پیروزمند با تأکید بر عقیدۀ خود مبنی بر پویایی و به روزبودن حوزه در عین توجه به تخصص و فضای آزادی و نقد گفت: حرکت رو به جلوی حوزه به سه شکل خود را نشان داده است…
به گزارش شبکه اجتهاد، برنامه زاویۀ هفته گذشته به موضوع حوزه و وضعیت و کارآمدی آن در دوران جدید پرداخت. زاویه با این رویکرد به سراغ موضوع رفت که بررسی کند که آیا حوزۀ امروز به سنّت گذشته وفادار مانده یا تحوّلات جدیدی به اقتضای زمان در آن رخ داده و بزرگان معاصر حوزه به کدام سنّت حوزوی تعلّق دارند؟
مهمانان زاویه حجتالاسلام والمسلمین سیدابوالحسن نواب مؤسس و سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب و حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی قم بحث این هفتۀ زاویه را کارشناسی نمودند.
صلواتی مجری و کارشناس برنامه سوال خود را با اشاره به دیدار دستهجمعی برخی فضلا و اساتید با آیتالله جوادی آملی در خرداد سال ۹۲ آغاز و گفت در آن مراسم آیتالله جوادی آملی عنوان کرد که ما روحانیون با مردم ارتباط زیادی نداریم حتی در قم چه برسد به کل کشور، و همواره مشغول نوشتن و تدریس هستیم و به مردم توجه نداریم در حالیکه مردم ستون سیاست هستند و در چنین حالتی نباید انتظار داشت که آنها حرف ما را گوش یا به ما مراجعه نمایند، سپس چنین سوال کرد: آیا از سنت فعلی حوزه انتظار ظهور بزرگانی همچون مطهری و بهشتی هست یا با توجه به تخصصی شدن دانشها چنین انتظاری ناممکن یا نامطلوب است؟
هیچ مذهبی به اندازۀ تشیع حوزۀ علمیۀ پویا ندارد
نواب در پاسخ به زنده بودن و پویایی خاص حوزۀ علمیه در بین ادیان و مذاهب زندۀ جهان اشاره و گفت: هیچ مذهبی به اندازۀ تشیع حوزۀ علمیۀ پویا ندارد و ارتباطات تشیع در طول تاریخ خشک و علمی نبوده بلکه بعد از تاریخ غیبت کبری گسترش یافت که البته آغازگر اصلی تعلیم و تربیت خود ائمه بودند و ایشان همواره در دسترس عموم مردم بودند و عادیترین مردم نیز به راحتی قادر بودند به نزد ایشان رفته و سوالات خود را بپرسند و این روند توسط علمای شیعه هم ادامه یافت و به ارث رسید و همواره در طول تاریخ تشیع علما علیرغم مقام والای علمی در خدمت و دسترس تودۀ مردم بودهاند.
او به عنوان مثال به علمایی همچون مرحوم کمپانی اشاره کرد که علیرغم دانش گسترده همواره مراثی اهل بیت را سروده و با عموم مردم در ارتباط بودند و در پاسخ به صلواتی که تذکر داد منظورم نه اشخاص بله سنت خود حوزه است نیز به شخص جوادی آملی اشاره کرد که تا چند سال پیش هر سال مقید بود در ایام محرم در آمل به منبر برود و این شاخصه را میراث ائمۀ معصومین عنوان نمود که البته نگاه متفاوت خود حوزهها نیز قابل توجه است زیرا مثلاَ حوزۀ قم بیش از حوزۀ نجف مردمی بوده درحالیکه حوزۀ نجف بیشتر دانشی بوده و احتمال داد تفاوت مذهبی حاکمان سنی عراق با مردم شیعۀ آن عامل این مهجوریت علما بوده است.
