فراموش نکنیم که حوزه مانند دانشگاه نیست که درخواستهای صنفی از طریق «تجمعات سلفسرویسی» به نتیجه برسد؛ بلکه ساختاری کاملاً سنتی و حسابشده دارد. اگر تحولخواهان بخواهند به نتیجهی مطلوبی برسند، باید بزرگان حوزه را اقناع کنند؛ آنان هستند که باید به نیازها و ضرورتهای جدید رضایت دهند.
شبکه اجتهاد: در ماههای اخیر جلساتی با عنوان «بررسی زوائد علم اصول» از سوی «مؤسسه فقاهت و تمدنسازی اسلامی» در قم و برخی از شهرستانها برگزار شده است. برگزاری جلسات مختلف علمی در قم امری طبیعی است و در هفته دهها جلسه مناظره و نقد و سخنرانیهای علمی برگزار میشود؛ اما به دلایل مختلفی نشست بررسی زوائد علم اصول واکنشهایی در بین اساتید و بزرگان حوزه داشته و از سوی دیگر اصرار این مؤسسه بر برگزاری و تبلیغ آن با ابزار مختلف به حاشیهای نگرانکننده در حوزه تبدیل شده است.
سایت مباحثات در ماههای اخیر تلاش کرد که این اتفاق را مانند سایر وقایع حوزوی امری طبیعی و بر تضارب آرا و شادابی علمی حمل کند؛ اما بهنظر میرسد در هفتههای اخیر حواشی پیشآمده عملاً این اتفاقات را وارد فضایی متفاوت کرده و نیاز است صراحتاً نظر خود را در اینباره اعلام کنیم.
در گام نخست تأکید داریم که مفتوحبودن باب اجتهاد و پویایی این امر مقدس از امتیازات و ویژگیهای منحصربهفرد فقاهت در تشیع است و لوازم این امتیاز بزرگ استقبال کاملاً منطقی از آرا و نظرات مختلف است. براین اساس ضروری مینماید بزرگان حوزه از همهی نظریهپردازان دعوت کنند تا نظریات خود را به دور از هرگونه تنش و حواشی احتمالی خدمت بزرگان و صاحبان آرا ارائه دهند. اما این یادداشت میکوشد تا موضوع اخیر را تنها از جنبهی روش و اجرا بررسی کند؛ مجال نقد و تحلیل محتوای مطالب بیانشده در جلسات علمی است؛ معتقدیم محتوای هرآنچه از سوی این عزیزان بیان میشود باید بهدور از پیش داوریها و مفروضات مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
حوزههای علمیه و ساختار روحانیت بهعنوان یک تشکیلات مستقل و کهن، دارای هنجارها و اقتضائات رفتاری منحصربهفردی است. قلهی رفیع این حوزه مراجع عظام تقلید و علما و اساتید بزرگوار هستند و در دامنهی آن فضلا و طلاب حضور دارند. پس از انقلاب نیز این ساختار دارای نظام و وحدت رویه گردید و مرکز مدیریت حوزه با نظر و تأیید مراجع و علما نقش واسطه را در نظامبخشی حوزه ایفا میکند. بنابراین اگر قرار باشد تغییر و تحولی در حوزه – با توجه به هنجارهای خاص آن – صورت گیرد، باید فقط (تأکید میشود فقط) از طریق گفتوگو و مُجابساختن بزرگان آن، یعنی مراجع عظام و اساتید سطوح عالی انجام پذیرد؛ بهویژه آنجا که قرار است این تحول در موضوع کتب آموزشی و روش بهرهبردن از آنان صورت پذیرد. چنانچه به هردلیلی سطوح عالی حوزه نسبت به پیشنهاد تحول، روی خوش نشان ندادند و از آن استقبال نکردند، باید در همان مرتبه متوقف گردد. هرگونه اقدامی از طریق بدنه حوزه که همان طلاب سطح هستند ضربهی جبرانناپذیری به پیکرهی آن وارد میسازد؛ «القای یأس و ناامیدی» و «ایجاد بحران هویت» بین طلاب جوان از جملهی این زخمها و ضربههاست. به تعبیر دیگر، اگر تحولخواهان بخواهند به نتیجهی مطلوب در مقولهی «تحول در حوزه» برسند، باید بزرگان حوزه را اقناع کنند؛ آنان هستند که باید به نیازها و ضرورتهای جدید رضایت دهند.
