استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با انتقاد از بیمهری به تأثیر عقل در استنباط احکام شرعی، گفت: در تمام نصوص دینی یک روایت متقن در مذمت عقل نداریم و کسانی که مدعی ناتوانی عقل در درک احکام هستند این ادعای خود را در نوشتههایشان نقض کردهاند.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، مراسم رونمایی از ترجمه عربی کتاب «فقه و عقل» اثر حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست با عنوان «الفقه و العقل» با حضور علاقهمندان و جمعی از اساتید و طلاب حوزه علمیه قم در پارک علم و فناوری قم برگزار شد.
در ابتدای این نشست علمی، حجتالاسلام حسینی کمال آبادی رئیس پژوهشکده ادیب فقه جواهری طی سخنانی گفت: رونمایی از این اثر سالروز معراج حضرت پیامبر (ص) انجام میشود که خبر مبارکی برای جامعه علمی است.
عنوان فارسی آن با عنوان «فقه و عقل» در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه منتشر و برگزیده شده بود؛ در واقع از استاد علیدوست سه اثر با عنوان «فقه و عقل»، «فقه و عرف» و «فقه و مصلحت» در این حوزه منتشر شده است که هر سه کتاب به عنوان کتب سال جمهوری اسلامی، کتاب سال حوزه و… انتخاب شدهاند.
با توجه به اینکه رقبای علمی و معرفتی و فرهنگی ما امروزه کتابهای کم مغز و تیز خود را با میلیونها تیراژ به زبانهای مختلف دنیا ترجمه و ارائه میکنند لازم بود که این کتاب پرمغز و عمیق به زبان عربی ترجمه شود و مردم و علمای کشور عراق و… از این کتاب بهره گیرند.
کتاب «فقه و عقل» را میتوان مغز پژوهشهای استاد علیدوست مطرح کرد، زیرا اگر به این دو کتاب یعنی «فقه مصلحت» و «فقه و عرف» نگاه کنیم مشاهده میکنیم که تکیه آنها روی همین کتاب بوده است.
در ادامه این مراسم، ابوالقاسم علیدوست استاد خارج فقه و اصول و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، استاد شیخ خالد الغفوی محقق و مجله عربی فقه اهلبیت (علیهمالسلام) و دکتر محمود حکمت نیا معاون پژوهشی فرهنگ و اندیشه اسلامی، به بررسی و نقد این کتاب پرداختند. در ادامه گزارش تفصیلی سخنان استاد علیدوست، شیخ خالد الغفوی و دکتر حکمتنیا فرارویتان قرار میگیرد.
ابوالقاسم علیدوست: قال الإمام ابوالحسن الأول علیه الصلوه و السلام إنّ لله علی الناس حجّتین، حجه ظاهره و حجه باطنه، أما الظاهره فالرسل و الأنبیاء و الأئمه أما الباطنه فالعقول.
تشکر میکنم از مؤسسه ادیب فقه جواهری، پارک علم و فناوری قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و بوستان کتاب وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی قم که هر یک بهنوعی در انتشار این کتاب نقش داشتند و نیز از همه کسانی که زحمت کشیدند.
کتاب «فقه و عقل» تاکنون به زبانهای اردو و روسی ترجمه شده و ترجمه انگلیسی آن نیز در دست اقدام است. تفاوت این ترجمه آن است که خود بنده آن را مدیریت کردم، لذا با درخواست دوستان به نام بنده چاپ شده است. از این کتاب درسنامهای هم توسط حجتالاسلام عشایری برای جامعه المصطفی العالمیه تحت عنوان «مصادر استنباط» تدوین شده است و سالهاست در آنجا تدریس میشود.
پیشینه تألیف کتاب به سالهای ۵۵ و ۵۶ که «اصول فقه» میخواندم بازمیگردد، به این روش که ۴۰ الی ۵۰ درصد کتاب را درس میگرفتم و بقیهاش را مطالعه میکردیم. قبل از کتاب اصول فقه، نقش عقل در استنباط احکام محل مشخصی نداشت و به تعبیر من کارتون خواب بود. در رسایل و کفایه بحث مستقلی از عقل نبود و هر جایی به مناسبت از آن بحث میشد.
