اختصاصی شبکه اجتهاد: آیین بزرگداشت اربعین حسینی از طریق سوگواری و زیارت مزار سیدالشهدا علیهالسلام از باشکوهترین یادمانهای حادثه عاشوراست. در این میان شبهاتی درباره مستند نبودن این آیین به معارف دینی طرح شده است. در این نوشتار، نویسنده نخست به دو کاربرد عمده عدد چهل در روایات اشاره میکند؛ یعنی بکارگیری آن به عنوان عددی که گویای یک ارزش است و دقیقاً خود چهل مراد است؛ مانند راز و نیاز خالصانه چهل روزه و عبادت چهل ساله و سوگواری چهل روزه زمین بر مرگ مؤمن و گریه چهل روزه زمین و آسمان بر امام حسین علیهالسلام و نیز بکارگیری آن به قصد بیان حداقل کثرت.
در ادامه ضمن بررسی گزارشهای تاریخی مربوط به حضور جابر و اهلبیت علیهمالسلام در نخستین اربعین بر سر مزار سیدالشهداء علیهالسلام، نقل مربوط به حضور جابر را قابل پذیرش میداند و سرانجام بر این نکته تأکید دارد که این دست، متون روایی و تاریخی در کنار دو روایت مربوط به زیارت اربعین، بر نگاه شیعیان به اربعین، تأثیرگذار بودهاند و شیعیان با تأثیرپذیری از این گزارههای دینی و روحیه اهتمام به یادمان حوادث مربوط به حادثه عاشورا که آن نیز الهام گرفته از روایات است، یادمان نخستین زیارت امام حسین علیهالسلام را گرامی میدارند.
مقدمه: یکی از آیینهای رایج در میان شیعیان، بزرگداشت اربعین حسینی است که در بیستم صفر هر سال با شکوه خاصی برگزار میشود. مشهور است که این آیین در سالگرد نخستین زیارت مزار حسینی توسط صحابی جلیلالقدر جابر بن عبدالله انصاری صورت میگیرد. برخی نیز گفتهاند در این روز خاندان امام حسین علیهالسلام در بازگشت از اسارت شام به کربلا رسیدند و مزار امام را در چهلمین روز شهادتش زیارت کردند. در این میان گروهی نیز با توجه به طولانی بودن زمان سفر در آن روزگار، ورود کاروان اسیران به کربلا پس از چهل روز را ناممکن میدانند برخی نیز با استناد به این حقیقت که راه میانبری از شام به طرف کوفه وجود داشته آن را ممکن میدانند. اختلاف یاد شده در میان محققان، تردیدها و شبهههایی را در پی داشته است. در واکنش بدین شبههها برخی تلاش کردهاند برای اربعین، اعتباری حقیقی فارق از قبول یا رد گزارشهای تاریخی یا شده، اثبات کنند. مستند این گروه، تکیه دستهای از متون دینی بر عدد چهل است.
در این نوشتار، نویسنده بر آن است تا با نگاهی به متون روایی یاد شده و بررسی این دست از متون و نگاه تحلیلی به گزارشهای تاریخی ماجرای اربعین به یک جمع بندی و تحلیل مناسب دست یابد. از این رو ابتدا با بررسی کاربردهای عدد چهل در متون دینی، جایگاه عدد چهل مورد ارزیابی قرار میگیرد و سپس تحلیل گزارشهای تاریخی اربعین، خواهد آمد.
بخش اول: جایگاه عدد چهل در متون دینی
تکیه بر عدد چهل در برخی متون دینی، بحثهایی را پیرامون جایگاه این عدد و اهمیت و نقش آن دامن زده است. برخی با استفاده از این متون، این عدد را دارای رمز و راز و جایگاهی در نظام خلقت میدانند و برخی آن را عددی معمولی میدانند. با تأمل در این متون، میتوان گفت: کاربرد عدد چهل با مقاصد مختلفی بوده که مهمترین آنها عبارتاند از:
برای بیان دوره کمال یک امر که بر اساس قوانین و سنن آفرینش در قالب چهل روز یا چهل سال یا چهل … صورت میگیرد. عدد چهل در این گونه موارد، موضوعیت دارد و برای آن جایگاهی در نظر گرفته شده است. کاربردهای عدد چهل در این مورد کم نیستند و آن چه در ذیل آمده برخی از موارد آن است که در ذیل دسته بندی شدهاند.
چهل روز
در دستهای از روایات بر «چهل روز» به عنوان دوره کمال برخی امور، تأکید شده است. برخی از این موارد در ذیل مورد توجه قرار گرفتهاند:
آغاز زندگی جنین با سه مرحله چهل روزه
بر اساس برخی متون روایی، نطفه انسان پس از انعقاد، یک دوره چهل روزه را طی میکند تا این که در مرحله دوم با طی یک دوره چهل روزه دیگر به صورت علقه و سپس با طی دوره چهل روزه سوم به صورت مضغه در میآید. پس از این سه دوره، جنین به سن چهار ماهگی میرسد و استعداد دمیده شدن روح را به دست میآورد؛ «الامام الباقر علیهالسلام: إذا وقعت النطفه فی الرحم استقرت فیها اربعین یوما، و توکن علقه اربعین یوما، و تکون مضغه اربعین یوما، ثم یبعث الله ملکین خلاقین فیقال لهما: اخلقا کما یرید الله …»؛ «از دوران چهل روزه در داستان عالم ذر و در مورد خلقت بنی آدم نیز سخن به میان آمده است. بدین مضمون که در خلقت بنی آدم ابتدا خاک با آب شیرین و گوارا مخلوط و چهل روز به حال خود رها شد و سپس آب شور بر آن ریخته شده و دوباره تا چهل روز به حال خود رها شده و …» روایات دیگری نیز نقش چهل روزههای یاد شده را تأیید میکنند یا مستقیماً از این دوران جنینی سخن گفتهاند یا به تناسب بدان گوشزد کردهاند؛ مانند دو روایت ذیل:
روایت اول: حسین بن خالد میگوید: به امام کاظم علیهالسلام عرض کردم: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای مان روایت شده که فرموده است: «هر کس شراب بخورد، تا چهل روز، نماز وی برایش حساب نمیشود». امام علیهالسلام فرمود: «درست گفتهاند». گفتم: چرا فقط چهل روز، نه کمتر و نه بیشتر؟ فرمود: «خداوند عزوجل، خلقت انسان را تقدیر کرد. {در این تقدیر} چهل روز او را در حالت نطفه بداشت؛ سپس او را از این حالت، نقل داد و چهل روز علقه گردانید؛ سپس دیگر بار او را به حالی دیگر نقل داد و چهل روز مضغه بداشت. از این رو اگر انسان شراب بخورد، این شراب، چهل روز، یعنی به اندازه روزهای نقل خلقت وی {از مرحلهای به مرحله دیگر} در نرمه استخوانهای وی میماند».
