امام زمان یک کسانی را بهعنوان ذخیره خود نگاه داشته مانند آیتالله سیستانی که توانست عراق را فراگیرد و نجات دهد و عالمگیر شود؛ همه میگفتند بعد از آیتالله خویی حوزه نجف به اتمام رسید، اما اینگونه نشد.
اختصاصی شبکه اجتهاد: یکی از واقعههای تاریخی و مهم تاریخ علمای شیعه فتوای مرحوم میرزای شیرازی بر تحریم تنباکو بود. سالروز صدور این فتوای تاریخی اما فرصت مناسبی برای واکاوی چرائی اقبال عمومی فراوان به آن است؛ فتوایی که صدور آن در آن زمان حساس سبب شد حتی قلیان ناصرالدینشاه، پادشاه ایران هم شکسته شود؛ امری که حکایت از ضریب بالای نفوذ مرجعیت در جامعه اسلامی داشت. در سالهای اخیر اما برخی معتقدند نفوذ دستگاه مرجعیت در میان مردم روبه کاهش گذاشته است. به باور ایشان، توسعه جامعه مدرن موجب کاهش نفوذ اجتماعی دستگاهی سنتی همچون مرجعیت شیعه گشته است. در این خصوص با حجتالاسلام ناصرالدین انصاری قمی، پژوهشگر و استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم گفتگو کردیم. او که کتابهای فراوانی را در وقایعنگاری سیره علماء شیعی نگاشته است، معتقد است نفوذ اجتماعی مراجع کماکان باقیست و هیچگاه از آن کاسته نشده است. مشروح گفتگوی جذاب و سرشار از نکات تاریخی شبکه اجتهاد با این استاد حوزه علمیه قم، به قرار زیر است:
اجتهاد: کدام روش و سلوک اجتماعی از ناحیه میرزای شیرازی موجب پذیرش حداکثری فتوای حرمت تنباکو از ناحیه مردم شد؟
انصاری قمی: نخست باید به پیشزمینههای صدور فتوای تحریم تنباکو از جانب میرزا توجه کرد. از جانب میرزا در آن زمانیکه تنباکو در ایران به انحصار کمپانی انگلیسی رژی درآمد، تنها مسئله انحصار تنباکو در اختیار این کمپانی خارجی نبود. این مسئله تمام دیانت مردم را مورد هجوم قرار داد. شیخ حسن کربلایی که هم مباحث و همدرس میرزای نائینی بود، در درس میرزای شیرازی بوده است، رسالهای در تحریم تنباکو دارد. او پیشزمینههای این تحریم تنباکو را بیان کرده است: «میگویند به بهانه انحصار کشت و زرع و برداشت تجارت تنباکو، سیل مسیحیان و کشیشان و عوامل خارجی از طرف انگلستان بهسوی ایران روانه شدند. او در جایی مینویسد: ایران، فرنگی بازار درستوحسابی گردید، بهخصوص تهران که از فرنگی، قیامت و محشر شده بود. هرجا میرفتی فرنگی، خانه فرنگی، دکان فرنگی، بازار فرنگی، کوچه فرنگی. خلاصه هر ملت و آیین را در ایران قوّت یکبهصد افزوده شد، مگر ملت اسلام را که قوّت بیاندازه بکاهید. در تهران چندین بازیگر خانه، فاحشهخانه و مهمانخانه که در آنجا از هر باب لهو و لعب و از هر قسم مشکلات فراهم داشته و زیاده بر صد دکان برسد، دکان شرابفروشی باز شد و چندین کلیسا و دعوت خانه و معلم خانه بنا کردند و مسلمانان را به دام دعوت خانهها کشانده و با آیین مسیحیت خوانده است.»
بالاخره در اثر این امتیاز، انحصار تنباکو به بنیاد فرهنگی سیاسی و اجتماعی ایران داده شد. مردم مسلمان و علمای دین با وحشت و ترس بسیار از عواقب وخیم این کار، به علمای بزرگ روی آوردند و چاره کار را از آنان خواستند. نخست در شهرها به پا خاستند و نامههای فراوانی بهسوی میرزای شیرازی گسیل داشتند و در حقیقت، همه منتظر این فتوا از میرزا بودند. متن فتوای میرزا هم خیلی محکم و قوی بود:
«الیوم استعمال توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان سلام الله علیه است».