مرحوم مظفر به تبع استادش جناب اصفهانی، مباحث عقلی را در کتابش وارد کرده است؛ لذا ایشان بخش دوم از کتابش را به مباحث عقلی اختصاص میدهد. المقصد الثانی فی الملازمات العقلیه. در این بخش دو مبحث تبیین میکند. اول: در مستقلات عقلیه، حسن و قبح عقلی و تحسین و تقبیح و عقل نظری و عقل عملی و تفاوت اینها را بحث میکند. باب دوم از همان مقسم دوم را به غیر مستقلات اختصاص میدهد که ۵ مسأله را که قبلاً در مباحث الفاظ بحث میشد، در اینجا بحث میکند: بحث مقدمه واجب و اجزاء و ضد، اجتماع امرونهی و بحث دلالت نهی بر فساد؛ ۱۰۰ صفحهای را به مباحث عقل اختصاص میدهد.
نظام آموزشی ما در حوزه منظم نیست
نظام آموزشی ما در حوزه منظم نیست، طلاب ما پس از اصول فقه، رسائل را مطالعه میکنند و در رسائل مسایل عقلی به شکلی که مرحوم مظفر مطرح کرده وجود ندارد و در کفایه خبری از مباحث عقل در آنها نیست؛ یعنی عملاً تلاش مرحوم مظفر به محاق میرود، حداقل حقش بود این مباحث بعد از کفایه خوانده میشد.
در هر صورت بنا به عللی، بحث نقش عقل در استنباط احکام بسیار لاغر است، در حالی که نقش عقل در معارف دین حیاتی است و حتی قبل از اسلام بین مسیحیان مطرح بوده و اکنون بین فِرق مختلف مطرح است. به نظر میرسد باید کتاب مستقلی در این مسأله نوشته شود.
ما در تمام نصوص دینی یک روایت متقن در مذمت عقل نداریم. یک وقت به ذهن نرسد که روایت «إِنَّ دِینَ الله لَا یُصَابُ بِالْعُقُولِ» چیست؛ این را مرحوم مظفر از رسائل نقل میکند، اما معلوم نیست جناب شیخ آن از کجا آورده است. بله تعبیراتی چون «بالعقول الناقصه» و «بعقول الرجال» داریم، اما این فرق میکند تا بگوییم بالعقول. ضمن اینکه فرضاً اگر بود عقول با عقل تفاوت میکند.
علل عدم اهمیت به مباحث عقلی در استنباط
از چندین جهت علما با وجود اهمیتی که روایات و نصوص ما به عقل میدهند، باعث شده وارد این بحث نشوند:
۱- اول همان جمله معروفی که مستحضرید “عقل ادراک مناطات احکام نمیکند”. بیش از بیست سال است که درگیر مسئله “عدم قدرت عقل بر درک مناطات احکام” بودهام. اینجا یک قیاس استثنایی درست میکنند که اگر عقل بخواهد در استنباط نقش داشته باشد، باید بتواند مناطات احکام را درک کند، لکن مناطات احکام را درک نمیکند، پس عقل نقشی در استنباط احکام ندارد.
۲- دومین علت اینکه خود “نصوص مناطات را پشتیبانی میکند”. مرحوم آقای صدر در «الفتاوی الواضحه»اش میفرماید: شما یک مورد بیاورید که عقل آن را درک کند و ما نصی عام یا خاص در مورد آن نداشته باشیم.
۳- سومین علت، در پشت ذهن علما است، خطر “بدعت و انحراف” است که باز کردنش دست ماست، اما کنترلش دست ما نیست. بعد هم مثال میزنند به موارد سوء استفاده از عقل که چه بر سر فقه میآورد.
اما آیا این سه جهت میتواند مانع استفاده ما از عقل در فقه باشد؟ ابداً. ما داریم به این خاطر خسارت بزرگی میبینیم.
