نشست علمی نگاهی به دستاوردها و گونه شناسی تمایز کنشگری سیاسی حوزههای علمیه و عالمان دین، پیش و پس از انقلاب اسلامی با حضور اساتید حوزه و دانشگاه در محل انجمنهای علمی حوزه برگزار شد.
به گزارش شبکه اجتهاد، در این میزگرد علمی دکتر رضا عیسی نیا عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، حجتالاسلام والمسلمین احمد رهدار عضو هیئت علمی پژوهشگاه باقرالعلوم(ع) و دکتر علیرضا جوادزاده عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به ایراد مباحث خود پرداختند.
دکتر عیسی نیا، در ابتدای این نشست از باب مقدمه به دو نکته اشاره داشته ۱- نکته اول: بیان سه حس مرتبط؛ وی در این باره گفت: فهم کنشگری و روحانیت در سه حس مرتبط با هم قابل تحلیل است که شامل حس گذشته، حال و آینده است. اینگونه نیست که این کنشگری را در زمان حال بررسی کنیم. قطعا ماندگاری در یک حس، مشکلاتی به همراه دارد؛ ۲- نکته دوم در باره: روحانیت به مثابه تحول آفرین تاریخ ایران؛ میباشد وی در این باره افزود: بر اساس تحقیقاتی که در این پانزده سال انجام دادم، باور دارم که روحانیت به عنوان یکی از قوی ترین نیروهای اجتماعی در ایران است که تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران را رقم زده و تحولاتی ایجاد کرده و در کنشگری اجتماعی سیاسی نقش اساسی داشته است.
عضو پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی در ادامه ی نکته دوم بیان کرد: کنشگریِ اجتماعی-سیاسی روحانیت؛ چه در قالبِ روحانیانی که مرجع ولایی است و چه روحانیونی که جزو مراجع و دارای رساله عملیه است و چه روحانیونی که مجتهدند ولی رساله ندارند و چه آن دسته از روحانیونی که با عنوان مبلغین و طلاب جوانند میتواند جایگاه ویژهای را به خود اختصاص دهند که به عنوان نمونه میتوان به کنشگری روحانیت در دوران قاجار – از شرکت اسلامیه گرفته تا حکم حکومتی میرزای شیرازی در نهضت تنباکو- گرفته تا در جنگ عراق علیه ایران که روحانیت در آن پیشگام بودند و این مدعا را با رجوع به نوع و میزان حضور روحانیت در جبهه حق علیه باطل و تعداد شهدایی که این قشر اجتماعی از خود بجا گذاشته اند؛ میتوان مشاهده نمود؛ ۱۵هزار نفر از روحانیون در جبههها حضور یافتند و تعداد شهدای روحانی، بالغ بر ۳۴۱۷ نفر بوده است که ۱۵/۵ درصد کل روحانیان کشور در همان زمان میباشد[۱]؛ یعنی از هر هزار نفر طلبه، چهل نفر به شهادت رسیدهاند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ادامه نکته دوم که در باره نقش آفرینی و کنشگری روحانیت در تحولات اجتماعی- سیاسی ایران بحث میکرد اظهار داشت: روحانیت در این نقش آفرینیها و کنشگری خود در برخی مواقع در نقش «تبلیغی»، ظاهر شدهاند و در برخی مواقع در نقش «تعلیمی»، نقش «الگویی»، نقشهای «مناسکی مثلا امامت جماعت و جمعه»، نقش «مرجعیت فقهی»، نقشهای «اجتماعی» نظیر مداخله در امر قضا و اصلاح ذات البین، امورحسبیه و سرپرستی اوقاف و جاری ساختن خطبههای ازدواج و طلاق و …و سرانجام نقش «سیاسی» را برعهده داشته اند.
نوع شناسی الگوها برای شناسایی کنشگری روحانیت
وی گفت: در این بین هشت الگو وجود دارد و در هر الگو، این کنشگری خود را در این الگوها نشان میدهد. اولین الگو، تحریم حکومت است که این تحریم یا به عنوان استراتژی است یا تاکتیک. در تحریم حکومت در دوران غیبت به خصوص نقش امام(ع) چهار دیدگاه است. نظر اول این است که هم امام غایب است و هم امامت غایب است؛ یعنی تعطیل همه وظایف امام را در دوران غیبت، به غیر از قضاوت و داوری میبنییم. افرادی چون محمد امین استرآبادی همین دیدگاه را بیان میکنند.
