جریان سکولاریسم که اساسا اعتقاد به حضور دین در سیاست و اداره اجتماع ندارد، ناکامیها را به حساب اصل دین و حکومت دینی خواهند گذاشت و نه به حساب تنگناهای صعب دوران کنونی.
به گزارش شبکه اجتهاد، متن زیر یادداشتی از مهدی نصیری در مورد «تحقق تمدن تراز اسلامی در عصر غیبت و روزگار سیطره مدرنیته؛ امکان یا امتناع؟» است که در ادامه میخوانید؛
سه دیدگاه در باره حکومت و جامعه سازی یا تمدن سازی در عصر غیبت در شیعه وجود دارد:
۱- دیدگاه قعود و پرهیز از تشکیل حکومت و طبعا تمدن سازی
۲- دیدگاه لزوم تلاش برای تشکیل حکومت و تمدن سازی و امکان تمدن سازی در حد عالی یا نزدیک به عالی که ما از آن تعبیر به تمدن تراز اسلام میکنیم.
۳- دیدگاه لزوم تلاش برای تشکیل حکومت و تمدن سازی اما در حد وسع و البته این وسع محدود است و نه تنها در حد عالی مقدور نیست بلکه (به طور میانگین) کمتر از پنجاه درصد است.
دیدگاه اول از نظر ما مردود است و ادله ای که در دفاع از این دیدگاه ارائه میشود ناتمام است.
دیدگاه دوم نیز مورد نقد و ایراد است و در بر آورد تواناییهای یک حکومت و نظام دینی برای تمدن سازی در عصر غیبت و دوران سیطره مدرنیته دچار اشکال است.
دیدگاه سوم مورد تایید و دفاع ماست که در این بحث به ادله اثبات آن به اجمال اشاره میشود:
فواید این بحث:
اگر ما در جمهوری اسلامی مدعی میزانی از تحقق احکام الله و آرمانهای دینی شویم که به دلایلی این ممکن و مقدور نباشد، مشکلات زیر را به بار میآورد:
۱- مردم همیشه از نظام ناراضی خواهند بود و بین شعار و عمل دوگانگی میبینند.
۲- نظام بار و تکلیفی را بر دوش خودش میگذارد که واقعا تکلیف او نیست و این خود مانعی برای تحقق آن بخشی از آرمانها میشود که تکلیف نظام است و امکان تحقق آن وجود دارد.
۳- مردم بسیاری از ناکامیها را به پای دین و حکومت دینی خواهند گذاشت و نه مشکلات اساسی و ساختاری که یک نظام دینی در عصر غیبت و روزگار سیطره مدرنیته با آن روبروست.
۴- وقتی قادر به آنچه شعارش را از تحقق آرمانها و احکام دینی میدهیم نباشیم، دو جریان میتوانند قوت بگیرند:
الف: جریان سکولاریسم که اساسا اعتقاد به حضور دین در سیاست و اداره اجتماع ندارد. اینان ناکامیها را به حساب اصل دین و حکومت دینی خواهند گذاشت و نه به حساب تنگناهای صعب و سخت و یا غیر قابل حلی که دین و حکومت دینی در روزگار کنونی با آن مواجه است.
ب: جریانی که اساسا هر گونه حرکت انقلابی و دینی برای تشکیل حکومت را در عصر غیبت تخطئه میکند و فرمان به قعود و انفعال محض در برابر حکومتهای جور میدهد.
۵- سوالی که از طرح این بحث بلافاصله به ذهن خیلیها خطور میکنه اینه که تفاوت این دیدگاه با سکولاریسم چیه؟ پاسخ این است که سکولاریسم به این معنا است که ما اساسا قائل به دخالت دین در سیاست و حکومت و تمشیت امور مادی و معنوی مردم نباشیم اما اگر چنین حقی را برای دین قائل باشیم و بلکه انحصارا از آن دین بدانیم اما به خاطر بروز موانعی نتوانیم همه آرمانهای دینی را محقق کنیم و وسعمان برای اصلاح محدود باشد، به این سکولاریسم نمیگویند. همان گونه که امیر المومنین علیه السلام وقتی حکومت را به دست گرفت، قادر به تحقق همه آرمانهای دینی نشد و در موارد بسیاری از اجرای احکامی کوتاه آمد و در روایتی حضرت بیش از ۲۵ بدعت را بیان میکنند که در زمان خلفای قبلی گذاشته شده بود اما به دلیل آن که مبارزه با آنها منجر به یک بحران سیاسی و تضعیف حکومت حضرت میشد، حضرت از این امر کوتاه میآیند.
۶- سوال دیگری که مطرح میشود این است که آیا تحقق مثلا سی درصدی احکام الله و آرمانهای دینی ارزش انقلاب و فداکاری را داشت و دارد؟ پاسخ این است که تکلیف دائر مدار بین صفر و صد یا صفر و هشتاد و یا همه یا هیچ نیست. ما به میزان وسعمان در هر شرایطی مکلف به اصلاح خود و اطراف و جامعه مان هستیم. اهل بیت علیهم السلام در دوره خفقان اموی و عباسی وسعشان برای اصلاح چقدر بود؟ قطعا بسیار محدود بود اما آنها در هر شرایطی آنچه را از عهده شان بر میآمد انجام میدادند.
۷- همه میدانیم که یکی از مهمترین وظایف شیعه در عصر غیبت، انتظار فرج و دعا برای تعجیل در فرج است. این آرمان را وقتی با همه گوشت و پوستمان حس میکنیم که به برخی از تنگناها و گرفتاریها برای تحقق یک مدینه فاضله دینی و شیعی وقوف داشته باشیم. اگر بر این باور باشیم که همه چیز روبراه است و امکان تحقق عالی احکام الله در عصر غیبت وجود دارد، آن وقت چه ضرورتی برای انتظاری وجود دارد که امام رضا علیه السلام میفرماید: فتوقعوا الفرج صباحا و مساء (صبح و شام منتظر فرج باشید).