اختصاصی شبکه اجتهاد: لزوم تغییر متون آموزشی حوزههای علمیه شیعی سخن پرتکراری است که در سالهای اخیر یکی از مسائل برجسته حوزهها بوده و همه طلاب کشور کم و بیش درباره آن شنیدهاند. اما نظرات همه شخصیتهای حوزوی در این باره همسان نیست و اگر نوبت به مصادیق متون برسد، حجم اختلاف نظرها بسیار بیشتر میگردد.
لذا شایسته است در کنار تلاشهایی که برای تدوین کتب جدید صورت میپذیرد، نگاهی گفتمانی به این امر صورت گیرد و برخی از جهت گیریهای ناصحیح یا موانع اقدامات صحیح شناسایی شده و راه با تامل و شناخت بیشتری پیموده شود. از همین رو کتابی با عنوان “جستارهایی پیرامون نظام آموزشی و متون درسی حوزههای علمیه” به همت موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین تدوین گردید که بخشی از آن مصاحبه با اندیشمندان صاحب نظر در این خصوص یا مسئولان حوزوی دخیل در این امر بوده است و در این جا مروری اجمالی بر بخشی از نظرات حجتالاسلام محمدرضا رضوانی، نویسنده، مدرس و پژوهشگر ادبیات عرب و مبدع روش سریع برای آموزش کامل تجزیه و ترکیب خواهیم داشت که متن کامل مصاحبه ایشان در کتاب منتشر شده است.
اگر ما به متون حاضر با دیدی منصفانه نگاه کنیم، قطعاً بیایراد نخواهد بود. مثلاً بعضی قسمتها سنگین است و ربطی که بین مباحث باید باشد، مشاهده نمیشود. ماحصل آن این است که طلبه بعد از خواندن سه سال ادبیات، کلی مطلب پراکنده یاد گرفته ولی ارتباط صحیحی بین این مطالب پیدا نمیکند. برایش گنگ و مبهم است. به نظرم این متون بدون استاد ماهر نباید تدریس شود.
به نظر بنده کتابهای موجود ضعفهایی دارند. لکن دردی که حوزه از آن مینالد و بدنهی طلاب را رنج میدهد ناشی از این ماجرا نیست. فرض کنید یک مریضی دارید که سرماخوردگی دارد و از طرفی هم دستش را بریده. درد دستش ناشی از سرماخوردگی نیست. هرچند باید بعد از درمان دستش، سرماخوردگی بیمار را هم درمان کرد ولی علت درد دستش سرماخوردگی نیست.
بی انگیزهگی طلاب نوپایه و ضعف علمی برخی از ایشان ناشی از متون نیست. مگر پدرها و پدربزرگهای ما با همین متون در سنین پائینتر توانستند به مراتب عالی علمی برسند. بله متون فعلی ضعفهایی دارند ولی تا وقتی جایگزین مناسبی برای آن یافت نشده، بهتر است به آن دست نزنیم و به درمان بخشهای دیگر حوزه که از بیماری رنج میبرند بپردازیم.
در زمان ما (حدوداً ۱۵ سال پیش) تعداد ورودیهای طلاب ما چقدر بود؟ نسبت به رشد ورودی طلبهها به حوزه، رشد خوبی در حوزه اساتید نداشتیم. نه اینکه تعدادشان کم باشد، نه! بلکه عدهی زیادی را با سطح پائینی استاد کردهایم.
ما اگر بخواهیم یک متن درسی را تألیف کنیم و آن را به معرض آموزش بگذاریم در اولین قدم باید فراخوان عمومی از نخبگان آن زمینه داشته باشیم و هر کس که توانایی تألیف را در خود میبیند، کاری را شروع کند. این کار به معرض نقد و بررسی جامعه نخبگان گذاشته شود. اگر چنین اتفاقی افتاد و کتاب مورد نظر از نقد و نظر نخبگان استفاده کرد و به اتمام رسید حالا در یکی دو مدرسه به صورت اختیاری، در چند دوره تدریس شود. نقاط ضعف و قوت آموزشی آن نیز کشف خواهد شد. پس از عبور از این مرحله ما میتوانیم اعلام کنیم که یک کتاب درسی جدید در فلان موضوع تألیف کردیم.
اینکه میگویم کتاب کمک درسی منظورم کارکرد کمکدرسی به مفهوم رایج نیست. بلکه بیشتر منظورم این است که کتابهای تألیفی در دسترس طلاب باشد. شاید کتابی واقعاً در حد کمکدرسی باشد و شاید کتابی ظرفیت تبدیل شدن به کتاب درسی را داشته باشد. مثلا لمعه نیاز به یک تاریخچه و معجم المفهرس دارد. این مسائل را قبلاً اساتید به صورت جنبی در زمان تدریس مطرح میکردند و این ضعف زیاد احساس نمیشد.
بهتر است حوزه به حد بضاعت پذیرش کند. اگر امکان پذیرایی علمی به قدر کفایت از طلبهها را در قم و شهرستانها نداریم چه اصراری است که در پذیرش اینقدر اسراف کنیم که در تربیت و امکانات آموزشی دربمانیم؟
بهتر است طلبهها را دست کم نگیریم. در دورهی اینترنت و عصر ارتباطات دسترسی به صوت و تصویر درس بهترین اساتید حوزه در هر سطحی امری ساده و سهل است. پس اگر در فلان شهرستان طلبهای دنبال یادگیری دقیق نحو باشد و اساتید مستقر نیاز او را برآورده نکنند، به سادگی میتواند دروس آموزشی یک استاد تمام عیار قم را به آسانی به دست آورد. پس به نظر بنده در شرایط فعلی که امکانات اینگونه است، بهتر است از این روشها استفاده شود.
در قدیم به علت محدودیت رسانه، افراد خیلی زیادی احساس تکلیف نمیکردند که بیایند و حتماً طلبه شوند. یا اگر کسی احساس میکرد که باید به تحصیل علوم دینی بپردازد و وارد حوزه میشد، اگر بعد از چند سال به نتیجه نمیرسید و متوجه میشد که مناسب این کار نیست، به راحتی از حوزه بیرون میرفت و در جای دیگر مشغول خدمت میشد. هر کس میتوانست از پس مشکلات و سختیهای علمی حوزه بر بیاید، میماند و هر کس که نمیتوانست میرفت؛ اما متأسفانه الآن به هر نحو ممکن میخواهند در حوزه بمانند و البته راه ماندن نیز برایشان باز است. با کمترین سواد و یک مدرک حداقلی در یک جایی کارمند میشود و حوزوی میماند. خوب دیگر این قشر از افراد نباید مبنای تصمیمگیریهای کلان قرار بگیرند.