اختصاصی شبکه اجتهاد: ادامۀ جریان علمی در خاندان علما و مراجع، امری بدیهی نیست و عوامل مختلفی میتواند بودونبود آن و یا شدت و ضعف این قضیه را رقم بزند. سید محمدحسن مددی الموسوی متولد نجفاشرف و از زمرۀ خاندان عالمپرور مددی و هاشمی شاهرودی است که در ادبیات عرب و مفاهیم قرآنی شهرت دارد. به مناسبت ایام ولادت حضرت زهرا(س) و روز زن و با توجه به شناخت او از روابط میان خاندان مراجع، درخصوص تأثیر نقش همسران و مادران علما در تداوم جریان علمی در خانواده و بیتداری، با ایشان به گفتگو نشستیم.
اجتهاد: همسران و مادران علما چه نقشی در تداوم جریان علمی در خانوادۀ ایشان و تقویت جایگاه اجتماعی و رفتوآمد به بیتشان داشتهاند؟
مددی: نگاه من بهشدت طبیعی است و «طبیعت» معلم اول من است. فکر میکنم اگر از یک بوته یک مقداری گلهایش پژمرده شد، قبل از اینکه نگاه بکنم و علت را بیابم، توجه میکنم به اینکه مادر این گیاه از کجا او را جدا کرده است و یا شکوفاییاش را فوری نگاه میکنم که به کجا وصل است و این شکوفایی از کجا آمده است.
خوب، با نگاه و رویکرد طبیعی به بیوت نگاه میکنم. از ضربالمثلهای قدیمی است دربارۀ خواستگاری که مادر را ببین و دختر را بگیر یا از پارچه به کنارش نگاه کن. در نگاه دینی هم بیش از حد به مقام مادر توجه شده است. فرمودند: «الجنۀُ تحت اقدام الأمهات؛ یعنی بهشت زیر پای مادران است». این اشاره به این نکته دارد که هم جنس بذر باید سالم باشد و هم بذر خوب در زمین پاک میتواند رشد درستی داشته باشد و اگر در زمین پاکی نباشد، هرچقدر هم که بذر خوبی باشد، فاسد و تلف میشود. لذا من مادر را اساس رشد و صلاح فرد و جامعه میگیرم.
یک پیشفرض دیگر اینکه بسیاری از ویژگیها و خصلتهای جسمی بهصورت ژنتیک و وراثتی به ما منتقل میشود مثل رنگ چشم و…؛ اما درکنار این، معتقدم بسیاری از خصلتهای عاطفی و روانی هم از طریق مادر منتقل میشود. یک مقدار از این فراتر میرویم و عرض میکنم بخشی از اخلاق و خوی و خصلت و حتی صفاتی مثل بخشش و کرم و بخل و… از طریق مادر منتقل میشود.
یک نقطۀ قوتی هم در داستام مادر وجود دارد و آن اینکه «ما مِن رجل عظیم إلا و من ورائه امرأه؛ یعنی هیچ مردی را پیدا نمیکنید مگر اینکه در پشت او یک زنی است و یک شیری خورده است».
مادر «عاطفه» را در کودک رشد میدهد. عاطفه نقش بسیار تعیینکنندهای در سرنوشت ما دارد و اگر اغراق نکنیم، نکتههای جهش و انحطاط به آن برمیگردد.
بخش عاطفی، حیات و زندگی ما را جهت میدهد و البته تبلور حس عاطفی مرد در عشق و عاشقیاش است؛ یعنی تأثیرگذاریاش به حدی است که میتواند تمام زندگی یک مرد را ۱۸۰ درجه تغییر بدهد.
میخواهم بگویم که جنبه عاطفی بسیار تعیینکننده است و زن بارزترین نقش را در تغییرات عاطفی و روانی مرد دارد. در گذشته، برای انتخاب همسر نسبت به طهارتش تأکید داشتند.
به اعتقاد من زن اعم از همسر و مادر، نقش پررنگی را در ساختن یک تاریخ دارد. بسیاری از اتفاقات و رویدادهای تلخ و شیرین را بهنوعی به زنان نسبت میدهند. این خیلی سؤال جدی است که اگر حضرت خدیجه نبود الآن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بود یا نبود. البته فقط جنبۀ حیات زمینی و بروندینی را نگاه میکنم و نه جنبۀ آسمانی و دینی.
میخواهم بگویم اگر اعتقاد داشته باشیم که حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) دارای صفات والایی است، بهخاطر آن رحِم پاک بود و آن مادربرای پیامبر، انیس و مونس بود.
در عرب این نکته خیلی پررنگ بود که دخترعمو و پسرعمو و انساب حفظ شود. درحقیقت، قوام حیات قبیله را به این پیوندهای نزدیک میدیدند تا جایی که منجر به افراط هم میشود و گفته میشود عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمان بستهاند.
اجتهاد: این مثل فارسی است یا عربی؟
مددی: نمیدانم ولی در عرب، خارج از پسرعمو و دخترعمو نیست و تا زمانی که پسرعمو هست به دیگری نمیدهند إلا ما شذ و ندر و ما خرج بالدلیل.
اجتهاد: در قرون مختلف، این رسم بوده است؟
مددی: در رسم و رسومات ما اینطور بود که زن با لباس سفید وارد خانه میشد و با لباس سفید خارج میشد و چیزی به نام طلاق وجود نداشت و جداشدن خیلی معنا نداشت.
اما اینکه ما همه را نسبت بدهیم به اینکه دوام استمرارش به دلیل این قرابت است، این را نمیشود خیلی مطرح کرد و البته شاید یک وجهش باشد.
