شبکه اجتهاد: چرا این روزها بحث از اسلامی کردن علوم بیش از گذشته مطرح شده است؟ در واقع چه نیازی یا احساسی سبب شده است تا این بحث این قدر داغ مطرح شود و مساله روز شود؟
داستان اسلامی کردن علوم یا اسلامی نشدن آن، در میان خواستههای دو گروه سیاسی مهم جامعه، وارد شده، یک گروه سیاسی با آن موافق و گروه یا جناح دیگر با آن مخالف است. بنابرین باید پرسید این مسأله تا چهاندازه سیاسی است؟
البته سیاسی بودن در اینجا، به معنای سیاست روز نیست که آن هم تأثیر جدی دارد، بلکه به معنای درگیر شدن فکری دو حزب مهم سیاسی کشور به این بحث است که فعلا در عرصه جامعه ایران فعالند. اکنون که آشکار است که این بحث با مبانی و اهداف دو گروه سیاسی پیوند خورده، باید پرسید: آیا این ارتباط بنیادی و به دلیل نیازهای فکری جامعه است یا صرفا از سر مصلحت خواهی و جذب هوادار است؟
به نظر میرسد یک گروه که دایما میکوشد خود را متدینتر نشان دهد، در اینجا هم تلاش میکند تا دین را با علوم انسانی و اجتماعی که کارآمدی آن در دنیای فعلی در عرصه اداره جامعه مورد قبول قرار گرفته و راهی جز رفتن به آن سمت نیست، پیوند بزند و بتواند مدعی باشد که با ابزار دین، به علاوهی علوم انسانی اسلامی شده، میتواند فعالیت کند و جامعه را از مشکلات برهاند.
گروه دوم، با اتکاء به طبقاتی از جامعه که دین را با قراءت گروه اول قبول ندارند و به خصوص با تجربه چهل سال گذشته، قدری از حل و فصل مشکلات توسط دینداران سیاستمدار ناامید شدهاند، میکوشند بانوعی نگاه استقلال خواهانه نسبت به فرهنگ و علوم انسانی، از محصولات علمی جدید آن که دیگر خیلی هم بر رفتن به راه آنچه به اسم دین مطرح شده، باور ندارد، برای حل مشکلات استفاده کنند.
در این میان، دانشگاه که محل تولید علوم انسانی و اجتماعی است، و حس میکند که دست کم بخش مهمی از این محصول علمی و غیر مرتبط با دین بوده و بسیاری هم جنبه جنبه مهارتی و کاربردی دارد، و اساسا بخشهای مهمی از آن، مثل علوم پایه و غیره، ارتباطی با دین ندارند، بیشتر به سمت این نگرش تمایل دارد. در حالی که مراکز آموزش دینی، باز هم در تلاش هستند مسیر را به همان سمت یعنی تولید علوم انسانی اسلامی هدایت کنند. طبعا آنها هم به دینی که هر نوع علمی را دست کم در حوزه علوم انسانی تولید میکنند، باور دارند و هم نگران این هستند که در این میانه چیزی تولید شود که معارض دین باشد.
به طور معمول، مخالفان اسلامی کردن علوم انسانی، میگویند علوم انسانی و اجتماعی، علم است و علم هم وصف دینی نمیپذیرد. این نظر به عنوان یک اصل از طرف آنها، هم در علوم طبیعی و ریاضی و هم در علوم انسانی بکارمی رود. در حالی که مخالفان معتدل، در حوزه علوم انسانی قطعا تعبیر دینی را بکار میبرند، و افراطیهای آنها در حوزه پزشکی و علوم طبیعی به صورت کلی هم سعی میکنند عنوان دینی را ضمیمه آن علوم کنند. بالا گرفتن کار طب اسلامی در ده سال گذشته که سیاست دولت آن شخص هم دنباله آن و در ادامه همین اسلامی کردن علوم بود، از نوع همان نگاه اسلامی کردن علم است که آن هم این روزها غلبه یافته است.
در لابلای این حرفها، یک نکته مهم در اینکه چرا این بحثها حساس شده، عطف توجه به کارآمدی نظامی است که به نام دین در چهل سال حاکم بوده است. یادمان باشد که تلاش شده بود تا در حکومت اسلامی، یک نظام فکری جامع که حوزه علوم را هم در بر میگیرد، بر اساس دین ایجاد شود. دست کم گروهی این مطلب را مرتب میگفتند و در تلاش بودند، اما تاکنون چیز دندان گیری بدست نیامده است.
یکی از پایگاه فکری جریان تولید علوم انسانی اسلامی جریانی بود که با توجه و استناد به نگاههایهایدگری در نقد غرب، و انعکاس آن مباحث در ایران ـ بیشتر از دوره فردید به این سوی ـ که علم غربی را معطوف به تفکر فلسفی آن میکرد، سعی میکرد، در این طرف، بگویند که اینجا هم میشود علمی متناسب با دین ساخت. این جریان پیش از انقلاب هم دنبال تولید نوعی علوم انسانی بومی در سایه فلسفه اسلامی بود و میراث آنها به دوره پس از انقلاب رسید.
