم آیتالله العظمی میلانی داشتند. گاه و بی گاه، شاهد بودم که نسبت به معظم له اظهار علاقه میکردند.
خاطره سومی که میخواهم نقل کنم، این است: روزی در منزل مرحوم آقای میلانی بودم که آقای دکتر سید محمد بهشتی به زیارت معظمله آمد. من و ایشان، رفاقت و معاشرت دیرینه داشتیم. در یک مدرسه بودیم و حجرههایمان نزدیک به هم بود. در بیرون از مدرسه نیز با یکدیگر جلسات بسیاری داشتیم. گمان میکنم که مرحوم آقای بهشتی، قبل از اعزام به کشور آلمان، از طرف آیتالله بروجردی به مشهد آمده بود. بعد از فوت آقای محققی که نماینده معظمله درهامبورک آلمان بود، مرحوم دکتر بهشتی، بهترین فردی بود که برای این کار مهم انتخاب شد. ایشان هم از نظر زبان خارجی قوی بود و هم از نظر استعداد. خدای خلاق و متعال، استعدادهای فوق العادهای به ایشان عطا کرده بود. در آن مجلس، آقا سیدهادی خسروشاهی هم بود. مسالهای هم در آن جمع مطرح کردم و مشغول مباحثه طلبگی شدیم. مرحوم آقای میلانی هنوز نزد مهمانهای خودش نیامده بود.
چرا تاسیس مدارس علمیه در حوزههای علمیه دیگر، مانند حوزه علمیه قم دشوار بود؟
آیتالله سبحانی: مرحوم آیتالله میلانی در دوران مرجعیت خود، در حوزه علمیه مشهد، سد بزرگی را شکستند که تصور آن هم مشکل بود. ایشان مدرسه و برنامه و امتحان را حاکم کردند که در حوزههای علمیه شیعه سابقه نداشت. حضرت آیتالله بروجردی پیش از اینکه در قم مستقر شوند در حوزه علمیه نجف قصد داشتند که امتحان گرفتن از طلبهها را رایج کنند. ناگهان شخصی در مقابل معظمله ایستاد و ایشان ناچار شد که از طرح تحول در حوزه علمیه نجف عقب نشینی کنند. یک نفر امتحان را تحریم کرد و ایشان نتوانست گامی بردارد. اساسا در آن زمان، در حوزهها، امتحان کردن و امتحان دادن جرم محسوب میشد، در حالی که امتحان اساس کار موفقیت در آموزش است. باید برنامه درسی و کلاسی و امتحان در میان باشد، تا معلوم شود که چه کسی درس خوان است و چه کسی بیکار است. بی دلیل نبود که آیتالله بروجردی در دوران زعامت و مرجعیت مطلق خود، تمایلی به اصلاح ساختار حوزه علمیه نشان نمیداد. ایشان، تفکر غلطی را در حوزههای علمیه حاکم میدید که مقابله با آن، هزینه بسیار داشت. خوشبختانه، در حوزه علمیه مشهد، به همت مرحوم آقای میلانی، این سد که سد تحول و اصلاح است، شکسته شد.
رفتار و اخلاق آیتالله میلانی با طلبهها و فضلای آذری در حوزه علمیه نجف اشرف و کربلای معلی چگونه بود؟
آیتالله سبحانی: هر وقت طلبههای آذربایجان وارد عراق میشدند که درس بخوانند، مرحوم آیتالله میلانی را پناهگاه خود مییافتند. ایشان بلد بودند که ترکی صحبت کنند؛ ولی لهجه شان لهجه عربی بود. آقا سید محمد علی میلانی، به دلیل اینکه زبان مادری اش، زبان فارسی بود، نمیتوانست ترکی صحبت کند.
حالا، خاطرهای دیگر نقل کنم. بنده برای ادامه تحصیل حوزوی عازم نجف اشرف شدم و در مسافرخانهای، اتاقی اجاره کردم تا حجرهای در مدرسه پیدا کنم. یادم نیست که چند روزه بعد از ورودم به نجف بود که حضرت آیتالله میلانی برای دیدن بنده به آن مسافرخانه آمدند. از محبت و شفقت و تواضع آن عالم ربانی در شگفت شدم. میدانستم که میان معظمله و پدرم رفاقتی بوده است؛ اما تصورم این بود که ایشان هم مثل سایر افراد، دوستیها را به فراموشی سپرده است؛ تصور من درست نبود. نمیدانم چه کسی از خویشاوندان من به ایشان خبر داده بود فلانی برای ادامه تحصیل طلبگی به نجف آمده است. گمان میکنم مرحوم آقا حسن خامنهای خبر داده بود که از بستگان مرحوم آقای میلانی بود. راجع به خاندان معظمله باید گفت؛ از دیرباز، بیت مرحوم میلانی، مرحوم آقا سید محمد جعفر و همین طور، جد بزرگوارشان، مرحوم آقا سید احمد، نسبت به مردم و طلبههای مهاجر آذربایجان لطف خاصی داشتند.