پاسخ به شبهات مطرح شده
۱- اما آنکه گفتیم که عقل مناطات احکام را درک نمیکند، پس از نقش عقل نمیتوانیم صحبت کنیم. جواب اول آنکه چه کسی گفته نمیتواند درک کند؟ آیه و یا روایتی متقن در این زمینه وجود دارد؟ یا خود عقل میگوید من عاجزم؟ بله بسیاری از احکام شرعی مناطاتش معلوم نیست، اما آیا همه اینطور است؟ در مسائل کلان سیاسی، اجتماعی و خانواده ما نمیتوانیم به ظلم بودن یا عادلانه بودن یک نهادی برسیم؟ من بخشی از کتاب «فقه و عقل» را به این مسئله اختصاص دادهام.
ما از عقل در اثبات حجج و شریعت استفاده میکنیم، اما به مناطات که میرسیم میگوییم نه، روایات عام و مطلق است. بله ما همه ملاکات احکام را نمیفهمیم و کشف مصلحت نمیکنیم، اما از طریق مصلحت میتوانیم کشف انّی بکنیم. جالب است که همه کسانی که گفتهاند عقل کشف مناطات نمیکند مانند جناب شیخ و اصفهانی و مرحوم خویی، ما از خود آنها نقض آوردهایم که به این نهاد در مواردی استناد کردهاند؛ به عنوان تنها دلیل!
هیچ زمانی به اندازه امروز درباره ناتوانی عقل که توسط برخی از مدعیان فقاهت شنیده میشود، نشنیدهایم. به نحو افراطی که ما از بعضی از شاگردان این مکتب میشنویم، هیچ وقت در جهان اسلام نداشتیم و این به ما ضربه میزند.
کارایی عقل فقط سندی نیست، بلکه عقل نقش تفسیری دارد گفته میشود نقش عقل در استنباط احکام فقط باید نقش سندی باشد. سلمنا که عقل عاجز از ادراک مناطات احکام باشد، اما کارایی عقل فقط سندی نیست، بلکه عقل نقش تفسیری دارد و نصوص دینی را تفسیر میکند، ما اگر نصوص دینی را در سایه عقل تفسیر نکنیم میدانید چه بلایی بر سر شریعت میآید؟
این حدیث را در مکاسب خواندید که شخصی قاطرش را کرایه داد برای یک نصف روز و بنا شد تا ظهر برگردد. رفت و پانزده روز نیامد. وقتی آمد صاحب مرکب گفت کجا رفتی گفت، حالا اجاره مرکب را بده، آنها در مقدار اجاره بحثشان شد، رفتند عراق. قاضی اول جهان اسلام ابوحنیفه در آن زمان گفت: فقط باید اجاره نصف روز را بدهد و مابقی را هیچ حقی ندارد. شخص میگوید سال بعد در ایام حج خدمت اما صادق علیهالسلام رسیدم و قضیه را تعریف کردم، امام ناراحت شدند و مطلبی را فرمودند. ابوحنیفه بر اساس روایتی که از پیامبر صلیاللهعلیهوآله داشت که «الخراج بالضمان». تفسیر ابوحنیفه از روایت، که در غیر سایه عقل و عدالت بود، آن فتوا بیرون آمد. امام فرمودند: «فی مثل هذا تحبس السماء ماءها و تمنع الأرض برکاتها».
امروزه غیر از فقه، جریاناتی داریم که از عقل در تفسیر گزارههای دینی استفاده نمیکنند. شما روایاتی که راجع به ظهور و حاکمیت امام زمان (عج) هست را بیاورید و عقل را از آن کنار بگذارید، یک سری گزارههای مهمل و متناقض باقی خواهد ماند، ولی کنار عقل فضای دیگری را باز میشود.
روایات معاد و معارف دینی مانند معراج و غیره نیز همینطور است. پس ما اصل قضیه را قبول نداریم که عقل ناتوان است؛ تازه عقل کارکردهای دیگری هم دارد که در کتاب «فقه و عقل» بیان شده و برای اولین بار اصطلاحات آن خلق شده است.
