حجتالاسلام زیبایی نژاد گفت: خانواده مسئول اصلی تربیت است و باید پاسخگو باشد، در خانواده رکن اصلی تربیت پدر است. مادر متصدی تربیت است ولی مدیر تربیت پدر است.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام محمدرضا زیبایی نژاد، رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده در نشستی به بررسی مهم ترین رسالتهای نظام تربیتی پرداخت و بیان داشت: حرفهای زیادی در مورد رسالتها و ماموریت نظام تربیتی مدارس گفته شده و در ساحتهای مختلف بحث میشود؛ تربیت جسمی و بهداشتی، تربیت حرفهای و فن آورانه، تربیت معنوی و اخلاقی، تربیت اجتماعی(همان جامعه پذیری)، تربیت هنری و ….
وی افزود: کار اصلی که نظام تربیتی مدرسه باید انجام دهد، ایجاد عقلانیت و حساسیت جدید است. این مسئله جان کلام است. منظور ما از عقلانیت یک منطق جدید است. یک نگاه جدید به زندگی است. یک نظام محاسباتی و رویکرد جدید به زندگی است.
یکی از عوامل مهم تغییر رفتار افراد جامعه، تحول در نظام تربیت است
استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: یکی از عوامل مهم تغییر رفتار افراد جامعه، تحول در نظام تربیت است. نظام تربیت میآید که یک عقلانیت جدید و حساسیت جدید را در نسل نو باز تولید کند. این رسالت اصلی است. بحث جامعه پذیری هم به معنای جامعه پذیری ذیل همین گفتمان و عقلانیت است. تفسیرتان از جهان فرق میکند، فهمتان از جهان فرق میکند، باورتان از جهان فرق میکند. یک چیزهایی را دوست میدارید که غیر از آن چیزهایی بود که قبلاً دوست میداشتید.
زیبایی نژاد با اشاره به این که اکنون نظام تربیتی، دولتی شده است، عنوان داشت: ایده پرورش و تعلیم و تربیت دولتی اصلش برای افلاطون است. «والدین نسبت به فرزندان احساس تملک دارند. در حالی که فرزندان ملک جامعه هستند و دولت به عنوان نماینده جامعه باید آنها را پرورش دهد.» افلاطون معتقد بود تفاوت بین زن و مرد هم تفاوت کمی است نه کیفی؛ یعنی هر صفتی را که مردها دارند زنان هم دارند حالا کمی کمتر و بیشتر.
نظریه دولتی شدن تعلیم و تربیت دنبال ایجاد یک عقلانیت بود
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده بیان داشت: نظریه دولتی شدن تعلیم و تربیت دنبال ایجاد یک عقلانیت بود، آن عقلانیت این بود که انسانی را متناسب با جهان متحول پرورش دهد، انسانی که طرفدار تحول است را پرورش دهد. انسانی که عقلانیت مدرن را میپذیرد، هر چیز را زیر سوال میبرد برای کشف جدید، حاکمیت غیر انسان را نمیپذیرد، حاکمیت خدا را نمیپذیرد و… این را تربیت کند. نظام آمورشی جدید علی الاصول این بود.
وی درباره دلایل مخالفت علما با نظام تربیتی جدید(دولتی) بیان داشت: علما میدانستند چیزی که از دست کفار وارد جامعه اسلامی شود عاقبت ندارد. برای نمونه در جریان کشف حجاب در حدود بیست، سی سال بعد از مشروطیت که جریان کشف حجاب اتفاق افتاد آن موقع معلوم شد که فلسفه وجودی این مدارس جدید چه بوده است. تمام علمداران جریان کشف حجاب فارغ التحصیلان همین مدارس بودند؛ یعنی این مدارس آمده بودند یک عقلانیت جدید، یک رویکرد جدیدی را نسبت به زندگی، یک رویکرد مدرنی را نسبت به زندگی در جامعه اشاعه بدهند یک حساسیتهای جدید و یک نظام ارزشی جدیدی را اشاعه بدهند.
زیبایی نژاد گفت: در این مدارس جدید قرآن میخواندند، روایات میخواندند، ولی مثل نظام آموزشی الان ما که در آن قرآن و روایات هست، ولی ضرورتاً این قرآن و روایات شما را به آن جهت گیریها نمیرساند، گاهی وقتها شما آموزههای جزئی خودتان را جاسازی میکنید در ساختاری که دیگران طراحی کرده اند. یک چیزهایی گزینش میکنید و یک فهم و تفسیری از آیات و روایات ارائه میدهید که با منطق آن عقلانیت جور در آید.
