اختصاصی شبکه اجتهاد: کتب فقهی و کلامی علمای مسلمان، گنجینهای است از هزاران ایده و اندیشه و سوال و جواب که هر ذهن پویا و جوالی میتواند از این آبشخور ارزشمند، بهرههای وافی و کافی را ببرد. «کشف الغطاء عن الشریعه الغراء» که از شیخ جعفر کاشف الغطاء میباشد، از بارزترین مصادیق این گنجینههاست. این کتاب که شاید نوعی کتاب اسلام شناسی باشد، با مقدمهی بسیار جالب کلامی آغاز میشود که به فراخور زمان مصنف، بخش قابل توجهی از آن به امامت، خصوصا خلافت امیرالمومنین علیهالسلام پرداخته است و بخشهای توحید و نبوت و معاد از آن مطالب کمتری دارند. برخلاف کتبی چون «الکافی فی الفقه و غنیه النزوع» که اتفاقا مباحث توحید و نبوت آن در مقابلهی با معتزله بسیار پررنگتر بوده است. پس از مباحث کلامی نیز شاهد مباحث اصول فقه هستیم و سرانجام به فقه میرسیم.
از مهمترین مسائلی که در بخش کلامی به چشم میخورد، عدم استفاده از واژهی شهادت برای برخی از ائمه علیهمالسلام است. این تقسیمبندی کاملا با نظریهی مرحوم مفید در «الارشاد» تطبیق دارد که مدارک در شهادت تمامی اهلالبیت علیهمالسلام را کامل نمیبیند.
همانطور که گفته شد با توجه به درگیری مستقیم مصنف با وهابیت، بخش قابل توجهی از بخش کلام به نقل فضائل امیرالمومنین و مطاعن مخالفین و به تبع آن خلافت حضرت معطوف شده است.
بخش فقهی را به نوعی با «کتاب الصلاه» آغاز میکند و «کتاب الطهاره» را با باب بندی و عنوان بندی جدید، در انتهای بخش اصولی میآورد. گویا از نظر مصنف طهارت بخش مشترک فقهی و اصولی است.
بهطور کلی باب بندیهای جدید و دیدن عناوین ناب و خاص در فصلهای مختلف فقهی از مهمترین تمایزات این کتاب است.
همچون باب بندیهای خاصی مانند تقسیم بندی طهارت به وسیلهی آب قلیل:
القسم الثانی الماء القلیل الخالی عن العاصم و تطهیره لایخلو عن احوال
منها ما یعتبر فیه العصر دون التعدد
و منها ما یعتبر فیه التعدد دون العصر
و منها ما یعتبر فیه کلاهما
و منها ما یعتبر فیه الجریان و منها ما لا یعتبر فیه.
و منها ما یعتبر فیه التعدد فی غیر الماء مع اضافته الیه.
و منها ما لا یعتبر فیه شیء. جلد ۲ صفحهی ۳۷۴
و عناوینی جدید برای موضوعاتی چون آداب السفر، آداب اللباس، آداب التختم، انواع النوم و آدابه، نحوست و سعادت ایام و… که در کمتر کتب فقهی، این مسائل وجود دارد.
چند بخش قابل توجه در این مجموعه، کتاب القرآن، کتاب الذکر و کتاب الدعا میباشد که در انتهای کتاب الصلاه مورد بررسی قرار گرفته است.
کتاب القرآن حاوی مطالب جدید و بدیعی است که توجه و ابراز نظر در آنها، از یک متفکر قرن سیزده هجری عجیب و البته جالب به نظر میرسد.
برای مثال، پرداختن به اعجاز لفظی و بلاغی قرآن یا اعجاز به صرفه از مسائلی قدیمی است ولی مصنف نه تنها به بررسی آنها همت گمارده، بلکه سعی کرده است نظری نو و خاص در این زمینه داشته باشد. وی معتقد است تصور صرفه برای برخی از سور قرآن دور از ذهن نیست.
