استنباط به ضوابط اصولی وابسته است؛ مکتب اخباری تنها ضوابط نقلی را و مکتب اصولی ضوابط اعم از عقلائی، عقلی و نقلی را معتبر میداند. در این نوشتار دو مکتب اخباری و اصولی چه از جنبه مسائل چه از دیگر جنبهها تبیین شده، آنگاه آسیبهای آن دو استقصا و سرانجام مهمترین ویژگیهای مکتب اصولی مطلوب بررسی شده است که عبارتنداز: پالایش علم اصول از مباحث غیراصولی و غیرکاربردی؛ توجه به ضوابط اصولی جدید متناسب با مقتضیات زمان، تفکیک میان ضوابط عبادات و غیر عبادات؛ توجه به همه منابع قابل استفاده در علم اصول و تقدم منابع عقلی و عقلایی بر منابع نقلی، غلبه دادن رویکرد عقلائی بر رویکرد تعبدی، داشتن روشی فرامذهبی و فرادینی همراه با استفاده از ظرفیتهای علوم تأثیرگذار بر اصول نظیر علم کلام و تنظیم ساختار علم اصول متناسب با مراحل مطلوب اجتهاد.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، کتاب «مکتبهای اصولی موجود و مطلوب؛ با تأکید بر اندیشههای محقق بهبهانی و محدث استرآبادی» اثر حجتالاسلام والمسلمین سعید ضیائیفر، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، از سوی گروه حقوق و فقه اجتماعی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به زیور طبع آراسته شد.
سؤال اصلی این تحقیق این است که مؤلفهها و ویژگیهای مکتبهای اصولی موجود و مطلوب چیست؟ یافتن پاسخی منطقی برای این پرسش در گرو روشن شدن برخی پرسشهای دیگر است مانند اینکه مکتب چه تعریفی دارد و مؤلفه و شاخصهای مکتب در رشتههای علمی چیست؟ در علم اصول فقه چه شاخصهایی را برای شناسایی مکتبهای اصولی میتوان ارائه داد؟ آیا میتوان علم اصول را به دو یا چند مکتب تقسیم کرد؟ مکتبهای اصولی موجود چه آسیبهایی دارند؟ برای دستیابی به مکتب اصولی مطلوب باید چه تغییرها و اصلاحهایی را در مکتبهای اصولی غالب و رایج انجام داد؟
اهداف تحقیق
هدف مهم و نهایی این تحقیق رسیدن به ویژگیهای مکتب اصولی مطلوب است؛ ولی دستیابی به این مهم به بررسیهای دیگری وابسته است؛ بررسیهایی مانند شناسایی ویژگیهای مثبت و منفی مکتبهای اصولی موجود از همه جهات، در نظر داشتن اهداف علم اصول (مانند ابزار بودن آن برای فقه) بهویژه تأمین کنندگی نیازهای فقه در عصر حاضر، گستردگی مباحث فقهی و کمبود وقت برای بررسی اجتهادی مسائل فقهی و بالمآل لزوم پرهیز از مباحث غیرکاربردی اصول، طرح مباحث متناسب با عصر حاضر بهویژه مسائلی که لازمه ورود فقه در عرصه اجتماع و سیاست است؛ بنابراین میتوان اهداف تحقیق را در محورهای زیر بیان کرد:
۱. شناسایی جنبههای مثبت و منفی مکاتب اصولی؛
۲. ارائه راهکارهایی برای بر طرف کردن جنبههای منفی؛
۳. ارائه راهکارهایی برای بیشتر و بهتر کردن جنبههای مثبت؛
۴. دستیابی به مکتب اصولی مطلوب از جنبههای مختلف مانند مبانی، منابع، روشها، اهداف، مسائل و…
کاربردهای واژه مکتب
تا آنجا که نگارنده بررسی کرده است امروزه «مکتب» در سه معنای متفاوت کاربرد دارد:
۱. این واژه گاه در معنای عام در یک گرایش – اعم از رشته علمی یا گرایش فلسفی، اجتماعی سیاسی، ادبی و هنری – به کار میرود. به نظر میرسد این معنا یک معنای متعارف و رایج در میان مردم در سطح اطلاعات عمومی است که هم لغتنویسان و گردآورندگان واژههای عمومی آن را اینگونه تعریف کردهاند و هم نویسندگان کتابهای عمومی – و بهندرت تخصصی از این واژه در عنوان کتابهای خود استفاده کردهاند. از میان لغتنویسان عمومی دهخدا در تعریف مکتب میآورد: مجموعه اندیشهها و افکار یک استاد که در جمعی نفوذ یافته باشد، یا یک نظر فلسفی و ادبی و جز اینها و همچنین مجموع هنرمندان یک ملت یا یک شهر یا علاقه خاصی که در اجرا و بیان هنر دارند مانند مکتب فرانسه یا مکتب پاریس یا مکتب امپرسیونیست.
