شبکه اجتهاد: در عرصه فقه و فقاهت مؤلفهای یافت میشود که گاه مانع از رأی شخصی و عمل به ادلّه عقلی میشود. «قولِ مشهور» نزد فقها چنین است، مینگرند که دیگر فقهای سلف در باب یک رأی چه گفتهاند و سپس میکوشند تا حتیالمقدور پای از آن فراتر ننهاده و نظری مخالف با آن صادر نکنند. به عنوان نمونه بنگرید که آیتالله جوادی آملی – که میتوان ایشان را یکی از فقها و فیلسوفانی دانست که بر عقل و عقلانیت تأکید بسیار دارد- چگونه در باب حکم بانوان، رأیی را بر میگزیند و آن را منتسب به یکی از علمای گذشته میداند، نکند که مقبول قولِ مشهور نیفتد. ایشان در خصوص بحث قضاوت برای بانوان که عموم فقها آن را مقبول شرع نمیدانند، بر آن است که هیچ محذوریتی برای پذیرش قضاوت بانوان وجود ندارد. ایشان سپس برای تبیین نظر خود و مقبول دانستن آن، به رأی مرحوم مقدس اردبیلی استناد کرده و اینگونه عنوان میکنند که: «اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسیده و دارای ملکه عدالت بود و شرایط دیگری که در قضاء و اوصاف قاضی معتبر است واجد بود و خواست تصدی قضای زنان را با نصب از طرف فقیه جامعالشرایط که ولایت امر مسلمین و رهبری جامعه اسلامی را برعهده دارد متعهد شود، از نظر بزرگانی چون مقدس اردبیلی مانعی ندارد».[۱]
گویی آیتالله جوادی آملی، سخن خود را به نحو شفافی بیان نمیدارد و رأی خود را از زبان مرحوم مقدس اردبیلی بازگو میکند؛ از بیم آنکه جامعه فقهی این نظر را برنتابد و بر ایشان خُرده بگیرد؛ اما رأی و نظرِ خود را از زبان فردی چون مقدس اردبیلی بیان کردن، میتواند امنیت علمی بیشتری به همراه آوَرد. آیتالله جوادی آملی پس از نقلِ سخنِ مقدس اردبیلی این تکمله را نیز به بحث خود میافزاید که: «… از نظر بزرگانی چون مقدس اردبیلی مانعی ندارد، مگر آنکه کسی اجماع قطعی را (که احتمال استناد به برخی از روایات ضعیف یا وجوه اعتباری قابل خدشه در آن راه نیابد) احراز کند که در این حال تصور مزبور ممنوع میباشد».[۲]
آیتالله جوادی آملی تمامی جِدّ و جَهد خویش را که براساس اسلوب عقلی به کار بسته است، مسکوت مینهد و تنها به رأی فقیهی استناد میکند که سابق بر این، به نتایجی نائل آمده است. مبادا که رأی او خلاف مشهور فقها قلمداد شود. ایشان حتی در تکمله سخن، عنوان کرده است که اگر قول مقدس اردبیلی نیز مخالف قطعی اجماع فقها باشد، اینگونه برداشت فقهیِ او، ممنوع است!
برداشتهای گذشتگان مگر چه کلامِ مقدسی است که تا به میدان آمد، میباید شمشیر غلاف کرد و دم فرو بست و سخن پیشینیان را سپر کرد و آن را بر طاقچه تقدس نهاد و در مقابل آن خضوع کرد و منطق و استدلال را فرو نهاد؟ عقل آدمیان روزبهروز فربهتر میگردد، زوایای بسیاری از امور را در مییابد، نکات مغفول افتاده را بهتر و بیشتر میفهمد و از آن رمزگشایی می کند. چرا میباید به رأی پیشینیان چنین تقدس بخشید و از فهم امروزیان پای پس کشید؟
جسارتِ فقهی آن است که برداشتهای گذشتگان را مختص به زمانه آن بزرگواران بدانیم و آن را تا به امروز برنکشیم و بر آن تعبّدهای ناروا نورزیم. آیتالله موسوی اردبیلی از همین روی بود که گلایه میکرد: «متأسفانه مسائل مورد ابتلاء مردم که درباره آنها از فقها پرسش میشود، چیزی است و آنچه در کتابهای فقهی پیشینیان موجود است، چیز دیگری! انگار فقه مدون در کتاب، برای جامعه دیگری میباشد و مردم هم در فضاها و عوالم دیگری زندگی میکنند».[۳]
اگر عمدهترین عاملِ این عدم سنخیت میان رأی فقیهان و زندگانی مردم، استناد به قول مشهور فقها نباشد، بیشک یکی از اصلیترین عوامل آن است. از همین روی بود که رأی آیتالله بیات زنجانی در خصوص روزهداری مورد انتقاد برخی فقها قرار گرفت که چرا بر قول مشهور پشت کردهاید و نظر دیگری برگزیدهاید. اگر رأی مشهور فقها بخواهد هماره پیش چشم باشد و مورد استناد قرار گیرد، نه پیشرفتی در دانش فقهی حاصل میشود و نه امید گرهگشایی از آن میرود. گفته شده است که در سال ۷۰۲ ه.ق یک علوی شیعه چون پس از گذاردنِ نماز جمعه به همراه اهل سنت، نماز ظهر را دوبار خوانده بود، به قتل رسید. در آن زمان قولِ مشهور فقیهان بر این بود که نماز جمعه در غیبت امام جایز نیست، به ویژه که پیش نماز از اهل سنت باشد.[۴]
این رأی فقهی اما جای خود را به نظریهای رقیب داد و نماز جمعه نه تنها حُرمت نیافت که بعضاً از وجوب آن سخن رفت. در این میان، آن نمازگزارِ بد اقبال بود که بر قولِ مشهور فقها در آن زمان تصلب میورزید و جان بر سر این عقیدت داد. در حالی که همان رأی مشهور فقها تغییر یافت و به اندک زمانی، نظر دیگری جایگزین آن شد.