میتوان گفت در فضای خانواده وقتی بچهها با هم بودند بهلحاظ عاطفی، این تبادل عاطفی را از سنین کم و قبل از سن بلوغ میبینیم و این را بچهها در خانوادههای متمرکز و همگرا که در یک خانه بودند و همه با هم بودند، بهشدت بچهها این تبادل عاطفی را داشتند.
اجتهاد: این همگرایی در خانوادههای سنتی بیشتر مشاهده میشود؟
مددی: بله، این تبادل عاطفی زیاد است. تبادل عاطفی از سن پائین که شروع میشود، هم حس عاطفی را در آنها بهوجود میآورد و هم ازیکطرف آن حس شَرَح را نسبت به زن به دلیل منع ندارد. چون تا قبل از آن ندیده است اما برایش عادی است یعنی در خانوادههایی که اینچنین نیستند، آدمها تعریف جنسیتی میشوند به این معنا که این دختر است و این پسر است؛ درحالیکه در دخترعمو و پسرعمو بچهها با هم همبازی هستند و این موضوعات خیلی مطرح نیست.
اما خصوصیات و ویژگیهای خاص زن هم لحاظ میشد؛ مثلاً زن زایا باشد و قدرتمند باشد تا بچهها را نگاه دارد و کارهای خانه را انجام دهد. من فکر میکنم با تغییر این احوال و اوضاع پس از دوران مدرن که شاهدش هستیم، برخی اصول دربارۀ نقش زن تغییر کرده است و دیگر زن آن تعریف سابق را ندارد و زن «امرأۀ ولوده» و یا «مطیعه» نیست و بهعنوان یک تکلیف از آن تعریف نمیشود. بااینحال باید بگوییم حتی امروزه هم نقش زن در تمام این مراحل غیرقابلانکار است چه دیروز و چه امروز.
اعتقاد من با آن پیشفرض اولی که مطرح کردم که پارچه را به کنارش بنگر و دختر را به مادرش بنگر و بحث آن زمین، بهخاطر این بود که در نجف، این خیلی موضوع بود و در عراق بحث خانوادهها خیلی مهم بود و بحث زیبایی و دارایی و…، همهاش بهصورت امر ثانوی بود.
مهمترین اصل قبایل عراقی این بود که یک دختر خانوادهدار از یک خاندان ریشهدار باشد و تعبیرشان هم این بود که یک دختر خانواده را سخت میشود گرفت ولی راحت میشود نگهش داشت. و تعبیری که برای بقیه دارند میگویند دختری را که راحت بتوانید بگیرید، بهسختی میشود نگهش داشت. به همین منظور گاه میشد که برای یک خواستگاری، مثلاً فرض کنید ده بار میرفتند و واسطه میبردند و امثال اینها.
خاندان ریشهدار با این اعتقاد بود که این خاندان است که با خودش، کرامت و عزت و بزرگواری و کرم و گذشت میآورد. اعتقاد بر این بود که این صفات، صفات اکتسابی نیست؛ بلکه این صفاتی است که مادر با خودش بهصورت ارثیه میآورد. این براساس این باور بود که ارزشها و باورها و اعتقادات و اخلاق و تربیت از مادر منتقل میشود. شما تمام این مدرسیها و شیرازیها و عسکریها و قزوینیها را نگاه بکنید همه به هم وصل هستند. درواقع یک نوع منظوم، فکری غیرمکتوبی وجود دارد و بین خودشان مفهومی است که اگر قرار است خانوادهای سعادتمند بشود، باید برود و یک دختر خانوادهدار بگیرد و دختر خانواده برایشان موضوعیت دارد.
اجتهاد: نمود بارز و مثالهایی دارید که ما امروز آنها را بشناسیم؟
مددی: یکی مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، و دیگری مقام معظم رهبری آقای خامنهای هستند. مادر آقای خامنهای دختر میرزاهاشم میردامادی بود. بیشتر تفکر نجف اینطور بود؛ مثلاً آیتالله سید احمد مددی نوۀ آقای شاهرودی را گرفته است.
اجتهاد: در میان جامعهشناسها مطرح است که زندگی طایفی خیلی بیشتر مزیت دارد از زندگی شهروندی امروزی. نظر شما چیست؟
مددی: واگرایی و همگرایی ویژگی اساسی زندگی طایفی است. انسان ذاتاً اجتماعی است و نظام قبیلهای که وجود داشت این همگرایی را بسیار تسهیل میکرد. برعکس آن را امروزه در جامعۀ شهری شاهدیم. انسان معاصر دو سه ویژگی دارد که یکی از آنها ازخودبیگانگی است. این بیهویتی و سرگشتگی ذات مدرنیته است. انسان شهری واژه اُنس را از دست داده است و درواقع یک انسان مجازی شده است.
من فکر میکنم چارهای جز این نیست که به نظام خانواده برگردیم وگرنه سرنوشتی که برای ما اتفاق خواهد افتاد مثل سرنوشتی است که تمام کشورهای اروپایی دچار آن شدهاند. البته منظورم ازهمگسیختگی اخلاقی نیست؛ بلکه منظور یک جامعه تکهتکه شده است و زمانی که ارتباطات انسانی و رودررو با هم نباشد، علت بالارفتن افسردگیها و خودکشیها و … معلوم میشود. اگر به فضای مجازی بروید، تعجب میکنید از برخی انسانهایی که فرهیخته هم هستند؛ اما تنها زندگی میکنند. در جوامع غیرسنتی، انسان درواقع یک رهاشده در جنگل آهنی است که هیچ روحی ندارد.