حجتالإسلام مهدی مهریزی، از استادان حوزهی علمیهی قم و استادیار دانشکدهی علوم حدیث است ومسائل علوم حدیث و مستحدثه، دو حوزهی تخصصی مطالعات و پژوهشهای وی را تشکیل میدهد. در حوزهی مسائل مستحدثه، دغدغه مهمش، مسائل مربوط به زنان است. نگارش کتابهای «زن»، «حجاب»، «زن در سخن و سیرهی امام علی علیهالسلام»، «بولتن فمینیسم»، «موسوعهالمرأه فیالأخبار والآثار» و «حقوق زنان»، این دغدغهی ایشان را در این حوزه را تأیید میکند. از ایشان در رابطه با ضروری بودن یا نبودن حکم حجاب پرسیدیم. به باور ایشان، حجاب صرفاً حکمی فقهی است، نه ضرورتی فقهی. لذا نمیتوان منکر حجاب را کافر دانست.
ملاک «ضروری دین» و تفاوت آن با عناوین «مجمع علیه» و «متسالم علیه» چیست؟
از آنرو که این عناوین هیچکدام موضوع دلیل شرعی نیستند و جایی هم تعریف نشدهاند، اظهار نظر پیرامون آن دشوار است؛ یعنی روایت یا آیهای نداریم که در آن بحثی شده باشد که ضروری دین چیست و حتی کسانی که از این اصطلاح استفاده کردهاند نیز این واژهها را تعریف نکردهاند. لذا استاندارد خاصی ندارد. ما باید از این الفاظ، بر اساس متبادر، برداشت خودمان را ارائه دهیم. آنچه به نظر من میرسد، تفاوت ضروری دین با مجمع علیه یا متسالم علیه این است که مجمع و متسالم میان طبقهی خواص است، اما وقتی میگوییم ضروری، طبق لفظ، این باید به بدنهی کل جامعه بیاید، یعنی همهی مسلمانان نسبت چنین چیزی را به دین، روشن و واضح بدانند. لذا باید این مسأله برای همهی مسلمانان در دورههای مختلف، روشن باشد تا وقتی کسی میگوید اسلام، این مطلب در ذهنش بیاید؛ مثل نماز؛ اما ممکن است بعضی از مطالب جزیی این گونه نباشد، یعنی نباید یک عالم ذهن خودش را که خیلی برایش واضح است، چون از اول با آن مأنوس بوده است، ملاک ضروری دین قرار بدهد. ضروری دین آن چیزی است که در میان تمام طبقات مسلمانان و در تمام ادوار، با کلمهی اسلام به ذهن تبادر کند. اگر غیر از این باشد دیگر به عنوان ضروری دین تلقی نمیشود.
آری، مجمعٌ علیه یا متسالمٌ علیه، در طبقهی خاصی است. فقها، اصولیها و مجتهدان، از این اصطلاحها استفاده میکنند و اینها مشهور بین علماست و ربطی به عموم مردم ندارد. لذا اگر بخواهیم این را ملاک قرار بدهیم و بگوییم مثلاً فلانی منکر ضروری است، باید با احتیاط بیشتری قدم برداریم تا هرکسی را به آسانی به عنوان منکر ضروری دین قلمداد نکنیم. خیلی وقتها مسلمانان از مسألهای غفلت دارند. زنان مسلمان زیادی را دیدهام که نماز میخوانند و روزه میگیرند، اما اینکه حجاب یک امر دینی است واقعاً برایشان محرز نیست. سال ۱۳۶۴ دو ماه در لبنان، جهت امر تبلیغ حضور داشتم. در منطقهی بقاع لبنان، زنانی بودند که حجاب نداشتند. وقتی به آنها میگفتم چرا سرتان را نمیپوشانید، میگفتند مگر چه اشکالی دارد؟ ما نمازهایمان را میخوانیم و روزههایمان را میگیریم؛ یعنی تلقی آنها این بود که دین دستوری برایش ندارد. در قرآن برای حجاب، آیهای آمده است. چهقدر از مسلمانان از آن اطلاع دارند؟ مفادش چیست؟ متفق علیه مراد آن آیه چیست؟ یکی جلباب را چادر امروزی معنی میکند، یکی میگوید نه، شنلی است که روی سرشان میاندازند، یا تفسیرهای دیگر. لذا یک مقدار با احتیاط بیشتری باید در این زمینه قدم برداشت.