چنان که از محتوای این روایت برمی آید نقش عدد چهل در دورههای کمالی جنینی تا پایان عمر در جسم و جان فرد میماند.
روایت دوم: حسین بن خالد میگوید: به امام رضا علیهالسلام عرض کردم؛ مردم میگویند: هر کس سه روز گوشت نخورد، بد اخلاق میشود. فرمود: «دروغ میگویند؛ بلکه هر کس چهل روز گوشت نخورد، اخلاق و بدنش تغییر میکند. دلیلش هم این است که نطفه در چهل روز، تبدیل میشود».
این روایت نیز ناظر بر محتوای حدیث قبلی است که نخوردن گوشت در طول چهل روز، باعث تغییر در جسم و روان شخص میشود.
شاید از آن رو که اثر گوشت مانند هر نوشیدنی و خوردنی تا چهل روز در بدن – به ویژه در مغز استخوان – میماند و هنگامی که تا چهل روز مصرف نشود مواد مورد نیازی که از گوشت تأمین میشود به بدن نمیرسد و دچار مشکل میشود؛ بدین ترتیب، این حدیث نیز بر نقش دورههای کمالی دوران جنین تا پایان عمر تأکید دارد. جالب آن که در مورد تکرار مصرف گوشت در بازه زمانی چهل روز، نیز هشدار داده شده و تأکید شده که خوردن متوالی گوشت در چهل روز، باعث قساوت قلب میشود.
دوره چهل روزه التفات و توجه خالصانه به خداوند
دوره چهل روزه التفات و توجه خالصانه به خداوند که برخی از موارد آن عبارتاند از:
مناجات چهل روزه موسی در طور
آیه ۱۴۲ سوره اعراف تصریح دارد که وعده و قرار اولیه خداوند با موسی در طور، برای مناجات، سی شب بوده که با افزودن ده شب دیگر وعده خداوند با او تکمیل و اتمام یافته است؛ «و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله» آنچه از این آیه فهمیده میشود موضوعیت داشتن تکرار عمل مناجات در چهل شب است؛ چرا که با افزودن عدد ده به سی بر روی عدد چهل تأکید کرده است؛ چنان که در آیه ۵۱ سوره بقره بدون ذکر این جزئیات، مستقیماً به عدد چهل پرداخته و فرموده است وعده ما با موسی، چهل شب بوده است؛ «و إذ واعدنا موسی اربعین لیله»؛ بنابراین بر اساس دلالت صریح این آیه، مقطع زمانی چهل شب، جایگاه و نقش مهمی داشته و از این رو بدان توجه خاص صورت گرفته است. چهل روز هم میتواند دوره کمال مناجات و عبادت خالصانه و به دور از مشغلههای روزانه و مدیریتی باشد و هم میتواند دوران کمال آزمون جامعهای باشد که در شرایط جدیدی قرار گرفته و گمان میرود همگی به آموزههای موسی ایمان دارند و پایبند هستند. از این رو میتوان گفت؛ چهل روز، زمان کافی برای محک خوردن توان و ظرفیت بنی اسرائیل بود و این جامعه رسته از یوغ فرعون، میزان معرفت و دلبستگی خود به آموزههای موسی را نشان داد و بر خود آنان و رهبرشان موسی روشن شد در چه حدی هستند.
توبه و گریه چهل روزه حضرت آدم ابوالبشر به دلیل خوردن از شجره ممنوعه
گریه و انابه چهل روزه حضرت داود
گریه و انابه چهل روزه حضرت سلیمان
چهل روز رفتار خالصانه برای خداوند
در برخی از روایات تأکید شده که چنانچه کسی تا چهل روز کارهای خود را برای خدا انجام دهد و اغراض غیر الهی در اعمال او نباشد چشمههای حکمت از قلبش به طرف زبانش جاری میشود. این دست روایات، اشاره به وجود ظرفیتی در انسان دارند که بر اساس آن با تکرار یک عمل یا حالت در چهل روز، روانش از آن عمل، رنگ و جان دیگری میگیرد و شخصیتش با آن همسو میشود.
چهل روز خوردن غذای حلال
در برخی متون روایی گوشزد شده که پاک نگه داشتن جسم از غذای حرام به مدت چهل روز و خوردن غذای حلال، اثری چون نورانیت دل و جاری شدن حکمت از آن، دارد. این روایت نیز در بیان اثر غذای حلال در جسم باز به یک دوره چهل روزه اشاره کرده است که گویای نقش آفرینی این بازه زمانی در جسم و جان انسان است.
خواندن چهل روزه دعای عهد در صبحگاهان از امام صادق علیهالسلام نقل شده که هر کس چهل روز دعای عهد را بخواند از یاران قائم ما عجل الله فرجه به شمار میآید و چنانچه قبل از ظهورش بمیرد به دنیا بازگردانده میشود تا ایشان را یاری کند. در این جا نیز خواندن چهل روزه یک دعا به معنای تأثیرگذاری آن در روان آدمی و همسو شدن با عمل، دانسته شده است.