نظام مدرسهای میخواهیم یا نمیخواهیم!
وی یادآور شد: دولت مدرن میآید که نظام تعلیم و تربیتی را به دست گیرد. این دولت مدرن اهدافش زمینی است. میخواهد رفاه ایجاد کند، میخواهد مشاغل را پاسخ دهد؛ اما اگر با رویکرد دینی بخواهیم نظام مدرسهای را بکاویم، باید بگوییم که بالاخره نظام مدرسهای میخواهیم یا نمیخواهیم. اینجا در یک گیری میافتیم. گیری که میافتیم ببینید چه است؟ یکی از خانمهای متدین، محترم و انقلابی که در حوزه تعلیم و تربیت کار میکنند، مقالهای در موضوع مسئولیت تربیتی دولت دارد. میخواهد یک تقریر دینی از این مسئولیت بکند. چه میگوید؟ میگوید «الله ولی الذین ءامنوا» خداوند مسئول تربیت است، ما قائل به توحید ربوبی هستیم و میگوییم که فقط خداوند حق تربیتی دارد و حق مداخله به این معنی که این کار را بکن و این کار را نکن و اینطوری زندگی کن، فقط خداوند مسئول تربیتی است.
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده تأکید کرد: خداوند این مسئولیت خود را بخشی از طریق الهامات فطری پیگیری میکند، بخش مهمی را از طریق پیامبران خودش. پس خداوند از طریق پیامبرانش ما را تربیت میکند. در زمانی که پیامبران در زمان ما نیستند، باید به که رجوع کنیم؟ به امام رجوع میکنیم. امام هم جانشین پیامبر است و یکی از مسئولیتهای اصلی ایشان هدایت جامعه انسانی است، تفاوتش با پیامبر در این است که اتصال مستقیم به منبع وحی ندارد، مسئولیتهای پیامبرانه، بلکه مسئولیتهای امامانه دارد. هر پیامبری امام نبوده است، امام مسئول هدایت است. میرسیم به زمان غیبت. در زمان غیبت چه میشود؟ در زمان غیبت ولی امر که جانشین امام زمان(عج) هست، مسئول هدایت جامعه مومنین است. در نتیجه باید گفت حکومت اسلامی، مسئول اصلی تربیت است. تربیت دولتی در جامعه اسلامی تمام شد. در سند تعلیم و تربیت هم همین است که مسئول اصلی تربیت در مقطع شش تا هجده سالگی دولت اسلامی است و خانواده هم با دولت مشارکت میکند.
وی خاطرنشان کرد: من به این مقاله نقد دارم. این که خدا مسئول تربیت است، درست است، از طریق پیامبران و ائمه هم اعمال مسئولیت میکند که این هم درست است. آیا همه مسئولیتش را از طریق ولی امر مسلمین اعمال میکند یا نه؟ فرض میکنیم که درست است، نتیجه این که مسئول اصلی تربیت ولی امر مسلمین است یعنی دولت اسلامی مسئول تربیت است؟ خیلی از کسانی که در مورد وظایف حکومت اسلامی کتاب نوشته اند، در تصورشان حکومت رسول الله(ص) است. نتوانستند تفاوت حکومت رسول الله(ص) را با حکومتهایی که ما به طور انضمامی میگوییم حکومت اسلامی مثل جمهوری اسلامی را بفهمند. دولتهایی مثل جمهوری اسلامی ترکیبی است از ولایت که از دین گرفته شده است، از دولت و جمهوریت که از نظام دموکراسی غرب گرفته شد، به اضافه وجه ایرانیت بوروکراسی دولتی؛ یعنی بوروکراسیهای دست و پاگیر. اینها را اگر روی هم بگذاریم میشود دولتهای موجود. باید دید که چه باری بر دوش این دولتها میگذاریم.