سپس پیروزمند وارد بحث شد و اشاره کرد: اول بار است چنین برنامهای از سیما پخش میشود که به مسائل حوزۀ روحانیت از زبان خود آنها پرداخته و با حدیثی از امام صادق علیه السلام که {عالم به زمان در هجوم اشتباهات قرار نمیگیرد} سوال زاویه را به چالش کشید. او ابعاد مختلف طرح چنین سوالی را مطرح و اشاره کرد که مثلاَ هدف از چنین سوالی که لزوم ایجاد قلهها چیست؟ گاهی به لحاظ نیاز به این افراد شاخص در مقطع خاصی از زمان است، و گاهی هم ملاک قضاوت دربارۀ حوزه است که ظاهراَ دومی مدنظر زاویه هست و گفت با فرض منفی بودن پاسخ آیا میتوان توانمندی حوزه را زیر سوال برد؟ اما صلواتی اطمینان داد که سوال زاویه بررسیهای چندبعدی شده و فاقد چنین تالی فاسدی است!
جریانشناسی تطورات حوزه مهم است
سپس پیروزمند ادامه داد: متغیرهای پرورش چنین افرادی طبق سرمقالۀ برنامه خلاقیت فردی و نظام حوزه معرفی شده که من شرایط تاریخی و اجتماعی را نیز اضافه میکنم و صلواتی مجدداَ تأکید کرد که این موارد هم لحاظ شده و پیروزمند ادامه داد با فرض توانمندی حوزه در تولید چنین افرادی، این تولید چقدر قابل پیشبینی است و دیگر اینکه افراد تولید شده محصول سنت گذشته هستند یا ظرفیت تحولات جدید را دارند یعنی متعلق به گذشته هستند یا آینده؟ یا هیچکدام؟ ضمن اینکه جریانشناسی تطورات حوزه هم مهم است و باید دید حوزه در هر مقطع خاص تاریخی علیرغم اختلافات درونی به یکپارچگی رسیده یا نه؟! و تأکید کرد شناخت این تنوع برای گذشته و حال و آیندۀ حوزه ضروری است!
صلواتی که پاسخهای مهمانان را بسنده ندانست سوال دوم رامبنی بر اینکه آیا سنت کنونی حوزه قابلیت ارتباط سیستمی با مردم را داراست یا برعکس به چنین چیزی اجازۀ بروز نمیدهد؟ مطرح کرد.
قصد حوزه تربیت متخصص است
نواب گفت: حوزه را باید زمانی و مکانی بررسی کرد زیرا با اقبال و ادبار مواجه بوده و به ظهور دولتهای تشیع در جهان از جمله ادارسه (ادریسیون) در شمال آفریقا، فاطمیون مصر، همدانیان سوریه و آل بویه در ایران و سپس صفویه و انقلاب اسلامی اشاره و گفت: هرگاه علما مورد اقبال حاکمان بودند از فرصت استفاده و خود را به مردم نزدیک میکردند تا از وجودشان بهرهمند گردند و وقتی حاکمیت با علما درگیر بوده وضعیت فرق داشته، مثلاَ وضعیت زمان رضاشاه با دوران بعد از انقلاب یکی نبوده و برای نمونه حائری در زمان رضاشاه قصد داشت با چنگ و دندان حوزه را حفظ کند و سپس به حوزۀ کنونی اشاره کرد که مشوق بخش دانش است و با توجه به تخصصی شدن علوم لزوماَ کسی مثل مطهری که عالم به علوم مختلف فلسفه و تعلیم و تربیت و غیره بود نیز تقسیم شده و مطهریها داریم که هر یک در یک بخش از دانش روز مهارت و استادی دارند و قصد حوزه هم تربیت متخصصان است و در پاسخ به سوال صلواتی که پرسید آیا حوزۀ کنونی با توجه به تخصصی شدن علوم ظهور چنین بزرگانی را ممکن یا مطلوب میداند؟ گفت: نه ممکن و نه مطلوب است!