فراموش نکنیم که حوزه مانند دانشگاه نیست که درخواستهای صنفی از طریق «تجمعات سلفسرویسی» به نتیجه برسد؛ بلکه ساختاری کاملاً سنتی و حسابشده دارد و سلسلهمراتب آن باید به دقت رعایت گردد.
اگر تحولخواهان بخواهند به نتیجهی مطلوب در مقولهی «تحول در حوزه» برسند، باید بزرگان حوزه را اقناع کنند؛ آنان هستند که باید به نیازها و ضرورتهای جدید رضایت دهند.
بخش قابل توجهی از استدلالهای این گروه برای موجهدانستن ایدهها و نظراتشان، نقلقولهایی است که از سوی رهبرمعظم انقلاب و دیگر بزرگان درباره ضرورت تحول در حوزه و متون درسی مطرح میکنند. بهنظر میرسد این عزیزان تنها بخشی از مطالب را مشاهده و نقل میکنند و به سیره و رفتار عملی بزرگان بهویژه مقام معظم رهبری توجهی ندارند؛ «نؤمن ببعض و نکفر ببعض».
آیتالله خامنهای بیست و پنج سال پیش در نخستین سفر خود به قم در منصب رهبری، موضوع ضرورت تحول در حوزه را مطرح و در طی این سالها نیز بارها در قالب و اشکال مختلف آن را بازنمایی کردهاند. آنچه مهم است توجه و باور ایشان به ساختار حوزه و روش تغییر و تحول است و دقیقاً به همین علت به هیچوجه از اختیارات حاکمیتی خود برای به نتیجهرسیدن دیدگاهها استفاده نکردهاند. ایشان در این سالها هر تصمیمی را – اعم از انتخاب اعضای شورای عالی و مدیریت حوزه تا برخی تحولات عالیه – به نظر و تصمیم مراجع بزرگوار ارجاع دادهاند.
اگر واقعاً خود را تابع رهبر معظم انقلاب میدانیم، باید در این مسأله نیز به سیره و روش ایشان عمل کنیم؛ نمیتوانیم چند جمله و عبارت ایشان را وسیلهای برای توجیه دیدگاههای خود قرار دهیم؛ اما به سیرهی عملی ایشان بیاعتنایی کنیم.
آنچه مورد نقد و ایراد قرار گرفته، میراث گرانبهای صدها ساله است؛ میراثی که توسط بزرگانی چون شیخ طوسی، کلینی و محقق حلی تألیف گردیده و به همت اعاظمی چون شیخ انصاری و آخوند خراسانی به تکامل رسیده است و هزاران نفر از علما و مراجع آنرا بازخوانی و مباحثه کرده و مبنای نظرات فقهی خود قرار دادهاند. قطعاً کسانی شایستگی نقد و تحلیل این میراث را دارند که دهها بار آن را تدریس کرده و عمر خود را وقف درک و فهم آن کرده باشند. اما سوگمندانه نقد این آثار توسط طلاب جوانی است که هرچند مستعدند، اما شاید بیشتر از انگشتان یک دست دورهی کامل کتب مورد نقد را تدریس نکردهاند.
از سوی دیگر اصرار بر قراردادن تصویر مدیر جوان این مجموعه بهعنوان استاد در کنار دیگر بزرگان صاحبنام حوزه – که در خوشبینانهترین حالت، حکایت از کجسلیقگی اعضای زیرمجموعه ایشان دارد – شائبههایی را ایجاد میکند. پیشتر به هنجارهای ساختاری حوزه اشاره شد؛ در کنار آن، هنجارهای اخلاقی نیز بسیار مهم است و چهبسا عدم رعایت این هنجارهای اخلاقی حتی از سوی افراد بااستعداد، ممکن است باعث طرد طبیعی آنان از حوزه گردد.
