شبکه اجتهاد: ۱۷ ذیالقعده سالگرد وفات شیخعبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم، فرصت مغتنمی است برای بازاندیشی درباره ماهیت حوزههای علمیه و وظیفه اساسی این سازمان مردم نهاد. یکی از ویژگیهای زعامت شیخ عبدالکریم حائری در حوزه علمیه، پیشبرد پروژه «سیاست زدایی» حوزه علمیه بود. به عنوان مثال، وقتی محمدتقی بافقی، کسی که در شکل گیری حوزه علمیه قم با آیتالله حائری بیشترین همکاری را داشت، در نتیجه اعتراض به حضور زنان رضاخان در حرم حضرت معصومه(س) و اخراج آنان، مورد ضرب و شتم رضاخان قرار گرفت و رضاخان با چکمه بر سینهاش کوفت، آیتالله حائری یزدی واکنش اعتراضی به این واقعه نشان نداد و چنین فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است».
همین اقدام زیرکانه منجر شد که شیخ محمدتقی بافقی که به آن میزان مورد خشم رضاخان قرار گرفته بود، پس از چندماه از زندان آزاد شود. برای اثبات پروژه سیاست زدایی حوزه علمیه در دوران زعامت شیخ عبدالکریم میتوان شواهد دیگری یافت. به گواهی تاریخ، زمانی که رضاخان سردارسپه بود، رابطه خوبی با حائری یزدی داشت. حتی پس از واقعه کشف حجاب اجباری، شیخ عبدالکریم واکنش جدی به این واقعه نشان نداد، گرچه با ارسال پیامی به رضاخان، این واقعه را خلاف قوانین شرع اعلام کرد و خواستار جلوگیری از آن شد.
بازخوانی متن پیام آیتالله حائری یزدی در این موضوع حائز نکات بسیاری است: «مشهور خاطر همایونی بوده که احقر همیشه تعالی و ترقی دولت علیّه را منظور داشته و اهمّ مقاصد میدانسته، فعلاً هم به همین منظور نظر عرضه میدارد اوضاع حاضره که بر خلاف قوانین شرع مقدس و مذهب جعفری(ع) است، موجب نگرانی داعی و عموم مسلمین است، البته بر ذات ملوکانه که امروزه حامی و عهدهدار نوامیس اسلامیه هستید، حتم و لازم است که جلوگیری فرمایید، عموم اهالی ایران بلکه مسلمین دنیا را قرین تشکر فرموده، امید است رفع اضطراب این ضعیف و عموم ملت شیعه بشود.»
مصادیق متعدد دیگری نیز وجود دارد که روی هم رفته موجب شده است تصویری سیاستگریز از آیتالله حائری بر جای بماند. این رویه پس از وفات شیخ عبدالکریم و در دوران زعامت آیتالله بروجردی امتداد یافت. در گزارشات تاریخی شواهدی از مراوده آیتالله بروجردی با حکومت وقت به دست میآید. از جمله جلوگیری از محاکمه آیتالله کاشانی، جلوگیری از تغییر خط رسمی و گنجاندن درس دینی در دوره ابتدایی. انجام اقداماتی از این دست جز از راه تسالم و مراوده با حاکمان وقت میسر نبود. همچنین در ماجرای مجلس موسسان، برخی از مسئولین رده بالای حکومت رضاخان جهت ایراد توضیحات به خدمت آیتالله بروجردی رسیدند و از بابت حفظ دین رسمی به ایشان اطمینان دادند. همچنین تصویر عیادت محمدرضا پهلوی از آیتالله بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی شهر تهران، نمونه دیگری است که بر تعاملات آیتالله بروجردی با حکومت وقت دلالت دارد.
این سیاست در عصر مرجعیت آیتالله خویی هم امتداد داشت. در این برهه تاریخی از زمان تأسیس حوزه علمیه قم توسط آیتالله عبدالکریم حائری یزدی تا وفات آیتالله خویی، فقیهانی که محوریت حوزه علمیه را در اختیار داشتند و به عبارت دیگر، سیاستهای کلی و جریان اصلی حوزه علمیه را مدیریت میکردند، سیاستی محتاطانه و هوشمندانه در قبال رخدادهای سیاسی اتخاذ میکردند و از رویارویی مستقیم با حکومت وقت ابا داشتند. در عوض، ظرفیت حوزه را معطوف به ثمر نشاندن فعالیتهای تبلیغی و اجتماعی میکردند و حوزه علمیه، به یک نهاد قدرتمند و تأثیرگذار فرهنگی بدل شده بود. نهادی که از توانمندی علمی برخوردار بود و در میان اقشار مختلف مردم از جایگاه و نفوذ فوقالعاده بهرهمند بود.