پیروزمند نیز در مقام پاسخ به سوال گفت: باید به سطوح مختلف نیاز جامعه و جهان اسلام به حوزه توجه کرد و بر اساس آن نیاز توانمندیهای افراد مختلف را بررسی کرد و این موضوع است که وجود قلهها را از ملاک بودن خارج میکند، زیرا تخصصی شدن علوم و تقسیم آن بین افراد با توانمندیهای مختلف مورد لحاظ است! و گفت: البته به وجود قلههایی مثل امام یا مطهری نیاز هست ولی با قرائت امروزی آن باید مورد توجه باشد، زیرا این قلهها دامنهها را ساختند؛ مثلاَ امام خمینی قله بود و مطهری دامنه و جامعنگری آنها بین علوم و تعامل و ترکیب آنها مثلاَ ترکیب فقه و فلسفه خروجیهای جالب و مفیدی داشت.
نوع نگاه بنیادی به علوم در حوزه در حال توسعه است
او همچنین به رخوت ناشی از تخصصی شدن دانشگاهها که منجر به ریزبینی شد اشاره و تذکر داد که نباید حوزه نیز به چنین رخوتی دچار شود و همواره نیاز به افرادی هست که در کل علوم تحول ایجاد کنند و سنت کنونی حوزه اجازۀ چنین تحولاتی را میدهد و نوع نگاه بنیادی به علوم در حوزه در حال توسعه است و شاخههایی مثل فقه همچون فقه حقوقی، فقه زیست شناسی، فقه جامعه شناسی یا انواع فلسفههای مضاف در حال رشد و پویایی هستند.
صلواتی اشاره کرد: شاید همین امر مانع ظهور قلهها یعنی انسانهای جامع شده باشد؟
پیروزمند گفت: باید اساتید حوزه و دانشگاه به دنبال شبکههای علمی باشند که هرچند وجود دارد اما ناخودآگاه است نه خودآگاه! و این مستلزم تقسیمبندی وظیفه بوده که چندان محقق نشده و با این حال پرورش انسانهای جامع ناممکن نیست!
نواب نیز گفت: خود حائری پیش قراول تخصصی شدن علوم در حوزه بود مثلاَ فقه تخصصی و همۀ حوزویان بعد از رسیدن به اجتهاد به دنبال تخصص میروند و بعد از تخصص گرفتن ممکن است احاطهشان در موضوع مورد تخصصشان آنقدر زیاد شود که به قله تبدیل شوند و اجتهاد در باب خاصی و نه همۀ ابواب علم مورد نظر است! و تأکید کرد که در این مورد هم خود فرد روحانی و هم سیستم حوزه دخیل هستند!
فقه از حالت کتابخانهای به میدانی تبدیل شده است
نواب اشاره کرد: اکنون فقه از حالت کتابخانهای به میدانی تبدیل شده و خیلی موارد که عموماَ در کتب فقهی مطرح بوده مثل نماز و دیات و قصاص اکنون به طور عملی مورد توجه هستند و وقتی میدان عمل مورد توجه باشد به اجتهاد جدید نیز نیاز خواهد بود و البته اشاره کرد که هرچند رسالهها در مورد مسائل عمدۀ فقهی نوشته شده اما در مورد خیلی مسائل معتنابه مردم هنوز کتابی نوشته نشده است.
حوزه برخلاف نظر برخی روشنفکران همچنان پویاست
او در توجیه چرایی آن گفت: مگر در این سی وچند سال بعد انقلاب چقدر فرصت بوده؟ و نیز در پاسخ به این سوال که: برخی معتقدند دلیلش خود سنت حوزه بوده گفت: نه چنین نیست و مثلاَ کسی مثل محمدباقرصدر این سنتها را شکست و او نیز از خویی الهام گرفت که در فقه نوآوری داشت و همۀ اینها به جریانهایی ادامهدار تبدیل شد که بعداَ با شاگردان صدر نیز ادامه یافت و باعث پویایی حوزه شد! و تأکید کرد که حوزه برخلاف نظر برخی روشنفکران همچنان پویاست و جنبۀ مرادی و مریدی ندارد و همواره اینطور بوده که طلاب یاد میگرفتند انواع مسائل را به چالش بکشند و سبک آموزشی حوزه کنجکاوی، پرسشگری و قانع نبودن و به چالش کشیدن امور بوده است!