عضو پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: الگوی دوم، الگوی همساز گری از شرع است؛ یعنی از غیبت کبری تا صفویه، روحانیت به کنشگری تحریم نظام نمیپردازد، بلکه بنا به تقیهای که وجود داشت به این همسازی روی آورد. در این زمان همسازی همراه با تقویت شیعیان شکل گرفت.
وی گفت: الگوی سوم، پادشاه عادل است که از شاه اسماعیل شروع شده و در دوران اوج خود به شاه طهماسب میرسیم که رابطه این شاه صفوی با محقق کرکی و.. در عالی ترین درجه است.
عضو پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: الگوی چهارم، غلبه نهاد سیاسی بر نهاد دینی است که در زمان افشاریه است که این کنشگری کاملا متفاوت با دوران صفویه است. اوج این مساله را در تجمیع روحانیت در دشت مغان و آن حادثه خاصی که برای شیخ الاسلام یا صدرافتاد مشاهده میشود زیرا نادرشاه از روحانیون خواست که حاکم را مشخص کنند ولی آنان در روز اول نشست به نادرشاه که در آن زمان سپهسالار بود به عنوان سلطان رأی مخالف دادند و این کنشگری آنها باعث شد که فردای آن روز شیخ الاسلام یا صدر را مرده در چادرش پیدا کنند. الگوی چهارم، الگوی تعاملی حداقلی دو نهاد سیاست و دین را در دوران زندیه میبینیم که کنشگری خاص را میطلبد.
عیسی نیا افزود: الگوی دیگر، دوران نوسانی قاجار بود. در این دوران از جنگ ایران و روس که روحانیت بیان میکند که شاه حق تصرف در جان و مال مردم را ندارد و این امر باید با اذن روحانیت باشد لذا کنشگری و حضورافرادی نظیر کاشفالغطا و ملااحمد نراقی و دیگر علما را در این حادثه میبینیم. البته باید توجه داشت که در این دورهی ۱۴۰ ساله حکومت هفت پادشاه قاجار، کنشگری روحانیت در حوزه اجتماعی و سیاسی دارای شدت و ضعف بود.
وی اظهارکرد: الگوی دیگر، دوران پهلوی اول و دوم است که الگویی کاملا متفاوت است، زیرا در این دوران الگوی غلبه نهاد سیاسی بر نهاد دینی است. در اینجا الگویِ سیاست پرهیزی شیخ موسس(آیتالله حائری یزدی) و مرحوم آیتالله بروجردی را شاهد هستیم. همچنان در این دوران الگوی سیاست ستیزی مرحوم مدرس را شاهد هستیم. ایشان در ستیز با سیاست موجود بیان میکند که با جرأت میگویم که شکل سیاسی نظام صدر اسلام، جمهوری بودهاست و بر همین اساس هم هست که با رضاشاه و جمهوری تقلبی او به مبارزه برمیخیزد.
عضو پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: الگوی دیگر، الگوی مشروطه آیتالله نائینی و مشروطه مشروعه ی شیخ فضل الله نوری است. الگوی آخر، الگوی امام خمینی(ره) است که امزاج و عینیت دین و سیاست است. یکی از زیباییهای کار حضرت امام، آن بود که ایشان حوادث الواقعه را به شکلی تفسیر میکند که جابجایی گسترده و بزرگ رخ میدهد که چگونه امر سیاسی، امر دینی است.