اشکالی بر نظر آیتالله خویی(ره)
ضمن آنکه در بحث تزاحم، مصلحت و مفسده عقل کاربرد دارد. مرحوم آیتالله خویی تعبیری دارند که: «برای “کل ما حکم به العقل حکم به الشرع” کبرایی است که یک صغری هم ندارد». به خاطر همین است که ایشان این بحثها را لاغر میکند و در نهایت در شاگردانِ شاگردان ایشان یک فکر اشعری حاکم میشود. ما آنجا به ایشان عرض کردیم که بر فرض که مبنای آنها در استنباط اول درست باشد، آیا در استنباط دوم همینطور است؟ پس چرا شما در تقدیم اهم بر مهم میگویید یکی از سنجههای مهم عقل است. ایشان در بحث تزاحمات که بیشتر در مسائل سیاسی و اجتماعی میآید، معتقد است از عقل استفاده میشود.
۲- اما اینکه بگوییم نصوص ملاکات را پشتیبانی میکند (حرف آقای صدر)، ما قبول داریم که نصوص دینی بسیاری از مسائل را مطمع نظر قرار دادند، اما همه اینها در کارایی استقلالی است، در تفسیر نصوص و در کارایی دوم ما بهوفور به عقل نیاز پیدا میکنیم. ضمن اینکه آیا مخاطب ما فقط شیعیان هستند؟ یقیناً اگر بخواهیم بحث جهانی داشته باشیم به مباحث عقلی نیازمندیم.
نقش عقل در گزارههای دینی کمتر از نقش گوشت نیست!
۳- اما بحث انحراف: اگر استفاده از عقل یک ضرورت است، باید علما وارد شوند و استفاده از عقل را نهادینه کنند؛ مثل اینکه این روزها میگویند استفاده از گوشت قرمز تب کریمه میآورد. امروزه نقش عقل در گزارههای دینی کمتر از نقش گوشت نیست! نمیشود گفت که کسی گوشت مصرف نکند. تازه گوشت بدل دارد، اما عقل بدل هم ندارد. باید گفت چه گوشتی را کی و چگونه و چقدر مصرف کنیم. این حرف کاملاً غیرعلمی و از روی ترس است.
نوآوریهای کتاب
۱- یکی از کارهای مهم اثر، گسست کارکردها است. انسان وقتی وارد بحث میشود، مشخص میگردد که چقدر کارکردها قاطی شده است. مثلاً گفته شده عقل قدرت ادراک مناطات را ندارد، پس از عقل در استنباط استفاده نمیکنیم. اگر حواسش بود که استنباط اول و دوم کارکرد استقلالی و ابزاری دارد این حرف را نمیزدند. این گسستِ کارکردها برای اولین بار در این کتاب صورت گرفته است.
۲- در این کتاب ما دفاع معتدل از عقل کردیم، لذا ما بخشی به نام آسیبشناسی و شبههشناسی را در این کتاب مطرح کردهایم.
۳- مصطلحات زیادی برای اولین بار در این کتاب خلق شده است. همچنین مصطلحاتی که در گذشته مطرح بود، توضیح داده شده است. مانند بحث مولوی و ارشادی در اصول فقه که به نظر میرسد قابل مقایسه با گذشته نیست. طلبه یک بار بحث مولوی و ارشادی را میخواند اما غلط؛ لذا عموم طلبههای ما بحث مولوی و ارشادی را نا آشنا هستند.
با همه اینها، این یک پرونده باز شده است و هرچه ضعف دارد از بنده و قوتش از خدا و حضرات معصومین و اساتید ما است. سنگی را برداشتیم و تا جایی بردهایم و دیگران باید آن را چند پله جلوتر ببرند.
محمود حکمتنیا: خوشحال هستیم با کتاب «الفقه و العقل» گستره مخاطبان فقه و اصول اسلامی گسترش پیدا میکند. زبان عربی از زبانهای رسمی جهان اسلامی است، هرچند که در کنار عربی، فارسی و اردو نیز مطرح هستند.
