دلیل اینکه برخی از متدینین هم گرفتار او شدهاند این است که عوامل جذب و گرایش در بحثهای فرقهای، مختلف است. عوامل سیاسی، اقتصادی، روانشناختی بسیار تأثیرگذار است. گاهی یک نفر دچار عقدههای حقارت و شخصیتی هست، متدین هست اما از نظر روانی نورمهای انسان سالم را ندارد و موقعیت پیش نیامده این کمبودها را بروز دهد لذا منتظر تلنگری برای ابراز آن هست. افرادی نیز دچار خود بزرگ بینی هستند. شعارشان این است که من میفهمم و هیچکس نمیفهمد، عقده شخصیتی دارد.
اختصاصی شبکه اجتهاد: احمد اسماعیل یکی از مدعیان جریان مهدوی شیعه است که چند سالی است تحت عنوان موعود و نماینده امام زمان(عج) مبادرت به تغییر و تحریف در احکام دینی و مبانی اعتقادی شیعیان کرده است. دعوت وی نه منحصر به عوام، بلکه برخی از طلاب علوم دینی را نیز جذب خود کرده است. این دعوت تا آنجا ادامه یافته که چند سالی است طرفداران وی، موکبی در راهپیمایی بزرگ اربعین نیز برپا کرده اند. در خصوص دعوت احمد اسماعیل و شیوه های مقابله با وی، با استاد محمد شهبازیان گفتگو کردیم. او سطح ۴ مهدویت را داراست و کتابهایی در حوزه مهدویت و نقد احمد اسماعیل مانند ره افسانه، خواب پریشان، رهنمای کور، وصیت درامامت، معیارهای شناسایی مهدی موعود و تمایز آن از مدعیان دروغین، تألیف و به چاپ رسانده است. گفتگوی جذاب وی با شبکه اجتهاد که به مناسبت آغاز امامت امام زمان (ع) منتشر میشود، از نگاه شما می گذرد.
اجتهاد: در مورد پدیده احمد اسماعیل توضیحاتی ارائه بفرمایید. دلیل ایجاد پدیده «احمد الحسن» را چه می دانید؟ آیا ساخته و پرداخته استکبار است یا آن که پای منحرفانِ مهدویت در میان است؟
شهبازیان: احمد اسماعیل یکی از جریانهای فرقهای انحرافی معاصر هست که نوع جذب و میزان آن، آن را از بعضی جریانهای دیگر متمایز کرده لذا نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت؛ اما نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که تا جایی که امکان دارد لازم است بزرگنمایی نکنیم و عنوان و القاب به این موضوع ندهیم. استفاده از کلمه پدیده شاید مناسب و متناسب با این جریان نباشد چرا که پدیده، بار معنایی و شأنی خاص خود را دارد، بلکه بهتر است از همان اصطلاح جریان انحرافی و گروهک استفاده شود.
مثل بقیه فرقه سازیهایی که در طول تاریخ تشیع شاهد آن بودیم در این جریان هم میتوان رد پای استعمار را حس کرد. جریان حمایت استعمار دو نوع است:
-اول اینکه استعمار خود مستقیمًا، رأسًا و تأسیسًا فرقهای را به وجود میآورد.
-دوم اینکه استعمار متوجه میشود فرقهای بوجود آمده و میتوان برای آن بستر پذیرشی آماده کرد.
در مورد احمد اسماعیل احتمال نوع دوم در نظر گرفته میشود. شاید استعمار خود به سراغ فردی با این نام و نشان نرفته ولی وقتی متوجه میشود این فرد پتانسیل این کار را دارد از توهمات و تخیلات و کلاهبرداریهای او حمایت کرده و کمکش میکند تا به آنها جامه عمل بپوشاند. بنابراین تأسیس این جریان را نمیتوان مستندًا به استعمار نسبت داد؛ اما شواهدی وجود دارد که رد پای استعمار حداقل در حمایت از آن دیده میشود. تیموتی فرنیش که عنادش با فضای مهدویت بر کسی پوشیده نیست، در کتاب و رساله دکترایش بنام جهاد، اسلام و مهدویت و سایتش به نام mahdiwatch.org بر جریان مهدویت شیعی طعنه می زند و آن را بعنوان جریانی تروریستی و خشک و دگم معرفی میکند. وی مکاتباتی با احمد اسماعیل داشته و پیگیر این جریان بوده است.