حواسمان باشد که تقدیس کردن دولت چه باری دارد
این استاد حوزه گفت: باید حواسمان باشد که تقدیس کردن دولت چه باری دارد. زمانی که با شاه مبارزه میکردیم، میگفتیم هر چه فساد است مال حاکمیت شاه است. جمهوری اسلامی که بیاید درست میکند. ناخودآگاه ایده دولت خدایی در ذهن ما شکل گرفت که این ایده فکر کنم برایهابز است؛ یعنی دولت همه کاره است و اگر هم بخواهد میتواند، چون توانمند و مداخله گر است؛ یعنی هم قدرت دارد و هم باید مداخله کند. اگر کار انجام نمیشود یعنی دولتیها نخواستند. نتیجه این شد که بعد از انقلاب، روحانیت و جامعه متدین انقلابی ظرفیتهای سنتی خود را رها کرده و روی دیوار دولتها یادگاری نوشتند؛ یعنی روحانیت که وظیفه اصلی فرهنگ دینی مردم را بر عهده دارد خود مطالبه گر شده که چرا وزارت ارشاد و نهادهای حکومتی جامعه را دینی نکرده است. وزارت ارشاد اگر زورش میرسید کارمندهای خودش را نمازخوان میکرد. چون که ما یک فهم درستی از ماهیت دولت، از ماهیت ترکیب بین جمهوریت و اسلامیت نداریم دچار این مشکل شدیم.
وی افزود: جمهوریت و اسلامیت ممکن است حد مقدور از جریان تدین برای امروز ما باشد. به این معنا که یک الگو بهترین الگویی هست که در هر ظرف زمانی و صد در صد ظرفیتهای دینی ما را تحقق میدهد. این حرف غلطی است. فرض کنید ولی امر مسلمین مسئول تربیت است. همه مسئولیتش را از طریق دولت اعمال میکند، ارتباط مستقیم با مردم و توده ندارد؟ سخنرانی نمیکند؟ مردم را بسیج نمیکند؟ ساختارهای غیر دولتی مثل بسیج و روحانیت ندارد که اعمال نفوذ در نهادها کند؟ کار درست میشود؟ این را با ادبیات دینی مقایسه کنیم. ادبیات دینی به شما میگوید مسئول اصلی تربیت فرزندان پدر است. پدر مسئول اصلی تربیت است. مدیریت تربیتی مال پدر است؛ یعنی اولا خانواده مسئول اصلی تربیت است و باید پاسخگو باشد و در خانواده هم رکن اصلی تربیت پدر است. مادر متصدی تربیت است ولی مدیر تربیت پدر است. مثل تفاوتی که بین استاد دانشگاه و رئیس دانشگاه وجود دارد. اگر استاد دانشگاه بد درس میدهد و به بطالت میگذراند مسئول دانشگاه وظیفه دارد که استاد عوض کند. متصدی تدریس استاد است ولی مشرف بر تدریس مدیر است. قواعد کار استاد را مدیر نظارت و هدایت میکند.
زیبایی نژاد اذعان داشت: البته یک تعداد طلبه کم سواد و دانشگاهیانی که احساس مسئولیت میکردند سراغ متون دینی رفته اند و هر چه وظیفه والد داشته ایم را گفته اند والده. وظیفه والد هست که نام نیکو قرار دهد، فناوری کند، مهارت ورزشی و شنا یاد دهد به فرزند. اینها این را تعمیم داده اند به مادر و برای مادر مسئولیت درست کرده اند. اتفاقی که افتاده این است که پدرها نقش تربیتی خود را فراموش کرده اند و در حاشیه رفته اند. مادر رکن اصلی خانواده شده است، از روایاتی که ناظر به این است نیکی بیشتر به مادر است، استنتاج غلط کرده ایم که جایگاه تربیتی مادر بالاتر از پدر است. مادر بیشتر گردن من حق دارد، چون متصدی تربیت است. مثل داخل اداره که میرویم، نوشته متصدی امور مالی. یکی هم نوشته مدیر اداری مالی. کارمند هم ممکن است با مدیر ارتباط نداشته باشد با کارپرداز و متصدی مالی ارتباط داشته باشد. مسئول اصلی تربیت خانواده این است و آن چیزی که بالای سر خانواده است، قواعد اسلامی است که پدر و مادر در چارچوب آن ضوابط اسلامی تربیت کند و ولی مومنین هم اگر مطالبهای از خانواده داشته باشد، پدر مسئولیت دارد که این مطالبه را پاسخ دهد. فرض کنید رهبر اسلامی میگوید که مصرف کالاهای داخلی و اقتصاد مقاومتی، پدر موظف است که تربیت خانواده را طوری اصلاح کند که مصرف کالاهای خانواده برای فرزندش اولویت شود.