این مسئله وقتی در میان جامعه متدینین شیعه در همه جای دنیا پخش و منتشر شد معنایش این بود که تمام آن کسانی که به این حکم اعتنا نکنند در حکم محاربه با امام زمان شمرده میشوند و شما میدانید که حکم محاربه با امام زمان، قتل است؛ لذا میرزا در کمال متانت و زیرکی، در این استعمال الفاظ نهایت دقت را به خرج داده و با همین چند کلمه، تکلیف همه مخاطبین را روشن نموده است.
مرحوم میرزا در آن زمان، بزرگ مکتب فقهی تمام شیعه بود. آوازه مرحوم میرزا تمام دنیا را درنوردیده بود. شاگردان او کسانی بودند که هرکدامشان فحلی از فحول بودند و اینها بدون هیچ دلیلی دور یک استاد جمع نمیشدند. کسانی مانند میرزا محمدتقی شیرازی، سید محمد فشارکی، سید اسماعیل صدر، سید اسماعیل شیرازی، سید حسن صدر، تمام بزرگان شیعه از تمام جهان در سامرا گرد وجود میرزا جمع شده بودند. میرزا در حقیقت بهعنوان نایب امام زمان در جهان تشیع استوار و محکم شده بود و اینکه حکم میرزا در تمام جامعه تشیع بهخصوص ایران اینقدر مقبولیت یافت به علت موقعیت و مقبولیت عام جناب میرزا بود.
بنابراین سه نکته در مقبولیت این فتوا تأثیر به سزائی داشت: شخصیت میرزا، الفاظ بهکاررفته در فتوای میرزا و پیشزمینههای اجتماعی فتوا و انتظار مردم برای صدور آن.
اجتهاد: من محوریت فرمایشات شما را در این دیدم که مرحوم میرزا حکم دادند و فتوا ندادند. آیا این را بهعنوان نکته چهارم میشود اضافه کرد؟
انصاری قمی: بله، یکی دیگر از اسباب مقبولیت حکم میرزا، آن بود که حکم بود نه فتوا. شما تفاوت حکم و فتوا را میدانید. در فتوا، مراجع با یکدیگر میتوانند مخالفت کنند. در همان زمان مرجعیت میرزا، جناب شیخ زینالعابدین مازندرانی هم کربلا بود و جناب میرزا حبیبالله رشتی هم در نجف بود؛ اما اینها همه در مقابل حکم میرزا تسلیم شدند. حتی شنیدهایم که یکوقتی سفیر انگلیس از بغداد رفت به کربلا و به شیخ زینالعابدین مازندرانی گفت: مگر شما خودتان نگفتید: «حلال محمد حلال الی یوم القیامه، حرام محمد حرام الی یوم القیامه؛ جناب شیخ زینالعابدین فرمودند: بله چنین است. گفت خب پس این تنباکو که حلال بوده چطور شد یکدفعه به حکم میرزا حرام شد؟ مگر این حلال نباید تا روز قیامت باقی بماند؟ جناب شیخ زینالعابدین فرمود: این تا زمانی بود که میرزا حکم نداده بود و حکم اولی تنباکو، حلیت بود؛ اما اکنونکه جناب میرزا حکم داده، این حکم ثانوی مبدل به حرمت شده و من هم در این مسئله مقلد میرزا هستم همانند بقیه مقلدین. تا زمانیکه میرزا حکم خودش را لغو نکند، این به حرمت باقی میماند و ما هم همه مقلدین جناب میرزا شیرازی هستیم؛ یعنی چون عبارت میرزای شیرازی حکم بود نه فتوا، تمام مراجع در ایران تبعیت کردند و هیچکس جرئت مخالفت با این حکم را نداشت. شما در تاریخ هم میبینید که برخی مخالفت کردند اما از موقعیت و آبروی اجتماعی خود فاقد شدند. هیچکس توان مخالفت با این حکم را نداشت.