گفتنی است در فرهنگ دینی همسو شدن شخصیت اشخاص با اعمالی که انجام میدهند، امر پذیرفته شده و معمولی است؛ چنان که در داستان غرق شدن پسر نوح، خداوند به نوح میفرماید او از اهل تو نبود؛ چرا که او عمل غیر صالح بود کنایه از آن که شخصیت پسر به دلیل اعمال بدش با عملش هم جهت و همسو شده و از این رو نمیتوان او را در زمره گروه نوح که شخصیت آنها با اعمال صالح گره خورده و همسو شده، به شمار آورد. در عبارت «سلمان منا اهلالبیت» که زا پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده، باز اشاره بدین حقیقت است که شخصیت اشخاص با عمل گره خورده، از آن رنگ گرفته و با آن همسو شده است.
سلام چهل روزه پیامبر صلی الله علیه و آله با عنوان سلام بر شما اهلبیت علیهمالسلام در مقابل خانه حضرت علی علیهالسلام
در برخی متون روایی نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه تطهیر؛ «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا» تا چهل روز جلوی در خانه علی علیهالسلام و فاطمه سلام الله علیها میایستاد و خطاب به آنان میفرمود: «السلام علیکم اهلالبیت و رحمه الله و برکاته» این رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله نیز میتواند بدین معنا باشد که تکرار یک رفتار در بازه زمانی چهل روز برای ترویج و تثبیت یک آموزه، تأثیرگذار است.
آثار و برکات چهل روزه برخی خوراکیها
در منابع روایی برای برخی خوراکیها، اثرات خوبی نقل شده و تأکید شده که تا چهل روز ادامه دارد؛ مانند اثر نورانیت دل و دور شدن شیطان از شخص به دلیل خوردن انار یا روغن زیتون و نیز گفته شده خوردن هلیم تا چهل روز نشاط عبادت میآورد. گفتنی است متون دیگری هستند که برای استعمالاتی غیر از خوراک، مثل «سرمه کشیدن» اثری، چهل روزه، نقل کردهاند که میتوان آنها را نیز از حیث تأکید بر اثر چهل روزه امور بر جسم آدمی از این دسته روایات به شمار آورد.
آثار چهل روزه امور ناخوشایند بر روحیه بندگی مؤمنان
در بین متون دینی، دستهای از روایات تأکید دارند که مؤمن در هر چهل روز، دست کم یک امر ناخوشایند (مانند بیماری، ناراحتی و نگرانی) را تجربه میکند و خداوند حتماً برای او امر ناخوشایندی پیش میآورد؛ حتی اگر اندک و جزئی باشد. در این گونه روایات تعبیر «تزکیه» و پاک شدن مؤمن در اثر تحمل امور ناخوشایند به کار رفته که ناظر بر اثر سختی تا چهل روز در روحیه مؤمن است. شاید از آن رو که سختی مؤمن را متوجه بنده بودن خود و تحت اراده مقتدری بالاتر از خودش میکند؛ یا این که خداوند با ابتلای مؤمن با سختی و امر ناخوشایند گناهان او را پاک میکند و نمیگذارد آلودگی گناه در دوره چهل روزه بر وجود او سایه بیفکند و در جان و روانش اثر بگذارد.
آثار چهل روزه برخی گناهان
پذیرفته نشدن نماز فرد شراب خوار تا چهل روز
چنان که گذشت روایات بسیاری تأکید کردهاند نماز شراب خوار تا چهل روز پذیرفته نمیشود. جالب آنکه در برخی روایات، گوشزد شده چنانچه شراب خوار توبه نکرده باشد و در این چهل روز بمیرد به مرگ جاهلی مرده است. این دست روایات بر حقیقت تأثیرگذاری غذای مسموم برای جان و روان آدمی دارند که تا چهل روز دوام میآورد و به دلیل بقای اثر این خوراکی در جسم شخص تا چهل روز در درگاه الهی حرمتی ندارد و راز و نیاز او مورد توجه خداوند قرار نمیگیرد.
پذیرفته نشدن عمل حرام خوار تا چهل روز
در مورد لقمه حرام برخی روایات تأکید دارند عمل و دعای حرام خوار تا چهل روز پذیرفته نمیشود.
پذیرفته نشدن روزه و نماز غیبت کننده تا چهل روز
در برخی روایات تصریح شده تا وقتی رضایت و گذشت شخص غیبت شونده حاصل نشده، نماز و روزه فرد غیبت کننده تا چهل روز پذیرفته نمیشود.
آثار تداوم چهل روزه برخی گناهان
برخی روایات هشدار دادهاند که احتکار چهل روزه کالا به ویژه آذوقه عموم مردم به قصد افزایش یافتن قیمت آن، بدتر از سرقت و از گناهان بزرگ است و اثر آن بیزاری خداوند از محتکر و محرومیت وی از بهشت است. در مورد نگه داشتن ابزار لهو و لعب و گناه، مثل ابزار موسیقی نیز روایاتی وارد شده که نگهداری آنها در مدت چهل روز را باعث دوری از رحمت خدا و وارد شدن در دایره سخط خدا، میدانند.
اعمالی که باید در هر چهل روز، دستکم، یک بار تکرار شوند و نباید در ظرف مدت چهل روز ترک شوند
برخی متون روایی تأکید دارند مصرف گوشت برای بدن انسان ضروری است و از این رو نباید مصرف آن ترک شود و اگر به مدت چهل روز گوشت مصرف نشود اثرات مخربی بر جسم و روان آدمی میگذارد. جالب آن که از سوی دیگر گوشزد شده نباید در بازه زمانی چهل روز مصرف گوشت هر روز تکرار شود؛ زیرا مصرف متوالی گوشت در مدت زمان چهل روز نیز باعث قساوت قلب میشود؛
گفتنی است از این دست روایات، در مورد بهداشت شخصی نیز دیده میشود؛ مانند بر حذر داشتن اشخاص از نگه داشتن موهای عانه بیش از چهل روز و توصیه به زدودن این موها در کمتر از چهل روز.
