اختصاصی شبکه اجتهاد: سالیانی است این پرسش در ذهنم ریشه دوانده که آیا ما حوزویان در کار و معیشت و تلاش مادّی و تأمین خانواده، در نقطه بایسته هستیم، یا در نقطه میانی و در فاصله میان زهد و دنیاطلبی؟ یا غالباً بین افراط و تفریط به یک طرف افتادهایم: برخی به «دنیاطلبی» و «ثروتاندوزی» روی آوردهایم و برخی «سرمایه دنیا» و «تولید ثروت» را وانهادهایم؟
با توجه به این که تولید ثروت و در عین حال، احسان و انفاق از واضحات سیره اهل بیت علیهم السلام است، آیا به این توصیه عمل میکنیم و دیگران را نیز توصیه میکنیم؟ از پنجره ایشان، کار و ثروت و دنیا را مینگریم یا تأثرات و رسوبات دیگری بر ذهن ما سایه انداخته است؟
آیا ما به درستی برنامهریزی و میانهروی در معیشت را پی میگیریم و توصیه اهل بیت علیهم السلام برای «تقدیر المعیشه» و «الاقتصاد فی المعیشه» جدی گرفتهایم؟
مگر نه این است که اولیای دین قلّه کمال را چنین دانستهاند که: الکَمالُ کُلُّ الکَمالِ اَلتَفَقَّهُ فی الدّین وَ الصَّبرُ عَلی النائِبَه وَ تَقدیرِ المَعیشَه » (بحار الانوار ،ج ۷۸ ،ص ۱۷۲) اما ما بین این دو کمال: «تفقه در دین» و «تنظیم معیشیت» جمع کردهایم یا تفریق؟!
روشن است که در تعالیم اسلامی زاهد کسی است که دلبسته دنیایِ داشته و نداشتهاش نیست و آن را در مسیر بایسته الهی هزینه میکند، نه این که کسب روزی و تولید اقتصادی را کنار بنهد و آن را ترک دنیا بنامد؛ یعنی همان رهبانیتی که اهل بیت علیهم السلام آن را نکوهش کردهاند.
اما ما حوزویان به مردم و مؤمنان چه میگوییم و چه میکنیم؟ نکند که به جای زهد، به فقر و کنارهگیری از تولید ثروت توصیه میکنیم؟
آیا ما دنیا را ترک گفته و به آن بیاعتناییم یا دنیا ما را وانهاده و دستمان به آن نمیرسد؟!
نکند اغلب ما حوزویان خودمان زاهد نباشیم، بلکه به فقر آشکار و بخل پنهان مبتلا شده باشیم؟!
سالیانی پیش در کلاس درس، از دنیاطلبی برخی از اهل علم گلایه کردم و گفتم: «متأسفانه شخصی متوجه شده که یکی از علما به تولید کشاورزی پرداخته و حتی وی را در یک روز تابستانی دیده که در تابستان به جای اشتغال علمی یا عبادی، به مزارع کشاورزی خود میرفته و با وجود سن و سال و وزن نسبتاً بالا، در گرمای این فصل شخصاً از کشتزارها سرکشی میکرده است! »
طلاب درس، همگی از روی تأسف سر تکان دادند و نچ نچ کردند. برخی هم به ابراز نگرانی از دنیاطلبی علما پرداختند و از این که همه آلوده دنیا شدهاند، اظهار خطر کردند. وقتی همگی خوب در تقبیح آن عالم مجهول الهویه همداستان شدند، گفتم: «ایشان امام محمد باقر علیهالسلام بودهاند!»
محمد بن منکدر یکی از زهاد معروف عصر امام باقر (ع) همانند طاووس یمانی و ابراهیم بن ادهم است که مسلکی دنیاگریزانهاش در گرایشهای صوفیانه تجلی پیدا کرده بود. وی نقل میکند:
در یکی از روزهای گرم تابستان، از مدینه به سمت یکی از نواحی آن، خارج شدم، ناگاه در آن هوای گرم، محمد بن علی (ع) را ملاقات کردم که با بدنی فربه و با کمک دو نفر از خدمتکارانش مشغول کار و رسیدگی به امور زندگی است.
با خود گفتم: بزرگی از بزرگان قریش، در چنین ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنین وضعیت جسمی، به فکر دنیا است! به خدا سوگند، باید پیش رفته و او را موعظه کنم.
به آن حضرت نزدیک شدم و سلام کردم. او نفس زنان و عرق ریزان، سلامم را پاسخ گفت.
فرصت را غنیمت شمرده، به او گفتم: «خداوند، کارهایت را سامان دهد! چرا بزرگی چون شما در چنین شرایطی به فکر دنیا و طلب مال باشد! براستی اگر مرگ در چنین حالتی به سراغ شما بیاید، چه خواهید کرد؟!»
امام باقر (ع)، دست از دست خدمتکاران برگرفت و ایستاد و فرمود:
«به خدا سوگند، اگر در چنین حالتی مرگ به سراغم آید، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.این تلاش من خود اطاعت از خداست، زیرا با همین کارهاست که خود را از تو و دیگر مردم بی نیاز می سازم تا دست حاجت و تمنا به کسی دراز نکنم. من زمانی از خدا بیمناک هستم که هنگام معصیت و نافرمانی خدا، مرگم فرا رسد. »
محمد بن منکدر ادامه میدهد:
پس از شنیدن این سخنان، به آن حضرت عرض کردم: «خدای رحمتت کند، من می خواستم شما را موعظه کنم، اما شما مرا راهنمایی کردید.» (ارشاد مفید ۲/۱۵۹، مناقب ابنشهرآشوب ۴ا/۲۰۱، کشف الغمه ۲/۳۳۰، بحار ۴۶/ .۲۸۷)
پس از نقل این روایت که گویا طلاب کلاس، از یاد برده بودند (و احتمالاً ما هم!) خطاب به ایشان گفتم: «موضعگیری ابتدایی شما نشان داد افکار ما حوزویان نیز به محمد بن منکدر نزدیکتر است تا امام باقر علیه السلام! عالمان فقیر برایمان جذابترند، تا عالمان پرکار و ثروتمندی که ساده میزیند و با تلاش و تولید اقتصادی، ضمن دستیابی به کفاف و استغنا، از دیگران نیز دستگیری میکنند!. چه وقت قرار است نگاه ما به دنیا، کار، ثروت و معیشت و با امام باقر علیه السلام همساز شود؟!»
هنوز هم میپرسم:
نگاه ما به کدام یک نزدیکتر است: امام باقر علیه السلام یا محمد بن منکدر؟!
سلام، جا داشت فاصله طبقاتی بعضی از آقازاده ها و منسوبین بعضی از همین علما و بزرگان پولدار با عموم طلاب را هم مورد بحث و نقد قرار میدادید که علیرغم اینکه توصیه به ساده زیستی و لزوم شروع و رعایت آن از طرف خود و خانواده شان را دارند، ولی در عمل غیر از این است و انگار از قیمت ماشین هایی که پسرانشان سوار می شوند خبر ندارند.
من هم سلام
فک کنم این خودش یک موضوع دیگه ای هست… اما جالبه که شما هم بطالت اقتصادی و ضعف عقل معاش در خیلی از ما حوزوی ها رو مهم به حساب نیاوردید اما ماشین خوب چند تا آقازاده، درد آور بود… این هم یعنی ما بیشتر نگرانی هایی از جنس محمد بن منکدر داریم… البته با عرض معذرت