روحانیت به مثابه رهبران مدنی
عیسی نیا اظهارکرد: که قبل از پرداختن به مبحث روحانیت به مثابه رهبران مدنی و مختصات آنهالازم است که بیان کنم که به باور من روحانیت با چهار نقش شناخته میشودچهار نقشی که روحانیت برعهده داشت و دارد عبارتند از ۱- مرجعیت مذهبی و حقوقی؛ این نقش یکی از مهمترین نقشهای روحانیت است این نقشه به صورت پکیج وبستهای است که شامل صدور فتوا، ولایت بر صغیران و مهجوران و تقسیم ارث و تصدی اموال کسانی که وارثی ندارد، همچنین شامل ثبت املاک و اموال وقفی و.. است که در این چارچوب خود را نشان میدهد که مصادیقش را در کنشگری افرادی چون عبدالحسین لاری که به توصیه میرزای شیرازی در فارس اقامت گزیده بودند میبینیم که چگونه حرمت کمک گرفتن از کفار را مطرح میکندو نقش مرجعیت مذهبی و حقوقی خود را به عنوان یکی از کنشگران در این زمینه نشان میدهد.
عضو پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: دومین نقش، نقشِ تولیت امور قضایی است و سومین نقش روحانیت نقش آموزش و امور فرهنگی است. این نقش تا اواخر عهد ناصری برعهده روحانیت بوده است که نهاد آموزش عمومی را در ایران دنبال میکند. این کار تحت عنوان مکتب خانهها و… انجام میشد.
وی اظهارکرد: پنجمین یا آخرین نقشِ روحانیت، نقش میانجیگری سیاسی است. روحانیت در طول تاریخ هم در نهاد خانواده(به عنوان پائینترین نهاد اجتماعی) این میانجیگری را به عنوان یک رهبر مدنی انجام میدهد، هم در سطح نهاد دولت نیز این نقش را به عنوان کنشگری فعال آن را انجام داده است اگر اتفاقی بین مردم و دولت رخ میدهد، روحانیت است که به میانجی گری سیاسی بین دولت و مردم میپردازد و به عنوان یک میانجیگری سیاسی کنشگری خود را نشان میدهد.
کنشگری سیاسی آیات عظام بروجردی و مرحوم مؤسس
وی گفت: کنشگری مرحوم آیتالله بروجردی به معنی اعم سیاسی بوده است ولی کنشگری ایشان در مقابل فردی چون امام راحل یک شکل دیگر داردو سیاست ستیز نیست بلکه سیاست پرهیز است به عنوان مثال در رفراندوم مجلس هفدهم وقتی از مرحوم بروجردی خواسته میشود که آن را تحریم کند بیان میکنند که این انتخابات امر دینی نیست بلکه امری سیاسی است و بنده به این امر نمیپردازم، ولی امام راحل حتی عید نوروز و استقبال از شاه را به حسبِ امر دینی تحریم کردند و فرمودند که امر سیاسی از امر دینی جدا نیستند بنابراین کنشگری روحانیت تا قبل از انقلاب با همه فراز و فرودهایش در حد نهضت باقی میماند و از فراتر نمیرود یعنی این نوع کنشگری سیاسی بدنبال نظام جایگزین نیست ولی بعد از انقلاب یا با امام خمینی قضیه یِ کنشگری روحانیت چیز دیگری میشود که در ادامه اگر فرصت شد توضیح میدهم.
عضو پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی بیان کرد: هیچ کدام از علمای بزرگ تا پیش از امام راحل به سمت تشکیل حکومت نرفتند اگر چه در اذهانشان و در اوراق کتب و نوشتههای خود چنین چیزی را مطرح میکردند از باب نمونه میتوان به مرحوم مدرس اشاره داشت کسی که امام بکار گیری القاب را برای ایشان کم و کوتاه میدید ایشان نیز به دنبال نظام جایگزین نبودند بنابراین با امام خمینی قابل مقایسه نیستند.
سه مرحله رویکرد استکمالی حوزه
عیسی نیادر باره نظریه استکمالی مطرح شده از جانب دکتر رهدار این مطلب را مطرح کرد و اظهار داشت که: بنظرم روحانیت تا به حال سه موج را پشت سر گذاشته است ۱- موج اول که دوران ایلخانی است، علامه حلی مسأله یِ مجتهد و مقلد را مطرح میکند لذا دستگاه فکری روحانیت شیعه یک گام بسوی چگونه اداره کردن و ساماندهی زندگی مردم مسلمان گام برداشت که به آن موج مجتهد و مقلدی گفته میشود ۲- موج دوم موجِ مجتهد نایب الزمانی است که به بازه زمانی صفویه و قاجار اختصاص پیدا میکند که روحانیت کنشگری خود را بر آن اساس تنظیم و پیگیری میکند ۳- و موج سوم موج امام- امامت است که بازه زمانی کنشگری امام خمینی ره بویژه به دوران جمهوری اسلامی ایران را دربرمیگیرد و شاملش میشود.
