اختصاصی شبکه اجتهاد: کرسی ترویجی عرضه و نقد ایده علمی با موضوع «ماهیت تشکیکی گزارهها و مفاهیم اخلاقی»، روز چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی واقع در شهر مقدس قم، برگزار شد. در این نشست، حجتالاسلام محمد عالم زاده نوری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه به عنوان ارائه کننده و حجتالاسلام والمسلمین رضا حبیبی به عنوان ناقد اول و حجتالاسلام حسن بوسلیکی به عنوان ناقد دوم، حضور داشتند. لازم به ذکر است که دبیر علمی این جلسه، آقای حجتالله آزاد بودند. گزیدهای از ارائه حجتالاسلام عالم زاده نوری، مدیر گروه اخلاق مرکز اخلاق و تربیت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه به عنوان ارائه کننده به شرح زیر است:
در صورت تصور این مطلب، تصدیق، بدیهی است
آنچه با عنوان تشکیک در مفاهیم و گزارههای اخلاقی از آن یاد شده، مهمترین ویژگی دانش اخلاق اسلامی و گزارههای اخلاقی است و چه بسا مشکلگشای بسیاری از مسائل بغرنج در اخلاق اسلامی محسوب میشود و یک یافته کلیدی و محوری تلقی میشود. در عین اینکه تصور و تصدیقش خیلی ساده و شاید در حد بدیهی باشد، اما چه بسا به خاطر اینکه به صورت تفصیلی عرضه نشده است، از منظر عالمان و دانشوران اخلاق اسلامی به دور مانده و لذا وقتیتصور شود، با تصدیق خیلی فاصلهای ندارد باید این را در بدو همهی فعالیتهای فقه الاخلاق، مطرح کرد و بعد ثمراتش را در جاهای دیگر نشان داد.
مفهوم مشکک چیست؟
ادعا، خیلی ادعای سادهای است. شاید با چند مقدمه خیلی سریع، بتوانیم به آن دست پیدا کنیم. مقدمه اوّل این است که مفاهیم اخلاقی، مفاهیم ذات مراتب و مشکِّک و به قول امروزیها مفاهیم فازی هستند؛ یعنی در مقام صدق بر مصادیق به صورت یکسان و تک لایه بر مصادیق خودشان صدق نمیکنند. وقتی میگوییم این مفهوم مشکِّک است؛ یعنی مصادیقی دارند که این مصادیق، سطوح و درجات متفاوت دارند؛ و تعلق آن مصداق در این مفهوم یکسان و یک مرتبه نیست. بهره مصادیق از این مفهوم و میزان عضویت مصداق در مفهوم، یکسان نیست. بعضی از مصادیق بهره بیشتر و بعضی بهره کمتری از مفهوم دارند. مفهوم مشکِّک مفهومی است که طیف مدرّجی از مصادیق دارد و میشود برای آن سلسله مراتب طولی، در نظر گرفت. مفاهیم اخلاقی اینگونه هستند. این احتیاج به اثبات ندارد. معمولاً منطقیین وقتی میخواستند مفهوم مشکک را تبیین بکنند، میگفتند آن مفاهیمی که «تر و ترین» برمیدارند؛ یعنی میشود از آنها صفت تفضیلی و صفت عالی ساخت، آن مفاهیم، مفاهیم مشکِّک هستند. مثلاً میگوییم مهربان، مهربانتر، مهربانترین. ولی در مورد مفهوم مشکِّک در مقابل مفهوم متواطی، توضیحاتی دادند. گفته شده مفهوم متواطی امرش دایرمدار وجود و عدم است؛ یعنی صفر و یکی باید به آن نگاه کرد. یا هست، یا نیست. مثلاً فرض کنید مفهوم سنگ. مفهوم شیشه. مفهوم چوب. بالأخره این جسم یا چوب هست، یا چوب نیست. مفاهیم مشکِّک، مفاهیمی هستند که امرشان با هست و نیست و صفر و یک، کامل تبیین نمیشود. دارای مقادیر میانی و بلکه دارای بینهایت مقدار هستند.
مفاهیم اخلاقی، مفاهیم مشکک هستند
مفاهیم اخلاقی همه اینگونه هستند. چون اولاً بهصورت عرفی ما یک چنین درکی از مفاهیم اخلاقی داریم. ثانیاً میشود یک تحلیل هم برای آن ارائه داد که مفاهیم اخلاقی، همه مفاهیم وجودی هستند و چون وجود، مفهوم مشکِّکی است، تمام صفات و مفاهیم وجودی به تبع وجود، مشکِّک و ذات مراتب هستند. پس مفاهیم اخلاقی مفاهیم مشکِّک و ذات مراتب هستند. چه مفاهیم مثبت اخلاقی، یعنی فضائل، چه مفاهیم منفی اخلاقی، یعنی رذایل. چه صفات اخلاقی. به عبارت دیگر، فضائل اخلاقی درجات دارند، رذایل اخلاقی هم درکات دارند و در سطوح و لایههای مختلف، بینهایت مقدار و مصداق دارند.
