چرا باید فکر کنیم در حوزه علمیه قم اصالت اجتهادی کمتر است و فضای آن بیشتر سیاسی و سطحی و اجتماعی است؟ این حرف نه دقیق است و نه حکیمانه. شرایط پیچیده جهانی علیه بحرین، عراق و تمام جهان اسلام اقتضا دارد از این ادبیات پرهیز کنیم و به نگرش همگرایانه روی آوریم و از مقایسهها و مفاضلهها بپرهیزیم. قم و نجف هر دو نقشهای با اهمیتی دارند؛ نقش هر دو کاملاً تکاملی و تکمیلی است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: آیتالله شیخ محمد سند بحرانی چندی قبل و برای چندمینبار در مصاحبهای (اینجا و اینجا بخوانید) با یک منطق برتری اظهار میکند: حوزه نجف از حوزه قم در جهانی بودن برتریت دارد، زیرا هیأتهایی از الازهر و غرب درخواست ملاقات و دیدار و بازدید از نجف داشتند و آمدن اینجا و فلان دیدارها رخ داد و… . ایشان در آن مصاحبه آشکارا حوزه علمیه قم را میکوبد و متهم میکند به اجتهادی نبودن و جهانی نبودن و امثال آن!
چرا این استاد حوزه نجف که اصالتاً بحرینی است، ادبیات غیرمنطقی برای تضعیف حاکمیت، گفتمانها، روند اجتهاد و روشهای استنباطی در ایران و قم در پیش بگیرند و تا آنجا پیش بروند که سخن از تکثرگرایی در عراق و انحصارگرایی فردی قدرت در ایران بزنند و از توسعه طلبی جنگهای فعلی و اختلاف رویکرد آنها با جنگهای پیامبر و امامان حرف بزنند. اینها واقعاً مغالطه و حرفهای بیدلیل است.
۱- ایران و عراق دو کشور کاملاً متمایز با شرایط بسیار متفاوتاند. بهطور طبیعی الگوهای سیاسی و فرهنگی و راهبردی آنها هم بهتبع این شرایط متباین و متفاوت است. به رخ کشاندن تکثرگرایی عراق و این که در عراق علما حکومت نمیکنند بلکه رویکرد بین الادیانی و مذاهبی وجود دارد اصلاً کار علمی و دقیقی نیست و از انسان باسواد بعید است فضلا عن مجتهد.
در همین رابطه باید عرض کنم: در حوزه فردی و فقهی شخصی و یا حوزههای احوال شخصیه و امثالها، در هر جای جهان هر کسی فقه و فتاوای خود را دارد. شیعه و سنی، مسلمان و غیر مسلمان، عرب و عجم، هر کدام منظومههای فقهی خود را دارند.
اما در خصوص مبانی کلی و اصلی حاکمیتی تکثرگرایی که مبنای حکومت نیست. لیبرالیسم هم نمیگوید همه با هم حکومت کنند. اغلبیت مردم قوانین مبنا و پایهای به نام قانون اساسی -بر اساس یک جهان بینی و یک بینش الهیاتی یا غیر الهیاتی- درست میکنند؛ سپس هر چند سال اغلبیت نسبی مردم دولتهایی درست میکنند و در سایه آن ضوابط کلی و الهیات سیاسی واحد (تا زمانی که معتبر است و قرار بر تغییر نیست) در سطوح پایینتر به مدیریت کشور میپردازند. حالا افتخار به شرایط فعلی عراق که تکثرگرایانه است و با کنایه غیر مستقیم ادعای تفوق بر دیگر تجربهها امری غریب است.
۲- در خصوص ادبیات تفوق گرا به نجف نسبت به قم هم با روح و جهتگیری غریبتری مواجه هستیم. چرا باید فکر کنیم در حوزه علمیه قم اصالت اجتهادی کمتر است و فضای آن بیشتر سیاسی و سطحی و اجتماعی است؟ این حرف نه دقیق است و نه حکیمانه. قم شرایط تاریخی و معاصر خود را دارد. حوزهها در محیطهای اجتماعی شکل گرفتهاند. شرایط عراق در دست صدامهای تاریخ بوده است و حکومت ایران در پنجاه سال اخیر تحت حضور بنیادین و بینش ساز حضرت امام خمینی رشد کرده است. نه انتظاری بوده و هست که حوزه نجف طور دیگری باشد و نه باید از سیاسی بودن و اجتماعیت و عینیت گرایی جریان کلی اجتهاد در قم در قیاس با نجف به عنوان یک منقصه یاد کرد.