در این میان، نقشی که امام خمینی(ره) ایفا کرد نقشی متفاوت بود. گرچه برخی از گزارشات تاریخی گویای این نکته است که ایشان خود را امتداد دهنده خط فکری آیتالله حائری یزدی میدانست. از ایشان نقل شده است: «اگر مرحوم حاج شیخ در حال حاضر بودند، کاری را انجام میدادند که من انجام دادم و تأسیس حوزه علمیه در آن روز، از جهت سیاسی، کمتر از تأسیس جمهوری اسلامی در ایران امروز نبود.»
اما وقتی با یک نگاه جامع و کلنگر به ماهیت فعالیتها و مواضع این دو شخصیت میپردازیم، به این نکته پی خواهیم برد که راهی که آیتالله حائری یزدی پیمود با مسیری که امام خمینی پیش روی حوزه قرار داد، متمایز است. در عصر حاکمیت اندیشه حائری یزدی، آرمان حوزه معطوف به استمرار حیات فرهنگی و حفظ دیانت مردم بود. به عبارت دقیقتر، دغدغه حوزه حائری یزدی دغدغه حفظ دیانت مردم بود. در مقابل، مسیر حوزه علمیه پس از انقلاب اسلامی مسیری بود که حوزه و حوزویان را به سمت دخالت مستقیم در امور سیاسی سوق میداد.
حوزه علمیه در زمان بعد از انقلاب اسلامی حیات تازهای را شروع کرد که در هزار سال گذشته آن را تجربه نکرده بود. دوره گذار از رویکرد فرهنگی به رویکرد سیاسی، مستلزم آزمون و خطاهای بسیاری بود. در اینجا دو رویکرد متفاوت شکل گرفت: برخی ترجیح دادند دوباره به همان رویه سابق بازگردند و میان حوزه و سیاست دیوار بکشند. برخی نیز همین مسیر را در پیش گرفتند و تلاش کردند با ابزار سیاست به سراغ اصلاح جامعه و حفظ دیانت مردم حرکت کنند.
این برادر عزیز مختصر رفرنس هایی به سیره مرحوم حایری و بروجردی داده – بسیار ناقص و البته جهت دار – آنگاه در پایان مقاله نتیجه گرفته اند مسیر مرحوم خمینی بر خلاف مسیر ۱۰۰۰ سال سابق حوزه بوده!
خب بنده بسیار سعی کردم بنا بر صحت بگذارم و بگویم احتمالا سهوی رخ داده ، اما اگر تمام سیره فقهای متقدم را بخواهیم سانسور کنیم و گزینشی برخورد کنیم حداقل سیره مرحوم آخوند، مرحوم آسید عبدالحسین لاری یا آقانورالله و شیخ فضل الله نوری یا علامه مجلسی و محقق کرکی و ده ها بزرگوار دیگر که به عینه در مقابلمان هستند را چگونه با زاویه دید نگارنده تحلیل کنیم؟
برادر گرامی.. منظور حقیر از این عبارت «حوزه علمیه در زمان بعد از انقلاب اسلامی حیات تازهای را شروع کرد که در هزار سال گذشته آن را تجربه نکرده بود. » تشکیل حکومت فقیهانه با حضور جامعه حوزوی بوده است که از صدر اسلام بدین شکل سابقه نداشته است.
اما تیتر مطلب و محتوای نوشته غیر از این است، ظاهر کلام شما این است که ” ورود حوزه به عرصه سیاست پدیده جدیدی ست و رویکرد حوزه قبل از انقلاب کاملا فرهنگی بوده ”
خب اگر مراد شما چیزی غیر از این مطلب است – همانگونه که ادعا دارید فقط حکومت داشتن مد نظرتان بوده – به نظرتان چطور مخاطبان باید از تیتر شما و محتوای یادداشتتان غیر از این برداشت می کردند؟ راهی غیر از الفاظ در فهم معنا برایشان میسر است؟ ضمن اینکه اگر مرادتان این باشد کاملا در مباینت با دلیل نماهایی ست که در متن از سیره دو فقیه بزرگوار حایری و خویی ذکر کرده اید