اگر حوزه نجف متلاشی شد اگر این همه علمای بزرگ در نجف به شهادت رسیدند در نتیجه چه بود؟ مگر در نتیجه سیاست ورزی حاکمین ظالمشان نبود؟ مگر میتوان خود را از سیاست دور نگه داشت بعد دین را حفظ کرد؟ این چه تفکری است، چگونه میتوان از سیاست دور ماند و دین را سالم نگه داشت؟
به گزارش شبکه اجتهاد، متن پیش رو گزیدهای از بیانات آیتالله محسن اراکی در همایش حوزه انقلابی و رسالتهای آن است. این همایش در تاریخ ۷ بهمن ماه سال ۱۳۹۵ برگزار گردید. گفتنی است متن پیش رو در نشریه عهد شماره ۴۴ منتشر شده است که تقدیم میگردد.
اگر حوزه نجف متلاشی شد اگر این همه علمای بزرگ در نجف به شهادت رسیدند در نتیجه چه بود؟ مگر در نتیجه سیاست ورزی حاکمین ظالمشان نبود؟ مگر میتوان خود را از سیاست دور نگه داشت بعد دین را حفظ کرد؟ این چه تفکری است، چگونه میتوان از سیاست دور ماند و دین را سالم نگه داشت؟
اگر ادعا کنیم که در مقطعی به سر میبریم که از ویژهترین مقاطع تاریخی رسالت انبیا است، گزاف نگفتهایم. در کمتر مقطعی از تاریخ رسالت انبیا، این بسیج عمومی و فراگیر شیطان بر علیه جبهه اهل ایمان را شاهدیم. فرصت عظیمی که انقلاب بزرگ امام خمینی (ره) برای ما ایجاد کرده و مدیریت حکیمانه و داهیانه مقام معظم رهبری به همراه تلاش ارزشمندی که مراجع بزرگوار ما و اساتید انقلابی و روشنگر و روشن بین در حوزه انقلابی ما انجام دادهاند فرصتهای گرانبهایی است که وظیفه ما را سنگین تر میکند. عنوان جامعه انقلابی که در رأس آن حوزه انقلابی قرار میگیرد عبادت الله و اجتناب از طاغوت است.
انقلاب دگرگونی هویت است و در قرآن کریم برای بشر بیش از دو هویت تعریف نشده، بشر یا هویتش هویت عباده الشیطان است، یا هویتش هویت عباده الله است. هر جامعهای ارادهاش از فرمانی سرچشمه میگیرد که این فرمان هویت جامعه را شکل میدهد. اگر این فرمان فرمان خدا بود جامعه میشود جامعه الهی و اگر فرمان شیطان بود، جامعه میشود جامعه طاغوتی. کاری که حضرت امام و به پیروی از ایشان، ملت بزرگ ایران انجام دادند این بود که هویت طاغوتی جامعه را به هویت الهی تغییر دادند. فرهنگ، اقتصاد و سیاست جامعه ما تحت فرمان طاغوت بود. کار بزرگی که امام بزرگوار ما انجام دادند، دقیقاً همان رسالت انبیا بود. امام، جامعه را دگرگون کرد.
وظایف حوزه انقلابی:
۱. هدایت جامعه بسوی توحید
حوزه انقلابی نیز حوزهای است که بتواند جامعه را به هویت توحیدی برساند. ایجاد این اراده، رشد دادن و هدایت آن و دستگیری این اراده جمعی تا رسیدن به هدف نهایی کار حوزه انقلابی است. لذا اولین کار حوزه انقلابی این است که در فهم معارف اسلامی بکوشد. رسالت دیگر حوزه این است که دشمن شناس باشد.
شناخت دشمن کار سادهای نیست. گاه شیطان خود را در زیر یک نقاب به ظاهر صالح و برخوردار از یک جایگاه بلند علمی و عرفانی میپوشاند. شناخت آنان که در لباس علم یا عرفان هستند و درونی شیطانی دارند و پرهیز دادن نسل جوان حوزهها از چنین عناصری یکی از مهمترین وظایف حوزه انقلابی است.