انما الکلام فی أن اعجازه للصرف عن مباراته او لما اشتمل علیه من الفصاحه و البلاغه فی سوره و آیاته؟ ثم هل ذلک من مجموع المبانی و المعانی او فی کل واحد منها؟ و هل ذلک مخصوص بالجمله او یتمشی الی السور الطوال او الیها و الی القصار؟ و هل یتسری الی الآیات او لا و اما الکلمات و الحروف فلا؟
و لایبعد القول بالصرفه بالنسبه الی بعض السور القصار و بالامرین معا فی حق الکبار او المجتمع عن الصغار. و ربما یوّجه بذلک التعجیز بسوره مره، و بعشر اخری، و ان کانت له وجوه أخر. و قد یقال بثبوت الاعجاز فی صغار السور اذا ظهر ما اشتملت علیه من الحکم و کان یظهره لمن ینکره. جلد۳ . صفحهی ۴۵۰-۴۵۱
این کتاب در زمینهی تحریف لفظی قرآن -آن هم به نقصان- مباحث جالبی دارد که در نوع خود بدیع است و راقم سطور که دغدغهای در این زمینه دارد، تا کنون مشابه جمع بندی مصنف را در جایی ندیده است. مصنف معتقد است که نمیتوان برخی از اخبار مربوط به تحریف قرآن را قبول کرد. در عین حال روایات مختلفی هم در این زمینه وجود دارد. از زاویهی دیگر همت مسلمانان در عدم تحریف قرآن نیز غیر قابل کتمان است. لذا دست به تاویل میبرد و میگوید مراد روایاتی که میگویند در قرآن تحریف رخ داده است، یعنی تفاوت آن چه که بر قلب پیامبر نازل شده است با آن چه که خود حضرت به مردم ابلاغ کردهاند. و این هیچ منافاتی هم با عصمت در ابلاغ وحی ندارد. چرا که اساسا آن بخش از قرآن نیازی به تبلیغ و ابلاغ نداشته است.
لا ریب فی أنه محفوظ من النقصان بحفظ الملک الدیان، کما دل علیه صریح القرآن و اجماع العلماء فی جمیع الازمان و لا عبره بالنادر.
و ما ورد من اخبار النقیصه تمنع البدیهه من العمل بظاهرها و لا سیما ما فیه نقص ثلث القرآن، او کثیر منه فإنه لو کنّا ذلک لتواتر نقله لتوفر الدواعی علیه، و لاتخذه غیر اهل الاسلام من اعظم المطاعن علی الاسلام و اهله. ثم کیف یکون ذلک و کانوا شدیدی المحافظه علی ضبط آیاته و حروفه. و خصوصا ما ورد أنه صرّح فیه باسماء کثیر من المنافقین فی بعض السور و منهم فلان و فلان. و کیف یمکن ذلک و کان من حکم النبی صلی الله علیه و آله و سلم الستر علی المنافقین و معاملتهم بمعامله اهل الدین. ثم کان صلوات الله علیه یختشی علی نفسه الشریفه منهم حتی انه حاول عدم التعرض لنصب امیر المومنین علیه السلام حتی جاءه التشدید التام من رب العالمین، فلا بدّ من تاویلها باحد وجوه:
احدها: النقص مما خلق لا مما نزل.
ثانیها: النقص مما انزل الی السماء لا مما وصل الی خاتم الانبیاء.
ثالثها: النقص فی المعانی.
رابعها: ان الناقص من الاحادیث القدسیه.
و الذی اختاره ان المنزل من الاصل ناقص فی الرسم و ما نقص منه محفوظ عند النبی صلی الله علیه و آله و سلم و آله علیهم السلام. جلد ۳ صفحهی ۴۵۴
شاید بتوان گفت بهترین و مورد توجهترین بخش این کتاب، «کتاب الجهاد» است. تزامن مصنف با حملهی روسها به بلاد اسلامی از جمله دلایلی است که وی علاوه بر تاکید مصداقی بر شقاوت روسها و مصداق کافر حربی بودن آنها در آن زمان، توصیههای خاصی به فتحعلی شاه قاجار جهت ادارهی جنگ داشته باشد. لذا اکثریت مطالب این یادداشت در همین راستا خواهد بود.
مرحوم مصنف در چند موقف، متعرض روسها میشود:
وی در بررسی انواع جهاد، یکی از آنها را جهاد دفاعی میداند که باید در مقابل حملهی کفار و اشقیاء به اراضی اسلامی به دفاع و جهاد پرداخت. یکی از آن مصادیق خصوصا در زمان مصنف، حملهی ایادی روس به بلاد اسلامی بوده است.