دوران چهل روزه سوگواری بر مرگ مؤمن
در حدیثی نبوی صلی الله علیه و آله نقل شده که در مرگ مؤمن، زمین تا چهل روز میگرید؛ «إن الارض لتبکی علی المؤمن إذا مات اربعین صباحا» در مورد امام حسین علیهالسلام نیز برخی روایات تأکید دارند که آسمان تا چهل روز بر ایشان گریسته است؛ «کامل الزیارات عن عبدالله بن هلال عن أبی عبدالله الصادق علیهالسلام قال: سمعته یقول: إن السماء بکت علی الحسین بن علی و یحیی بن زکریا علیهما السلام و لم تبک علی احد غیرهما. قلت: و ما بکاؤها؟ قال: مکثوا اربعین یوما تطلع الشمس بحمرهٍ، و تغرب بحمرهٍ، قلت: فذاک بکاؤها؟ قال: نعم.» در روایتی نیز از امام رضا علیهالسلام نقل شده که ایشان به یکی از یارانشان دستور دادهاند بر روی قبر یکی از اصحاب تا چهل روز آب بپاشند.
در این دست متون نیز بر دوره کمال یک چیز اشاره شده است. بر اساس این احادیث، دوره سوگواری کامل بر متوفی، چهل روز است و پایان این دوره، روز چهلم. به نظر میرسد خاستگاه سنت «چهلم گرفتن» برای اموات، صدور این گونه احادیث باشد.
چهل سال
۱-۲-۱٫ چهل سالگی دوره کمالی انسان از نظر سنی
قرآن کریم در آیه ۱۵ سوره احقاف میفرماید: «و انسان را {نسبت} به پدر و مادرش به نیکی سفارش کردیم. مادرش با تحمل رنج، به او باردار شد و با تحمل رنج، او را به دنیا آورد و بار برداشتن و از شیر گرفتن او سی ماه است. تا آن گاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد، میگوید: پروردگارا! بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشتهای سپاس بگویم و کار شایستهای انجام دهم که آن را خوش داری و فرزندانم را برایم شایسته گردان. در حقیقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان پذیرانم». در این آیه مجموعه سن جنینی و شیرخوارگی انسان به طور مشخص، سی ماه ذکر شده و آنگاه با کلید واژه «أشد» به سن رشد اشاره کرده و سپس به سن چهل پرداخته «حتی إذا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنه» که به نظر میرسد این سن در نوع انسانی، به معنای نهایت رشد و بالندگی است. چنان که در روایتی منظور از «أشد» سی و سه سالگی و منظور از اربعین نهایت سن رشد و کمال نوع انسان دانسته شده است و تصریح شده که آدمی پس از اتمام چهل سالگی رو به نقصان و ضعف پیری دارد و در سراشیبی قرار میگیرد؛ امام صادق علیهالسلام «هرگاه آدمی به سی و سه سالگی برسد به برومندی رسیده است و هرگاه چهل ساله شود به اوج عمر خود رسیده است و چون قدم در چهل و یک سالگی بگذارد رو به کاهش نهد.» در متون روایی دیگر نیز به سن چهل سالگی به عنوان سن کمالی انسان، اشاره شده است.
بدین ترتیب باز عدد «چهل» نشان گر یک دورۀ کامل است این بار نسبت به سن آدمی و رشد او. گذشت که دورههای چهل روزه در دوران جنینی نیز نقش آفرین بودند.
۱-۲-۲٫ چهل سالگی زمان مناسب برای ابلاغ رسالت به انبیا
چنانکه که میدانیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سن چهل سالگی به پیامبری مبعوث شدند. از امام باقر علیهالسلام نیز نقل شده که خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به عنوان بنده آفرید و تربیتش کرد تا آنکه چون به سن چهل سالگی رسید به ایشان وحی کرد و… سن چهل سالگی به دلیل رسیدن انسان به سن رشد و کمال، سن مناسبی برای رهبری امت است و از این رو گفته شده سن مناسب بعثت انبیاست با این حال تأکید شده خداوند میتواند در سنین پایین تر و حتی کودکی نیز، نبوت را به کسی ارزانی کند؛ چنانکه در مورد یحیی علیهالسلام چنین شد. گفتنی است تناسب سن چهل سال برای دریافت رسالت در انبیا در راستای همان کمال سنی است که در بخش قبل بدان پرداخته شد.
۱-۲-۳٫ عبادت چهل سالۀ عابدان
عبادت چهل ساله، دست کم در نزد بنی اسرائیل، دارای ارزش و جایگاه خاصی بوده است. در روایتی از امام معصوم علیهالسلام نقل شده که عابدی از بنی اسرائیل چهل سال عبادت کرد و سپس قربانی کرد؛ اما قربانی او پذیرفته نشد و او خود را مذمت کرد که حتماً گناهی کردهام. از جانب خداوند بدو خطاب شد ارزش این مذمت نفس از عبادت چهل ساله بیشتر است. در روایت دیگری پیامبر صلی الله علیه و آله دربارۀ یکی از نمازها، خطاب به گروهی از یهود میفرماید؛ ارزش یک رکعت این نماز از عبادت چهل ساله نزد خداوند بیشتر است. به نظر میرسد دورۀ عبادت چهل ساله، دورهای برای اثبات بندگی بوده چنانکه در پایان چهل سال با قربانی کردن منتظر میماندند. گویا بر این باور بودهاند که چهل سال دورۀ کامل بندگی است و پس از آن نوبت نتیجه گرفتن از این تلاش چهل ساله است. جالب آنکه نقل شده؛ «داود نبی، شبی پس از خواندن زبور از عبادت خود، خوشش آمد در این لحظه یکی از حیوانات پیرامون او به سخن درآمد و گفت من چهل سال است که زبانم از ذکر خداوند عزّ و جلّ باز نایستاده است!» در این ماجرا نیز که به بنی اسرائیل مربوط است باز سخن از ذکر و عبادت چهل ساله به میان آمده است. بدین ترتیب این دست از متون نیز بر دورۀ کمالی عبادت و بندگی در طول چهل سال دلالت دارند و کاربرد عدد چهل برای بیان دورۀ کمالی یک امر است.