نامهای در دست است از یک جریان سلفی مرتبط با جهادیون سلفی و وهابی که مستقیما احمد اسماعیل را ترغیب میکنند برای نبرد با مراجع شیعه تحت عنوان «لهدم زعماء الرافضه». در سال ۲۰۰۷ این نامه فرستاده میشود و متعاقب آن در ۲۰۰۸ احمد اسماعیل اقدام به این جریان میکند و در بصره، ناصریه و نجف سر به شورش بر میآورد. میدانیم که بنیان گذار جریان سلفی و القاعده که برای نبرد با جمهوری شوروی بوجود آمد آمریکا بوده است. موارد دیگری هست که حمایت استعمار و دول وهابی را نسبت به احمد اسماعیل نشان میدهد. آقای سعد حمد نعیم-مسئول شاخه نظامی احمد اسماعیل-وقتی در بصره دستگیر شد گفت ما ۲۰ هزار دلار از امارات پول گرفتیم برای اینکه دفتر مراجع را از بین ببریم.
این روش همان روشی است که غربیها که جریانهای سلفی و وهابی را دنبال میکنند بکار میبرند و هدفشان درگیری مستقیم با شیعه امامیه هست. یکی از دوستان ما در بصره وقتی در اواخر عمر مادر احمد اسماعیل وارد خانهاش شد به مادرش میگوید فرزندت احمد ادعای اینچنینی کرده است. مادرش لعن و نفیاش کرده و از او برائت میجوید. گفته شده او خودش را شش ماه در خانه زندانی کرده بود و در این مدت افرادی از هر صنف با او رفت و آمد کرده و به او کتاب و مقالات میرساندند. همین مشخص میکند که تعدادی او را شناسایی کرده و روی او کار کردهاند و حمایتهای ویژهای در فضاهای رسانهای از ایشان میشود.
در جریان تربت حیدریه نمونهای از آشوبگریهای آنها دیده میشود. بعد از دستگیری و آشوب شخصی مانند عباس فتحی که در ظاهر آمریکا را دجال بزرگ میدانست و می گفت نباید ما در ظاهر هیچ ارتباطی با آمریکا نباید داشته باشیم و ارتباط با آمریکا شرک است، فایل های صوتی او موجود است که با علی جوانمردی در voa و آمدنیوز در تماس بوده و از آنها راهکار میگرفته است. این همان حمایت است.
احمد اسماعیل هدف اصلی خودش را دو چیز معرفی کرده است:
-اول نسخ و باطل کردن احکام اسلامی. او صریحا در کتاب المتشابهاتش میگوید: «من همان قائمی هستم که آمدهام احکام اسلام را باطل کنم»؛ و این همان چیزی است که یهود و نصاری میخواهد. مانند بهائیت که طاهره قره العین آمد و روسری برداشت و گفت قائم جدید آمده است و احکام نسخ و باطل است.
-دوم صریحا ذکر می کند: «من قائمی هستم که باید هشت ماه کشتار کنم و بعد از این کشتار امام زمان بیاید»؛ طبق قانونِ او اولین کشته شدگان باید فقها و علماء و مراجع شیعی از جمله آیتالله سیستانی-که فتوای ایشان عراق را نجات داد-یا طبق آنچه که در کتاب نصیحه إلی طلبه حوزوات العلمیه تصریح میکند: آقای خامنهای من جمله آنها میباشد. یعنی احمد اسماعیل با حمایت استعمار و در راستای تفکر آنها دقیقا دست گذاشته روی لیدرهایی که امروزه شیعیان امامیه دارند و به آنها افتخار میکنند و باعث آزادگی شیعیان شدهاند و دشمن از این مهره خود از مذهب علیه مذهب استفاده می کند. پس ما تردیدی در رد پای استعمار در حیطه حمایتی نداریم. مسلما اگر اسناد دیگر را هم بتوانیم واکاوی بکنیم بیشک در تأسیس این فرقه هم مداخله آنها دیده میشود.
نکته دیگر این است که در کنار این ما نباید غافل شویم که بستر موجود جریانهای بعضی از تفکرات در فضای مهدویت خود شیعیان کمک کرد که احمد اسماعیل رشد کند و خودش را معرفی کند. با توجه به بعضی از حرکتها ما چند عامل داریم که همیشه در طول تاریخ بوده، در این دوره ما میتوانیم زمانه خود را کمی شباهت یابی بکنیم به دوران ناصرالدن شاه قاجار و اواخر دوره صفویه. احساسات اجتماعی، تنشها، مشکلات اقتصادی، بحثهای فرهنگی و حتی گرایشها به مسائل مهدویت در دوره هایی اوج پیدا کرد که امروز هم شاهد آن هستیم. این عوامل گاهی عوامل اقتصادی یا سیاسی است وقتی فشار روانی بر مردم زیاد میشود عدالت خواهی و موعود باوری و منجی گرایی غلیظتر نمود پیدا میکند.
