شبکه اجتهاد: یکی از کتبی که میتوان آن را از بحث برانگیزترین آثار سالهای اخیر در جهان اسلام و خصوصاً جهان عرب به شمار آورد، کتاب «The Impossible State» اثر اندیشمند مسیحی فلسطینی، پروفسور وائل حلاق است که تقریباً از سه دهه پیش تا کنون، همواره بر «شریعت اسلامی» تمرکز داشته و آثاری را نیز در این زمینه به رشته تحریر درآورده است. این کتاب در سال ۲۰۱۴ م توسط «المرکز العربی للأبحاث ودراسه السیاسات» به چاپ رسید و همچون سایر نگاشتههای حلاق بلافاصله به زبانهای دیگر ترجمه شده و مورد توجه قرار گرفت. در ایران نیز این کتاب به فارسی ترجمه شد و به چاپ رسید اما چندان مورد توجه قرار نگرفت. اهمیت این کتاب و نظرات وائل حلاق، موجب شد تا با او مکاتباتی انجام دهم و پرسشهایی که در ذهنم بی پاسخ مانده بود را با او در میان بگذارم. در این مجال، خلاصهای از این کتاب و اندیشههای مهم حلاق را که تا کنون به صورت منظم به آنها پرداخته نشده به صورت خلاصه مطرح میکنم.
ایده کتاب
دکتر حلاق در کتاب «الدوله المستحیله» ایده اصلی خود و کلام آخر را در همان ابتدای مقدمهای که بر کتاب نوشته معرفی کرده و خلاصه کتاب را همین جمله میداند که: «در دوران حاکمیت مدرنیته، امکان تحقق دولت اسلامی، به دلیل ویژگیهای ذاتی این دولت و ناسازگاری آن با ویژگیهای و آثار ناگوار مدرنیته وجود ندارد».
پروژهای که حلاق در آثار گوناگونش پی گرفته و در هر یک از آن مکتوبات، همچون یک پازل قطعاتی از آن را میچیند، بر پایه نقد کاپیتالیسم، لیبرالیسم و مدرنیسم بنا شده است.
نتیجه ورود مدرنیته به کشورهای اسلامی
او از میان رفتن و به هم خوردن وحدت و نظم پدید آمده به واسطه شریعت در جوامع اسلامی را در نتیجه ورود مدرنیته به کشورهای اسلامی میداند.
حلاق همچنین ویژگی مهم نظامهای سیاسی جدید مثل لیبرالیسم را در نگاشتههای خود از جمله همین کتاب، «غیر اخلاقی بودن» آنها معرفی کرده و تلاش خود در نقد و ارزیابی اخلاق مدرن را بر پایه دیدگاههای خود و اندیشمندانی همچون طه عبدالرحمن قرار داده است.
او نقطه مقابل این نوع جهان بینی را نظام سیاسی اسلامی میداند که در آن نمیتوان شریعت و اخلاق را در گسست از یکدیگر تصور نمود. او البته جنبههای خاصی از اخلاق (همچون آزادی و عدالت) را مدنظر دارد.
دولت ـ ملت در برابر امت
حلاق اعتقاد دارد که «حکومت مدرن» هم مانند «سکولاریسم» از ویژگیهای دنیای غرب است و دلیلی برای تعمیم آن به دیگر سرزمینها وجود ندارد و چنانچه این نسخه به عنوان داروی مشکلات دیگر مناطق تجویز شود تنها یک کپی ناقص از آنچه در غرب اتفاق افتاده خواهد بود که نمیتوان آن را کار آمد دانست.
وی حکومت جدید را غیر اقتضایی نمیداند و معتقد است پذیرش آن، تحمیل برخی اقتضائات و لوازم را به دنبال خود خواهد آورد و یکی از دلایل ناممکن بودن تحقق دولت اسلامی در عصر مدرن را همین امر میداند.
او پدیده دولت- ملت را یکی از این اقتضائات میداند که با فرهنگ اسلامی در تناقض است. چون در شریعت و جهانبینی اسلامی، تنها «امت» اهمیت دارد و مرزبندیهای صورت گرفته در دوران پس از قرون وسطا در نقطه مقابل این نگرش قرار دارد. (به نظر میرسد یکی از ثمرات این نگاه، ایجاد تعارض در قوانینی مثل اصل سرزمینی بودن جرائم و مجازاتها به دلیل حاکمیت فقه اسلامی بر همه سرزمینهای اسلامی است.)
از دید او، نظام دولت-ملت، دو مفهوم «ناسیونالیسم» و «منافع ملی» را پدید آورد و از همین رهگذر مسیر به وجود آمدن تفاوت میان مردم سرزمینهای گوناگون نیز هموار گشت، امری که هرگز در شریعت اسلامی مورد پذیرش قرار نگرفته است.
اومانیسم و نگرش دینی
حلاق همچنین برای اومانیسم در قانون دنیای مدرن نقش اساسی قائل است که نمودهای آن را میتوان در نهادی همچون پارلمان مشاهده کرد. بدین گونه که مصالح بشری که نگرش اومانیستی آن را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهد گاه با شریعت و نگرش دینی در تعارض قرار میگیرد.