۱-۲-۴٫ مهلت چهل ساله به خطاکاران و طاغیان
در برخی متون روایی گوشزد شده که خداوند پس از اعلام اجابت دعای موسی و هارون دربارۀ عذاب فرعون که در آیۀ ۸۸ سورۀ یونس بدان اشاره کرده به فرعون، چهل سال مهلت داد؛ ولی او دست از طغیان برنداشت. «الامام الصادق علیهالسلام: کانَ بینَ قولِ اللّهِ عزّ و جلّ «قد اجِیبَتْ دعوُتکُما» و بینَ أخذِ فِرعَونَ أربعینَ عاما»
۱-۲-۵٫ مجازات چهل سالۀ جامعۀ فاسق
قرآن کریم در نقل داستان فرار بنی اسرائیل از مصر و خودداری آنان از جهاد با کفار، تأکید دارد که به آنان گوشزد شد تا چهل سال از ورود به سرزمین مقدس، محروم و در بیابانها سرگردان خواهند ماند؛ «قال فإنها محرمه علیهم اربعین سنه یتیهون فی الارض فلاتأس علی القوم الفاسقین» تعبیر «فلاتأس علی القوم الفاسقین» در آخر این آیه دلالت بر این حقیقت دارد که محرومیت آنان از ورود به این شهر، ناشی از فسقشان است که باعث شده از فرمان خداوند بر جهاد سرپیچی کنند؛ بنابراین تا چهل سال شایستگی استفاده از نعمت تمکن و اسکان در یک محیط مناسب را ندارند و اثر این گناه جامعه تا چهل سال دوام میآورد. شاید از آنرو که در مدت چهل سال اکثر اشخاص حاضر در این جامعه که طغیان کردند از دنیا میروند و آنان که زنده میمانند به دلیل کهولت سن، توان نقش آفرینی ندارند ضمن آنکه اکثریت جمعیتی را نیز از دست میدهند. این گونه بود که پس از چهل سال فرزندان آنها و نسل بعدی به دلیل پذیرش جهاد، توانستند وارد آن سرزمین مقدس شوند. این چند مورد، نمونههایی بودند از کاربرد «چهل سال» به عنوان دورۀ کمالی یک امر.
۲٫ کاربرد عدد چهل برای بیان نخستین درجۀ
کثرت یکی از موارد کاربرد عدد چهل در عربی، بیان کثرت در مورد اشخاص یا اشیا است؛ اما کثرت نیز چون جمع حداقلی دارد؛ اگر گفته میشود حداقل باید دو تا باشد تا جمع اطلاق شود در کثرت نیز حداقل باید چهل تا باشد تا کثرت اطلاق شود. صاحب بن عباد م ۳۸۵ ق تصریح دارد که کلید واژۀ امت بر چهل نفر تا صد نفر اطلاق میشود؛ یعنی واژۀ «امت» را وقتی میتوان به کار برد که یک جمعی، حداقل چهل نفر باشند. ابن اثیر جزری نیز در شرح لغت «أمۀ» بیان میدارد که اسمهای جمع؛ نفر، عصبۀ و امت هر کدام بر شماری اطلاق میشوند. نفر بر سه تا ده؛ عصبۀ بر ده تا چهل و امت بر چهل تا صد، اطلاق میشوند. از بهکارگیری عدد چهل در شمارش اشخاص یا امور در موارد مختلف نیز چنین برمی آید که منظور شمار دقیق چهل نفر نیست؛ بلکه مراد گوینده کثرت اشخاص و البته به میزان حداقلی آن است. به نظر میرسد بکار رفتن عدد چهل در بسیاری از موارد به قصد بیان کثرت است و نه شمار دقیق چهل. نمونههای این نوع کاربرد فراوان است که برخی از آنها در ذیل مورد بررسی قرار گرفتهاند؛
۲-۱٫ بخشیده شدن چهل گناه جاهل و بخشیده نشدن حتی یک گناه عالم
در این گونه متون، معصوم علیهالسلام در راستای تأکید بر عدم غفران گناهان عالم از چنین تعبیری استفاده کرده است و در حقیقت در این صدد بوده که کثرت بخشش گناهان جاهل و عدم اغماض نسبت به عالم را بیان کند. اینکه در برخی روایات گفته شده؛ «هفتاد گناه جاهل بخشیده میشود و از عالم حتی یکی نیز بخشیده نمیشود.» قرینۀ درستی این ادعاست؛ زیرا در زبان عربی اعداد «چهل» و «هفتاد» برای بیان کثرت استفاده میشوند و در این مورد هر دو تعبیر به کار رفته است.
۲-۲٫ تا چهل خانه از هر طرف همسایه به شمار میآیند
این گونه روایات نیز درصدد بیان کثرتاند و جالب آنکه از عدد چهل استفاده کردهاند تا بر این حقیقت تأکید کنند که همسایگان بسیاری بر انسان، حق همسایگی دارند و دست کم تا چهل خانه، عنوان همسایگی صدق میکند و بیان عدد چهل صرفاً برای بیان حداقل کثرت است؛ یعنی خیلیها همسایهاند و دست کم این تعداد زیاد، چهل خانه است.
۳-۲٫ در گزارشهای تاریخی زیادی نیز عدد چهل بر حداقل کثرت اطلاق شده است
مانند؛ گزارش حضور چهل نفر از خویشان پیامبر صلی الله علیه و آله در جمع یوم الانذار. دلیل بر این ادعا که منظور شمار دقیق چهل نفر نیست گزارش علل الشرایع از ماجرای یوم الانذار است که پس از اشاره به عدد چهل نفر تأکید میکند در همین حدود کمی بیشتر یا کمتر و مانند گزارش حملۀ اصحاب جمل به بصره و اشغال آن، که اشاره به قتل چهل نفر از نگهبانان دارالاماره شده است به نظر میرسد باز عدد چهل بیانگر حداقل کثرت است و مانند اشارۀ منابع به ارسال عایشه با همراهی چهل زن به مدینه به تدبیر امیرمؤمنان علیهالسلام در جنگ جمل جالب آنکه مروج الذهب در گزارش این ماجرا تصریح دارد تعداد این زنان بیست نفر به همراه سی مرد بوده است که میتواند قرینهای باشد بر اینکه منظور از چهل نفر، کثرت حداقلی زنان همراه عایشهاند، نه شمار دقیق چهل نفر. مثال دیگر، گزارش بسته شدن درِ قلعۀ خیبر با نیروی جسمی چهل مرد است. بدیهی است نمیتوان باور کرد که برای باز یا بسته کردن درِ قلعه، واقعاً تعداد دقیق چهل نفر، حاضر میشدند و بلکه منظور گزارشگران، بزرگی و سنگینی در است که چند نفر محدود نمیتوانستند آن را حرکت دهند و باید اشخاص بسیاری، حاضر میشدند. بنابراین کاربرد چهل همیشه به معنای موضوعیت داشتن آن نیست و فقط در برخی امور به خاطر آن است.