این تعریف، تعریف گستردهای است که هم گرایشهایی را که در یک رشته علمی است، در برمیگیرد و هم یک مجموعه خاص با علایق و گرایشهای خاص آن را.
به نظر میرسد آنچه بیشتر میان نویسندگان و گویندگان رواج دارد، همین معنای عام است، بهویژه در سده اخیر که اختلاف نگرشها، بینشها و گرایشها در زمینههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، علمی، فلسفی، سیاسی، فرهنگی، ادبی و هنری فراوان و متنوع شده است، کاربرد فراوان و بیضابطه این واژه رواج یافته است و نویسندگان و گویندگان این واژه، آن را برای بیان هر نوع گرایش نگرش ویژگی و اختلافی بهکاربردهاند که گاه به پدیدآورنده، گاه به مکان، گاه به یک رشته علمی و گاه به یک گروه فکری و … نسبت دادهاند و گاهی برای گرایش خاصی نامی برگزیده شده است.
۲. واژه مکتب گاه درباره یک نگرش و شیوه زندگی به کار میرود. به نظر میرسد که تعریف زیر به این معنا بهکاررفته است
مکتب عبارت است از مجموعهای هماهنگ و متناسب بینش فلسفی، عقاید مذهبی، ارزشهای اخلاقی و روشهای عملی که در یک ارتباط علت و معلولی با هم یک پیکره، متحرک، معنادار و جهتداری را میسازد که زنده است و همه اندامهای گوناگونش از یک خون تغذیه میکنند و با یک روح زندهاند.
به این معنا هر یک از آیینهای آسمانی یک مکتباند، همانطور که آیینهای بشری نیز ادعای چنین مکتبی را دارند.
۳. گاه مکتب به معنای یک گرایش در یک فن یا رشته علمی است؛ بدین معنا که در یک رشته علمی میان صاحبنظران اختلاف نظرهای عمیق و ریشهداری پدید میآید و آنان را به دو یا چند گروه تقسیم میکند مانند روانشناسی فقه و حقوق.
معنای مورد نظر از «مکتب» در این تحقیق، همین معنای اخیر است که در یک رشته علمی پدید آمده است. نویسنده درصدد یافتن ویژگیهای اساسی هست که یک گرایش اصولی را از گرایش اصولی دیگر جدا میکند.
پیشینه مکتب در علوم
واژه «مکتب» در فارسی و معادل آن در دیگر زبانها از واژههایی است که معنای اصطلاحی آن – با این حدومرز معنایی – در رشتههای مختلف علمی سابقه چندان طولانی ندارد؛ ولی اختلاف نظرهای شدید در رشتههای علمی مختلف – بهویژه سه علم کلام، فقه و اصول فقه- سابقه طولانی دارد، بهگونهای که نحلهها و گرایشهای مشخص و با نام و نشانی را در این رشتههای علمی پدید آورده است؛ مانند ظیر اختلاف اهل رأی و قیاس با اهل حدیث در فقه و اصول و اختلاف اشاعره، معتزله و شیعه در علم کلام و تقسیمبندی دانشوران اصولی به دو گروه متکلمان و فقیهان و مهمتر از همه مذاهب فقهی جعفری، حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، زیدی، ظاهری و اباضی از این نمونهها هستند؛ ولی اصطلاح «مکتب» یا «مدرسه» در آن زمان به کار نمیرفته است، بلکه از واژههایی نظیر فرقه، نحله، مذهب، طریقه و مسلک استفاده میکردهاند؛ برای نمونه شهرستانی (م ۵۴۸ ق) درباره اختلافهای کلامی چنین میآورد: «فرقههای معتزله و صفاتیه، قدریه و جبریه، مرجنه و وعیدیه، شیعه و خوارج» به شکل متضاد رو در روی هم قرار دارند.