با توجه به وجود فتاوای مختلف در باب حجاب بانوان (مانند فتوای به کفایت پوشش عورتین یا فتوای به عدم لزوم پوشش مو) توسط فقهای شیعه، آیا باز هم می توان منکر حجاب بانوان را (به معنای لزوم پوشش تمام بدن به استثنای وجه و کفّین) منکر ضروری و مرتد دانست؟
اختلافهایی که در باب حجاب وجود دارد، میتوان در سه سطح بررسی کرد: اصل حجاب، مقدار حجاب و کیفیت حجاب.
اصل حجاب کاملاً مسلم است؛ به این معنی که همهی فقها و مجتهدان شیعه و سنی راجع به آن گفتهاند.
دربارهی مقدار حجاب اختلاف وجود دارد، منتها نه این حدی که شما گفتید. من ندیدم کسی بگوید حجاب برای زن فقط پوشاندن عورتین است، نه در شیعه و نه در سنی. ولی در واجب بودن پوشاندن سر یا مو اختلافهایی وجود دارد، یا مثلاً آقای بهبودی گفته بود پوشاندن دست تا ساعد اشکال ندارد. این مطلب در مقالهای در مجلهی حوزه چاپ شده است. به هر حال دربارهی پوشش موی سر، ساعد و صورت اختلافهایی موجود است. غیر از آن میان فقهای شیعه و سنی اختلافی نداریم. گاه ممکن است کسی حرفی روشنفکر مآبانه بزند اما در بین علمای مشهور چنین نظری وجود ندارد.
دربارهی کیفیت حجاب، مانند اینکه مثلاً آن مقدار پوشش، سیاه باشد یا رنگی، باید گفت: حجاب یک اصل مسلم است که در قرآن به کار رفته است و در احادیث و سنت هم آمده است. مقدار حجاب در مباحث اجتهادی مطرح است و بعضی به حداقل اکتفا کردهاند و برخی به حداکثر. کیفیت حجاب به عرف و فرهنگها واگذار شده است. نمیتوان گفت دین به همه یک توصیه کردهاست، مثلاً چادر، چادر عربی یا چیز دیگر. این مداخله با دین جهانی سازگار نیست. شهید مطهری در کتاب ختم نبوت، در توضیح اینکه چهطور خاتمیت با تحولات روز به روز و گسترده سازگار است، میگویند: یکی از اهرمهایی که میتواند این ناسازگاری را برطرف کند، این است که دین اهداف کلان و راه را گفته است و اَشکال و ابزار را به خود انسانها واگذار کرده است. امروز هم در بحثهای جهانی شدن، خرده فرهنگها محفوظ است، یعنی هر جامعهای برای خودش فرهنگی دارد، لباسی میپوشد و اقتضائات خاص خودش را دارد.
بسیاری از امور که در نگاه اول بهعنوان ضروری دین محسوب میشود در اصل این گونه نیست و نمیتوان به سادگی کسی را منکر ضروری دین معرفی کرد.
بله، به این آسانی نمیتوان کسی را که راجع به حجاب اِنْ قُلت دارد منکر ضروری دین نامید. عرض کردم آن خانمی که نماز میخواند و روزه میگرفت، میگفت مگر چه اشکال دارد که سرم پوشیده نیست؟ مسلمان و شیعهی لبنانی بود! در کتب فقهی هم هست که به نظرم در کتاب طهارت آمده است که برخی از فقها تصریح دارند بسیاری از اینها جاهل قاصر هستند و خیلی وقتها فکر میکنند اینها را آخوندها آوردهاند؛ یعنی بدنهی مردم، غیر از عدهای که عناد دارند، لجبازی میکنند که تعدادشان هم اندک است.
