حجتالاسلام والمسلمین محمّدرضا فاضل کاشانی استاد دروس خارج حوزه علمیه قم و عضو مجمع عمومی جامعه مدرسین به سخنان استاد سیدمصطفی محقق داماد در رابطه با کتاب «بازخوانی امر به معروف و نهی از منکر» نقدی بدین شرح نوشته است که در ادامه میخوانید.
شبکه اجتهاد: قطعهای از سخنان جناب آقای دکتر سیدمصطفی محقق داماد را در فضای مجازی دیدم که در رابطه با کتاب بازخوانی امر به معروف و نهی از منکر توضیحاتی را ارائه میدادند که برایم موجب تعجّب و تأسف شدید گردید.
او میگوید: «میدانید دو امر واجب در اسلام هست؛ یکی امر به معروف و یکی نهی از منکر. در قرآن هم آمده و در روایات نیز آمده است. این امر مسلّمی است. من در این کتاب این را بازخوانی کردهام که این یعنی چه؟! الآن در مردم اگر بپرسید که امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ چه جواب میدهند؟ مردم عامی. عامّه مردم افکار عمومی میگویند: اینکه به این بگویند، این کار را نکن و به آن یکی بگویند، این کار را بکن، من این را بردهام زیر سؤال که آیا معنایش این است که من به این آقا بگویم، من از تو بالاترم و من میفهمم و تو نمیفهمی؟! اینکه توهین به طرف مقابل است، توهین به کرامت طرف مقابل است، اینکه کار خوبی نیست؛ یعنی فضولی کردن در زندگی مردم خوب است!؟ من این را بردهام زیر سؤال و برایش یک معنای دیگری ارائه دادهام. نوشتم بازخوانی و یک قرائت دیگری از این دو واژه ارائه دادهام.
یعنی اخلاق رقابتی یعنی چه؟ مراقبت عمومی است؛ یعنی کاری کنیم که در جامعه کار خوب رائج بشود، رواج افکار خوب و زشتی افکار بد، معنای امر معروف این است و امر در اینجا بهمعنای فرمان نیست و بهمعنای (Advise) ادویس است؛ فرق است بین امر کردن و ادویس کردن؛ الآن اگر بین افکار عمومی مردم بروید، اینهائی که امر به معروف میکنند، هِی چوب را دست میگیرند و فضولی در زندگی مردم میکنند، این است معنایش؟! الآن یکی بیاید به شما بگوید، اینجوری لباس بپوش و اینجوری نپوش؛ یعنی من از تو بهترم، من از تو بهتر میفهمم، تو نمیفهمی و من میخواهم، شما را راهنمائی کنم؛ این یک توهین به شماست، به زبان بیزبانی توهین است. من در این کتاب این دو واژه را بازخوانی کردهام؛ یعنی از نو (Rivithit) ریویزیت کردهام».
در پاسخ به این جملات توجه به چند نکته لازم است:
یک: آنچه بهعنوان نقد در این نوشتار ملاحظه میفرمائید، صرفاً نقد بر جملاتی است که ایشان در معرّفی کتاب بازخوانی امر به معروف و نهی از منکر مطرح کردهاند و در فضای مجازی منتشر شده است و کتاب مذکور نیز، نقدهایی بر آن وارد است که مجال واسعی را میطلبد. از خداوند متعال مسألت داریم که این توفیق را در آینده به این حقیر عطا فرماید.
دو: گوینده معترف است که امر به معروف و نهی از منکر، از واجبات مسلّمه اسلامی است که آیات و روایات فراوانی نیز بر آن دلالت دارد. با توجّه به این نکته عرض میکنیم، علمای علم اصول اینهمه زحمت کشیده و به ما فهماندهاند که ظواهر آیات و روایات حجت است؛ بنابراین نمیتوان از حجّت به غیرحجّت عدول کرد؛ اگرچه هر ظاهری با احتمال خلاف سازگاری دارد؛ امّا تا زمانی که احتمال خلاف، ظهور را خدشهدار نکند، آن ظهور حجّت است. بنابراین نمیتوانیم، از تمام این ادلّهای که در ذهن همه علمای فن و آشنای به ادبیات عرب، اصحاب، متقدمین و متأخرین و معاصرین، همه و همه ـ نه مردم عامی ـ ظهور در معنای خاصّی دارد، صرف نظر کرده و بهمعنای دیگر و جدیدی دل ببندیم که شواهد فراوانی بر خلاف آن قائم است. پس امر به معروف بهمعنای همان فرمان دادن است؛ نه بهمعنای اخلاق مراقبتی و شواهد فراوانی نیز، در سیره معصومین(ع) و اصحاب و متون دینی بر آن دلالت دارد که از حدّ احصاء خارج است و در این مختصر، مجالی برای پرداختن به آنها نیست.