مردم دنبال یک نجات بخش هستند. این موضوع طبیعی بوده و از نظر اجتماعی و سیاسی، رابطه طبیعی و علت و معلولی خودش را دارد. در جریان سیاسی عراق بویژه در اواخر دولت صدام و بعد از جریان جنگ عراق و کویت، فشارهایی که صدام بر شیعیان وارد میآورد باعث شده بود که شیعیان عراق بنوعی منجی گراییشان بیشتر شود. در همین بحبوحه در شرایط موجود و همزمان با حمله آمریکا، نوعی گسستگی در اجتماع پیش آمد و صدام کم کم ضعیف شد و حکومتش از بین رفت. ملاحظه میکنیم شخصی هم هست بنام شهید سید محمد صدر-پدر مقتدی صدر-که در بین مردم محبوبیت دارد. ایشان مباحث مهدویت ویژهای طراحی میکند بنام موسوعه مهدویت که معروف است و در آن به تاریخ ما بعد ظهور و تاریخ غیبت صغیر و مسائل مشابهی میپردازد و همه اینها زمینهای شد برای اینکه افرادی بیایند و خودشان را بعنوان موعود و منجی مردم معرفی کنند؛ خواه در زمینه سیاسی با معرفی خود بعنوان رییس و مدیری کارآمد و کاربلد یا در زمینه مذهبی سر بر آوردند و با بهره گیری از احساسات مذهبی مردم مرجع سازی و در کنار آن نشانه های ظهور سازی هم کردند.
میبینیم در این زمان کسی مثل گرعاوی ادعا کرد من خود امام زمانم و جریانهای دیگر مثل صرخی، سلوکیه، مولویه، جریان سید عبدالحسین فاضل المرسومی، حیدر مشدد همه در یک برهه زمانی در عراق اعلان دعوت کردند. بعضی از این جریانها هم میگفتند امام زمان سید مقتدا صدر است و روح امام خمینی در او حلول کرده است. احمد اسماعیل هم از این فضا استفاده کرده و خودش را مطرح میکند.
این فرد با بهره گیری از چهار فرقه، جریان خود را راه میاندازد. اینها فرقههایی بودهاند که اولا موفق شدند بین عموم مردم جا باز کنند، ثانیا توانستند استمرار پیدا کرده و حیات خود را حفظ کنند. خیلی از فرقههای ساختگی مدت زمان زیادی دوام نیاورده و زود از بین رفتند. این چهار فرقه عبارت بودند از:
۱- اخباریون. جریان اخباریه خشک و متعصب و شدید اللحن میرزا محمد اخباری یا مرحوم امین استرآبادی-صاحب کتاب الفواید المدنیه- است. بعضیها هم دنبال نو اخباریگری و احیای آن هستند. شهید مطهری میگوید: «من گمانم این است که او از افکار پوزیتیویسم و شک گرایی در دنیای غرب رشحاتی گرفته و ورود پیدا کرده»؛ خود مرحوم شیخ یوسف بحرانی-صاحب کتاب حدائق الناظره-حرفهای استرآبادی را رد میکند. بعنوان مثال اخباریه میگفتند ما حتی نمیتوانیم بفهمیم آیه قل هو الله احد چه میگوید و چه مفهومی دارد.
۲- جریان شیخیه شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی هنوز زنده هست. اینها در نجف حوزه دارند و تلاش میکنند شیخیه را سر زبانها اندازند و جالب است که آقای احمد اسماعیل از بصره است و یکی از مقرهای اصلی شیخیه بصره است. اینها خود به زیر شاخههایی تقسیم میشوند مانند کرمانیه، آغا خانیه و…
معتقدات کلی اینها این است که قائل به رکن رابع هستند و میگویند بین امام زمان و بین بقیه مراجع فرد ویژهای است و عملا او را نائب خاص میدانند. بعضیها حتی در لفافه، عصمت را هم به آن رکن رابع نسبت میدهند و میگویند شیخ احمد احسایی اولی بود، بعد سید کاظم رشتی و بعد آغا خان و… تا به امروز. آنها برای امام زمان(عج) عالمی درست میکنند و میگویند که امام زمان اصلا در این دنیا مکان ندارد بلکه در عالم هورقلیا هست و در آنجا زندگی میکند و رجعت در آسمانهاست و در این دنیا نیست و چیزهایی که با مبانی اعتقادی ما مغایرت دارد؛ معاد جسمانی را قبول ندارند و رد میکنند. جریان شیخیه شباهتهایی با بهاییت و احمد اسماعیل دارد. شیخ احمد احسایی در ۶۰ صفحه کتابی دارد بنام رساله العصمه و الرجعه و شیخ احمد اسماعیل هم ۶۰ صفحه جزوه دارد بنام الرجع الثالث ایام الله الکبری که عین رساله شیخ احمد احسایی نوشته شده است. اینها جریانهایی هستند که در میان متدینین و طلاب رشد کرده و پویایی دارد.
