علامه حلی با تفریع فروع فقهی و توسعه استدلالات و گاه با تولید قواعد عام اصولی و فقهی، کشف مدالیل جدید از کتاب و سنت و مناقشه در اجماعات ادعاشده، رأی خود را در مسائل مهمی که از دیرباز میان فقهای اسلامی مطرح بوده را بیان کرده و با همین روش، به حل مسائل نوپیدا در جامعه اسلامی پرداخته است.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله شیخ جعفر سبحانی پیامی به همایش ملّی «جایگاه علّامه حلّی (ره) در فرهنگ و تمدّن اسلامی_ایرانی» صادر کرد که متن کامل آن بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
برپایی همایشی در خور شخصیت والامقام علامه حلی أعلی الله مقامه و پرداختن به سیره و اندیشههای ایشان جای قدرشناسی و سپاسگزاری دارد. در این فرصت کوتاه لازم میدانم تنها به چند نکته اشاره کنم:
علامه حلی در نقطهای از تاریخ و جغرافیای جهان اسلام جلوه یافت که تحت سلطهی حکومتی مقتدر اما غیرشیعه قرار دادشت و دستخوش حوادث گوناگون سیاسی و اجتماعی بود. او در این موقعیت، با تضلّع کمنظیر در علوم و معارف اسلامی در دوران خود از فقه و اصول و کلام گرفته تا لغت و منطق و رجال و نیز به واسطهی هوشمندی مثالزدنی نسبت به شرایط خطیر زمانهی خود، گامی ماندگار در راستای تبیین باورهای مذهب حق و نشر معارف وحیانی، پاسداری از آستان اهل بیت علیهم السلام و دفاع از حریم اعتقادی جامعه ایمانی برداشت.
علامه حلی را به جودت ذهن و قدرت برجسته فکری و تتبّع و تحقیق ممتاز توصیف کردهاند. در جودت ذهنی او همین بس که در اجازه خود به سادات بنیزهره از اعتراضات مکرر خود بر استادش شمسالدین کیشی یاد میکند که استاد خود را از پاسخ به شاگرد ناتوان مییابد و شخصی چون خواجه نصیر او را خرّیت مینامد.
آثار متعدد و وزین علامه آنچنان است که نمیتوان در این مجال به معرفی اجمالی آنها پرداخت. مختصراً آنکه اگر اندیشههای فقهی علامه که در امتداد تراث سلف صالح خود در حلّه و پیرامون آن نضج یافته است را با آثار پیش از آن و پس از آن مقایسه کنیم، نشان میدهد چگونه ظرفیّت سرشاری از دانش را توسعه بخشیده و با توجه به فروع فقهی دیگر مذاهب اسلامی چه تحولی را در حوزهی فقه مقارن پدید آورده است. علامه با تفریع فروع فقهی و توسعه استدلالات و گاه با تولید قواعد عام اصولی و فقهی، کشف مدالیل جدید از کتاب و سنت و مناقشه در اجماعات ادعاشده، رأی خود را در مسائل مهمی که از دیرباز میان فقهای اسلامی مطرح بوده را بیان کرده و با همین روش، به حل مسائل نوپیدا در جامعه اسلامی پرداخته است.
علامه در برخی موارد شجاعانه نظری تازه اظهار کرده است و با استفاده از ادله، رأیی تازه را کشف نموده است که فقهای پس از وی آن را تلقّی به قبول کردهاند. اصول فقه حوزه دیگری است که علامه در آن، در سه سطح مختصر، متوسط و مطول قلم زده و مجموعاً شش کتاب تألیف فرموده است. در آخرین کتاب خود که آن را نهایه الوصول إلی علم الأصول نام نهاده، اقوال ائمه مذاهب اسلامی را جمع کرده و آن را به تناسب نقد کرده است. دربارهی این کتاب، شیوهی نگارش آن و نظرات بکری که از ایشان تراوش کرده است سخن بسیار است. مختصراً یکی از مختصات این کتاب ارزنده توجه آن به اصول فقه مقارن است و میتوان گفت اگر پژوهشگران بخواهند با آرای اصولیان از شافعی تا آن زمان آشنا شوند همین کتاب به تنهایی کفایت میکند.
توجه علامه حلی به میراث حدیثی امامیه هم در اجازات حدیثی و هم در روشهای اعتبارسنجی احادیث به چشم میخورد. علامه حلی به پیروی از استاد خود جمال الدین احمد بن طاووس رحمه الله روش تقسیم چهارگانهی اخبار را پذیرفت و با نگارش آثاری همچون خلاصه الأقوال و إیضاح الاشتباه، منهج رجالی مکتب حلّه را تقویت کرد؛ به نحوی که تا امروز بسیاری از فقهای ما از کلیات آن تبعیت میکنند و خبرویّت علامه در رجال الحدیث سبب شده تا علما در بررسی سندی روایات به قول او در توثیق و تضعیف راویان توجه کنند و حتی برخی آن را بر اقوال قدماء از جهاتی مقدم میکنند که البته مورد انتقاداتی نیز قرار گرفته است. شایان ذکر آنکه اهتمام علامه به استنساخ کتب حدیثی نسخههایی ارزشمند از روایات اهل بیت علیهم السلام را فراهم آورده است.