ابن خلدون (م ۸۰۸ق) از دو گرایش در میان اصولیان یاد میکند: طریقه الفقهاء و طریقه المتکلمین. او ویژگیهای هر یک را برمیشمرد و از مهمترین تألیفاتی که طبق این دو گرایش نوشته شده، یاد میکند. پس از وی هم از این دو گرایش اصولی یاد شده است و گرایش دیگری هم که پس از آنان به وجود آمده تبیین گردیده است.
تعریف مکتب
بهرغم اینکه آثار متعددی در زبان فارسی با عنوان «مکتب» و در زبان عربی با عنوان (مدرسه) نگاشته شده تا آنجا که نگارنده بررسی کرده است هیچیک از مؤلفان بهجز برخی از مکتب تعریفی ارائه نداده و شاخصها و مؤلفههای آن را بیان نکردهاند. فقط برخی از دانشوران به این امر پرداختهاند؛ که نگارنده سخنان آنان را نقد و بررسی خواهد کرد و سپس به تعریف برگزیده میپردازد:
۱. یکی از حقوقدانان معاصر در دیباچه کتاب مکتبهای حقوقی مستقیماً به تعریف مکتب نپرداخته بلکه در هنگام توضیح زاویه نگاه خویش در کتاب – پس از آنکه میگوید مطالعات حقوقی تاکنون چهاربعدی بوده – چنین میآورد:
«کتاب حاضر که به خوانندگان تقدیم میشود درواقع بعد پنجم مطالعات حقوق اسلامی را در جهان عرضه میکند که تاکنون سابقه نداشته است؛ مطالعه حقوق اسلامی از راه مکتبهای حقوقی یعنی از راه شناسایی فکرهای اصلی و تحولات آنها و فکرهای مخالف با آن فکرها».
۲. یکی از دانشوران معاصر «نظریه اندیشه نظاممند در اسلام» را مطرح کرده و یکی از عناصر این نظریه را مکتب دانسته و در توضیح آن آورده است:
«مکتب» در یک زمینه مجموعه مبانی و اهداف در آن حوزه است و «مبانی» همان امور مسلمی است که در یک حوزه از سوی دین ارائه و بهعنوان بستر و زیربنای نظام در آن زمینه تلقی شده است. «اهداف» غایاتی است که دین در هر زمینه برای انسان ترسیم کرده است؛ بنابراین مکتب سیاسی «اسلام» شامل مبانی سیاسی «اسلام» و «اهداف سیاسی اسلام» است. اموری مانند نفی سلطه انسانها بر یکدیگر مگر درجایی که خداوند چنین سلطهای را پذیرفته باشد و اختصاص ولایت به معصومان در زمان حضور آنها در زمره «مبانی سیاسی اسلام» و تحقق عدالت اجتماعی، صیانت از حقوق اساسی انسانها و فراهم آوردن بستری مناسب برای رشد و تعالی آدمیان، در عداد اهداف سیاسی» میباشند.
ایشان در جای دیگر همین تعریف را از «مکتب» ارائه داده و درباره «مکتب اقتصادی» چنین مینویسد:
بنابراین مکتب اقتصادی «اسلام» شامل مبانی اقتصادی «اسلام» و «اهداف اقتصادی اسلام» است. اموری مانند مالیت و ارزش آزادی فعالیتهای اقتصادی و حدود آن، جایگاه دولت در اقتصاد و قواعد توزیع منابع طبیعی ثروت و درآمد در زمره «مبانی اقتصادی اسلام» و عدالت اقتصادی قدرت اقتصادی حکومت، اسلامی، رشد استقلال و خودکفایی در عداد اهداف اقتصادی اسلام میباشد.