نکته این جااست که اولا باید اعلام دارم که برگشت از موج سوم به هر یک از امواج دوگانه دیگر یک ضعف و عقبگردی خطرناک است که میتواند موجب انحطاط حضوراین نیروهای اجتماعی گردد بنابراین یادآور میشوم که روحانیت باید با یک بازنگری در این موج، یعنی موج امام-امتی با شناسایی نقاط قوت و ضعف خود؛ فعال باشد و به نظام سازی و تمدنی سازی بپردازدو به موجهای قبلی بازنگردد. ثانیا دوست دارم که آقای دکتر رهدار کمی به تشریح کنشگری روحانیت در سطح تمدن سازی که سطح آینده روحانیت است بپردازد که با چه الگویی به آن میپردازند.
عضو پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی گفت: با این فرصت کمی که دارم بد نیست در باره مختصات و ویژگیهای روحانیت موج سومی اشارهای داشته باشم از اینرو من معتقدم که یکی از ویژگیهای روحانیتی که به دنبال حکومت اسلامی است و کنشگری خودش را در آن چارچوب تعریف میکند روحانیتی است که معتقد است ۱- اسلام منهای حکومت اسلام نیست و حکومت منهای اسلام حکومت نیست۲- معتقد است که خود ش را باید در راه اسلام، در راه قرآن و در راه اعلای کلمه اللَّه نثار کنند ۳- روحانیتی است که معتقد است؛ اسلام، هم توضیح المسایل مؤمنان را تهیه میکند و هم قانون اساسی شهروندان را (اسلامی است که هم انسان اسلامی میسازد هم جمهوری اسلامی یا اسلامی است که دنیا و آخرت را توأمان میسازد (از گهواره تا گور از گور تا رستاخیز را)). این مساله نقشی است که در دوران پیش از انقلاب کمتر آن را میبینیم.
این استاد دانشگاه بیان کرد: اینگونه فهم از دامنهیِ کنشگری روحانیت برای این است که روایات و آیات را جور دیگری معنا میکنند مثلا امام خمینی(ره) در باره حوادث الواقعه بیان میکنند که حادثهها همین حوادث واقعی است. حالا احکام جزو حوادث نیست. حوادث، همین سیاستها است. بحث این است که امام راحل نسبت به فقهای پیش از خود یک دگردیسی در مفاهیم ایجاد کرده است از باب نمونه در فهم از قدرت و هم در مسایل فقهی داشتند؛ بنابراین کنشگری که پس از انقلاب به عهده روحانیت افتاده است یک کنشگری بی سابقه است که امام راحل آن را ایجاد کردند.
جریان شناسی روحانیت
در ادامه این نشست علمی، دکتر علیرضا جوادزاده، پژوهشگر تاریخ اندیشه معاصر و عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، با ذکر این مطلب که ارایه بحث کنشگری سیاسی روحانیت منوط به شناخت جریانشناسی روحانیت است، گفت: راجع به دستهبندی و جریانشناسی روحانیت تقسیمبندیهایی انجام شده است. یکی از دستهبندیها، تقسیم روحانیت به سه دسته است:
نخست، جریان «اجتهادی» است که جریان «اصولی» یا «مجدد دینی» یا «عقلانیت اسلامی» نیز نامگذاری میشود. دسته دیگر، جریان «متحجر» یا «متجمد» یا «اخباریمسلک» است. جریان سوم، «روشنفکری دینی» یا «غربگرای دینی» یا «متجدد دینی» است؛ از نظر دکتر جوادزاده، این تقسیم ظاهرا ناظر به روش فهم دین است؛ یعنی روحانیت را به روش دینشناسی به این سه بخش تقسیم میکنند.