سه: در قرآن کریم سوره توبه آیه ۷۱ آمده است: [وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ]. در این آیه شریفه خداوند متعال این ولایت و برتری را به آمران به معروف و ناهیان از منکر بهصورت مطلق، زن و مرد، جوان و پیر، حاکم و غیرحاکم و … داده است که متخلفان از دستورات الهی را امر و نهی کنند.
حال سؤال این است که اگر ولیای که خداوند به او، این ولایت را داده است، به مولّیعلیه خود امر کند، این فضولی است؟! و یا آنکه باید گفت: او عمل به وظیفه کرده و اگر از آن سر باز زند، قابل توبیخ و سرزنش و مستحقّ عقاب است؛ همانطوری که در آیات و روایات فراوانی به آن تصریح شده است.
چهار: آیا گوینده، این سخن را در مورد مقرّرات حکومتی نیز قائل است؟! اگر نیروهای انتظامی و پلیس نتوانند، جلوی تخلّفات را به استناد به قانون بگیرند، مملکت دچار هرج و مرج میشود. در علم حقوق هرکسی را که در هر مملکتی بهعنوان ساکن و یا مسافر حضور داشته باشد، ملزم به عمل به مقرّرات آن مملکت میداند و عملاً در صورت تخلّف با شخص خاطی برخورد میشود. اگر ما برای قوانین بشری چنین حقّی را قائلیم و آن را تحسین میکنیم و جلوهای از قانونمداری تلقّی مینمائیم، چگونه به خود جرأت میدهیم که با تحریف معنوی، معنایی را که در قرون متمادی همه علمای اسلام در همه فِرَق از آیات و روایات امر به معروف فهمیدهاند، کنار زده و بهعنوان بازخوانی، این فوج عظیم از ادلّه را تفسیر بهرأی کنیم و رأی خود را به اسلام نسبت بدهیم و آیا در گروه «من فسّر القرآن برأیه» قرار نخواهیم گرفت؟! چرا قانون الهی چنین احترامی را نزد ما نباید داشته باشد. [مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا]. (نوح: ۱۳)
پنج: گوینده در سخنان خود از مسیر علمی و برهانی خارج شده و به خطابه و جدل روی آورده است و متأسفانه شیوههای تبلیغاتی بیگانگان را پیش گرفته و در سخنان خود، مقداری هم سیاهنمائی کرده است. ما از ایشان میپرسیم: آیا واقعاً همه آمران به معروف یک چوب دست گرفته و به همه میخواهند بگویند، ما از شما بهتریم و شما نمیفهمید و من میفهمم و از تو بهترم؟! و اگر تعداد قلیلی ناشیانه چنین عمل کنند، ما باید اصل حکم الهی را دگرگون کنیم؟! و زیر سؤال ببریم؟! آیا این هنر است که با رسانههای مسموم دشمنان اسلام همنوا شویم و احکام مسلّم اسلام را زیر سؤال ببریم و خواسته آنان از زبان یک عالم دینی شنیده شود؟ یا آنکه وظیفه این است که از احکام الهی حراست کرده و آنها را آنگونه که هست، درست بفهمیم و بهصورت معقول تفسیر کنیم که موجب پذیرش همگان گردد و همانگونه که حضرت ثامنالحجج(ع) فرمود: «لو علم الناس محاسن کلا منا، لا تّبعونا»، بصیرتافزایی کرده و فوج عظیمی از مردم را به پیرویِ با رغبت به احکام الهی سوق دهیم؟ که در این صورت است که مشمول رحمت الهی خواهیم شد.
شش: نوآوری در مطالب علمی بسیار پسندیده و مطلوب است؛ امّا برای خود، قواعد و موازینی دارد و نباید به هدم دین منجر شود؛ شخص فکر کند، آنچه تا به حال گفته شده، متناسب با زمانهای پیشین بوده و اکنون تاریخ مصرف آن گذشته و مندرس شده است و با چهرهای شادمان، فهم پیشینیان و سلف صالح را زیر سؤال برده و به قول خودشان مطلبی را از نو ارائه دهند؛ اگر چنین باشد، این خطر بزرگی است که دین را تهدید میکند؛ هر روز حکمی از احکام اسلام دستخوش تحریف معنوی شده و زیر سؤال میرود، یک روز نماز، روز دیگر صوم، روز دیگر جهاد و حج و حجاب و حدود و دیات و احکام ارث … و کار به جایی میرسد که «لمیبق من الإسلام إلّا إسمه».
هفت: آیا آمر به معروف میگوید: هرچه من دستور میدهم، عمل کن و یا میگوید: برادر و خواهر مسلمان! این کار را بکن یا این کار را نکن؛ چون دستور خداوند متعال است. آیا این توهین به کرامت طرف مقابل است و یا سوق دادن او به مرتبهای بالاتر از کرامت انسانی است؟!