مرام آزاداندیشی و پویایی تفکر بر این حکم میکند که قول مشهور را در نظر نیاورده و آن را به کنجی حوالت دهیم. مرحوم صالحی نجف آبادی حتی گفته بود که باید یک مسابقه علمی برای نوشتن رساله عملیه ترتیب دهیم تا نظرات متفاوت عرضه شود و از تمسّک به یک نظر مشهور پرهیز گردد. صالحی نجف آبادی مقاله ای در همین باب نگاشت و مناظره ای فرضی را ترتیب داد و در آن، استناد به قول مشهور را رأیی ناروا و باطل نامید و اینگونه آورد که انسانی که در جهان معاصر زیست میکند، قول مشهور را بر نمیتابد.
عقل آدمیان روزبهروز فربهتر میگردد، زوایای بسیاری از امور را در مییابد، نکات مغفول افتاده را بهتر و بیشتر میفهمد و از آن رمزگشایی می کند. چرا میباید به رأی پیشینیان چنین تقدس بخشید و از فهم امروزیان پای پس کشید؟
در این میانه اما برخی کوشیدند تا نشان دهند که در پارهای موارد که فقها بر قول مشهور استناد کردهاند، اساساً قول مشهوری به وقوع نپیوسته و می باید به ادلّه دیگری روی آورد. حجتالاسلام محمد سروشمحلاتی در ماجرای قضاوت برای بانوان، کوشیده است تا به اثبات برساند که فقیهان در این موضوع به اجماعی در عدم قضاوت زنان دست نیافتهاند و نمیتوان به صِرف اجماع فقها و قول مشهور آنها، زنان را از قضاوت محروم داشت. وی در این خصوص اینگونه عنوان میکند که: «چگونه می توان مسألهای را اجماعی تلقی کرد، در حالی که در بسیاری از متون قدما اثری از آن دیده نمی شود و بزرگانی مانند شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی و ابوالصلاح حلبی در آثار خود آن را مطرح نکردهاند».[۵]
کوشش سروشمحلاتی بر آن است تا به اثبات رسانَد که این اجماع، در میان فقها صورت نپذیرفته است. این تلاش اگر چه مبارک است اما توفیقی برایمان به ارمغان نمیآورد. به فرض آنکه اجماع در موضوعی صورت پذیرَد، آیا باید به آن گردن نهاد و از فهم امروزینِ متن دست کشید و به گوشه امنی خسبید؟ این نه مرام عقلانیت صحیحی است و نه مقبول امروزیان است و نه حتی منطبق با خواستههای پیشینیان. مرحوم سید مرتضی علم الهدی از بانیان اصول فقهی شیعه یازده قرن پیشتر گفته بود که: «هر آنکه درباره مطالب ما اندیشه میکند، قَسَمَش می دهیم که در هیچ یک از رهیافتها از ما تقلید نکند و با این تصور که ما به اندازه کافی زحمت کشیدهایم، از تحقیق علمی باز نمانَد و خود بکوشد تا صحیح را از سقیم بازشناسد».[۶] فقهایی که باید جَهد علمی کنند، زمینه و زمانه احکام امروزی را دریابند و به صِرف اقوال گذشتگان دل خوش ندارند و رأیی پیراسته را برای امروزیان به ارمغان آورند. اینگونه است که میتوانند چونان طبیبی حاذق، درد امروزیان را درمان کنند. «پسرم از نظر دیگران برایم نگو. ذهنم را از نشانههای بیماری دور میکند. بگذار تا خود با شواهد و قرائن، بیماری را تشخیص دهم و آن را درمان کنم».
[۱] آیتالله جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، ص۲۲۵
[۲] همانجا
[۳] آیتالله موسوی اردبیلی، کتاب القضاء، مقدمه
[۴] مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران، مهدی فراهانی منفرد، ص۲۸
[۵] محمد سروش محلاتی، درآمدی بر بررسی قضاوت، فقه مقارن، سال اول، ش۲، ۱۳۹۲
[۶] سید مرتضی علم الهدی، الذخیره، ص۶۰۷
منبع این اثر: نشریه خیمه، شماره۱۲۷، سال ۱۳۹۷.