صلواتی تذکر داد که بله بحث بر سر روش انتقادی حوزه نیست بلکه رویکرد انتقادی مطرح است!
تفکر شیعی وارد حوزۀ جهانی شده و باید الزامات دانشی لازم را ایجاد کند
پیروزمند در پاسخ خاطرنشان کرد: حوزه همواره در حوادث فرهنگی و با مردم و جامعه حضور و ارتباط داشته و حوزویان برجسته پیشگام مسائل تأثیرگذار بودهاند و این مسئله اتفاقاَ در بعد از انقلاب برجستهتر شد، زیرا مقیاس نیازمندی به دین در زندگی گسترش یافت و وارد ابعاد جدیدی شد و نوعی جهش ایجاد شد! و مهمتر اینکه بعد از انقلاب دین در مقیاس جهانی مطرح شد و حوزۀ علمیه خود را در برابر نظام لیبرال دموکراسی حاکم بر جهان قرار داد و البته هر چند این نقطۀ قوت حوزۀ معاصر بوده اما نقطات ضعف هم دقیقاَ در همینجا بوده است؛ لذا حوزه و افراد حوزوی باید در این فضا داوری و ارزیابی شوند و اکنون تفکر شیعی وارد حوزۀ جهانی شده و باید الزامات دانشی لازم را ایجاد کند و در این راه حرکتهایی هم شروع شده اما کافی نیست و نقصها بسیار است.
سپس صلواتی از نواب پرسید: آیا حوزه برای شرایط جدید آزادی لازم را تأمین کرده یا کاستیهایی بوده که مثلاَ شما لازم دیدید دانشگاه ادیان و مذاهب را تأسیس کنید؟
نواب قبل از پاسخ به این سوال خاطرنشان کرد: ویژگی بارز حوزویان فقط دانش نبوده بلکه تقوا هم مهم بوده و اصلاَ وجود همین تقوا و مردمداری و آزادیخواهی و آزادیطلبی باعث محبوبیت حوزویان شاخص شد و بستر و زمینهاش در خود حوزه بوده، مثلاَ کسی که برای روح حضرت امام صلوات میفرستد، همچنین به راحتی ایشان را نقد میکند و مردم برایشان تقوا مهم است و مثلاَ در مورد عالمی مثل آیتالله بهجت تقوا و منش اخلاقی و سلوک ایشان مهم بود و معنویتشان بیش از دانششان برای مردم قابل توجه بود! یا حسن نصرالله که ویژگی بارز طلبهگیاش معنویت اوست و با کسانی که نزدیک به پنجاه روز او و یارانش را محاصره کرده بودند به نرمی دست داد و او از تولیدات کاملاَ جدید حوزه است! بنابراین در حوزه تقوا و آزادی با هم وجود دارد که اولی مورد توجه مردم و دومی در فضای حوزه جاریست و فضای آزاد بحث علمی و معنوی همواره وجود دارد!
تأسیس دانشگاه ادیان و مذاهب از پیشنهادات شهید بهشتی و امام موسی صدر بود
اما نواب در مورد تأسیس دانشگاه ادیان و مذاهب گفت که این از پیشنهادات مؤکد شهید بهشتی و امام موسی صدر بود که کمبودهای حوزه در دینشناسی جبران شود و چون در خارج از کشور ادبیات آکادمیک رایج است لازم دیدیم با این ادبیات با آنها مواجه شویم!
پیروزمند نیز با تأکید بر عقیدۀ خود مبنی بر پویایی و به روزبودن حوزه در عین توجه به تخصص و فضای آزادی و نقد گفت: حرکت رو به جلوی حوزه به سه شکل خود را نشان داده است:
۱- تکمیل ظرفیت دانشی حوزه در مقیاس پیشین که فردمحور بود و اکنون نیز بدون رکود ادامه دارد.
۲– جریان اقلیت درون حوزه که چندان هم پسندیده نیست و قصد دارد حوزه را در برابر جریانهای جدید و سکولار علمی به چالش بکشد و به دنبال تحولات مغرضانه و نفیکنندۀ حوزه است و ادبیاتش غربی و سکولار است ولی حوزه هرچند چنین رویکردی ندارد اما اجازۀ ظهور به این عده داده است.