مثلاً یک فضیلت اخلاقی مثل شجاعت که نقطه مقابل آن، ترس و تهور است را در نظر بگیریم. شجاعت مراتب متعددی دارد. شجاع داریم، شجاعتر داریم و شجاعترین داریم؛ و نقطه مقابلش هم ترسو داریم، ترسوتر داریم، ترسوترین داریم. این موضوع هم درباره صفات و هم درباره اعمال، جاری است. درباره صفات خیلی روشن و عرفی است؛ اما درباره رفتارهای اخلاقی، یک مقداری روشن نیست و احتیاج به توضیح دارد. وصف متواطی و مشکِّک، وقتی به یک مفهوم اطلاق میشود که آن مفهوم را با مصداق آن در نظر بگیریم و نسبت به مصادیق آن مقایسه میکنیم.
اگر ما در رفتارهای اخلاقی، به مصادیق این رفتار، نظر بکنیم، مثل رفتاری مانند دروغ گفتن که اگر به صورت رفتاری و نه به صورت صفتی، نظر بکنیم، ذو مراتب بودن صفت دروغگویی خیلی روشن است. این شخص دروغگو است، او دروغگوتر است. دیگری انتهای دروغگویی است مثلاً؛ اما اگر در رفتار، یک دروغ گفتن را در نظر بگیریم، ما یک کلی به نام دروغ گفتن داریم که یک رفتار اخلاقی محسوب میشود. وقتی این را با مصادیق آن در نظر بگیریم، میبینیم مصادیقش از حیث ارزشی در یک درجه نیستند؛ یعنی ما میتوانیم مصادیقش را، مصادیق متعدد و متنوعی تصور بکنیم بسته به ارزش اخلاق است. احتمالاً اینجا یک سکتی و ابهامی وجود داشته باشد که انشاءالله توضیح خواهم داد.
مهمترین تفاوت فقه و اخلاق
مشکِّک بودن، هم در صفات اخلاقی و هم در رفتارهای اخلاقی و هم در مفاهیم مثبت اخلاقی و هم در مفاهیم منفی، وجود دارد. احکام اخلاقی هم که میخواهند بر روی موضوعات بار بشوند، به تبع و به تناسب این موضوع، به صورت مشکِّک و ذات مراتب در چند لایه حمل میشوند؛ یعنی اینطور نیست که احکام اخلاقی فقط یک مرتبه داشته باشند و فقط در آن مرتبه بر موضوعات بار بشوند، برخلاف احکام فقهی که معتقد هستیم احکام فقهی کاملاً متواطی هستند و در یک مرتبه خاص بر موضوعات فقهی وارد میشوند. این مهمترین تفاوت بین فقه و اخلاق هست. موضوع تفاوت فقه و اخلاق و اینکه مرز میان گزاره فقهی و گزاره اخلاقی چیست و از چه حیث یک گزاره، فقهی و یک گزاره اخلاقی محسوب میشود، معرکه آراست؛ اما به زعم بنده مهمترین تفاوت بین فقه و اخلاق یا لااقل یکی از مهمترین تفاوتها همین متواطی بودن و مشکک بودن گزارههاست. احکام اخلاقی در یک سطح بر موضوعات خودشان بار نمیشوند و این مطلب، یک مدلول کاملاً عرفی است که از گزارههای اخلاقی استنباط میشود و از مناسبات حکم موضوع محسوب میشود؛ یعنی گزاره ما یک گزاره نیست. بلکه مجموع بینهایت گزاره و بینهایت مراتب محسوب میشود.
چرا بعضی نمازخوانها، از فحشا و منکرات، باز داشته نمیشوند
این موضوع، خیلی از مشکلات مثل تمایز فقه و اخلاق و تفصیل بسیاری از گزارههای متشابه و مسئلهدار در اخلاق را حل میکند. مثلاً فرض کنید «ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر». مکرر سؤال میشود که خیلیها نماز میخوانند اما از فحشا و منکر بازداشته نمیشوند. چه جواب میدهید؟ مفسرین هم تلاشهای خیلی زیادی کردند و واقعاً دست و پا زدند تا بتوانند این مسئله را حل بکنند. این سؤال، خیلی سؤال دیرینهای است. زمان خود پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله از حضرت رسول هم پرسیده شده که فلان جوان نماز میخواند ولی از فحشا و منکر پرهیز نمیکند. پس این آیهی قرآن چه میشود؟
یک پاسخ خیلی روشن به این سؤال، توجه به همین مراتبی بودن مفهوم است. این گزاره، قطعاً اخلاقی است. خداوند متعال اینجا نمیخواهد حکم واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح را بر نماز بار کند؛ بنابراین، گزاره فقهی نیست. بلکه اخلاقی است؛ یعنی میخواهد توصیهای به نماز بکند. میخواهد بگوید نماز خوب است، نماز بخوانید. منتها برای اینکه این توصیه را بیان بکند یک استدلال هم برایش ذکر کرده که نماز «تنهی عن الفحشاء و المنکر» یعنی اگر میخواهید از فحشا و منکر پرهیز بکنید و گرفتار و آلوده به فحشاء و منکر نشوید، بنابراین نماز بخوانید. این گزاره، یک گزاره اخلاقی است. در گزارههای اخلاقی هم باید سلسله مراتبی پیش برویم. نماز طبیعتاً به عنوان یک فعل، با توجه به مبادی و مقدماتش یک درجه ندارد. درجات متعددی از نماز را میتوانیم ادا بکنیم. اگر نماز درجه یک خواندم، نباید انتظار داشته باشم که به اندازهی نماز امیرالمؤمنین علیهالسلام، اثر داشته باشد. اگر نماز درجه یک خواندم، یک درجه اثر دارد. اگر درجه دو خواندم، دو درجه اثر دارد و هکذا.