دو آیه راجع به حجاب داریم که هر دو تعلیل دارد و تعلیلهایش کاملاً متفاوت است. یک تعلیل انسانی و یک تعلیل اجتماعی است. اینها را نمیشود به آسانی کنار گذاشت. آنجایی که میگوید: «یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»، یک علت اجتماعی است؛ اما آنجایی که میگوید: «ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ»، یک علت انسانی است. وقتی میگوید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ»، امری انسانی است. آدمی که چشمش ناپاک است، از جهت انسانی رشد نکرده است. ولی آنجا که میگوید به زنان مؤمنان بگو که این کار را بکنند: «ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»، حال اگر علت رفت چه باید گفت؟ از کجا میگویند این حکمت است؟ نمیشود همینطور به آسانی نظر داد. اگر کلام خدا فصیح و بلیغ است، هر کلمهاش روی حساب آمده است، هر واو و لامش روی حساب است، پس باید روی این مسائل دقت شود. آیهی دیگر با این آیه فرق میکند؛ یعنی اینجا که میگوید: «ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ»، با آن فرق دارد. لذا باید یک مقدار با دقت بیشتر برخورد کرد.
در میان فقهای متقدم، عبارات زیادی در رابطه با حجاب بانوان دیده نمیشود، اما در میان فقهای متأخر این امر افزایش یافته است. این تغییر رویه از چه زمانی بوده است و دلیل آن چیست؟
بحثهای حجاب هیچگاه در کتابهای فقهی متقدمین به شکل جداگانه نیامده است. در برخی از ابواب خاص مانند «ستر در صلاه و نکاح» مطرح شده است و الآن هم نزد متأخرین در کتب فقهی به همین شکل است؛ اما ممکن است در کتابهای جداگانه به شکل گستردهتر مطرح شده باشد که این از دورهی مشروطه آغاز شده است. مطرح شدن مسئلهی حجاب، عکسالعمل بحثهای دورهی معاصر و جدید است. برای مثال میتوان به «رسایل حجابیه» که آقای جعفریان در سه جلد ارائه کرده و از دورهی مشروطه به بعد است، اشاره کرد.
بعد از مشروطه این قبیل بحثها مانند حجاب تبدیل به بحثهای ایدوئولوژیک شده است و نتیجهی واکنش علما در برابر اتفاقات تاریخی آن زمان بوده است. این مدل جدید بیحجابی که در دورهی معاصر آمده، اصلاً در دورههای قبل وجود نداشته است تا کسی عکسالعملی نشان دهد. مدرسههایی برای آموزش دخترها درست شد و زنها به شکل خاص و بدون حجاب بیرون میآمدند. این مسائل محل بحث شد و همه آن را مربوط به دورهی جدید میدانستند. از همین جا بود که دعواهای تمدن جدید و سنتهای مذهبی و ملی آغاز شد.
بعد از اینکه ارتباط مسلمانان با غرب مطرح میشود، حقوق زنان نیز مطرح میگردد. در ایران هم همینطور است. اولین رسالهها و کتابها در همین صد سال اخیر نگاشته شده و علتش هم برخورد با دنیای جدید است. از آموزش زنان گرفته تا حضور اجتماعی آنها و فعالیتهای سیاسیشان، همه اینها در واقع دستمایه شده است تا متفکران اسلامی بیایند این حرفها را مطرح کنند. علمای دین حتی راجع به مدرسههای دخترانه نیز مخالفت کردند که به تدریج این مخالفتها تعدیل شد.
آیا گزارشهای متقن تاریخی در رابطه با درجهی اهمیت حجاب نزد مسلمانان صدر اسلام وجود دارد؟ برخورد معصومان علیهمالسلام با منکران یا بی مبالاتان به امر حجاب چگونه بوده است؟
من کتابی دارم که با آقای جعفریان با هم نوشتیم؛ موسوعه المرأه فی الاخبار و الآثار که در دو جلد است. تقریباً حدود صد کتاب حدیثی و تاریخی شیعه و سنی را بررسی کردیم و آنچه که مربوط به حوزهی مسائل زنان است در این دو جلد فراهم آمده است. یک بخش از این کتاب نامش حجاب المرأه است. یک بخش آن هم تحت عنوان برخورد پیامبر و ائمه و صحابه با مسألهی زنان است.