در حوزه مباحث عقلی وجه مشترکی بین اصول شیعه و اهل تسنن و نیز خارج اسلام است. اگر کسی در جریان ساختار کتاب «فقه و عقل» قرار بگیرد، نسبت به ساختار «فقه و مصلحت» و «فقه و عرف» هم تسلط پیدا خواهد کرد. در حقیقت این یک دستگاه است.
جایگاه «عقل» در نظامسازی کجاست؟
تصورم بر این است، در حوزه عقل دو جای خالی دیگر وجود دارد. عقلی که در ادبیات اصولی ما مطرح شده است، آیا در عملیات استنباط ما قرار میگیرد و آیا به عنوان یک ابزار استفاده میشود یا خیر؟ که خوب توضیح داده شده است؛ اما نکته اساسی این است که در بحثهای نظامسازی، گذشته از استنباط این احکام، باید استلزامات اجتماعی آن نیز بررسی شود و پس از این مرحله نیز برنامه عمل و مسئولیت آحاد و سازمانها در قبال آن تنظیم شود.
یکی از مواردی که میتواند عقل جایگاه خود را در برنامهریزی اجتماعی اثبات کند همین جاست. در فقه فرقی نمیکند که حکمی از عقل اثبات شود یا از نقل. ولی در برنامهریزی اجتماعی بسیار مهم است که عقل منبع حکم قرار میگیرد یا نه؟
اگر بحث بر سر این باشد که ما فقط دلیل نقلی بر چیزی داشته باشیم، در برنامهریزی اجتماعی نمیتوانیم بر قواعد عقلی تکیه کنیم، اینجا رابطه ایمان برقرار میشود، یعنی هرقدر جامعه مؤمنتر باشد این حکم ترویج پیدا میکند. یا در مورد حجاب که بر اساس قواعد حقوقی بینالمللی، دولت فقط میتواند در موارد منع اضرار دخالت کند. بله اهل سنت به خاطر کشفیات بعد از نص شرعی مطالبش را میگویند، که همین نیز نیاز به بیانات شرعی دارد. اگر ما احکام عقلی را که پشت احکام شرعی هست را احصا کنیم، ابزار برای نظام سازی را داریم که باب وسیعی که میتوان پیدا کنیم که نام «عقل و نظام سازی» میتوان بر آن گذاشت.
مسأله دیگر این است که خود عقل از کجا دریافت میکند و مقدمات درک آن از کجاست. غیر از ما برخی دیگر این را مطرح کردهاند. آیا قواعد عقل پایه دارد یا خیر؟ ما مثلاً درباره حقوق گزارههای پایه داریم مثل حفظ نفس که تمام قواعد از این گزاره استفاده میشود. عقل مصداقها را چگونه درک میکند؟ این بحثها در فلسفه فقه مطرح میشود.
در سه حوزه میشود «عقل» را مطرح کرد:
۱- بحث استنباط و تفسیر آن که این کتاب ورود پیدا کرده است.
دو مورد دیگر که ما امیدواریم جناب آقای علیدوست در بحث روششناسی که در حال تدوین آن هستند وارد شوند:
۲- دستگاه فهم عقل چطور است و آیا گزارههای پایه دارد یا خیر؟ بر فرض اینکه عقل به عنوان دلیل حکم قرار بگیرد (منبع واژه فقهی ما نیست، زیرا جوشش از خود دارد بخلاف حقوق، لذا اصولیین ما تعمد دارند که بگویند دلیل، زیرا میخواهیم حکم را اسناد بدهیم به اراده شارع) این استنباط اگر بخواهد در حوزه اجتماعی بیاید، باید اول بدانیم که سیاستگذاری ما چیست؟ اینکه عقل به عنوان دلیل قرار بگیرد یا نه، تأثیر مهمش استنباط نیست، تأثیر مهمش در هدفگذاری یا برنامهریزی و سیاستگذاری است.
۳- بهلحاظ پیشین نیز بحث مهمی وجود دارد که فهم عقلی چه ماهیتی دارد.
در ادامه جلسه استاد خالد الغفوری سردبیر مجله عربی فقه اهلبیت (علیهمالسلام) به ایراد سخنانی درباره کتاب «الفقه والعقل» به زبان عربی پرداخت که ترجمه آن را در ادامه میخوانید.
