اختصاصی شبکه اجتهاد: جناب آقای عباس عبدی در یادداشت «اندکی صریحتر» (روزنامه اعتماد، ۲۵ تیر ۱۴۰۴) به بهانه نقد سخنان آیتالله علم الهدی درباره «جنگ نرم» به نقد کلیت نهاد روحانیت پرداخته است. هرچند یادداشت ایشان حاوی نکات قابل تأملی است که باید در تحلیل وضعیت دین داری در ایران کنونی به آنها توجه کرد اما رویکرد اصلی آن از منظر علمی و روش شناختی دچار کاستیهای جدی است که باید به آنها اشاره شود. این نقد، خود واجد سه ضعف عمده مغالطه آمیز، تاریخ گریز و غیرمسئولانه است که در ادامه به تفصیل بررسی میشود:
۱. تقلیل گرایی جامعه شناختی (جامعه شناسی ساده انگارانه)
نقد: تحلیل جناب عبدی تمامی عوامل پیچیده مؤثر بر تحولات دینداری در ایران – شامل جنگ روانی سازمان یافته دشمن، تحریمهای فرهنگی، تأثیر شبکههای ماهوارهای و جهانی شدن سبک زندگی – را صرفاً به «عملکرد روحانیت» تقلیل میدهد. این نگاه، غفلت آشکار از دادههای میدانی است. به عنوان مثال، پژوهشهای معتبر مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد ۷۲٪ از جوانان ایرانی، تأثیر فضای مجازیِ هدایت شده توسط دشمن را عامل اصلی گسست از سنتهای دینی میدانند. نادیده گرفتن چنین شواهدی، تحلیل را از چارچوب علمی خارج میکند.
۲. تعمیم ناروا و نادیده گیری خدمات (کلی گویی غیرمنصفانه)
نقد: تعمیم عملکرد بخشی از روحانیت به کل این نهاد، مغالطه ترکیب است. روحانیت ایران نهادی بسیار متکثر با بیش از ۲۰۰ هزار عضو است که بخش عمده آن در شهرها و روستاهای محروم، حافظ انسجام اجتماعی و امنیت روانی جامعهاند. مطالعات میدانی نشان میدهد حضور این روحانیون در بحرانهایی مانند سیل، زلزله یا همهگیری کرونا، جلوگیری از فروپاشی پیوندهای اجتماعی را در پی داشته است. همچنین، سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی که همواره بر حقوق مردم، مبارزه با فساد و عدالت تأکید دارد، نمونهای عینی از گفتمان اقناعی و غیر فاسد در بالاترین سطوح است که عامداً نادیده گرفته شده است.
۳. پارادوکس در تبیین مسئولیت (دوگانگی معیار)
نقد: جناب عبدی مدعی است افول دینداری و معنویت به روحانیت میدهد و نقش جنگ نرم را نادیده میگیرد اما در تحلیل افول اقتصادی دوران اصلاحات صرفاً تحریمهای دشمن را عامل اصلی دانسته و از نقد عملکرد مدیریتی آن دولت خودداری کرد. این دوگانگی معیار در ارزیابی مسئولیتها، نشان دهنده جهتگیری سیاسی و فاقد انسجام علمی است. یک نظریه پرداز منصف باید در تحلیل پدیدههای اجتماعی از معیارهای ثابت استفاده کند.
۴. مغالطه در تعریف «مردمسالاری دینی» (خلط مبانی)
نقد: ادعای جناب عبدی که «نظام باید صرفاً بازتاب خواست مردم باشد، بی اعتنا به ایمان یا بیایمانی آنان» مغالطه مفهومی آشکاری است. این گزاره با مبانی جمهوری اسلامی که در اصل ۵۶ قانون اساسی تصریح میکند: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست»، در تعارض مستقیم قرار دارد. نظام ایران «مردمسالاری دینی» است نه لیبرال دموکراسی؛ یعنی حق تعیین سرنوشت مردم در چارچوب احکام الهی تعریف میشود. نادیده گرفتن این تمایز بنیادین، به معنای نفی هویت قانونی و فلسفی نظام است.
۵. گزینشگری در نقد قدرت (جانبداری نظام مند)
نقد: جناب عبدی در یادداشت خود با اشاره به ماجرای «ازگل»، فساد اقتصادی برخی روحانیون را مورد انتقاد قرار میدهد، اما درباره فساد گسترده مدیران غیرروحانی در همان دوره یا ادوار دیگر سکوت میکند. جالبتر آنکه در همان زمان، از پرداخت «حقوقهای متناسب با تخصص» به مدیران غیرروحانی دفاع میکرد. این انتقاد گزینشی و فاقد شمولیت، بیش از آنکه علمی باشد، نشان دهنده جهتگیری سیاسی است.
نتیجه: چهار آفت روشنفکری غیرمسئولانه
عباس عبدی با شعار دفاع از مردم، در دام چهار آفت روشنفکری افتاده است:
۱. تاریخگریزی: نادیدهگیری مستند نقش جنگ نرم دشمن در تحولات فرهنگ
۲. گزینشگری ایدئولوژیک: تمرکز بر نقد روحانیت و سکوت درباره فساد جریانهای همسو
۳. سکولاریسم پنهان: تقلیل دین به امر خصوصی تحت لوای دموکراسیخواهی
۴. تعمیم ناروا: کلیپردازی درباره نهاد روحانیت بر اساس موارد خاص
از این رو به نظر میرسد که اگر جناب عبدی دغدغه اصلاح دارد، باید از قطبیسازی جامعه پرهیز کند و به جای تخریب هویت دینی نظام، به نقدهای سازنده، منصفانه و همهجانبه روی آورد. به قول حافظ:
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
کاش به سمتی حرکت کنیم که وقتی نقد مطرح میشه، درست و با منطق به آن نقد جواب داده بشه، نه مثل این مورد، مجموعهای از حرفهای کلیشهای را به خورد مخاطب بدهید و بخواهید رفع تکلیف کنید.