در ایامی که به مشهد مقدس مشرف میشدید، در درسهای آیتالله میلانی شرکت میکردید؟
آیتالله سبحانی: بله. خاطرهها یکی پس از دیگری در ذهنم جلو میآیند. ایشان شبها در مسجد جامع گوهرشاد، درس اصول میدادند و روزها درس فقه داشتند. شبهایی که در مشهد بودیم، توفیق حضور در مجلس گرم و عالمانه معظمله نصیب بنده میشد، هرچند که به عنوان مستمع آزاد شرکت میکردم.
برداشت حضرتعالی از شیوهی تدریس و محتوای دروس آیتالله میلانی در حوزه مشهد چیست؟
آیتالله سبحانی: تقریبا میتوان گفت؛ درس اصول آیتالله میلانی، همانند درس آیتالله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی بود. منظور، دقت نظر است؛ دقت نظر فوق العادهای که در درس اصولهای دیگر به چشم نمیخورد. چند شبی که پای درس آقا بودم، شاهد بودم شاگردان بسیاری معظم له را چون نگین انگشتری در میان گرفتند.
در دورهای که در حوزه علمیه نجف اشرف مشغول تحصیل بودید، نکتهای دربارهی مقام و منزلت آیتالله میلانی شنیدید؟
آیتالله سبحانی: بله. نجفیها میگفتند: روزی از میرزای نایینی سوال کردند چه فرقی میان آیتالله خویی و آیتالله میلانی است؟ میرزای نایینی فرموده بودند: هذا افهم و هذا ادق. میخواهم بگویم که استاد بزرگواری چون میرزا، شاگردان خود را درست شناخته بود. مرحوم آقای میلانی در نگاه استادش، عالمی برخوردار از دقت نظر در مباحث حوزوی است.
درباره معنویت حضرت آیتالله میلانی، بفرمایید؟
آیتالله سبحانی: در این رابطه، باید خاطرهای از مرحوم آیتالله مرتضی حائری- پسر موسس حوزه علمیه قم- نقل کنم که نسخه خطی آن پیش من است. گفتنی است که ایشان از کسانی بود که علاقه فراوانی به آیتالله میلانی داشتند. مرحوم آقا مرتضی حاج شیخ چنین نوشته است: در قم خوابیده بودم (بعد از ظهر) که صدایی شنیدم: بلند شو و مشهد برو، مهمان امام باش!
به نظرم، امام زمان(عج) آمد. وقتی بیدار شدم، به همسرم که دختر مرحوم آیتالله حجت است، گفتم: باید به مشهد مشرف شویم. من چنین خوابی دیدم و چنین صدایی شنیدم.
ایشان، یک نسخه خطی از کتاب وسائل الشیعه، از پدرش آیتالله حجت به ارث برده بود که به خط صاحب وسائل، مرحوم آیتالله حر عاملی بود. گفتم این نسخه که به درد ما نمیخورد. مشهد میرویم و آن را به آستان قدس رضوی واگذار میکنیم.
مشهد که مشرف شدیم، نسخه خطی وسائل الشیعه را به کتابخانهی آستان قدس بردم و در قبال هزار تومان گرفتم، واگذار کردم. در ایامی که مشهد بودیم، هزار تومان را خرج کردیم.
وقت وداع رسیده بود. آخر وقت سفر بود که به منزل آیتالله میلانی رفتم تا با ایشان خداحافظی کنم. در میان راه به ذهنم آمد که عجب مهمانی و میزبانی بود! ما که با خرج خودمان به زیارت حضرت رضا (ع) آمدیم و برگشتیم!
وقتی به خانه آیتالله میلانی رسیدیم، ایشان خانه نبود. چیزی به حرکت قطار تهران نمانده بود. سلام رساندیم و سوار درشکه شدیم و به طرف ایستگاه قطار رفتیم.
قطار در حال حرکت بود که آقا سید محمد علی میلانی را دیدم که شتابان جلو میآید. پاکتی دستم داد و گفت: نمیدانم که در این پاکت چیست و چقدر پول هست. پدرم داد که تقدیم شما کنم. ایشان فقط فرمودند که پاکت را هرچه زودتر به دست شما برسانم.
پاکت پول را گرفتم و تشکر کردم. وقتی به قم رسیدم، پاکت را گشودم. وقتی خرج سفر و مبلغ داخل پاکت را سنجیدم، دیدم پنج ریال اضافه است. بعد فهمیدم درشکه چی که ما را در قم سوار کرده است، پنج ریال کمتر گرفته است.
باز هم از حضرت آیتالله میلانی خاطره دارید؟
آیتالله سبحانی: هروقت که مشهد مقدس برای زیارت حضرت رضا (ع) مشرف میشدیم، وقت خداحافظی عرض میکردیم: آقا! مقداری از تربت حضرت لطف کنید! چون معظمله همیشه تربت واقعی علی بن موسی الرضا (ع) را داشت. ایشان بهاندرونی منزل تشریف میبردند و همراه خودشان تربت مبارک و متبرک میآوردند. سلام الله علیه یوم ولد و یوم مات و یوم بعث حیا./ حوزه