وی با یادآوری این نکته که برای تقسیم مذکور، ملاک و معیار روشن و شفافی ارائه نشده یا اگر ارائه شده، ایشان در جریان نیستند، گفتند: اگر ملاک روشنی برای تمایز این سه دسته عرضه نشود، طبعا جریانها میتواند یکدیگر را را متهم کند؛ چنانکه جریان متحجر به جریان اجتهادی نسبت غربگرا خواهد داد و جریان غربگرا به جریان اجتهادی نسبت متحجر را.
بر این اساس، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، به ارائه ملاک تمایز پرداخته، خاطرنشان ساختند که معیار ارائه شده، نیاز به بحث و تکمیل دارد. از نظر وی، مهمترین ملاک تمایز این سه دسته، «پذیرش یا عدم پذیرش روش عقلا در فهم تعالیم یک مکتب یا متفکر» است. وی گفت، عقلا برای دستیابی به اندیشههای یک مکتب یا متفکر دو شاخصه و مؤلفه را رعایت میکنند: نخست «نگاه جامع به موضوع»؛ دوم؛ «توجه به اصل صدور و شرایط صدور قول و فعل».
از نظر جوادزاده، جریان اجتهادی در فهم تعالیم دین به روش عقلا التزام دارد. گرچه تعالیم دینی قابل مقایسه با مکاتب انسانی نیست، ولی جریان اجتهادی برای دستیابی به تعالیم دینی، روش مجزایی ندارد.
پژوهشگر تاریخ اندیشه معاصر، افزود: در مقابل، جریان روشنفکری دینی و جریان متحجر روش عقلا را عملا به کار نمیگیرد؛ جریان متحجر با گرایش افراطی به روایات و دوری از عقل و جریان غربگرا نیز به دلیل تقلید از غرب و تحمیل دیدگاههای غربی بر تعالیم اسلامی.
جوادزاده، برای توضیح بیشتر این ملاک جهت تشخیص سه جریان مذکور، گفت: موضوع حکومت در عصر غیبت، یکی از مسایل مهم است. جریان متحجر در این موضوع، تمرکز میکند بر چند روایت و با این چند روایت میخواهد تکلیف حکومت در عصر غیبت را مشخص کرده، لزوم سکوت در دوره غیبت و حرمت قیام را نتیجه بگیرد. در این نگاه، هم نگاه جامع رعایت نمیشود و بسیاری از آیات و روایات در مورد حکومت عملا نادیده گرفته میشود؛ ثانیا سند برخی روایات و نیز شرایط و فضای صدور روایات مورد بررسی قرار نمیگیرد. از سوی دیگر جریان روشنفکری دینی نیز بدون نگاه جامع به آیات و رویات، با محور قرار دادن چند روایت خاص (و بیتوجه به شرایط صدور روایات و جهات دلالی همین روایات)، مشروعیت مردمی حکومت را نتیجه میگیرد.
اما در مقابل این دو جریان، جریان اجتهادی با نگاه همه جانبه، وقتی وارد بحث میشود اولا مجموعه آیات و روایت در موضوع حکومت را در نظر میگیرد؛ ثانیا سند روایات و نیز دلالت آیات و روایات و شرایط صدور آنها را مورد نظر و بررسی قرار میدهد که از مجموع آنها به مشروعیت حاکمیت فقیهان جامعالشرایط در دوره غیبت میرسد.
عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، به مناسبتِ طرح حاکمیت سیاسی فقیهان، این مطلب را نیز بیان کرد که باید بین اندیشههای سیاسی ثابت و الگوهای سیاسی تفاوت قائل شویم که اولی در نفسالامر است و دومی ناظر به محیط سیاسی. بحث حاکمیت سیاسی فقیهان، اندیشه سیاسی ثابت است نه الگوی سیاسی.
جوادزاده به عنوان نمونهای دیگر، بحث وحدت با اهل سنت را مطرح کرد. از نظر وی، جریان متحجر با روش غیرعقلایی و عدم رعایت دو شاخصهای که ذکر شد، به جای وحدت به اصل برائت متمایل میشود و جریان غربگرا نیز با عدم رعایت دو شاخصه مذکور، هضم شدن جامعه سیاسی شیعه در اهل سنت را تجویز میکند؛ ولی جریان اجتهادی با بکارگیری روش عقلایی و رعایت دو شاخصه، وحدت در عین مرزبندی را نتیجه میگیرد.