ایده پیشرفت
از نکات قابل توجه در آثار حلاق آن است که در آثار گوناگون وی همچون کتاب دولت غیر ممکن، از ایده پیشرفت (ثیولوجیا التقدم) سخن میگوید. (The idea of progress)
بر این اساس وی رو به پیشرفت بودن تاریخ را که غربیان و مطالعات صورت گرفته در فلسفه تاریخ رایج، مدعی آن هستند نفی مینماید. او همچنین اندیشههای کسانی همچون ولتر و هگل که برخی اقوام را خارج از تاریخ توصیف کرده و همه تمدنها را به مثابه مقدمهای برای ظهور تمدن غرب پنداشتهاند در بوته نقد قرار داده است.
به عقیده حلاق، غرب این برتری تکنولوژیک را به سایر ابعاد هم توسعه داده و حتی خود را در اخلاق و انسانیت و فهم و … هم برتر میداند و بدین واسطه تحقیر و کوچک انگاشتن را وسیله استعمار هم قرار داده است.
اساساً هگل و طرفداران او ظاهراً هدف حرکت تاریخ را رسیدن به جایگاه امروزین غرب میدانند. (ایده مرکزیت اروپا مورد نقد حسن حنفی هم قرار گرفته و در کتاب خود درباره «علم الإستغراب» آن را نقد کرده است.)
حلاق معتقد است که پدیده استعمار را نباید از ذات اندیشه ترقیجویانه غربی که از ویژگیهای عصر روشنگری است جدا پنداشت؛ زیرا غربیان تحقق این ترقی را تنها به وسیله استعمار ممکن میدانستند. (حلاق بر آن است که استعمار هم جنبه نظری داشت هم عملی و همین نکته مهم را نیز پایه نقد مستشرقان و همچنین ادوارد سعید قرار داده است.)
حلاق غیر اخلاقیترین و خوادخواهترین نظام اقتصادی تاریخ را «کاپیتالیسم» میداند و گذار از لیبرال کاپیتالیسم را لازمه ورود به عصر پست مدرن میداند.
او همچنین به مسأله تفکیک قوا هم پرداخته و معتقد است که کسانی همچون منتسکیو که به این مسأله پرداختند به اشتباه کار دولت را در سه جنبه قضا و تقنین و اجرا محدود کردهاند حال آن که در دولت اسلامی این تفکیک قوا قابل پذیرش نیست. او کلام جان رالز در این زمینه و همچنین در تعارض قرار گرفتن مسأله تفکیک قوا با دموکراسی را همان کلام اسلام میداند.
علت انزوای دولت اسلامی
همه آنچه گذشت، موجب میشود که دولت اسلامی که در این زمین بازی نمیکند به انزوا برود و نتواند با سایر کشورها تعامل نماید. برای نمونه از آنجا که اسلام مفهوم «دولت ملت» را نمیپذیرد و به «امت» بیش از هرچیز اهمیت میدهد، دولت اسلامی طبق آموزههای دینی باید به یاری همنوعان بشتابد. حال آن که این «یاریرسانی» طبق برخی قوانین و معاهدات بین المللی دخالت در امور داخلی کشورها تلقی میشود.
نمونههایی دیگر از این قبیل را میتوان در برخی قوانین داخلی کشورمان نیز مشاهده کرد. برای مثال، اصولی همچون «سرزمینی» و «قانونی» بودن جرائم و مجازاتها که در حقوق جدید و به ویژه در دوران روشنگری اهمیت یافته و در قانون مجازات اسلامی جمهوری اسلامی ایران نیز از آن سخن به میان آمده شاید با آموزههای دینی چندان همسو نباشند.
تفاوت حلاق با روشنفکران عرب
نهایت این که حلاق بر خلاف روشنفکران جهان عرب معتقد است که این اسلام نیست که باید متناسب با دنیای مدرن تغییر کند بلکه تاریخ از مسیر خود خارج شده و به وادی نادرست مدرنیته کشیده شده است. (او در یکی از سخنرانیهایش تغییر اسلام بر اساس اقتضائات دنیای مدرن را به تبدیل اسب عربی به یک شتر تشبیه کرده که در این صورت دیگر اسلامی باقی نخواهد ماند)
بر همین اساس نگاه وی از این جهت با متفکران ایرانی همچون دکتر فیرحی هم متفاوت است. چون این اندیشه در راستای توجه به سنت، در پی رفع تعارض آن با مدرنیته بر آمده و تلاش کرده تا ریشه برخی از این مفاهیم را در دل سنت با خوانشی گوناگون بکاود. برای نمونه دکتر فیرحی در کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» کوشیده تا وجوه دموکراتیک نص را از دل آن بیرون بیاورد.