دویست و پنجاه سال دورهی حضور است و نمیشود گفت که در جامعهی اسلامی، زنها کاملاً پوشیده بودهاند و هیچ گونه مسألهای پیش نیامده است. اگر بود، تا حالا همینهایی که اینطور داد و فریاد میکنند، در بوق و کرنا کرده بودند.
حقیقت این است که این نوع برخورد را در گذشته و در سیرهی عملی نمیبینیم. دویست و پنجاه سال دورهی حضور است و نمیشود گفت که در جامعهی اسلامی، زنها کاملاً پوشیده بودهاند و هیچ گونه مسألهای پیش نیامده است. اگر بود، تا حالا همینهایی که اینطور داد و فریاد میکنند، در بوق و کرنا کرده بودند. درست است که حجاب جزو واجبات دینی است، اما واجبات دینی ضریبشان یکی نیست. در دانشگاه، به تناسب رشتهها، ضریب دروس با هم متفاوت است. یک درس ضریب چهار دارد، یک درس ضریب سه و یک درس هم ضریب یک دارد. بعد، همهی اینها در هم ضرب میشود و میشود صد. سپس معدلگیری میکنند. برای رشتههای انسانی، عربی ضریبش بالاست، برای رشتههای فنی انگلیسی ضریبش بالاست، اما فرد همهی آنها را باید امتحان بدهد. اگر صفر بگیرد میافتد و در رتبهبندیاش تأثیر دارد.
حجاب جزو واجبات دینی است؛ اما میزان تأکیدی که اولیای دین و قرآن داشتند راجع به آن و چیزهای دیگر در چه حد است؟ این باید بررسی بشود. در خطبههای جمعهی پیامبر صلواتالله علیه و امام علی علیهالسلام، هیچ جا ندیدم که این موضوع مسأله باشد و مرتب پیرامون آن تأکید شود. شما خطبههای خطیبان جمعهی ما را نگاه کنید. کاملاً برعکس است. از امام علی علیهالسلام یک خطبه نماز عید فطر و یک نماز عید قربان باقی مانده است. با اینکه جکومت حضرت علی در جنگ بود، در متن خطبه نه جنگ بود، نه دشمن. سخن از بندگان خدا، دعوت به تقوی و اصلاح و عمل و آخرت است. اینها خیلی معنیدار است؛ یعنی حضرت علی که چهار سال حکومت کرده، سه تا جنگ بزرگ داشته، آن قدر توطئه داشته، دشمنی مثل معاویه داشته، در نماز جمعههایش که همه جمع میشوند باید چه مباحثی را مطرح کند؟ چرا از مباحث این چنینی که امروزه خیلیها مطرح میکنند ایشان چیزی نمیگویند؟ چرا نمیبینیم؟
من آخرین وصیتهای ائمه علیهمالسلام را جستوجو کردم و در جایی ندیدم این گونه مسائل باشد. پس یکی اینکه در سیرهی عملی خیلی کم بوده، مثلاً تنها چیزی که راجع به امیرالمؤمنین علیهالسلام دیدم، این است که میگویند شنیدم زنها میآیند بیرون و مزاحم مردها میشوند، پس گفتم این کار را نکنید بد است. این هم با همین لحن؛ «انبئت یا اهل العراق ان نسائکم یزاحمن الرجال فی الطرق افلا یغیرون؟» همین قدر. یا در نهجالبلاغه آمده است: «کان جالساً بین اصحابه فمرت امرأه»، همه برگشتند نگاه کردند. حضرت فرمودند شما که زن دارید. این همهی برخوردهایی است که ما در تاریخ میبینیم. یا اینکه مثلاً پیامبر صلیالله علیه و آله وقتی در نماز جماعت دیدند چون بین زنها و مردها پرده نبود، زنها زودتر بلند میشدند و مردها شاید لباسشان مناسب نبود، گفتند دیرتر بلند شوید و در آنجا دیوار نکشیدند. اینها خودش معنیدار است.