البته این مطلب، شواهد روایی هم دارد. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اعْلَمْ أَنَّ الصَّلَاهَ حُجْزَهُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ- فَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ مَا أَدْرَکَ مِنْ نَفْعِ صَلَاتِهِ- فَلْیَنْظُرْ فَإِنْ کَانَتْ صَلَاتُهُ حَجَزَتْهُ عَنِ الْفَوَاحِشِ وَ الْمُنْکَرِ- فَإِنَّمَا أَدْرَکَ مِنْ نَفْعِهَا بِقَدْرِ مَا احْتَجَزَ- وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ مَا لَهُ عِنْدَ اللَّهِ- فَلْیَعْلَمْ مَا لِلَّهِ عِنْدَهُ.
طبیعتاً حکم باید با موضوع تناسب داشته باشد. این حکم «تنهی عن الفحشاء و المنکر» به همان اندازه که موضوع هست، میآید. حتماً موضوع، حکم دارد؛ ولی این حکم، یک حکم ذات مراتب و سلسلهمراتبی است.
مثالهای فقهی برای گزارههای اخلاقی
همچنین در آیه شریفه «الا بذکر الله تطمئن القلوب»، این سؤال هست که خیلیها به یاد خدا هستند، اما دل آرامی ندارند. پاسخش این است کهعلم چقدر به یاد خدا هستند؟ یاد خدا که یک مرتبه ندارد. به هر مرتبهای که این موضوع تحقق پیدا کرده باشد، بهتناسب آن، حکم جاری میشود. این مسئله، همچنین یک مشکل دیگری را هم حل میکند و آن در تفسیر گزارههای اخلاقی است که مرتبط با مرتبه خاصی هستند؛ یعنی وقتی ما این مفاهیم اخلاقی را ذات مراتب دیدیم، توجه به این مطلب، مشکلشان را حل میکند.
مثال عرفی فقهیاش همان «لا صلاه لجار المسجد الا فی المسجد» است. این گزاره، فقهی نیست. بلکه اخلاقی است و این نماز هم در اینجا ذات مراتب بوده و این روایت میخواهد مرتبه بالایش را بگوید. البته فقها هم اینجا با کلمه «کامل» سعی کردند یک تبیینی از این ارائه بدهند؛ یعنی «لا صلاه کاملِه لجار المسجد الا فی المسجد». دو موضوع هست که مطلب به این سادگی را از معرض دید مفسران و شارحان حدیث و اخلاقپژوهان خارج کرده است. به نظر من ریشه غفلت از این موضوعِ به این سادگی، دو مطلب است.
علت غفلت از مشکک بودن مفاهیم اخلاقی
یکی غلبه منطق ارسطویی است. منطق، علمِ هست و نیستها است و خیلی قاطع میخواهد بین موضوعات قضاوت کند. مثلاً «ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر» را که ما میشنویم، بلافاصله به مخاطب میگوییم تو نماز میخوانی یا نمیخوانی؟ یعنی در ذهن خودمان اینطوری تحلیل میکنیم که این شخص یا نماز میخواند یا نماز نمیخواند. از طرف دیگر، این شخصی که الآن پیش روی ما هست، یا از فحشاء و منکر پرهیز میکند یا پرهیز نمیکند. چهار صورت داریم. از این صورتها یک رابطه اینجا برقرار شده است. اگر نماز میخواند «تنهی عن الفحشاء و المنکر» و اگر نمیخواند «لا ینهی عن الفحشاء و المنکر». بعد سؤال پیش میآید که ما یک نفر میشناسیم نماز میخواند اما لا ینهی عن الفحشاء و المنکر. این حاصل آن تفکر ارسطویی است. دومین چیزی که تشکیکی بودن گزارههای اخلاقی را از ذهنمان دور میکند، غلبه تفکر فقهی است. در فقه و نظام فقاهت ما تمام موضوعات به صورت صفر و یکی و متواطی لحاظ میشود.
تمام محمولات و احکام فقهی به صورت متواطی و تک لایه بر موضوعات خودشان حمل میشوند؛ بنابراین چون ما بیشتر با فقه سر و کار داشتیم و بیشترِ تحصیلات حوزوی ما متمرکز بر روی فقه بوده و با مردم هم به ادبیات فقهی صحبت کردیم، این غلبه تفکر فقهی باعث شده که این مطلب به این روشنی توجه نشود و در تحلیلهای مفسران و شارحان حدیث، کمتر به آن پرداخته شده است.