جنبه کلامی علامه جنبهای دیگر است که او را به عنوان متکلم مبرّز تمام ادوار امامیه متصف گردانیده است و ما همچنان بر سر سفرهی شرح ایشان بر تجرید جناب خواجه نصیر رحمه الله بهره میبریم. علامه در آثار متعدد خود، از بحث امور عامه تا مهمترین مباحث کلامی در باب توحید و اسماء و صفات، نبوت، امامت و معاد را پیش میکشد و علاوه بر طرح نظرات ائمه کلامی ادیانی دیگر مانند مجوس و صابئه و نیز مذاهب اهل سنّت در عین امانتداری در نقل و با اشرافی کمنظیر به اقوال و طرح منافشات مفروض از ناحیه مخالفان، نظر خود را مبتنی بر قضایای برهانی و استنتاجات عقلی و گاه با استفاده بهجا از استقراء و تجربه و تمثیل، ابراز میدارد. به حق علامه حلی امامتپژوهی زبردست بود که آثار کلامی علمای زمان خود را مطالعه میکرد و با کمال احترام نسبت به دیگر مذاهب، برای مسائلی بنیادین مانند افضلیّت حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و نقد ادله دال بر امامت و خلافت سایرین به تفصیل استدلال و با بیانی شیوا دفاع میکند و آرای عامه را به بوتهی نقد میسپارد که به دلیل ادبیات محترمانه و انتقادات مهم آن مورد توجه واقع شده است. علامه مطابق با سنّتی در میان عالمان شیعی، تنها به مباحث استدلالی محض بسنده نمیکرد و از آنجا که تبیین معارف اسلامی برای اصناف مختلف مؤمنین را وظیفهی خود میدانست، در رسالههایی مانند رساله سعدیه و در کتابهایی مانند منهاج الکرامه عقائد صحیح را به مردم عرضه میکرد تا چراغ راه هدایت و سلوک دینی خاموش نمانَد.
یکی از ابعاد لطیف از شخصیت علامه قریحهی شعر و ذوق ادبی است که کمتر به آن پرداخته شده است. شرح حالنویسان امامی ایشان را شاعری ماهر و ادیبی زبردست معرفی کردهاند.
مناسبات علامه و سلطان وقت از حزم وافر و تدبیر عالی علامه حکایت دارد. تلاش وی در گسترش تشیع با شیعه شدن سلطان مقتدر آن زمان به دست مبارک او که در آن باب حکایات لطیفی گفتهاند، بیانگر این مطلب بوده که عالمان شیعه از اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خود هیچگاه غافل نبودهاند و در هر زمانی که قدرتی هر چند ناچیز مییافتند از دستگاه قدرت برای تقلیل مظالم و تهیه شرایط مساعد برای زندگی مسلمین استفاده میکردند و در کنار آن، از هیچ تلاشی برای انتشار معارف حقه دریغ نمیورزیدند. مصداق بارز این فعالیت دینی علامه را در نوشتن کتابهای منهاج الکرامه و رساله سعدیه و دایر کردن مدرسه سیّاره میتوان ملاحظه کرد. علامه همانگونه که در مقدمه برخی کتب خود خداوند متعال را هادی به معاش و معاد میداند، هم به امور دینی و هم امور دنیوی جامعه متوجه بوده است. تأسیس موقوفات و احیاء اراضی به دست مبارک علامه خیر و برکت متوفری برای شیعیان به همراه آورد و کام آنها را شیرین نمود.
از تمام ابعاد چنین شخصیت جامعی که بگذریم، جوانب سلوکی و اخلاقی علامه حلی مانند سایر ستارگان پرفروغ آسمان فقاهت درسآموز است و از صفای باطن و لطافت روح او خبر میدهد. علامه در حکایتی که در نحوه استنباط او در مسأله نزح بئر گفتهاند، مصداق بارزی از عبارت روایت شریفه است که امام عسکری صلوات الله علیه فقهاء را «صائنا لنفسه» معرفی میفرماید. شمهای از اخلاق الهی او را که با چنگ زدن به ریسمان انبیاء و اولیاء به دست آورده است، در وصیت او به فرزندش فخرالمحققین در انتهای کتاب قیّم قواعد الأحکام میتوان دید که سراسر آن را معادباوری و آخرتاندیشی در بر گرفته است که برای فضلاء، طلاب و دانشجویان ما در این زمان بسیار عبرتآموز بوده و در این زمان که بشر خود را تشنهی اخلاق میداند، بسیار تأثیرگذار به نظر میرسد.
علامه و مکتب فقهی و کلامی و رجالی او را که به گفتهی برخی مترجمان ۵۰۰ مجتهد تحت اشراف وی و در محضر کرسی تدریس وی تربیت شدهاند، نمیتوان در چند خط مختصر معرفی کرد و باید بارها از او گفت و شنید و سلوک علمی و عملی او را سرلوحه قرار داد. از خداوند منّان برای روح ملکوتی آن بزرگمرد عالم اسلام علوّ درجات و برای اندیشمندان محترم و دستاندرکاران این محفل، توفیقات وافر را مسألت میکنم.
قم – جعفر سبحانی
۱۱ جمادیالآخره ۱۴۴۰هـ.ق – ۹۷/۱۱/۲۸ هـ.ش