پژوهشگر تاریخ اندیشه معاصر موسسه امام خمینی، در ادامه مباحث خود، بیان کرد: در میان روحانیت، جریان اجتهادی غالب است. با این حال، جریان اجتهادی، در برخی مسائل از جمله سیاسی اختلاف داشته و دارند؛ علت این اختلاف، تفاوت استنباط از متون دینی و نیز تفاوت تشخیص از محیط سیاسی میباشد. در کنار این دو عامل، منافع شخصی و دنیاطلبی هم از جمله عوامل میتواند محسوب شود. البته در واقعیت خارجی، گاهی عوامل گاهی متداخل میشوند و هر سه عامل در اختلافات تأثیر دارند.
از منظر تاریخی، مهمترین علت اختلاف در فعالیتهای سیاسی روحانیت، عامل دوم یعنی شناخت متفاوت از محیط سیاسی (تفاوت تشخیص در مصداق) بوده است. این مسأله، خود از عواملی مانند منابع اطلاعاتی و ویژگیهای شخصیتی نشأت میگیرد.
در ادامه این نشست علمی، حجتالاسلام والمسلمین احمد رهدار گفت: عالمان دینی و مشخصا فقهای ما که متکفل رفتار مکلفین در اجتماع بودهاند و پایگاه دانشی آنها برای اینکار، فقه اسلامی بوده است، از آغاز غیبت تا انقلاب اسلامی سه مرحله و ماموریت کلان را در فقه دنبال و محقق کرده اند.
وی افزود: به گونهای که میشود گفت فقه ما از زمان امام زمان (عج) تا دوران صفویه، مهمترین مسئله خود را تولید گزاره سیاسی میدانسته و در این میان مهمترین گزاره اش، پاسخ به سلطان جائر بوده است.
رهدار گفت: از صفویه تا انقلاب اسلامی، این فقه، تئوری سیاسی ایجاد کرده است و از انقلاب به بعد، نظام سیاسی تولید کرده و در آینده به دنبال تولید تمدن سیاسی است.
عضو پژوهشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: تئوری سیاسی ترکیبی از گزاره سیاسی است. نظام سیاسی ترکیبی از تئوریهای سیاسی است و تمدن سیاسی را نیز ترکیبی ویژه از نظامهای سیاسی میدانم.
وی افزود: در این زمینه صرف نظر از دیدگاههای خورد. سیر تاریخی فقه سیاسی شیعه را استکمالی میدانیم.
عضو پژوهشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: نکته دیگر آنکه از دوران صفویه به این سوی، رابطه نهاد دیانت و سیاست در صفویه عمدتا، مهر بوده است، در دوران قاجار مهر و کین و در دوران پهلوی کین، حالت غالب بوده که در دوران انقلاب اسلامی به مهر بازگشته است.
این تحلیلگر سیاسی بیان کرد: نکته سوم آنکه در خصوص نسبت عالم دینی و جامعه، نقش عالم دینی در قرون منتهی به انقلاب اسلامی، نقش عمدتا زعامتهای دینی محلی بوده است و به تعبیر برخی نویسندگان از مراجع تقلید محلی نام برده شده است که البته به معنی وجود مراجع عظمایی در شهرهای دیگر نیست. بلکه در صحنه اجتماعی ایران مراجع تقلیدی بودند که زعامتهای محلی و منطقهای داشته اند.
روحانیت پیش و پس از انقلاب
وی اظهارکرد: در خصوص پیش از انقلاب بیشتر به توضیح روحانیت مکتب قم میپردازیم. نهال مکتب قم با مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی کاشته میشود و در دوران آیتالله بروجردی تثبیت میشود و در دوران امام به بار مینشیند.
استاد حوزه علمیه افزود: روحانیت دارای نقش کنشگری «زعامت اجتماعی» است. این زعامت، تعبیری دینی تر از کنشگری اجتماعی است.