بخش دوم: تحلیل متون مربوط به اربعین حسینی این متون نیز که از آنها، اهمیت اربعین حسینی استفاده شده بر دو دستهاند؛ گروه نخست، گزارشهایی هستند که بر زیارت مزار سیدالشهدا علیهالسلام در چهلمین روز شهادتش یعنی بیستم صفر سال ۶۱ هجری، دلالت دارند. گروه دوم روایات مربوط به زیارت اربعین هستند؛
الف) متون مربوط به زیارت مزار امام علیهالسلام در چهلمین روز شهادتش که خود بر چند دستهاند متونی که از زیارت مزار امام حسین علیهالسلام در این روز، توسط صحابی جلیلالقدر جابر بن عبدالله به عنوان نخستین زائر حسینی یاد کردهاند. متونی که به ورود کاروان اسیران اهلبیت علیهمالسلام به کربلا در این روز اشاره کردهاند. برخی نیز بین تصریح دارند در این روز جابر و اهلبیت علیهمالسلام با هم وارد کربلا شدند و بر سر مزار همدیگر را ملاقات کردهاند. محققان و اندیشمندان در پذیرش این متون هم نظر نیستند. آنچه در این میان باعث اختلاف شده قراین تاریخی و عقلی است که بازگشت اهلبیت علیهمالسلام به کربلا در اربعین را غیر ممکن میکند. برخی گزارشها حاکی است ابن زیاد اسیران اهلبیت علیهمالسلام را در کوفه نگه داشت تا از جانب یزید کسب تکلیف کند که این کار حدود بیست روز وقت لازم داشت تا نامۀ یزید از شام برسد و اسیران روانۀ شام شوند. برخی گزارشها نیز حاکی است یزید لعنۀ الله علیه ایشان را به مدت یک ماه در شام نگاه داشت. افزون بر این، مسیر بازگشت اهلبیت علیهمالسلام از شام به مدینه بود و راه مدینه در آن روزگار از راه کوفه و عراق جدا بود؛ بنابراین اگر کاروان میخواست روانۀ کربلا شود باید مسیر خود را تغییر میداد و این کار نیازمند اجازۀ یزید بود و مأمورانی که اهلبیت علیهمالسلام را به مدینه میبردند اجازۀ این کار را نداشتند. با توجه به این حقایق و طولانی بودن زمان سفر در گذشته، حضور اهلبیت علیهمالسلام بر سر مزار در روز اربعین امکان عقلی نداشته است. بنابراین متون حاکی از حضور اهلبیت علیهمالسلام در اربعین، قابل اعتماد نیستند این در حالی است که متون مربوط به زیارت جابر در این روز، چنین مشکلی ندارند و بیشتر قابل اعتمادند. هر چند برخی نسبت به امکان حضور جابر در کربلا در مدت چهل روز اظهار تردید کردهاند؛ اما حقیقت آن است که وقتی سر امام حسین علیهالسلام نزد ابن زیاد برده شد او، پیکی روانۀ مدینه کرد تا این خبر را به حاکم مدینه رساند و او نیز این خبر را به طور عمومی در مدینه اعلام کرد. بنابراین، رسیدن خبر شهادت امام حسین علیهالسلام به مدینه در طول ده روز امکان داشته و از این رو جابر یک ماه وقت داشت تا مسیر مدینه به کربلا را طی کند؛ ضمن آنکه ممکن است وی سفر خود به عراق را پیش از رسیدن خبر شهادت امام علیهالسلام آغاز کرده باشد. بدین ترتیب میتوان گفت گزارش زیارت جابر در روز اربعین پذیرفتنی است.
ب) روایات مربوط به زیارت اربعین در بین روایات مربوط به زیارت امام حسین علیهالسلام که بر زیارت مزار سالار شهیدان در هر فرصتی تأکید دارند، توصیههای ویژهای نیز نسبت به زیارت مزار ایشان در مناسبتهای خاص مانند شبهای جمعه، نیمه شعبان، اول و نیمۀ ماه رجب، روز عرفه، اعیاد فطر و قربان و روز عاشورا وجود دارد. در این میان در مورد اربعین توصیۀ مستقیم به زیارت امام علیهالسلام در این روز وجود ندارد. فقط دو روایت به زیارت اربعین اشاره کردهاند که در ذیل به آنها میپردازیم؛
روایت اول: در این روایت که از صفوان نقل شده، وی میگوید امام صادق علیهالسلام به من در مورد زیارت اربعین فرمود: «امام حسین علیهالسلام را در این روز به هنگام بالا آمدن روز، زیارت میکنی و این عبارات را میگویی…»
روایت دوم: در این روایت مرسل که از امام عسکری علیهالسلام نقل شده، نشانههای مؤمن، پنج چیز دانسته شده است؛ «پنجاه و یک رکعت نماز گزاردن در شبانه روز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانى بر خاک نهادن و بلند گفتنِ بسم اللّه الرحمن الرحیم» تعبیر وارد شده در این دو متن، تعبیری مطلق و بدون توضیح نسبت به «زیارت اربعین» است. در روایت نخست، راوی میگوید: «امام صادق علیهالسلام در مورد زیارت اربعین به من فرمود …» و در کلام امام علیهالسلام سخنی از اربعین نیست. در روایت دوم نیز تعبیر «یکی از نشانههای مؤمن، زیارت اربعین است» بکار رفته است. این تعابیر در مقایسه با