۳- جریانی که با قاعده نقد میکند و صرفاَ نافی سنت گذشته نیست!
پیروزمند سپس خاطرنشان کرد که این دستگاه در حال شکلگیری است ولی هنوز مورد اجماع کامل نیست!
نواب هم گفت: در این مورد بحث سیستم مطرح است! مثلاَ عدهای از اسلامیسازی علومی مثل روانشناسی یا جامعهشناسی سخن گفتند و به سمتش رفتند اما در نوع غربی آن گرفتار شده و دیگر برنگشتند و تأثیر پذیرفتند و از این روی همواره در بحث اسلامی سازی علوم انسانی افراط و تفریط شده و رویکردهای اسلامیسازی مفرط، سکولار کردن علوم و یا دیدگاه اعتدالی شکل گرفتهاند!
نواب اشاره کرد: در حوزه همواره به علوم جدید و غربی توجه شده و کسانی مثل بهشتی و مطهری در کنار دروس اسلامی دروس غربی همچون فلسفۀ کانت یا هگل را نیز تدریس کرده و آن را ضروری میدانستند.
نواب در مورد طلبۀ سکولار هم گفت: این سکولاریسم ناظر به رابطۀ دین و سیاست است که در حوزه منجر به شکلگیری دو طیف مرتجع و روشنفکر شده که در بحث عدم پذیرش حکومت مشترک هستند!
نواب در مورد وضعیت حوزه در برابر حکومت هم گفت: بسیاری از بزرگان حوزوی حکومت اسلامی ایران را به طور مطلق قبول دارند اما آدم حکومت نیستند و افرادی مستقلاند!
سپس صلواتی سوال بعدی را مطرح و در مورد نهالفروشی در حوزه پرسید: مثلاَ ۵۰ دستگاه متقاضی طلبههاست و حوزه اینها را تربیت میکند و به آنها میفرستد ولی این باعث ایجاد فضلای متوسط خواهد شد و راه ظهور به قلهها را عملاَ خواهد بست! و پرسید آیا رابطۀ جدید حوزه با حاکمیت مبتنی بر این نهال فروشی چنین اجازهای برای رسیدن به قله را به حوزه میدهد یا نه؟
پیروزمند با توهین آمیز و تقلیلگرایانه خواندن تعبیر نهال فروشی معترضانه پرسید: آیا قرار است همه به قله برسند؟ نه چنین نیست بلکه همه باید حرکت کنند تا یکی به قله برسد و بقیه در دامنه تأثیرگذار باشند و در کنار قله دامنه هم لازم است! و اشاره کرد که آنها که شجاعت ورود در مسئولیتهای بزرگ و نظریهپردازیهای جدید داشتند به قله رسیدند و در پاسخ به سوال صلواتی که پرسید آیا مواجهۀ حوزه و دین در جهان معاصر مطلوب بوده پاسخ داد: بله با توجه به مقدرات و توان حوزه مطلوب بوده است هرچند میتوانست بهتر از این باشد!
اما صلواتی با اشاره به زاویۀ چند هفتۀ قبل که دکتر گلشنی اشاره کرد الحاد در و دیوار دانشگاهها را فرا گرفته، معترضانه پرسید: پس حوزه چکار میکرده؟ زیرا اگر خوب عمل کرده بود باید در جامعه دین غالب میشد نه الحاد، پاسخ داد: حوزۀ سنتی در مقیاس جهانی کار میکند که البته ناکافی است و با کشورهای مختلف به زبانهای مختلف همکاری دارد و دین را نشر میدهد! اما نواب واکنش نشان داده و گفت: با این حال بعد از انقلاب با این همه امکانات کاری نکردیم! بعد تذکر داد که نباید تبلیغاتی حرف بزنیم و باید اقرار کنیم فعالان مسلمانی همچون مهدی محقق در کانادا یا فلاطوری در آلمان محصول حوزه نبودند و ما کم کار بودیم!