این که در حوزه نجف درس فلسفی وجود ندارد یا نظریههای حکومت و فقه سیاسی یا مباحث دین و تمدن و امثال آن طرح نمیشود هم به خصوصیت و شرایط خاص حوزه مبارکه نجف باز میگردد، ولی مباهات و افتخار به آن علیه این رفتاری پخته و دقیقی نیست.
چند کتاب در اصول فقه خواندن و مجتهد سنتی شدن که مجوز تفسیر حوادث عالم نیست. بالاخره ممکن است الگوی اجتهادی آقای سند از فهم دقیق الگوی اجتهادی حضرت امام و جریان نو آمد اجتهادی قم ناتوان باشد یا توانا باشد اما با آن اختلاف داشته باشد، این طبیعی است. نقد بنده اصلاً علیه اندیشه مختلف نیست.
به گمانم، قم و نجف هر دو نقشهای با اهمیتی دارند؛ نقش هر دو کاملاً تکاملی و تکمیلی است. نقش طولی دارند در برخی از موارد، شرایط عراق در نجف باید تعیین کننده باشد نه شرایط ایران و شرایط ایران در قم مقدس باید تعیین کننده باشد نه شرایط خاص عراق. اجتهاد مقولهای کاملاً بزمان و بمکان است. عناصر عینی جوامع و طبیعت اعراف و اوضاع هر منطقه هم بر رویکرد اجتهادی عالمان ما اثرگذار است.
شرایط پیچیده جهانی علیه بحرین، عراق و تمام جهان اسلام اقتضا دارد از این ادبیات پرهیز کنیم و به نگرش همگرایانه روی آوریم و از مقایسهها و مفاضلهها بپرهیزیم.
۳- ایشان در صدر مصاحبه گفتهاند حکومت در عراق در دست علما نیست و انحصارگرا نیست و در دست یک نفر نیست! این هم ادبیات عجیبی است. اصل حاکمیت دو ساحتی است. از نظر هرم قدرت، مردم از بین بهترینهای هر جامعه به مشروعیت فردی (چه عالم چه جاهل) رأی میدهند. این فرد در رأس است. تا وقتی شرایطی را که مردم به خاطرش او را برگزیدهاند داراست، او در رأس است. حالا اگر به هر دلیل فاقد آن شرایط شد، مردم مستقیماً علیه او قیام میکنند،؛ چنان که علیه محمدرضا شاه پهلوی قیام کردند و او را ساقط کردند. یا اگر با واسطه منتخب مردم است، مردم با گزینش افراد خود در انتخاب قبلی خود بازنگری خواهند کرد.
حکومت اسلامی دارای دو مجموعه و منظومه از شرایط و صلاحیتهای علمی و اخلاقی و دینی و مدیریتی و…و نیز شرایط مقبولیت و تأیید و موافقت و بیعت مردمی است. حالا در عراق اگر به هر دلیل انتخاب چنین مدلی که کاملاً الهیاتی و امامیه پسند و موافق روح شریعت و تاریخ نبوت و امامت ماست میسور نبود، دلیلی بر تفوق آن بر الگوی اسلامی ایران نیست. اینها مقارنات متعصبانه و غیر علمی است.
۴- این مطالب به این معنا نیست که بنده از وضع موجود سیاسی و حکومتی و فرهنگی ایران متعصبانه دفاع کنم. بنده هم میدانم آسیبها تا کجا پیش رفته است. اگر صد ابو موسای اشعری و صد طلحه و زبیر و صد حاکم اموی پیدا شد باز نباید به جای نقد رفتار ناسالم آنان اصل و بنیادها را نشانه گرفت و به جای آن الگوهای سکولار و لیبرال و ارتجاعی را پیشنهاد بدهیم.