خالد الغفوری: وقتی به منابع حدیثی همانند کتاب “الکاف” نگاه میکنیم؛ در میابیم که اولین حدیث این کتاب در رابطه با عقل است: أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، قَالَ: حَدَّثَنِی عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَقْبِلْ، فَأَقْبَلَ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَدْبِرْ، فَأَدْبَرَ، ثُمَّ قَالَ: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقَاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ، وَ لَا أَکْمَلْتُکَ إِلَّا فِی مَنْ أُحِبُّ، أَمَا إِنِّی إِیَّاکَ آمُرُ وَ إِیَّاکَ أَنْهى، وَ إِیَّاکَ أُثِیبُ وَ إِیَّاکَ أُعَاقِبُ». (الکافی (ط دارالحدیث)، ج۱، ص: ۲۴)
این حدیث مبارک مایهی فخر و بزرگواری است، زیرا به طور کلی این باب (یعنی باب عقل و جهل)، در مجامع حدیثی اهل سنت جایگاهی ندارد.
بُعد مثبت این حدیث، بر اهمیت عقل متمرکز شده است، اما یک بُعد دیگری در آن وجود دارد و اگر از زاویهی دیگری به حدیث نگاه کنیم، ترسناک و هولناک است که اگر صواب و عقاب در روز قیامت بر اساس عقل باشد، از شدت و حدت بیشتری برخوردار خواهد بود. با این مقدمه دربارهی حدیث، به سراغ بررسی این کتاب ارزشمند میرویم.
معیارهای یک اثر علمی
۱- برای شناخت و به دست آوردن ارزش دستاورد علمی، معیارهایی وجود دارد. از قبیل اینکه آن دستاورد علمی، تکرار مکررات نبوده و خلأ موجود در کتابخانه اسلامی را پر نماید. در این زمینه دربارهی شهید صدر نکتهای ظریف بیان شده است و آن اینکه وقتی کسی برای ایشان کتابی هدیه میآورد، آن را میگشود و یک نگاه اجمالی به آن میانداخت. اگر آن کتاب دارای نکتهای مهم نبود آن را میبست و کناری میگذاشت و میگفت: “عباراتنا شتی و حسنک واحد” (عبارات ما متفاوت است، اما حسن و زیبایی تو یکی است) یعنی با عبارتی محترمانه میفهماند که برخی کتابها تکرار مکررات است و مطالبی است که قبلاً کسان دیگر نوشتهاند؛ و نقش نویسنده کتاب، احتمالاً تغییر برخی عبارات یا ساختار کلی بوده است. نیاز جامعه و کتابخانهی علوم اسلامی به کتابهایی است که نیازها را مرتفع سازد، نه کتابهای تکراری.
۲- معیار دیگری برای تولیدات علمی این است که اثر، دارای ثمرات مهم عملی یا نظری باشد؛ اگر این ویژگی اصلاً در آن وجود نداشته باشد یا بسیار اندک باشد، هراندازه هم که از دقت برخوردار باشد، ارزشمند نخواهد بود.
۳– موضوع سوم، سطح دقت علمی و میزان همخوانی اثر با ضوابط و شیوه و برنامهی مشخص شده است. طبعاً کتابها دارای اشکال هستند اما دور بودن و نزدیک بودن با قواعد و ملتزم بودن به ضوابط علمی اثرها، متفاوت است.
زمانی که اثر فاخر «الفقه و العقل» را، بر معیارهای علمی تطبیق میدهیم، به این نکته میرسیم که این کتاب، به خاطر بحثهای کمی که دربارهی عقل و دلیل عقلی و نقش عقل در مباحث فقه و اصول، به آن پرداخته شده، جای خالی و نیاز کتابخانهی علوم اسلامی را پوشش داده و بر طرف کرده است.