اجتهاد: آیا ضریب نفوذ اجتماعی مراجع را در زمان فعلی رو به کاهش میبینید یا اینکه به نظر شما تفاوتی نکرده است؟
انصاری قمی: مرجعیت بهعنوان نیابت امام معصوم علیهالسلام در زمان غیبت کبرا است و این به این منظور نیست که مرجعیت در یک زمانی نفوذ فوقالعاده داشته باشد، اما در زمان دیگر نفوذش رو به کاهش باشد. منصب مرجعیت، منصب نیابت از امام معصوم است و آن کسانی که مؤمن و متدین هستند و به امام غایب اعتقاد دارند، همیشه و هماره، مراجع را بهعنوان نایب امام زمان تلقی و قبول کردند و دامنه نفوذ مرجعیت هیچوقت رو به کاهش نبوده و نخواهد بود. شاهد آن، اینکه شما دیدید که در همین زمان معاصر چگونه یک مرجع به میدان آمد و میلیونها نفر پشت سر او همچون دریای مواج به حرکت درآمدند و عزیزترین کسان خود را تقدیم نمودند. به یک گفته این مرجع تقلید، هزاران نفر روانه جبههها میشدند و خون خود را میدادند و بقیه مردم در پشت جبههها جان و مال و نفس خود را تقدیم میداشتند. این کارکرد نهاد مرجعیت هست و مرجعیت هر وقت به میدان بیاید، شیعیان بهعنوان سربازان پا به رکاب مراجع در صحنهها حاضر هستند. همین امر را همین چند وقت اخیر در عراق دیدیم که با دو خط کلام آیتالله سیستانی، تمام مردم عراق همچون دریای مواج به حرکت درآمدند و طومار دواعش را در هم پیچیدند و تمام سیاستهای استعمارگران را بر باد دادند. این است نتیجه دامنه نفوذ مرجعیت و این امر همیشه خواهد بود.
اجتهاد: آیا میتوان گفت تعدد مراجع در زمان حاضر، نفوذ اجتماعیشان را نسبت به مراجعی چون میرزای شیرازی کاهش داده است؟
انصاری قمی: تعدد مراجع یک مسئله مهمی نیست؛ چون تمام اینها زیرمجموعه نهاد مرجعیت هستند. ما باید نهاد مرجعیت را مورد توجه قرار دهیم. این نهاد مرجعیت گاهی در یک مرجع واحد تبلور پیدا میکند همچون زمان شیخ انصاری و میرزای شیرازی و سپس آیتاللهالعظمی بروجردی؛ اما گاهی هم مثل زمان حال این مرجعیت به مراتع متعدد پخش میشود؛ اما مراجع متعدد زیرمجموعه یک مجموعه واحد به نام نهاد مرجعیت هستند. مراجع درعینحالی که متعدد هستند اما ید واحده هستند و در هیچ مسئلهای با یکدیگر اختلاف ندارند؛ مگر مسائل فردی، مگر فتاوای فقهی که آن هم اختلافشان به یکدیگر صدمهای وارد نمیسازد. در نجف الآن مراجع متعددی هستند اما صدای نجف واحد است. در قم نیز مراجع متعدد هستند ولی صدای مرجعیت واحد است.
اجتهاد: آیا با توجه به افزایش جمعیت، تعدد مراجع، امری قهری نیست؟
انصاری قمی: البته زمان فرق میکند. گاهی زمان اقتضا میکند مرجع واحد باشد، مانند زمان صاحبجواهر. علمای نجف پس از وفات شیخ علی کاشفالغطاء جمع شدند و یک نفر را بهعنوان ریاست حوزه نجف برگزیدند که او هم صاحبجواهر بود. گاهی در قم علما جمع میشوند و یک نفر را بهعنوان مرجعیت واحد انتخاب میکنند، مانند زمان آیتالله بروجردی؛ اما گاهی این مسئله اتفاق نمیافتد. اگر علما خودشان اجتماع کردند و یک نفر را بهعنوان مرجعیت جهان تشیع انتخاب کردند که چهبهتر و اگر این مسئله اتفاق نیفتاد، خیلی ضرری بهجایی وارد نمیشود.