وی در جای دیگر پس از آنکه اصطلاحاتی نظیر «فلسفه علم»، «تاریخ علم» و «مکتب» را از اصطلاحاتی میداند که از آنها تعریفها و تفسیرهای متفاوتی ارائه شده است، تعریف خود را از «مکتب» چنین بیان میکند:
به اعتقاد من معیار مکتب در یک علم، مبانی و متدولوژیای است که برای پاسخگویی به مسائل آن علم انتخاب میشود؛ یعنی در واقع ما با تغییر متدلوژی یا با تغییر مبانی، مکاتب مختلف را شکل میدهیم؛ البته هرچه دایره مبانی یا متدولوژی متفاوتتر باشد، تفاوت مکاتب واضحتر خواهد بود و برعکس هرچه اختلافات این دایره کمتر باشد، تفاوت مکاتب کمتر خواهد بود.
در بیان اول «مبانی» و «اهداف» و در بیان دوم «مبانی» و «متدلوژی» بهعنوان مؤلفههای «مکتب» معرفی شدهاند. پس در مجموع سه امر از مؤلفههای تشکیل دهنده مکتب بیان شده است: «اهداف»، «مبانی» و «متدلوژی» و مؤلفههای دیگری برای مکتب ذکر نشده است.
۳. یکی دیگر از دانشوران معاصر در پاسخ این پرسش که تعریف مکتب در علوم گوناگون چیست و مؤلفههای آن کدام است، میفرماید:
«مکتب آن گرایشهایی است که در اجزای یک علم (موضوع، مسائل و اغراض) یا مبادی علم پدید میآید و اثر چشمگیری به همراه دارد، حال یا در نتایج و استنباطهای علمی یا در روش یا در جهت دیگری.»
در این تعریف، اختلاف نظر و صفبندی صاحبنظران یک رشته علمی، بهمنزله «جنس» تعریف و اختلاف نظر در یکی از چهار امر – موضوع مسائل اغراض و مبادی علم – بهمنزله «فصول» این تعریف و اینکه این اختلاف نظر باعث اثر چشمگیری در نتایج یا روش یا جهت دیگری میشود، بهمنزله عرض خاصه تلقی شده است.
بنابر تعریف بالا هر یک از موضوع مسائل، اغراض و مبادی مؤلفههایی هستند که توانایی ایجاد «مکتب» در یک رشته علمی را دارند.
۴. یکی دیگر از استادان در پاسخ پرسش پیشین بهعنوان مقدمه میگوید هر علمی از دو بخش ضروری و اکتسابی تشکیل شده و ساختار علم هم مرکب از تعریفها و قضیهها است که از یکسو مبتنی بر مبادی تصوری و تصدیقی است و از سوی دیگر تمام تعریفها و قضیههای اکتسابی به نظریهها باز میگردند؛ آنگاه در تعریف مکتب میگوید:
نظاموارهای از مبادی اصول و نظریهها در علمی خاص که از دو بخش اکتسابی و غیر اکتسابی تشکیل شده است. برای اینکه دو مکتب متفاوت باشند لازم است دو ویژگی داشته باشند: نخست اینکه با سیستم اول، در آن بخش ضروری و همگانی مشترک باشند. دوم اینکه بخش اختصاصی و اکتسابی در مکتب دوم بهطور تئوریک با سیستم اول متخالف باشد.
ایشان در ادامه تصریح میکند هر سیستم علمی از موضوع، مسائل، مبانی، منابع و روشهایی تشکیل شده است و تغییر در هر یک قابلیت آن را دارد که مکتبی را پدید آورد، بهشرط اینکه به تغییر در مسائل دیگر علم یا مبانی علم منجر شود.
در این تعریف «منابع و روشها» به مؤلفههای پیشگفته مکتب ساز – البته به شکل اقتضا – افزوده شده، ولی از دیگر مؤلفهها مانند اهداف علم یادی نشده است.