نقد پست مدرن
حلاق همچنین ناقد جریانهای پست مدرن رایج است و اعتقاد دارد که این جریانها اصل مدرنیته را پذیرفتهاند و تنها به دنبال ایجاد تغییراتی جزیی در آن هستند. بر همین مبنا در کتب خود از جمله همین کتاب دولت ناممکن معتقد است که سابقه درخشان دولت اسلامی میتواند سهم قابل توجهی در نقد مدرنیته ایفا نماید.
اخلاق غربی و اسلامی
حلاق همچنین اخلاق حاکم بر غرب مدرن و فلسفههای اخلاق حاکم در مغرب زمین را دارای ماهیت کارکردگرا میداند و لذا در بسیاری از زمینهها به راحتی اخلاق را به مسلخ میبرد. این امر در اخلاق اسلامی در سوی دیگر قرار دارد و اخلاق را بدون نگاه به کارکرد آن ارج مینهد.
خطا در خوانش آثار حلاق
بی گمان مهمترین اثر وی همین کتاب است که پیشنهاد نگارنده، مطالعه آن در کنار دیگر آثار او به ویژه «قصور الإستشراق: منهج فی نقد العلم الحداثی» و «الشریعه، النظریه الممارسه و التحولات» است و در غیر این صورت همانگونه که بسیاری از پژوهشگران جهان عرب در خوانش نگاشتههای وی به خطا رفتهاند، تصوری نادرست از پروژه حلاق در ذهن ما شکل خواهد بست.
برای نمونه گاه او را در باب نقد غرب و مستشرقان، با «ادوارد سعید» و در امتناع تشکیل دولت اسلامی در عصر حاضر با «علی عبدالرازق» مقایسه کردهاند که بی گمان هر دو نادرست است.
توضیح آن که حلاق در باب استشراق، پروژه سعید را به دلیل یکسره سیاسی انگاشتن «شرق شناسی و علم استشراق» بر خطا میداند و معتقد است که لااقل امروزه و پس از استقلال بسیاری از کشورهای اسلامی، دیگر نمیتوان تنها انگیزه مطالعات مستشرقان را سیاسی و استعماری دانست.
او بر همین پایه، فهم سعید از استشراق و همچنین اسلام را نادرست و در گسست از حقیقت میداند زیرا تصور او از این دو، بر پایه پیشفرضهای سکولار و لیبرال او بنا شده است. لذا معتقد است که سعید نیز مطالعات مستشرقان را در چارچوب تفکر مدرن نقد کرده، حال آن که درستی همین چارچوب باید مورد نقد قرار گیرد و این با دلدادگی به غرب ناسازگار است.
حلاق در مسائلی که شاید در نگاه نخست بی اهمیت باشند نیز تعمق و تأمل میکند و برای نمونه، دلبستگیهای سعید به تولیدات هنری مدرنیته همچون تابلوهای نقاشی و موسیقی غربی را و ترجیح آنها به هنر اسلامی و موسیقی عربی را به نقد میکشد.
درباره نسبت نظریه او یعنی «دولت ممتنع یا غیر ممکن» با نظریه علی عبدالرازق در کتاب «الإسلام و أصول الحکم» نیز میتوان گفت که آنچه حلاق در نظر دارد گرچه در ظاهر با نظریه «فقدان حکومت و نظریه دینی در اسلام» علی عبدالرازق همانند است اما یکسان پنداشتن این دو، برداشتی سطحی و غیر دقیق است. زیرا حلاق، ریشه امتناع شکل گیری دولت اسلامی در عصر کنونی را عدم امکان تحقق آرمانها و اهداف والای دولت اسلامی در زمانه حاکمیت تفکر مدرن بر دنیا میداند و حال آن که علی عبدالرازق اساساً دین اسلام را دارای نظریه و حکومت سیاسی نمیداند.
در مجموع شاید بتوان اندیشه حلاق را در این زمینه به نظرات سنت گرایان نزدیک دانست. به ویژه آراء وی در نقد علم مدرن، به نظر نگارنده شباهت غیر قابل انکاری با اندیشههای دکتر سید حسین نصر دارد.
ضرورت خوانش و نقد کتاب حلاق
پیشنهاد این نوشتار، آن است که این کتاب پروفسور حلاق را به دلیل توجه به اقتضائات دنیای مدرن، ریشههای الهیاتی اندیشه مدرن و تأثیر آن بر سیاست، نقد اندیشه مدرن و به تصویر کشیدن معایب و کمبودهای آن، به ویژه در سرزمینهای اسلامی که همه آنچه را از غرب بدانجا راه مییابد، چشم بسته میپذیرند و همچنین جایگاه اندیشه اسلامی در دوران پست مدرن، مورد خوانش و نقد و بررسی صاحب نظران قرار گیرد.
در نهایت میتوان گفت که این کتاب گرچه در ارائه راهکار متناسب با اوضاع جوامع مسلمان موفق نبوده است (و نگارنده نیز در مکاتبات خود با حلاق به پاسخ روشنی در این زمینه نرسیده است) اما مسائل و پرسشهای مطرح شده در آن که گاه در نهایت وضوح و بداهت پنداشته میشوند خواننده را به تفکر وادار مینماید و از این جهت شایسته مطالعه و تأمل است./ دین آنلاین