برنامه مرجعیت به دست امام زمان است. امام زمان یک کسانی را بهعنوان ذخیره خود نگاه داشته مانند آیتالله سیستانی که توانست عراق را فراگیرد و نجات دهد و عالمگیر شود. همه میگفتند بعد از آیتالله خویی حوزه نجف به اتمام رسید، ولی اینگونه نشد.
اجتهاد: با توجه به تعدد مراجع عظام تقلید و تعدد حکام، حکم حکومتی هر حاکم چگونه باید عمل شود؟
انصاری قمی: میدانید که در فقه شیعه حکم حاکم نافذ است و شکستن حکم حاکم جایز نیست و لذا اگر کسی حکمی داد بقیه هم ملزم به تبعیت هستند؛ و حتی اگر مرجع تقلید هم باشد، عدم تبعیت او را از عدالت ساقط میکند.
همانطور که میرزای شیرازی حکم به تحریم تنباکو دادند و کمر کمپانی رژی را شکستند، مرحوم آیتالله بروجردی نیز حکم به تحریم پپسی کولا و تلویزیون دادند و در زمانیکه امتیاز این دو، در دست بهاییان بود، با این فتوای ایشان که ظاهراً آن زمان فتوا بوده و حکم نبوده است، آنها ورشکست شدند و نفوذ خود را از ایران برچیدند. میدانید که تلویزیون به دست بهاییان بود و با آن میخواستند وارد خانههای مسلمانان شوند ولی با فتوای آیتالله بروجردی کمر آنها شکسته شد. پس اگر یکوقتی مرجعی حکمی داد باحال آن حکم بقیه هم از آن تبعیت میکنند؛ درآنواحد، دو مرجع، دو حکم متضاد نمیدهند. همیشه یک مرجع یک حکم میدهد و بقیه هم تبعیت میکنند.
اجتهاد: با توجه به کاهش مقبولیت گروهها و اصناف مختلف در سالهای اخیر، از قبیل روحانیون، پزشکان و …، آیا این امر، طبیعی قلمداد میشود یا آنکه باید به دنبال راهکار برای حل آن بود؟
انصاری قمی: من کاهش مقبولیت اصناف در میان جامعه را قبول ندارم. جامعه به اصناف گوناگون نیاز دارد و هیچوقت باعث کاهش مقبولیت آنها نمیشود. آیا میتوان گفت که مثلاً وکیلها یا بنایان یا رانندگان یا کارگران مثلاً کارگران صنایع و معادن نفوذ و محبوبیت خود را ازدستدادهاند؟ خیر. جامعه همیشه به افراد و اقشار مختلف نیاز دارد؛ اما روحانیت به نظر من هیچ کاهش مقبولیتی نداشته و تا زمانیکه اسلام و ایمان در این جامعه پاینده و بالنده هست، مردم همان مقبولیت را به روحانیت خواهند داشت. من یک قضیه تاریخی را نقل کنم: از مرحوم آقا سید علی یثربی نقل شده که من روزی جامع المقدمات میخواندم. آمدم خانه دیدم پدرم مرحوم آیتالله سید محمدرضا کاشانی دارد گریه میکند. گفتم چه شده است پدر جان؟ گفت شیخ فضلالله نوری را در تهران به دار آویختهاند. من که این را شنیدم، جامع المقدمات خود را به زمین زدم گفتم که دیگر درس طلبگی خواندن در این جامعه به درد نمیخورد. پدرم به من فرمود: پسر تو برو به دنبال درس. مردم همیشه به عالم دینی احتیاج دارند و به آنها مراجعه میکنند.
شما میدانید که کسی که به کسی دیگر محتاج است او را دوست میدارد. مردم مهندسان و معماران و بنایان و تمام اقشار جامعه دوست دارند. اصلاً دنیا به زندگی برای محبت استوار شده است. تا مردم کسی را دوست نداشته باشند به کسی رجوع نمیکنند. بالاخره احتیاج یک مقوله است و محبت یک مقوله دیگر. زندگی اجتماعی بشر از روی محبت و دوستی و احترام متقابل بناشده است. لذا مردم تا زمانیکه مؤمن و معتقد هستند و در جامعه مذهبی و دینی زندگی میکنند، به روحانیت عشق میورزند. شاهد آن هم شرکت آنها در مراسم تشییع مراجع تقلید است.