عضو پژوهشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: فقیه و عالم شیعی در آن دوران به عنوان یک متفکری که در یک نهاد علمی کار میکرده، مطرح نبوده بلکه تلاشهایی برای اصلاح اجتماعی داشته اند. گاهی در جنس رفتارهایی چون میانجی گری نشان میداده و گاهی تاسیسهای منطقهای انجام میدادند و یا اقداماتی از جنس اقدامات خیریهای منطقهای صورت میگرفته است و به احداث حمام و جاده و… میپرداختند و گاهی از جنس کنشهای حادتر بوده که به ایجاد جنبش سیاسی و لشکر میپرداختند.
وی گفت: موارد دیگر به ایجاد دولت در دولت انجامید؛ مثلا کاری که مرحوم سید شفتی در دوران محمد رضا شاه انجام داد و یا کاری که سید محمد لاری در دوران مشروطیت انجام داد که این کارها در نسخه حداقلی تلاش کردند که این دولت را ایجاد کردند.
رهدار گفت: رویای همه این علما، اقامه یک حکومت دینی به مثابه یک بستر و مقدمهای برای اجرای شریعت بوده است. چه جایی که جنبش ساخته شده است و چه جایی که میانجی گری میکردند، به دنبال رساندن خود برای ایجاد الگویی از حکومت اسلامی بودند.
عضو پژوهشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: نظریه پردازیهایی در خصوص حکومت اسلامی اسلامی انجام شده است و هرچه به انقلاب اسلامی نزدیک میشویم ماهیت این نظریات تندتر میشود.
وی اظهارکرد: این نظریات بیشتر با رویکرد اپوزوسیونی بوده است و تلاش میشده است که این امور به شکل اولویتی انجام شود. در این زمینه کارهایی انجام میشده است که در دینی بودن آن تردیدی وجود نداشت؛ مثلا در ایجاد یک پایگاه نظامی در مساجد، با یک تفسیر دینی انجام شد.
این استاد حوزه علمیه با ذکر این مطلب که کاری که روحانیت در آن دوره انجام میداده است، دارای اصالت دینی متفق علیه بوده است، یادآورشد: به رغم این تکثری که در این زمینه وجود دارد، رویا و مبنا، واحد است ولی این تکثرات رفتاری وابسته به اقتضائات زمانی و مکانی وخود اشخاص بوده است؛ مثلا دورانی که یک فقیه حس مبسوط الید دارد و در دورانی که یک فقیه در دوران رضا خان زندگی میکنند، کاملا متفاوت خواهد بود.
عضو پژوهشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: به ندرت، عالمی را پیش از انقلاب میبینیم که رویای حکومت نداشته باشد و حتی کنش سیاسی نداشته باشد. ما مخالف هستیم که مرحوم شیخ عبدالکریم حائری و آیتالله بروجردی در سیاست دخالت نمیکردند که البته منابعی نیز وجود دارد که کاملا بیان میدارد که این بزرگان دارای کنش سیاسی بودهاند ولی مدل کنشگری سیاسی آنها پس از تجربه کنش سیاسی امام راحل متفاوت بوده است ولی روحانیت بنا به قبض و بسط دست خود رفتارهای خاص خود را بروز میدهد و زمانی که حتی قدرت هم نداشته قابلیتهای این کنشگری را در عرصههای مختلف اجتماعی به ظهور میرسانده است.
وی گفت: روحانیت پس از انقلاب با رویکرد رهبری اجتماعی وارد میدان شد. اگر چه پیش از انقلاب بحث سیاست ما عین دیانت ما است ولی فضای آن زمان عینیتی در این زمینه را شاهد نبودیم ولی پس از انقلاب اسلامی، سیاست، تفسیر یک کنش دینی شد و روحانیت را میتوان به عنوان رهبران سیاسی اجتماعی نام برد.
عضو پژوهشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: جایگاه روحانیت پس از انقلاب، جایگاه رهبری و کارگزاری است، یعنی کاملا در درون نهاد قدرت خود را مطرح میکند یعنی عضوی از این دستگاه سیاسی و قدرت شده است.