الجهاد لحفظ بیضه الاسلام اذا اراد الکفار _المستحقون لغضب الجبار_ الهجوم علی اراضی المسلمین و بلدانهم و قراهم و قد استعدّوا لذلک و جمعوا الجموع لاجله لتعلوا کلمه الکفر. ….و یشتدّ الکفر و یتزاید باستیلاء القائلین بالتثلیث و غیرها من المناکیر، النافی فی الحقیقه لوحده الصانع الخبیر، کالفرقه الاروسیه خذلهم الله بمحمد و آله. جلد ۴ صفحهی ۲۸۷
همچنین نسبت به جهاد دفاع و عینیت وجوب آن و وجوب کمک به سلطان اسلامی، فتوایی صادر میکند که بخشی از آن این چنین است:
و مع تعین القابلیه وجب علیه عینا مقاتله الفرقه الشنیعه و الاروسیه و غیرهم من الفرق العادیه البغیه. و تجب علی الناس اعانته و مساعدته ان احتاجهم و نصرته و من خالفه فقد خالف العلماء الاعلام و من خالف العلماء الاعلام، فقد خالف و الله الامام و من خالف الامام فقد خالف رسول الله سید الانام و من خالف سید الانام فقد خالف الملک العلام. جلد ۴ صفحهی ۳۳۳
وی روسها را در آن زمان از مصادیق کفاری میداند که به هیچ عنوان نمیتوان در سرزمین اسلامی با آنها معاهدهی اهل ذمه بودن بست. چرا که جزء کفار حربی هستند:
و من اشقی اشقیائهم و العن لعنائهم فانها شدیده العناد، کثیره البغی و الفساد، کافرون بالنعمه و نساؤهم خالیه عن العصمه، الطائفه الشقیّه المدعوّه بالاروسیه و هؤلاء الخالون عن الاعتصام، لا احترام لدمائهم و لا لنسائهم و لا لاعراضهم و لا لاطفالهم من بناتهم او ابنائهم. جلد ۴. صفحهی ۳۶۹
از دیگر نکات جالب این کتاب اجازهی مرحوم کاشف الغطاء به فتحعلی شاه قاجار برای ادارهی جنگ میباشد.
وی میگوید از آن جایی که اجازه خواستن از مجتهدین موافقتر با احتیاط است و به رضای الهی نیز نزدیکتر است، من کاشف الغطاء اگر از اهل اجتهاد هستم و قابلیت نیابت از سادات زمانه را دارم، به سلطان بن سلطان فتحعلی شاه قاجار اجازه میدهم که آن چه برای تدبیر نظامیان و سربازان برای مقابله با کفار و اهل طغیان نیاز است اخذ کند و این شامل خراج ارضهای مفتوحه به دست اسلام و زکات میشود… .
و لما کان الاستئذان من المجتهدین اوفق بالاحتیاط و اقرب الی رضا رب العالمین و اقرب الرقیه و التذلل و الخضوع لرب البریه فقد أذنتُ -ان کنتُ من اهل الاجتهاد و من القابلین للنیابه عن سادات الزمان- للسلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان، المحروس بعین عنایه الملک المنان، «فتحعلی شاه» ادام الله ظلاله علی رؤوس الانام فی اخذ ما یتوقف علیه تدبیر العساکر و الجنود و ردّ اهل الکفر و الطغیان و الجحود من خراج ارض مفتوحه بغلبه الاسلام و ما یجری مجراها کما سیجئ و زکاه متعلقه بالنقدین او الشعیر او الحنطه من الطعام او التمر او الزبیب او الانواع الثلاثه من الانعام. فان ضاقت عن الوفاء و لم یکن عنده ما یدفع به هؤلاء الاشقیاء، جاز له التعرض لاهل الحدود بالاخذ من اموالهم إذا توقف علیه الدفع عن اعراضهم و دمائهم فان لم یف، اخذ من البعید بقدر ما یدفع به العدوّ المرید. جلد ۴ صفحهی ۳۳۳.
توصیههای وی برای ادارهی جنگ نیز بسیار جالب توجه است. وی آمادگی برای نبرد و استعداد نظامی را مانند طهارت مائیه و ترابیه از مقدمات جنگ میداند که در واقع چون این جهاد واجب است، پس مقدمات آن نیز واجب است.