بهنظر میرسد این مجموعه عجلهای غیرطبیعی برای رسیدن به اهداف خود دارد؛ عجلهای که از عدم اشراف کامل به فضای حوزه و واقعیتهای آن حکایت میکند. چگونه میشود در عرض دو یا سه سال و فقط با توجیه «گفتوگو با چندتن از اساتید و اعضای شورای عالی حوزه» و «ارسال یادداشت و نوشتههای علمی به بزرگان» انتظار تحول در تراث چندصدساله را داشته باشیم و بهدلیل عدم توفیق در این تلاش، بزرگان و سایر اساتید و فضا را متهم به جمود یا تنگ نظری نماییم؟ خداوند متعال در آیه ۱۱ سوره اسراء عجله و شتابزدگى را عامل اشتباه در شناخت سود و زیان واقعى میداند و به انسان نسبت به آن هشدار میدهد. مفسران در تحلیل این معنا گفتهاند که جمله «و کانَ الاِنسـنُ عَجولاً» در مقام تعلیل براى «و یَدعُ الاِنسـنُ…» است؛ یعنى چون انسان، عجول است، شرّ و خیر خویش را یکسان مىبیند و بهدنبال هر دو مىشتابد؛ این گونه است که دچار خطا و اشتباه میشود و نمیتواند به هدف مطلوب خود برسد.
چگونه میشود در عرض دو یا سه سال و فقط با توجیه «گفتوگو با چندتن از اساتید و اعضای شورای عالی حوزه» و «ارسال یادداشت و نوشتههای علمی به بزرگان» انتظار تحول در تراث چندصدساله را داشته باشیم و بهدلیل عدم توفیق در این تلاش، بزرگان و سایر اساتید و فضا را متهم به جمود یا تنگ نظری نماییم؟
از دیگر مواردی که مورد توجه جدی این عده قرارگرفته، بهرهگیری از رسانههای مختلف است. اگرچه اساساً رسانه برای تبلیغ و استفاده مطلوب از امکانات برای رسیدن به نتیجه است، اما آگاهنبودن نسبت به منطق فضای رسانه، آسیبهایی جدی نیز بهدنبال دارد؛ بهویژه آنکه هر روز اَشکال مختلف از رسانهها در اختیار ما قرار میگیرد. از جمله آسیبهایی که کارشناسان امور رسانه و جامعهشناسی نسبت به آن هشدار میدهند «توهم خود حقپنداری بهخاطر دیدهشدن زیاد» است. برخی بهخاطر آنکه صفحاتشان در شبکههای اجتماعی به دلایل مختلف زیاد دیده میشود، تصور میکنند هرآنچه بیان کنند مورد تأیید خوانندگان و در نتیجه درست است. قرائن مختلفی نشان میدهد که اعضای مرکز فوق علاقه شدیدی به بهرهگیری از رسانههای مختلف (از جمله تلگرام) در تبلیغات خود دارند. از سوی دیگر برخی شواهد نشان میدهد متأسفانه تخصص کاملی نیز در امر رسانه ندارند؛ بهگونهای که ممکن است این موارد در کنار سایر مسائل آسیب جدی در روند فعالیت آنان ایجاد کند. برای نمونه بهکار بردن عبارت «خبرگزاری سایت فقاهت» در انتهای برخی از پیامها، نشاندهنده عدم آگاهی از ابتداییترین اصول اطلاع رسانی است.
تجربه نشان داده است واکنشهای ناگهانی و شدید یک اقلیت، آنهم با چاشنی بهچالشکشیدن یک ساختار بسیار مستحکم و پیشینهدار، در نهایت به انزوا و سرخوردگی شدید آن گروه منجر خواهد شد و حتی ممکن است اعضا و حلقههای اصلی نسبت به کلیت ساختار اصلی (حوزه) دچار تردید جدی و بدبینی شوند. هشدار برادرانه و دلسوازنه ما آن است که هیجانات حاکم بر «مؤسسه فقاهت و تمدن» با درایت مدیر محترم آن کنترل شود تا انشاءالله بدون هیچ آسیب و ریزشی، سرمایههای موجود در مسیر درست به حرکت خود ادامه دهند.