شبکه اجتهاد: مرحوم میرزا خلیل کمرهای (۱۳۱۷ ـ ۱۴۰۵ (۱۲۷۷ ـ ۱۳۶۳ش) کتابچهای با عنوان «فلسفه غیبت بر اساس تقریرات آقای کمرهای» تحریر توسط سید محمدحسن جزائری در سال ۱۳۲۳ منتشر کرده است. این کتاب در موضوع مهدویت است و در پایان این گفتگو، بحث به وضعیت در عصر غیبت میرسد. کمرهای در اینجا به ارائه نوعی طرح برای حکومت فقیه و فقها در آینده میدهد که تقریبا در انقلاب اسلامی ۵۷ محقق شد. کمرهای آن وقت زنده بود، اما فاصلهاش با روحانیون انقلابی زیاد شده بود و سالهای حیاتش بعد از انقلاب را در گمنامی سپری کرد.
زمانی که این گفتگوها میشده (۱۳۲۳ش)، هم کسروی و هم حکمی زاده، به نوعی به بحث حکومت فقها و مسأله روحانیت پرداخته و آن را مورد حمله قرار داده بودند، دیگران هم جوابهایی داده بودند، اما نوع نگاه میرزا خلیل کمرهای در باره حکومت دینی و اظهارنظرهای تازه و قدری متفاوت در باره آن جالب است.
پرسشگر بعد از قدری گفتگو، از او میپرسد: بنابر این امروز چه باید کرد؟ کمرهای میگوید: «من نمیگویم چه باید کرد، و لیکن آرمانی دارم، آن را به شما از قبیل اندیشههای دور و دراز میگویم. من آن را میگویم هرچه میشود باداباد. آرمان دارم که متخصصین جهانداری با متخصصین دینداری شرکت کنند و با سعی مشترک موجبات تقدم و پیشرفت مقاصد خود را در پرتو اسلام فراهم آرند، تا پس از آن خود و جهان را مهیا کنند برای این دولت بهیّه و همکاری آن سرآمد رجال». وی سپس از نوع همکاری این دو گروه ـ رجال دین و رجال علم و اداره ـ سخن گفته و میافزاید: «آری روزی میآید که وزیر جنگ با مرجع تقلید شرکت در نوشتن رساله عملیه مینماید در عین سلحشوری».
سوال کننده، پاسخ تفصیلی میخواهد، و کمرهای میگوید: «اگر همه هیئت دولت به علاوه از تخصص خود، مجتهد نیز گردند، هر کدام از رجال دولت، شأن خود را در قسمت خود داشته باشد، و در پیرهن خود یا در پهلوی خود، مجتهدی نیز نشانده باشد».
سپس میافزاید: «چه مانع دارد که در جامعه اسلامیان برای «اولی الامر» هیئتی مرکب از متخصصین در هر جهت تشکیل دهند، و همه به یکدیگر به نظر تتمیم و اتحاد نظر کنند. عالم مجتهد با دکتر طب، با عالم اقتصاد، با عالم اجتماع، با زعیم سیاسی، مجمعی داشته باشند و هیچ کدام خود را مستغنی از دیگری ندانند، و به آراء متبادل وظیفه یومیه مسلمین را که رساله عملیه باشد بنویسند و کار وضع رساله را تنها به عهده مجتهد نگذارند که از جهت عدم توجه به موضوعات اسلوب یا انشاء یا ترجمه باب اعتراض گشوده شود. اینان به او کمک کنند او هم اینان را بپذیرد».
کمرهای با ایراد این اشکال که ممکن است گفته شود، مصداق اولو الامر فقط ائمه معصومین هستند، میگوید: «ما میدانیم که مقصود از اولوالامر ائمه معصومین اند علیهم السلام، ولی مراجعی که بعد از غیاب خود معین کرده اند، صلاحیت آن دارند که پس از آنها ـ علیهم السلام ـ صاحب امر و نهی باشند. در حقیقت مراجع، تالی تلو معصوم اند، و به منزل ارکان اطاق شورایی هستند که یکتن از آنان موقتا رفته و کار واگذار به دیگران است. اینان اولوالامر در درجه دوم هستند یا بگو به امر اولوا الامرند».
وی باز هم در این باره شرح داده و میگوید: «من به اندیشه دور و دراز تصور میکنم که این کار بشود. میتوان تصور کرد که مساله طراز و مداخله پنج نفر مجتهد در مجلس شورای ملی، مقدمه این کار و پله اول این امر گردد».
کمرهای در باره رابطه ایده ظهور و این شرایط که وصف شد، باز به همان نگاه خود بازگشته و عملا شروع ظهور را همین میداند: «همین که سیصد و سیزده نفر از افاضل وزرای اسلام، تشکیل یک کنگرهای دادند و هر کدام در یک قسمت نظر در امور جهان داشت و تمام امور جهان را تحت نظر گرفتند، به قسمی که برای هیچ قسمی کسری نداشتند، آن روز دولت علیه اسلام طلوع خواهد کرد. آن روز متخصص آبیاری و کشاورزی و عمران و درخت کاری هرچه برای عمران ممالک اسلامی لازم دید، نقشه میدهد، سپس به نفوذ مراجع دینی و فتوای آنها متمکنین اقدام میکنند، و متخص معادن در معرفی معادن و منابع و طرز استخراج آنها به مراجع دینی آگاهی میدهند، و به امضا و فتوای آنها معادن در دسترس عموم میآیند».
وی معتقد است که تحقق این امر در حوزه «مسائل اجتماعی نزدیکتر است از تحول در دنیای صنعت، نزدیک رجال اصلاح را به یکدیگر من نزدیکتر میدانم از معجرات اختراع که میگویند جهان در قرن بیست و یکم متحول میکند».