۳- سوم جریان قادیانیه توسط فردی ایجاد شد بنام غلام احمد قادیانی که در شبه قاره هند ادعای مهدویت میکرد. احمد اسماعیل هم برخی استدلالهای او را وارد روش خود میکرد، از جمله حدیث جعلی لا مهدی الّا عیسی بن مریم: مهدی همان عیسی بن مریم است که اهل سنت نقل میکنند و خود آنها هم اعتقاد دارند که جعلی است و ابن حجر مانندهایی در کتاب صواعق و متقی هندی در کتاب البرهان آن را رد میکند. ما در مقاله ای آن را ریشه یابی کردیم. اولین جاعل این حدیث معاویه بوده که این حدیث را جعل کرد برای رد فضایل اهل بیت که مهدی منا اهل البیت نیست و همان عیسی است و غلام احمد هم به این حدیث استناد میکند.
۴- چهارم جریان بهاییت. اگر شما کتاب فراید ابوالفضل گلپایگانی و کتاب تاریخ نبیل زرندی را بخوانید متوجه میشوید که روش و گونه استدلال احمد اسماعیل عین بهاییت است.
او این چهار روش را با هم تلفیق کرده یک ورژن جدید ارائه داده و در کنار آنها ادعاهای عجیب غریبی هم به آنها افزوده است. ادعاهایی که خود مبلغ ها هم جرات نمیکنند در تبلیغها به آنها اشاره کنند. از جمله اینکه میگوید: من همراه امیرالمؤمنین خلقت نوریه داشتم. من بودم که ابراهیم و ادریس را نجات دادم. زمانی که عیسی مسیح قرار بود به صلیب کشیده شود خداوند مرا خلق کرد، از آسمان به زمین آمدم شبیه عیسی شدم و جان فدا کردم و به صلیب کشیده شدم که عیسی نجات پیدا کند، بعد که به صلیب کشیده شدم به آسمان رفتم و اکنون در قالب احمد عیسی آمدهام. این دقیقا اشاره به عقیده تناسخ دارد که امام رضا(ع) میفرماید کفر است. این شخص کارکردهای امام زمان را از امام زمان گرفته و میگوید امام زمان مانند عروسی در حجله مینشیند: منم آن قائمی که یَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً ، منم که یبایع له البیعه من الرکن و المقام. پیغمبر فرمود: «مسلمانان خوش به حالتان زمانی میرسد که فرزند مریم بین شماست و رهبر اصلی از شما مسلمانهاست و عیسی بن مریم پشت سر حضرت مهدی نماز میخواند کیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیکم وإمامکم منکم»؛ احمد میگوید او منم و در کنار اینها میگوید من یمانیام، ما ۲۴ امام داریم و من امام سیزدهمم و با این اراجیف، کل مباحث اعتقادی شیعیان را زیر سؤال میبرد. او تحریف و تغییر در احکام دین را شروع کرده و میگوید من قائمی هستم که آمدهام احکام اسلام را تغییر دهم.
حال دلیل اینکه برخی از متدینین هم گرفتار او شدهاند این است که عوامل جذب و گرایش در بحثهای فرقهای مختلف است. عوامل سیاسی، اقتصادی، روانشناختی بسیار تأثیرگذار است. گاهی یک نفر دچار عقدههای حقارت و شخصیتی هست، متدین هست اما از نظر روانی نُرمهای انسان سالم را ندارد و موقعیت پیش نیامده این کمبودها را بروز دهد لذا منتظر تلنگری برای ابراز آن هست. افرادی دچار خود بزرگ بینی هستند و شعارشان این است که من میفهمم و هیچکس نمیفهمد، عقده شخصیتی دارد. کسانی مانند آیتالله جوکار که سطح معلومات و قلم ضعیف او از سوی بزرگان علم و دین پذیرفته نمیشود و گرایش پیدا میکنند بسمت کسانی مانند احمد اسماعیل. چون در این فرقه ها قحط الرجال وجود دارد بدلیل وجهه دادن به جریان انحرافیشان هر کسی را میپذیرند.