در مقابل بسیاری از کسانی که علوم انسانی را غربی میدانستند، و هنوز هم میدانند، کاری به این نداشتند که اینجا میشود علم اسلامی ـ انسانی درست کرد، اما عملا مطالب گفته شده توسط آنها و نیز جریانی مانند جریان نصر و انجمن حکمت، از سوی یک جناح مصادره و بکار گرفته شد.
حالا هرچه بود، اکنون که مع الاسف ناتوانی ظاهری این این جریان در تولید علوم انسانی اسلامی، آن هم به صورت دستوری، به این نقطه رسیده و به باور شماری، ناتوان در حل مشکلات جامعهای شده، آن گونه که بدنه جوان و فکری آن کمتر به سراغ آن نوع نگاهها میرود، دامنه بحث به اصل مسأله اسلامی شدن علوم انسانی و امکان و عدم امکان آن کشیده شده است؛ به عبارت دیگر، یک مشکل اجتماعی و سیاسی، ما را مجبور کرده تا در مبانی خود تجدید نظر کنیم و برخی این تجدید نظر را انجام داده و سوء فهمهایی که از مطالب گفته شده توسط آنها بوده را به صراحت بیان کردهاند.
با این حال باید گفت داستان حل ناشده باقی مانده و یکی از عوامل اصلی آن که از قبل هم بوده، سیاسی بودن بحث یا دستوری بودن این رویه بوده که در حال حاضر نیز ادامه دارد.
مهم این است که در این فضا، ضمن این که بحثهای سودمندی میشود، اما باز هم سیاست، گره در کار فکر میاندازد. عوض آن که عالمان بنشینند و در این باره بیندیشند، به هدف تولید جبری علوم انسانی اسلامی، بودجههای رسمی و حمایتهای سیاسی صورت میگیرد. کار علم را خود علم باید حل کند. این چیزی است که در میان ما نیست و شاید شرایط، چنین وضعی را بر ما تحمیل کرده است.
به نظر میرسد، هنوز جنبههای بحث، نیاز به تأمل بیشتر دارد و لازم است تا در این زمینه، تنقیح مناط بیشتری صورت گرفته، جنبههای بحث کاملا از یک دیگر تفکیک شود.
اخیرا نیز استاد جعفریان در کانال تلگرامی خود طب و سایر علوم قدیم را منسوخ شده و ناکارامد دانسته اند اما منظور ایشان از منسوخ شده چیست؟ یعنی قدیمی شده یا باطل شده؟
صرف قدیمی بودن نمی تواند دلیل باطل بودن باشد.
ما اگر مدعی بطلان علم طب و سایر علوم کهن هستیم باید یک به یک مبانی آن علم را مورد بررسی قرار دهیم و نادرست بودن آن را اثبات کنیم. حال آن که بسیاری از این مبانی مبتنی بر ادله ی عقلی و برهانی است که تا کنون دلیل متقن و درستی بر بطلان آن ارائه نشده است.
نمی گوییم طب قدیم بی اشکال است. بلکه معتقدیم اشکالات موجود در پاره ای از مسائل یک علم نباید منجر به کنار گذاشتن همه ی مسائل آن علم شود.
و این که بگوییم با علم طب در عمل نمی توان نظام سلامت و درمان یک جامعه را اداره کرد، نگاهمان به کدام طب است؟
طب قاجاری منحرف و مبتذل که رعایت ساده ترین اصول طب قدیم در حفظ سلامت و معالجات آن دیده نمی شود یا طب اصولی و منطقی ای که حکمایی چون بو علی و عقیلی سالها در جهت تدوین و تعالی آن کوشیدند و سالیانی دراز در اوج تمدن اسلامی نظام سلامت و درمان بر اساس همین علم اداره می شد به طوری که محققان پزشکی نوین نیز جیره خوار دستاوردهای همان دورانند.
و این که برخی با انگیزه های تاجرانه در جهت ترویج طب قدیم می کوشند نیز بر کسی پوشیده نیست لکن وجود چنین قشری _که در سایر زمینه ها نیز دیده می شوند_ نباید ما را از نگاه صحیح و منصفانه به علوم بازداشته و دغدغه و تلاش انسان های متعهد و شریف این حوزه را نادیده بگیریم و یا خدای ناکرده به آنان تهمت و افترا ببندیم.
پیشنهاد می شود عزیزانی که دغدغه ی تشکیل تمدن نوین اسلامی دارند با برگزاری کرسی های آزاد اندیشی جمعی، جهت تبیین و بررسی مبانی و اصول طب قدیم و اشکالات وارد بر آن، در راستای آماده سازی نظام سلامت و درمان و آموزش پزشکی در فضای تمدنی جدید بکوشند.