نظام تربیت رسمی اگر مکمل نقش والدین باشد، این یک نظام دینی میشود
وی ادامه داد: نظام تربیت رسمی اگر مکمل نقش والدین باشد، این یک نظام دینی میشود؛ یعنی ما این قدر عقلمان میرسد که هر چه جامعه جلوتر میرود، پیچیده تر میشود، پدر و مادر که نمیتوانند مهارتهای فنی و کذایی یاد فرزندان بدهند این را میفهمیم، ولی مساله این است که نظام تربیت باید همراه خانواده شود، مصالح خانواده را تشخیص بدهد، چتر گفتمان خانواده حاکم بشود بر نظام تربیت. متأسفانه فرزند ما موقعی که مدرسه میرود از اولین چیزهایی که به او القا میشود این است که معلم بیشتر از پدر و مادرت میفهمد. بعد کم کم یاد میدهند که تو هم بهتر از پدر و مادر میفهمی. تو باید مستقل از پدر و مادر عمل کنی، آنها حق ندارند به تو دستور دهند. یک عقلانیتهای جدیدی در نظام تربیتی ما دارد شکل میگیرد. تفاوت نظام صنعتی تربیت با نظام خانوادگی تربیت خیلی زیاد است. نظام صنعتی تربیت با چه محوریتی انجام میشود؟ محور اصلی پول است؛ یعنی اگر یک ماه حقوق معلم را ندهید و بگویید که حقوق نمیدهند، ۹۹ درصد سر کار نمیآیند. یا به خاطر این که نیاز معیشتی دارند یا فرضاً هم نیاز معیشتی هم نداشته باشند میگویند من دغدغه معاش ندارم که درس بدهم، داخل خانه مینشیند.
این استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: نظام صنعتی تربیت بر اساس نظام انگیزه حس مسئولیت تربیتی طراحی نشده است. در حالی که تربیت خانوادگی فردمحور است، برای نمونه پدر و مادر سه تا بچه دارند میگویند این بچه خیلی باحیایی هست، باید به طور خاصی آموزش بدهم. یا این بچه سرش میجنبد و خیلی از چیزها را رد کرد باید با یک زبان صریحی به این آموزش بدهم. کلاس مدرسهای هم این طور است؟ ویژگیهای فردی را در تربیت لحاظ میکنند؟ این طور نیست. در نظام تربیتی صنعتی اگر معلم نصیحت میکند میگوید من گفتم میخواهی انجام بده و میخواهی انجام مده. ولی پدر و مادر اینطوری نیستند. پدر و مادر میگویند من آن چه شرط بلاغ است با تو میگویم و اگر تو عمل نکردی من غصه میخورم. پدر و مادر احساس مسئولیت دارند. اینها نقاط متمایزی است که تربیت خانوادگی با تربیت مدرسهای دارد.
وی ادامه داد: در کشورهای غربی گرچه خانواده گرایی مد نظر نیست، اما هماهنگی بین خانواده و مدرسه در حد مقدور در خدمت نظام فردگرایی خودشان انجام میشود؛ مثلا در جایی مثل پرتغال مدیر مدرسه ندارند یک هیات مدیره ۹ نفره است که سه نفر نماینده خانواده است. معلم باید بگوید که روش تحصیلی من اینطور است، اجازه میدهید این روش را پیاده کنم؟ اجازه میگیرد، تاییدیه میگیرد و اجرا میکند. شورای آموزش و پرورش استانی ۹ عضو دارد که سه تا نماینده خانواده دارد. شورای عالی آموزش و پرورش ۹ عضو دارد که سه تا نماینده خانواده است؛ یعنی خانوادهها را در بالاترین ردهها به آنها مسئولیت میدهند، نه فقط به عنوان حمایت، بلکه حمایت، هدایت و نظارت. در تمام ردهها بر خلاف کشور ما از ظرفیت خانواده استفاده میکنند. در کشور ما انتظار این است که خانواده حمایت گر باشد و حمایت اقتصادی بکند. گاه نیز یک کارشناس از آموزش و پرورش میآید و میگوید که بچهها راه بدی میروند، یعنی من میگویم شما گوش کنید. این که بر اساس الگوی مشارکتی بفهمیم مشکل بچهها چیست، در ایران نداریم. وسائل