تعابیری که نسبت به زیارت در روزهای عاشورا و نیمه شعبان، به کار رفته و صراحتاً به زیارت این روزها توصیه شده، تعابیری مطلق است و مشخص نیست؛ چرا توصیۀ مستقیمی در این باره وارد نشده است. مطالب ذیل میتواند دلیل این امر باشد؛ شیعیان به تأسی از جابر و برای یادمان زیارت او، به طور خودجوش، در روز اربعین به زیارت مزار امام حسین علیهالسلام میرفتند و از این رو نیازی به توصیه نبوده است؛ اما زیارت ایام دیگر مثل نیمه شعبان، نیازمند توصیه و ترویج بوده است. تعبیر صفوان در روایت نخست که «امام در مورد زیارت اربعین به من فرمودند این گونه زیارت کن» بدین معناست که این زیارت از عرف شیعیان، نشأت گرفته است. امام صادق علیهالسلام پس از مشاهده رواج این زیارت، نحوۀ زیارت را بیان کردهاند و بدین وسیله، نیازمندی آنان در مورد ادب زیارت این روز را برطرف ساختند. گفتنی است؛ شیخ مفید م ۴۱۳ در کتاب المزار خود بابی دارد با نام «فضل زیارۀ الاربعین» که بیانگر شناخته شده بودن این زیارت در عرف مردم آن دوران است. چنان که بیرونی در الآثار الباقیۀ تصریح دارد زمان زیارت اربعین، بیستم صفر است. این بدان معناست که در سدۀ چهار و پنج زیارت اربعین، زیارتی رایج و شناخته شده بود. به دلیل رواج فرهنگ زیارت در این روز و شناخته شده بودنش، این زیارت از نشانههای شیعیان به شمار میآمده است. از این رو در روایت نقل شده از امام عسکری علیهالسلام به عنوان نشانۀ مؤمن دانسته شده است و توضیح و توصیهای نسبت بدان نشده است و اگر در میان نشانههای مؤمن بیان شده، بدین دلیل بوده که یکی از شاخصههای رفتاری و ظاهری شیعیان به شمار میآمده است. امام عسکری علیهالسلام با بیان این حدیث، گویا درصدد تأیید و ترویج آن بودند. با توجه به اینکه متوکل عباسی م ۲۴۷ در دهۀ چهلِ سدۀ سوم هجری، مزار امام حسین علیهالسلام و خانههای اطراف را تخریب و زائران را از سفر به کربلا منع کرد. چنین برداشتی درست به نظر میرسد؛ زیرا با سخت گیریهای متوکل، روند زیارت به ویژه زیارت اربعین دچار کندی و فترت شده بود و امام با این بیان، تلاش کردند به مخاطبان گوشزد کنند که این زیارت نشانۀ شیعه است و باید دوباره احیا شود و رونق گذشته خود را باز یابد؛ همچنین میتوان گفت، پنج نشانۀ یاد شده در روایت، چند امر شکلی و ظاهری بودند که شیعه به دلیل پایبندی به آنها از دیگر نحلهها، تشخیص داده میشد و بدانها، هویت و تشخص مییافت. از این رو امام عسکری علیهالسلام برای حفظ انسجام هویتی شیعیان آنها را از نشانههای مؤمن شمردند تا آنان در مقابل فشارهای فرهنگی، مقاومت کنند و بر آنها پایدار بمانند و این گونه بود که شیعیان درصدد بودند تا سنت زیارت اربعین را حفظ کنند.
نکته: برخی روایات تأکید دارند که پس از شهادت امام حسین علیهالسلام تا چهل روز، زمین و آسمان برایشان گریستهاند؛ مانند روایت عبدالله بن هلال از امام صادق علیهالسلام که در آن تصریح شده، گریۀ آسمان، سرخ شدن آن به هنگام طلوع و غروب، بوده است. در برخی روایات نیز بر گریۀ زمین بر مرگ مؤمن تا چهل روز اشاره شده است. این گونه روایات تداوم سوگ بر مرگ مؤمن تا چهل روز را تأیید میکند و روز چهلم را پایان دورۀ سوگواری، میدانند. به نظر میرسد صدور این گونه روایات، این ذهنیت را در بین بخشی از جامعۀ اسلامی ایجاد کرده بود که پایان دورۀ سوگواری برمتوفی، روز چهلم است. این امر میتواند عامل عزم جابر برای سفر به کربلا باشد. گویا وی تلاش کرده تا قبل از روز چهلم، خود را به مزار امام حسین علیهالسلام برساند و در آخرین فرصت یعنی روز چهلم به چنین توفیقی دست یافته و فرصت سوگواری و زیارت در آخرین روز سوگواری را درک کرده است. گفتنی است با فرض قبول سفر اهلبیت علیهمالسلام به کربلا در این روز و بازگشت آنان از شام از مسیر بادیه، این عامل میتواند توجیه کنندۀ عجلۀ آنان برای سفر به کربلا تا روز چهلم باشد. جالب آنکه ابن بطوطه جهانگرد مغربی م ۷۷۹ در گزارش مراسم سوگواری فرزند اتابک فارس و پوشیدن لباس عزا، مینویسد: اینان تا چهل روز لباس عزا به تن دارند و این به دلیل آن است که در نزد آنان، روز چهلم نهایت و اتمام اندوه و عزاست. این مطلب به روشنی بر وجود این ذهنیت در بخشهایی از جوامع اسلامی و شکل گیری سنت سوگواری چهل روزه با الهام گیری از روایات یاد شده، دلالت دارد.