بعضی دیگر دچار تخیل و توهم شدهاند و چند کتابی از سیره اهل بیت میخوانند و با چند بار نماز شب خواندن با تبختر و تفرعن دستی به محاسن میکشند و باورشان میشود که کارهای هستند. اینها همه القائاتی شیطانی است.
عوامل فرهنگی البته بیشترین تاثیر را دارد. از اینرو پیغمبر خدا میفرماید: «اعوذ بالله أن أکون من الجاهلین». امام مهدی(عج) نیز میفرماید: «فقد اذانی جهلاء الشیعه و حمقاءهم»: مرا احمقان و جاهلان شیعه آزار میدهند. پس جهل فرهنگی مهمترین عامل هست.
اجتهاد: راه صحیح مقابله با وی چیست؟ به دیگر سخن، برای مقابله با وی، باید بر روی چه نقاط ضعفی در دعوت وی تمرکز کرد؟
شهبازیان: روش مبارزه با جریانهای فرقهای، بحث استراتژیک و مستوفایی هست. اجمالش این است که اولا در برخورد با هر کس، همیشه باید افراد را پیشینهیابی کنیم. انبیای الهی هم در آیات شریفه در دعوت قوم خود میفرمایند آیا تاکنون از ما بدی دیدهاید؟ آیا ما در میان شما زندگی نمیکردیم؟ اگر کسی پیشینهیابی شود دیگر هیچکس نمیتواند ان قلت کند و انگی بزند.
نکته دوم بحث تناقضات و تعارضات است. جریانهای فرقهای را اگر جزء به جزء کنیم سیر ادعایی خاصی دارند که اصطلاحا به آن تطور میگویند. تناقضات آنها دقیقا در همین سیر ادعایی ثابت میشود. مانند حسین علی نوری که ادعایش از یک مرید ساده شروع شد وپله پله تا ادعای خدایی هم رفت. احمد اسماعیل در ابتدا میگوید ای مردم از من فقط در اعتقادات تبعیت کنید و در فقه فقط از سه مرجع شهید محمد باقر صدر، امام خمینی و سید محمد صدر تقلید کنید. اکنون میگوید مطلق تقلید حرام است الا از من. او نخست ادعا میکرد هر کسی در مورد دولت عراق یا آمریکا حتی کوچکترین علاقه قلبی داشته باشد مشرک و کافر است و انتخابات حرام شرعی است بعد فتوا داد که در انتخابات شرکت کنید و به نماینده مکتب رجب رأی دهید.
تحلیل مبانی و محتوا نکته سوم است. ما برای امام معیار و ویژگی داریم که یکی از مهمترین ویژگی علم اوست. در مورد این اشخاص میبینیم که کتابهایشان سراسر اکاذیبی است که از احادیث جعلی استفاده و به آنها استناد کردهاند، قسمتی از حدیث را گرفته و بقیه را رها کردهاند.
بنابراین آگاه کردن مردم و فهم صحیح دادن به آنها، منابع شناسی، گریز از حواشی و پرداختن به مسائل بی فایده عامیانه تکراری میتواند از مهمترین راهکارهای مقابله با این جریانهای انحرافی باشد.
سلام. ضمن تشکر از دستاندرکاران اجتهاد؛ گفتگوی بسیار خوبی بود.
با توجه به اتفاقات یکیدوسال گذشته در کشور و تحولات یکدهه گذشته در منطقه، تنور تطبیق حوادث و اتفاقات پیشآمده با روایات آخرالزمان در میان شیعیان داغ شده است.
این عبارت آقای شهبازیان –«….وقتی فشار روانی بر مردم زیاد میشود عدالتخواهی و موعودباوری و منجیگرایی غلیظتر نمود پیدا میکند.»– نشان از تهدیدی جدی برای دینداری مردم است.
ضروری است فعالان عرصه تولید محتواهای دینی و فقهی، –بهویژه اجتهاد– بخشی از تولیدات خود را بهصورت هدفمند به نقد و بررسی پدیدهها، گروهکها و جریانهای انحرافی جدید و قدیم از منظر فقهی اختصاص دهند.
اگرچه در سالهای گذشته، اجتهاد در حوزه سلفیگری فعال بوده و محتوا و اخبار خوبی تولید و انتشار داده است؛ اما گفتگوهای خاص از این قبیل، کمتر در آرشیو شبکه دیده میشود.
جملهٔ «من همان قائمی هستم که آمدهام احکام اسلام را باطل کنم،» در کتاب متشابهات یافت نمیشود. ممکن است شمارهٔ صفحه را بدهید؟