تقاضا می کنم حتما نظر حقیر رو هم منتشر کنید
ضمن احترام به نظر ایشان
اولا بین ضرورت فقهی و ضروری دین فرق اساسی و مهم وجود دارد زیرا انکار ضروری فقهی موجب کفر نیست بخلاف ضروری دین. مثلا بسیاری از قواعد فقهی مثل قاعده اتلاف ضروری فقه هستند در حالیکه انکارشان موجب کفر نمی شود. مرجع فقید مرحوم ایه الله فاضل این بحث را در ابتدای قاعده اتلاف کتاب قواعد فقهی شان مطرح کرده اند. این در حالی است که از کلام جناب آقای مهریزی استفاده می شود که انکار ضروری فقه موحب کفر است.
ثانیا در تعلیلات باید جزم به دائر بودن حکم مدار آنها وجود داشته باشد و احتمال حکمت بودن آن منتفی بشود در حالی که در آیات قرانی بیان شده این طور نیست که البته اینجا مجال آن نیست. به هر حال بحث در مورد نحوه دلالت آیات مجال بیشتری می طلبد تا مطلب ضایع نشود. ضمنا استاد محمد جواد فاضل لنکرانی رساله بسیار خوبی در بحث حجاب دارند و به عکس استاد مهریزی معتقدند حجاب از ضروریات است.
ثالثا این پیوست قابل توجه است:
آیت الله خامنه ای:اصل حجاب، ضروری دین محسوب است و بی اعتنایی به اصل حجاب و عدم رعایت آن معصیت و گناه است.
آیت الله صافی گلپایگانی: اصل وجوب حجاب فی الجمله از ضروریات اسلام است و منکر آن مرتد است ولی بی اعتنایی به آن با عدم انکار وجوب آن، فسق است.
آیت الله تبریزی: اصل حجاب برای زنان از ضروریات دین است و حکم کسانی که به آن بی اعتنایی نمایند حکم بی اعتنایی به سایر تکالیف دینی است.
آیت الله سیستانی: اصل حجاب از مسلّمات شریعت است و در قرآن آمده است ولی کسانی که توجه به وضوح آن ندارند، انکار آنها مستلزم انکار نبوت نیست و بی اعتنایی، عملی گناه است.
آیت الله مکارم شیرازی: آری حجاب از ضروریات دین است ولی انکار آن برای کسانی که از ضروری بودن آن آگاهی ندارند، موجب ارتداد نمی شود.
آیت الله بهجت(ره): بی اعتنایی به حجاب گناه است و داشتن حجاب واجب است.
اگرچه استاد مهریزی جستارهای فراوانی دارند اما در بسیاری از این جستارها عدم بررسی عمیق و عدم توجه به همه جوانب مساله قابل رویت است. در اینجا هم همینطور. ایشان به راحتی از چند گزارش تاریخی نتیجه گیری کرده و بدون در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان مسائلی را مطرح می کنند.
برای نمونه در اینجا با یک خطبه نماز عید به راحتی یک قاعده کلی ارائه می دهند و توجه ندارند که در روایات دستور داده شده است که در نماز جمعه به مسائل روز جامعه پرداخته شود. (و یخبرهم بما ورد علیهم من الآفاق (و) من الأهوال التی لهم فیها المضرّه و المنفعه.)
در مورد میزان تاکید اولیای دین و قرآن به یک مساله هم باید گفت که اولا حجاب یک مساله نیست بلکه بخشی از مجموعه تعالیمی است که شامل عفاف و حدود روابط میان زن و مرد نیز میشود. بنابراین در مورد تاکید دین به آن مساله باید مجموعه تعالیم مرتبط نیز در نظر گرفته شود. گذشته از آنکه شرایط زمان و مکان نیز می تواند در تاکید مساله موثر باشد. برای نمونه دورانی که هجمه اعتقادی به وجود می آید، اهل بیت ع هجم فعالیت خود را برای حل شبهات اعتقادی گذاشته اند و زمانی که خلا مباحث شریعت و احکام به وجود آمده، همت اهل بیت ع بر ارائه این گونه مسائل بوده است. بنابراین نمی توان به راحتی یک مساله را در مجموعه تعالیم دینی مهمتر از دیگر مسائل و یا کم اهمیت تر دانست.