تعریف پیشنهادی نویسنده
در هر تعریفی یک امر کلی وجود دارد که بهمنزله جنس یا عرض عام است و قیودی که بهمنزله فصل یا اعراض خاصه بهحساب میآیند؛ بنابراین در ارائه یک تعریف، از یکسو باید بهدنبال یافتن جنس یا عرض عام آن و از سوی دیگر بهدنبال یافتن فصول یا اعراض خاصه آن بود.
«اختلاف نظر علمی» بهمنزله جنس یا عرض عام مکتب به شمار میآید؛ ولی روشن است که هر اختلاف نظری در یک رشته علمی باعث پیدایش مکتب نمیشود، بلکه باید دو ویژگی داشته باشد:
۱. میان دیدگاههای مطرح شده در یک رشته علمی انسجام و سازگاری وجود داشته باشد؛ چراکه اختلاف نظرهای غیرمنسجم موجه نیستند و دقت نظر علمی صاحب آن نشان نمیدهند تا بتوان در ذهن و ضمیر اهل آن رشته علمی از وی بهعنوان صاحبنظر و صاحب مکتب یاد کرد.
۲. اختلاف نظرها در گزارههای زیربنایی آن علم ریشه داشته باشند؛ تعبیر روشنتر گاهی اختلاف در مسائل یک علم با استفاده از متدلوژی آن علم در سطح اختلاف در مسائل آن علم باقی میماند؛ ولی گاهی اختلاف نظر از سطح مسائل علم فراتر میرود و به امور زیربنایی – نظیر مبانی، روشها، منابع موضوع و قلمرو و اهداف – سرایت میکند.
اگر اختلاف نظر در سطح مسائل علم باقی بماند مکتب ساز نیست؛ ولی اگر از سطح مسائل گذر کند و دستکم به یکی از لایههای زیرین گفته شده برسد، در این صورت «مکتب» در درون علم شکل میگیرد؛ بنابراین مکتب آن نوع اختلاف نظری است که دستکم به یکی از سطوح زیربنایی علم کشیده شود و صرفاً در سطح تعاریف و گزارههای علم باقی نماند.
شاخصهای مکتب در علم اصول
در تعریف مختار مکتب گفته شد که «مکتب خصوص آن اختلاف نظرهایی است که به سطح گزارههای علم محدود نشده و به امور زیربنایی علم کشیده میشود.» اکنون این پرسش مطرح میشود که با توجه به این تعریف، آیا میتوان در اصول فقه از مکتب سخن گفت؟ به نظر میرسد با توجه به تعریف و الگوی مختار، نهتنها در اصول فقه اسلام، بلکه در اصول فقه امامیه نیز میتوان از مکتب دم زد. روشن شدن این مطلب وابسته بهتفصیل بیشتر الگوی مختار و واکاوی مؤلفههای آن در اصول فقه است.
فصول پنجگانه
لازم به ذکر است، اثر حاضر در پنج فصل به نگارش درآمده است. فصل اول به مباحث مقدماتی؛ فصل دوم به مکتب اخباری و فصل سوم به مکتب اصولی پرداخته است. همچنین فصل چهارم به آسیبشناسی مکتبهای اصولی موجود و فصل پایانی به ویژگیهای مکتب اصولی مطلوب اختصاصیافته است.
یادآوری میشود، چاپ اول کتاب «مکتبهای اصولی موجود و مطلوب؛ با تأکید بر اندیشههای محقق بهبهانی و محدث استرآبادی» اثر حجتالاسلام والمسلمین سعید ضیائیفر، در پنج فصل و ۲۰۸ صفحه از سوی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در بهار ۱۴۰۲ به قیمت ۸۳ هزار تومان روانه بازار نشر شده است.
علاقهمندان برای تهیه اثر میتوانند به آدرس قم، خیابان معلم، مجتمع ناشران، طبقه همکف، پلاک ۲ مراجعه و یا با شماره تلفن: ۰۲۵۸۴۲۶۳۵۳ تماس حاصل نمایند. همچنین میتوانند بهصورت آنلاین همراه با تخفیف از سایت ترب خرید نمایند.