ثم الحرب الراجح باقسامه له شروط تشبه شروط الصلاه، فمثل الطوب، التفنک و السیف و الرمح و السهم و نحوها بمنزله الطهاره المائیه من الوضوء و الغسل لا یجوز العدول الی غیرها الا مع الاضطرار. و یستحبّ فیها ان تکون سالمه من صفات النقص و کلما زادت فی الکمال زاد فضلها و اجرها کما فی الماء. و العصا و الحجاره و نحوها بمنزله الطهاره الاضطراریه الترابیه، یحرم استعمالها مع وجود ما هو بمنزله الطهاره المائیه.
و کذا فی اللباس للباس المصلی من القطن و الکتان و لباس الحرب من الحدید و کذا فی الاستقبال فإنه لا یجوز فی الصلاه صرف الوجه عن القبله کما لا یجوز صرف الوجه عن العدو و یجب استقباله و کذا تستحب الصلاه جماعه و کلما کثرت الجماعه و زادت الصفوف کان أفضل کذلک الحال فی الحرب فإن زیاده صفوف الحرب تبعث على زیاده الأجر. جلد ۴. صفحهی ۳۳۷
کاشفالغطاء حتی به نحوهی شعار دادن سربازان نیز اشاره میکند و میگوید مناسب است که سربازان با صدای بلند بگویند: «ارواحنا لروحک الفداء» تا بدین وسیله عزم سلطان را برای مقابله قویتر کنند.
و ینادوا باعلی النداء قائلین له «ارواحنا لروحک الفداء» لیشتدّ عزمه و یقوی علی محاربه الاعداء جزمه. فان الجنود و العساکر -و ان کانت ذات عدد متکاثر- بمنزله الفسطاط اذا سقط عمودها هدمت. جلد ۴ صفحهی ۳۳۶
یکی دیگر از نکات جالب این بخش، اشاره به حضور مبلغین در بین سپاهیان اسلام است تا به آنها اعتقادات و احکام اسلامی را تعلیم بدهند آن هم به دو زبان ترکی و فارسی. این مبلغین باید به آنها از نقص این دنیای پست و رغبت آنها به شهادت و سعادت ابدی، و زنده بودن شهید عند الله سخن بگویند و در کنار معارف، به آنها احکام نماز و شکیات و سهویات و سائر عبادات را یاد بدهند تا بدین وسیله در زمرهی حزب الله در آیند.
و ان یقیم شعائر الاسلام و یجعل موذنین و ائمه جماعه فی عسکر الاسلام و ینصب واعظا عارفا بالفارسیه و الترکیه یبین لهم نقص الدنیا الدنیه و یرغبهم فی طلب الفوز بالسعاده الابدیه و یسهّل علیهم امر حلول المنیه ببیان ان الموت لابدّ منه و لا مفرّ عنه و ان موت الشهاده فیه السعاده و ان المیت شهید حیّ عند ربه، معفوّ عن اثمه و ذنبه و یأمرهم بالصلاه و الصیام و المحافظه علی الطاعه و الانقیاد للملک العلام و علی اوقات الصلاه و الاجتماع الی الامام و یضع معلمین یعلّمونهم قراءه الصلاه، و الشکیات و السهویات و سائر العبادات و یعلمهم المحللات و المحرمات حتی یدخلوا فی حزب الله. جلد ۴ صفحهی ۳۳۵
در دیگر مسائل فقهی نیز آرای جالبی دارد. وی در باب وجوب نماز جمعه در عصر غیبت نیز نظری خاص -البته نه نادر- را مطرح میکند:
فالمذهب الفحل و القول الفصل هو اختیار التخییر اذ بذلک یمکن علاج اکثر الادله مع الاجماع المنقول علی ذلک من عده اصحابنا. ۲۵۱
و در انتهاء نیز به کتاب «سرّ الصلاه» ایشان باید اشاره کرد که علیرغم این که در مقام یک فقیه میباشد، ولی بعد از اتمام احکام فقهی صلاه به بررسی بعد تکوینی و اسرار غیبی صلاه پرداخته است که با توجه به متن، مشخص است اکثر آنها از خامهی خود مصنف میباشد.
افسوس که اجل، مانع از فیوضات و برکات علمی او شد و قلمش در باب عمرهی «کتاب الحج» از سخن گفتن خاموش گشت. بر محققین لازم است تا آرای بدیع فقهی این متفکر مجاهد در عرصه فکری و نظامی را، زنده و پاینده نگه دارند.