جمع بندی و نتیجه گیری:
از مجموع کاربردهای اربعین در روایات و گزارشهای تاریخی چنین برمی آید که بهکارگیری این کلید واژه به دو هدف عمده صورت میگیرد؛ نخست به این قصد که این عدد، دارای جایگاهی است و ارزش خاصی دارد و از این رو تکیه و تأکید بر این عدد، به دلیل آن است که عدد چهل موضوعیت دارد و منظور از اربعین در این موارد، دقیقاً چهل است نه کم و نه زیاد. دومین کاربرد نیز برای بیان نخستین درجه از کثرت است. در نوع دوم عدد چهل موضوعیت ندارد و به کار برندۀ آن فقط میخواهد شمارگان زیاد را بیان کند. در این گونه موارد وقتی گفته میشود چهل مرد جنگی فلانی را همراهی کردند منظور تعداد چهل نفر دقیق نیست؛ بلکه منظور آن است که همراهان کم نبودند؛ بلکه زیاد بودند. کاربرد اول که برای این عدد ارزش و جایگاهی قائل است در اذهان مسلمانان اثرگذار بوده و در فرهنگ اسلامی، نوعی نگاه ارزشی بدان را پدید آورده است به ویژه روایاتی که بر چهل به عنوان یک دورۀ تکاملی در امور مقدس اشاره داشتند؛ مثل راز و نیاز خالصانۀ چهل روزۀ انبیا و اولیا یا عبادتهای چهل سالۀ عابدان یا بعثت برخی انبیا در سن چهل سالگی. ایندست متون دینی باعث شدند تا مخاطب به چهل به عنوان یک دورۀ تکاملی توأم با تقدس، نگاه کند. بدیهی است در چنین بستر فرهنگی پدید آمده، چنانچه مخاطبان با روایت نبوی «سوگواری زمین بر مرگ مؤمن تا چهل روز» روبهرو شوند. بدین نتیجه میرسند که دورۀ کامل سوگواری بر مؤمن، چهل روز است و تا روز چهلم شایستۀ سوگواری است.
بنابراین حضور جابر بر سر مزار امام حسین علیهالسلام در چهلمین روز شهادتش، میتواند ناشی از این ذهنیت باشد که تا روز چهلم، برای سوگواری فرصت دارد و از این رو، تلاش کرده تا روز چهلم، خود را بر سر مزار برساند. سوگواری چهل روزه تنها به حدیث نبوی یاد شده منحصر نماند؛ بلکه در روایات فراوان دیگری که از ائمه علیهمالسلام رسیده به صراحت از گریۀ چهل روزۀ زمین و آسمان برای شهادت امام حسین علیهالسلام سخن رفته است. چنانکه از امام رضا علیهالسلام نیز نقل شده که دستور دادهاند تا چهل روز بر قبر یکی از اصحابش آب بپاشند. بدین ترتیب روشن میشود در منظومه معارفی ایجاد شده توسط روایات، دورۀ کامل سوگواری بر مؤمن، چهل روز است. سنت چهلم گرفتن برای درگذشتگان در میان شیعیان، ریشه در این برداشت و باور دارد. دریافت و باور پدیدآمده در پی صدور این گونه احادیث، نقش بسیار مهمی در پی ریزی آیین بزرگداشت اربعین حسینی، داشته است چرا که این باور در کنار پایبندی شیعه به یادکرد حوادث مرتبط با قیام عاشورا، باعث شد تا وقتی شیعیان از زیارت جابر در روز اربعین آگاه شوند با تأثیرپذیری از این انگارهها، سالروز نخستین زیارت امام حسین علیهالسلام را گرامی بدارند و تلاش کنند در چنین روزی خود را بر سر مزار آن امام شهید برسانند. بزرگداشت اربعین حسینی از طریق زیارت مزار و سوگواری، حرکتی است برای یادمان نخستین زیارت مزار و پایان دورۀ سوگواری حسینی.
بر اساس روایت صفوان، حرکت زائران برای زیارت حرم حسینی در اربعین هر سال، سنتی بوده که در دورۀ امام صادق علیهالسلام نیز رواج داشته به گونهای که ایشان شیوۀ زیارت در این روز را به صفوان تعلیم میدهند. روایت نقل شده از امام عسکری علیهالسلام که زیارت اربعین را از نشانههای مؤمن میداند نیز بدین معناست که این زیارت به حدی رواج داشته که در دورۀ آن امام (نیمۀ قرن سوم) از نشانههای شیعیان به شمار میآمده است. چنانکه شیخ مفید (ره) عالم قرن چهار و پنج هجری در کتاب المزار خود فصلی را با نام «فضل زیارۀ الاربعین» آورده است و در قرن پنجم نیز ابوریحان بیرون در الآثار الباقیه گزارش کرده که در چنین روزی، زیارت اربعین رواج دارد. باید توجه داشت که بیرونی مورخ نیست و فقط امور معروف در عصر خود را گزارش کرده است و سخن وی پیش از آنکه ارزش تاریخی داشته باشد از لحاظ مردم شناسی و جامعه شناسی تاریخی مهم و برای شناخت باورها و انگارهای مردمان آن دوران مفید است. بنابراین بزرگداشت اربعین به ویژه زیارت مزار در این روز، ریشه در فرهنگ یادمانی شیعه دارد که از امور ذیل تأثیر پذیرفته است:
۱- روایات مربوط به ارزشمندی عدد چهل و اینکه دورۀ کامل خیلی از امور تربیتی و معنوی به صورت چهل روز یا چهل سال است.
۲- روایاتی که دورۀ کامل سوگواری بر مؤمن را، چهل روز میدانند.
۳- روایاتی که بر یادکرد و یادمان حادثۀ عاشورا در فرصتهای مختلف دلالت دارند.
۴- رسیدن جابر در روز اربعین بر سر مزار امام علیهالسلام به عنوان نخستین زائر سرشناس که به قصد زیارت آمده بود.
۵- دو روایات ویژه از امام صادق علیهالسلام و امام عسکری علیهالسلام که در مورد زیارت اربعین نقل شدهاند.
۶- فرهنگ یادمانی شیعه که برای حوادث مهم مرتبط با حادثۀ عاشورا، شأن و منزلتی قائل است و از این رو با الهام گیری از توصیههای ائمه علیهمالسلام بر یادمان حادثۀ عاشورا در فرصتهای مختلف، سالروز نخستین زیارت مزار امام حسین علیهالسلام را گرامی میدارد و گروهی تلاش دارند تا همانند جابر خود را بر سر مزار برسانند.
نتیجه آنکه، سنت بزرگداشت اربعین با توجه به عوامل یاد شده شکل گرفت و به مرور بر شکوه آن افزوده شد.
(قابل ذکر است، فهرست منابع و مأخد نزد «شبکه اجتهاد» محفوظ است.)