این تحلیل گرسیاسی حوزه یادآورشد: دغدغه روحانیت پس از انقلاب با دغدغه روحانیت پیش از انقلاب متفاوت است. دغدغه پیش از انقلاب، رویای حکومت بود ولی رویای روحانیت پس از انقلاب، اقامه دین است.
عضو پژوهشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: به لحاظ ماهیت وجنس رفتار نیز تفاوتهایی شاهد هستیم. در حالی که رفتار و کنش روحانیت پیش از انقلاب روی رفتارهایی که در اصالت دینی آنها تردیدی نبود در روحانیت پس از انقلاب این تمرکز را شاهد نیستیم؛ زیرا حضور روحانیت را در عرصههای گستردهای شاهد هستیم که در گذشته چنین نبود؛ مثلا حضور روحانیت در ساحت جنگ و گردشگری و…
وی یادآورشد: در پس از انقلاب به این دلیل که به میزان مشبع شدن کنشهای متکثر روحانیت، اندیشههای دینی مطرح و تئوریزه و ترویج نشد، ذهنیت عمومی، کنشهای سیاسی اجتماعی روحانیت پس از انقلاب را در ذیل معنی عرفی گرایی دین معنی کرده است؛ یعنی این نحو کنش گرایی دین را عرفی میکند.
رهدار گفت: امام سجاد(ع) هر ساله پنجاه برده را آزاد میکردند و منزل خود را به حوزه علمیه مبدل میکردند و این مساله یک کنشگری فعال است. رضا شاه پانزده سال در کمین مرحوم شیخ موسس (آیتالله حائری) بودند که از ایشان موردی پیدا کنند و به حوزه حمله کند ولی نتوانست که این مسئله را نیز بیان میکند. نکته این است که این بزرگان با این کنشگری خاص خود حوزه را حفظ کردند.
وی با اشاره به مواضع سیاسی آیتالله بروجردی یادآورشد: مرحوم آیتالله بروجردی نیز در بیان مقایسه بین شاه و کمونیستها کاملا یک کنشگری فعالانه دارد ولی نکته اینجا است که برخی عینیت و ضرورت کنشگری سیاست را به لحاظ نظری تیک میزند ولی به شکل مصداقا نظرشان این است که ورودشان به شکل پنهان باشد نتایج کلان تر و عمیق تری دارد. شاید ظاهر رفتار آیتالله بروجردی سیاسی به نظر نیاید بلکه انتخاب ایشان چنین رویکردی بود. این رویکرد با رویکردکسی که اصلا در سیاست دخالت نمیکند متفاوت است.
عضو پژوهشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: اساسا امام راحل نظریه پرداز ولایت فقیه نبودند. وقتی پانصد سال عنوان ولایت فقیه در نظریه پردازیهای ما بیان شده است نشان میدهد که این نگاه ریشه دار بوده و رویای فقهای ما، تشکیل حکومت اسلامی بوده است.
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به این نکته که فقهای بزرگ ما در خصوص مدیریت حاکمیتی و ولایتی بر مردم تعارفی با پادشاهان هم نداشتند، گفت: میرزای قمی در یک نامه به فتحعلی شاه که تازه ارتباط بدی هم با وی نداشت بیان میکند که خاک بر سر ما که برخی به تو میگویند درحالی که اولوالامر، درحالی که اوالامر من هستم نه تو.
رهدار اظهارکرد: نکته آخر نیز آن است که وقتی میگوییم فقه سیاسی امام به دنبال ساختن تمدن سیاسی است معنی کاملا واضح و مصداقی است. اخیرا کتابی در قم منتشر شد به عنوان «ولایت و خلافت ولی فقیه». این خلافت یک رویای جدید است. تا کنون ولی ما ولی شیعه بوده است. در حال حاضر رویای ما این است که ولی فقیه ما به خلیفه مسلمین مبدل شود.
عضو پژوهشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: اگر نویسنده کتاب را از روی این کتاب برداریم و اگر این کتاب را به طلبههای اهل سنت بدهیم آنها باور نمیکنند که این کتاب را یک شیعه نوشته باشد زیرا کاملا بر مبنای روایات اهل سنت است و این ولی فقیه شیعه کاملا تمام ویژگیهای یک خلیفه را برای آنها دارد./ حوزه