برد اصلی انقلاب اسلامی پیشروی تمدن اسلامی بود
پیروزمند پاسخ داد: برد اصلی انقلاب اسلامی پیشروی تمدن اسلامی بود که تأثیرات زیادی در غرب داشت!
نواب گفت: بله امام انقلاب را در مقیاس جهانی شکل داد اما سهم ما حوزیان چقدر بود؟! البته نواب اشاره کرد که خیلی از اساتید غربی به دعوت ما و با هزینۀ خودشان در ایران شیعهشناسی میخوانند و میروند!
پیروزمند اشاره کرد: همینها نشان میدهد انقلاب اسلامی و تشیع به یک مسئله و پدیده در سطح جهانی تبدیل شد!
نواب گفت: همۀ اینها از برکت سفرۀ ائمه و انقلاب است! و مثال زد که مثلاَ شکوه هرسالۀ مراسم اربعین به خاطر برکت اهل بیت است و حوزه هیچ نقشی نداشته! و همین اربعین به خودی خود این سوال را هر ساله در اذهان جهانی زنده خواهد کرد که این حسین کیست که چنین مراسم باشکوهی برایش اجرا میشود؟
نواب اشاره کرد: مظاهر بنیادین تشیع عبارتند از: غدیر، عاشورا، و انتظار و اینها با حرکتهای خود ائمه شروع و به مردم القا شد و انتقال یافت و سینه به سینه در تاریخ منتقل شد و ما با توجه به تواناییهای موجود و ظرفیتهای ممکن کاری نکردیم!
صلواتی پرسید: برای این نقیصه برنامهای دارید؟ هر دو مهمان گفتند: نه! البته پیروزمند خواست از اثربخشی برخی برنامهها در خارج از کشور بگوید که نواب گفت: من خارج زیاد رفتهام اصلاَ چنین نبوده و مجدداَ تأکید میکنم که نسبت به آن ظرفیتهای بزرگ کاری نکردیم! با این حال اذعان کرد که وضعیت کنونی حوزه نسبت به قبل از انقلاب خیلی بهتر است! پیروزمد هم تأکید کرد: منظور من هم همین دستاوردهای بعد از انقلاب است که نباید نادیده گرفته شود! و اشاره کرد هرچند سفرۀ انقلاب سفرۀ امام بود اما امام به عنوان قله دامنه هم داشت و بسیاری از فضلا حتی آنها که در ظاهر با ایشان همکاری نکردند در این دامنه بودند! و مسئلۀ مهم تداوم این دامنه است! و تذکر داد که اگر با توجه به اهمیت مواجهۀ جهانی اسلام این کاستیهای موجود جدی گرفته نشود و کاری صورت نگیرد بسیار عقبتر از وضعیت کنونی خواهیم ماند! و با تقدیر از نقاط قوت حوزه اذعان کرد که موانع داخلی و مشکلات درونی بعلاوۀ بی تدبیری باعث عقب افتادن حوزه از زمان خود شده است و گفت: رهبری نیز تأکید کردند که تحولات حوزه باید جدی گرفته شود!
در پایان برنامه صلواتی به عنوان سوال آخر پرسید: چه تغییراتی برای تحول حوزه لازم است؟
نواب گفت: در مورد دامنههای حضرت امام بله من هم اشاره کردم که امام و سردارانش! و ادامه داد: ما نباید در حوزه خیلی حرف پیچیده بزنیم و مقام رهبری به عنوان کسی که هوشمندانه بر پیچیدگیهای زمانه آگاه است بارها در مورد مشکلات حوزه تذکر داده و مانیفست کامل را گفتهاند و راه نهایی ما تبعیت از ایشان است که باید اجرایی شود!
پیروزمند یادآور شد: باید حوزۀ انقلابی را جدی بگیریم! و از تمدن اسلامی در مقیاس جهانی نه دفاع کورکورانه، بلکه متعهدانه به نیازهای آن پاسخ دهیم!