هشت: در بحث امر به معروف و نهی از منکر، فقهای اسلام فرمودهاند: اگر فاعل منکر و تارک معروف عالم به منکر و معروف نیست و مرتکب خطا شده، اگر جهل او، جهل به موضوع است، امر به معروف و نهی از منکر لازم نیست؛ مگر در امور مهمّه که شارع به هیچوجه راضی به انجام آن نیست؛ مثل قتل نفس محترمه؛ امّا اگر ارتکاب جرم بهجهت ندانستن خود حکم است، از باب ارشاد جاهل باید حکم ا لهی را به او تعلیم داد و در هر تعلیم و تعلّمی، معلّم به دلالت التزامی، به شخصی که جاهل است، میگوید: تو این مطلب را نمیدانی و چون نمیدانی، مرتکب این خطا شدهای. حال آیا این توهین به کرامت انسانی طرف مقابل است و یا موجب کم کردن شرمندگی و برداشتن بار ملامت از دوش اوست؟! و اگر اصرار بر این معنا دارید، باید باب تعلیم و تعلّم را کلاًّ مسدود کرد.
حضرت خضر(ع) به حضرت موسی(ع) در داستانی که مستحضرید -نه با زبان بیزبانی بلکه- صریحاً میگوید: [إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا ٭ وَکَیفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا] (الکهف: ۶۹) آیا این سخن، توهین به حضرت موسی(ع) بود؟! و یا آنکه موجب رشد و بالا بردن مرتبه صبر او گردید.
نُه: اگر گوینده اصرار بر گفته خود دارد، باید گفت: شما نیز گرفتار همین مشکل شدهاید که از آن فرار میکنید و «کرّ إلی ما فرّ» شده است؛ زیرا در این اظهار نظر میخواهند بگویند، همه علماء از صدر اسلام تاکنون در طول چهارده قرن این مطلب را نفهمیدهاند و من فهمیدهام. چگونه این جرأت را به خود میدهید و این توهین را به کرامت انسانهای فرهیختهای که همه سرمایه علمی خود را مدیون آن هستیم، روا دارید؟!
ده: اینکه صورت مسئله را نباید فراموش کنیم؛ سخن درباره کسی است که معروف را عالمانه و عامدانه و با اصرار ترک میکند و منکر را با همین قیود مرتکب میشود. آیا ادلّهای که کرامت انسان را اثبات میکند، در چنین شرایطی هم، برای چنین شخصی که با علم و بهعمد و اصرار و با لجاجت احکام الهی را هتک میکند، کرامتی را قائل است؟!
آیا این مثل شخصی نیست که حرمت حرم را نگه نمیدارد و در حرم امن الهی، جرمی را مرتکب میشود؟! همانگونه که ادلّه حرمت حرم، این موارد را شامل نمیشود، ادلّه کرامت انسان هم، منصرف از این موارد است. بلی، نمیتوان به او فحش داد و یا توهین کرد یا به او تهمت زد و … .
یازده: اگرچه آیات و روایاتی داریم که ترغیب به رفتار نیک و پرهیز از محرمات میکنند؛ مثل آیه شریفه ۴۴ سوره بقره که میفرماید: [أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ] و یا روایاتی که چنین مفادی را با تعابیر مختلف ترغیب میکنند؛ مثل: «کونوا دعاه لنا [للناس] بغیر ألسنتکم [صامتین]». (کافی، ج۲، ص۷۸؛ دعائمالاسلام، ج۱، ص۵۶)
امّا این آیات و روایات، نافی امر به معروف به زبان و گفتار نیست و اثبات شئ نفی ماعدا نمیکند؛ بلکه میتوان گفت: این مورد از مقولۀ امر به معروف و نهی از منکر خارج است و اشعار به وظیفه دیگری که بر هر مسلمانی فی حدّ نفسه واجب دارد، چه با شخص متخلّفی مواجه باشد و یا نباشد، اگرچه میتوان آن را از شرایط تأثیر امر به معروف و نهی از منکر دانست، شخص وظیفه شرعی خود را انجام میدهد. بلی این رفتار اثر امر به معروف و نهی از منکر را نیز همراه دارد و چهبسا، ما را از امر به معروف و نهی از منکر بینیاز کند. همانگونه که گاهی موعظه و نصیحت بهصورت عمومی، بدون اینکه فرد خاطی را مخاطب قرار دهیم، تأثیر ویژهای دارد و نوبت به امر به معروف و نهی از منکر نمیرسد؛ ولی هیچکدام از اینها با بقای منکر و ترک معروف، نافی وظیفه امر به معروف و نهی از منکر با وجود شرایط و رعایت مراتب آن نیست.
دوازده: گوینده به مراتب امر به معروف و نهی از منکر که در متون شرعی در کلمات فقهاء مطرح شده است، قلبی و زبانی و یدی و مراتبی که برای هریک از آنها نیز در نظر گرفته شده، هیچ توجّهی نکرده است؛ آیا تمام این مراحل با معنایی که ایشان ارائه دادهاند، سازگار است؟!/ افق حوزه