بلکه معنای دلیل عقلی مراحل گوناگونی را گذرانده است و وقتی به اولین کتاب اصولی امامیه یعنی “التذکره لأصول الفقه” اثر شیخ مفید، نگاه میکنیم، میبینیم که ایشان، اصطلاح عقل و دلیل عقلی را بر استصحاب اطلاق نموده و این اندیشه و فکر تا مدت طولانی بر اندیشهی اصولیان سایه افکنده بود.
همچنین معنای دلیل عقلی مبهم بوده و معانیی از قبیل ادراک عقلی و حکم عقلا، به آن داده شده بود. آنچنانکه برخی از معاصرین نیز در مباحث خود، بین حکم عقلا و حکم عقلی، فرق و تفاوتی قائل نشدهاند.
بنابراین نیاز به اثری که امور را در مسیر صحیح و مناسب خود قرار دهد، احساس میشود، بهویژه آنکه ما مدعی آنیم عقل یکی از ادلهی اربعه است و دلیل به این مهمی، نیازمند تشریح حداقلی جایگاه و نقش آن خواهد بود.
از دیگر سو، ما در زمینهی اصولی و فقهی نیازمند منظومه فکری (اندیشهی نظامند) هستیم؛ زیرا فکر و دیدگاه جزء نگر و جزئی دارای آفات بسیاری است که انسان را در تناقضات قرار داده و او را از منهج و شیوهی متعهد شده بیرون میبرد. نیز در اثناء بحث و در نبود دید نظاممند، دچار تناقض شده و نمیتواند از برخی محذوریتها بیرون رود.
آنچه نویسنده در این کتاب ارائه کرده، ساختاری منطقی در رابطه با نقش و جایگاه عقل و مراتب آن است. همچنین این اثر، نقاط ابداعی زیادی نظیر نقش عقل تسبیبی و عقل ترخیصی را ارائه نموده است.
از دیگر مواردی که میتوان به آن اشاره کرد، تبیین و طرح نمودن عقل استقلالی و عقل آلی (ابزاری) توسط مؤلف کتاب استاد ابوالقاسم علیدوست است که پیش از ایشان کسی با این شیوه مطرح نکرده است.
نیاز است دربارهی این اثر ارزشمند نشستهای نقد و بررسی در سطح ارائهی مقاله انجام شود تا نقاط قوت و نیز برخی اشکالات آن و همچنین پیشنهادهایی که برای گسترش پروژه ارائه میشود؛ مورد تبیین قرار گیرد.
«الفقه و العقل» گام مهمی در رابطه با جهان عرب
ترجمهی این کتاب، به طور حتم گام مهمی در رابطه با جهان عرب خواهد بود و افکار عمومی و کتابخانهی جهان اسلام، از یک سو جهت پر کردن جای خالی و از سوی دیگر روش و سبکی، جهت تبادل اندیشههای عربی با فضای ایران در سطح علمی خواهد بود.
ترجمهی کتاب بر خلاف عرف کتابهای اصولی و فقهی که با زبان و ادبیات قدیمی و کهن، انجام میگیرد، با زبان روز صورت گرفته است که البته برخی ایرادات جزئی در ترجمه وجود دارد که در چاپهای دیگر نیاز به اصلاح دارد. برخی نکات هرچند جزئی است اما شاید از دید مخاطب عرب زبان، از ارزش اثر بکاهد؛ و نیز میتوان گفت به خاطر آنکه چون ما عادت بر برخی اسلوب و روشهای حوزوی کردهایم، روشها در ذهن مخاطب غیر حوزوی، نامأنوس است، ولی اشتباه نیست.
قابلذکر است، در انتهای مراسم دیگر اساتید و مدیر و معاونت پارک علم و فناوری قم به بیان امکان بهرهگیری طلاب حوزه علمیه از امکانات این مرکز در جهت ترویج معارف دینی پرداختند و در خاتمه از اثر رونمایی شد.
یادآوری میشود، کتاب عربی «الفقه و العقل» ترجمه «فقه و عقل» اثر استاد ابوالقاسم علیدوست با اشراف ایشان، به همت مؤسسه «ادیب فقه جواهری» به قیمت ۲۵۰۰۰ تومان، توسط بوستان کتاب چاپ و روانه بازار نشر شده است.