اولین گامهایی که امام در مسیر برافروختن این جنب و جوش انقلابی برداشتند، تبیین خطر عالم فاسد بود. از بعضی از فرمایشات امام استفاده میشد که بدترین خطر که از خطر طاغوتها هم خطرناکتر است و همه عوامل دیگر فساد حتی طاغوتها با کمک و پشتیبانی آن عنصر بر جوامع بشری سلطه پیدا میکنند عنصر عالمان فاسد است.
اگر کسی تاریخ را مطالعه کند به این نتیجه میرسد که عمده ضربهای که به جمع اهل ایمان وارد شده، از ناحیه عوامل نفوذی بوده است. بدترین و خطرناکترین نفوذ این است که این نفوذ در قلب جامعه ایمانی یعنی در حوزههای علمیه صورت بگیرد.
۲. شناسایی درست نیازهای جامعه
وظیفه دیگر حوزه انقلابی این است که نیازهای جامعه انقلابی را خوب بشناسد. امروز اگر یک طلبه و عالم حوزوی بگوید من کاری به سیاست ندارم، این یعنی کاری به کار اینکه مردم هدایت بشوند یا گمراه بشوند نداشتن؛ چون یکی از مهمترین عرصه گمراهی یا هدایت عرصه سیاست است. «و لقد بعثنا فی کل امه رسولاان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدی الله و من هم من حقت علیه الضلاله»(نحل/۳۶) این «حقت علیه الضلاله» چگونه اتفاق میافتد؟
وقتی در عرصه سیاسی نفوذ بشود و قدرت سیاسی در اختیار غیر صالحین قرار بگیرد، در اختیار غیر صالحینی که احیاناً خود را در چهره صالحین مینمایانند. دین خدا در طول تاریخ از کجا ضربه خورده؟ یزیدها و معاویهها و عبد الملک مروانها و بنی عباسها و پهلویها و غیر اینها با چه ابزاری با دین به مبارزه برخاستند، مگر با ابزار سیاست نبود؟
مگر نه این بود که قدرت سیاسی را در اختیار گرفتند و به وسیله آن با دین خدا مبارزه کردند، در زمان رضا خان ملعون طوری با دین مبارزه میشد که طلبه جرأت نداشت در روز روشن با لباس روحانیت در خیابانهای قم قدم بردارد. پدرم نقل میفرمود که ما ناچار بودیم پیش از اذان صبح درب حجرهها را در مدرسه فیضیه ببندیم و به اطراف قم برویم و در آنجا مباحثه کنیم و شب که شد برگردیم و برای خواب در حجرهها استراحت کنیم. چون اگر روز میشد مأموران نظمیه پهلوی میآمدند و همه طلبهها را برای خلع لباس دستگیر میکردند. چرا این وضعیت برای حوزههای ما پیش آمد؟
اگر حوزه نجف متلاشی شد اگر این همه علمای بزرگ در نجف به شهادت رسیدند در نتیجه چه بود؟ مگر در نتیجه سیاست ورزی حاکمین ظالمشان نبود؟ مگر میتوان خود را از سیاست دور نگه داشت بعد دین را حفظ کرد؟ این چه تفکری است، چگونه میتوان از سیاست دور ماند و دین را سالم نگه داشت؟
حال که امروز فرصت فراهم شده و سیاستمداران وبرنامهریزان ما میگویند میخواهیم اقتصاد را اسلامی کنیم، اقتصاد را مقاومتی کنیم، حوزهها باید برخیزند و تمام جد و جهد خود را بکنند تا بتوانند یک نظام اسلامی منطبق با منابع اسلامی ارائه کنند. در سایر عرصهها مثل فرهنگ هم همینطور است، ما نباید امروز بنشینیم و گله کنیم که چرا این فرهنگ به وسیله رسانهها درست به مردم تعلیم داده نمیشود. ما باید بیاییم این رسانهها را مورد بحث فقهی قرار بدهیم و ببینیم که چگونه باید از آنها استفاده کنیم.
فقه رسانه، فقه فرهنگ، فقه ارتباطات، فقههایی که مربوط به زندگی مردم است، اینها وظیفه ماست، مگر نه این است که فقه یعنی معرفت احکام افعال مکلفین؟ خب افعال مکلفین همینها است، یا اقتصاد است یا سیاست است، یا فرهنگ است، یا چیزهایی از این قبیل. باید فقهاش را حوزهها تدوین و تولید کنند. البته کار آسانی نیست، کاری نیست که با یک سال و دو سال انجام بگیرد.