نوروز آغاز فصل بهار و شکفتن گلها و طبیعت بهعنوان سنتی ملی با آموزههای دینی تلفیقشده است. ما آغاز سال نو را جشن میگیریم، زیرا در فرهنگ ملی ما دیدوبازدیدها و سفرهای تفریحی در این ایام به شکل گسترده انجام میگیرد و صلهرحم که از سنتهای حسنه قرآن و حدیث است و با آموزههای اخلاقی ما ارتباطی وثیق دارد و تأثیر فراوانی بر جامعه و خانواده و تربیت نسل جدید ما میگذارد، باید پاس داشته شود. به این جهت برای ترویج صلهرحم باید این ایام را عزیز داشت که در اخلاق و تعامل زندگی ما تأثیرگذار است، صلهرحم باعث کاهش و حتی از بین رفتن کدورتها میشود.
اختصاصی شبکه اجتهاد: فقه بهعنوان حاکم اصلی بر برنامه زندگی مسلمانان آنان را نسبت به گزارههایی که در زندگی آنها اتفاق میافتد، رهبری میکند. شادی بهعنوان یکی از نیازات بشری از گزارههای مهم زندگی بشری است اما به جهت آمیخته شدن گاه و بی گاهش با برخی معصیتها و محرمات، مورد توجه فقه یا متفقهین قرار نمیگیرد. با این وصف، شایسته است مرزهای این ضرورت با فقه مشخص شود. در این خصوص با استاد سید محمدعلی ایازی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید به گفتوگو نشستیم. وی معتقد است شادی حق غیرقابل انفکاک از بشر است و هیچ اصلی با آن در تنافی نیست. دیدگان شما نظارهگر این گفتوگوست.
اجتهاد: آیا شادی، یک حق به شمار میرود یا صرفاً حکمی فقهی است؟ این حق، مختص به مؤمنین است یا اختصاص به انسان دارد؟
ایازی: در آغاز پیش از روشن شدن حق و حکم بودن باید دانست که منظور از شادی چیست و چه تفاوتی با ضحک و خنده در ادبیات دینی دارد؟
شادی و مسرت، یعنی احساس خوشحال و بهجت و نشاط درونی که به انسان دست میدهد و در آن، فعل و انفعالی چون رضایت و حس اعتماد حاصل میگردد. در لغتنامه دهخدا برای این واژه معادلهای گوناگونی آمده است: شادی، شادمانی، خوشحالی، بهج، بهجت، استبهاج، بشاشت، مسرت، نشاط، طرب، ارتیاح، وجد، انبساط، سرور، فرح، این واژه در برابر اندوه، غم، سوگ، تیمار، کروز، احساس درماندگی آمده است.
از سوی دیگر احساس شادمانی و نیاز به آن، غریزه طبیعی انسان است که وی در زندگی به آن نیاز دارد. وقتی شخصی ازنظر هیجانی تحریک میشود، تجربههای خوشی به او دست میدهد و نشاط پیدا میکند. گفته میشود: شادی بهعنوان منبع انرژی است. در روانشناسی، عمل فعالسازی هیجان، ارزش حیاتی آشکار دارد. هنگامیکه به انسان هیجان دست میدهد، شرایط فیزیولوژیک همراه با این هیجان، باعث نیرو بخشیدن به شخص میگردد.
اما اینکه چرا باید در زندگی شاد زیست، بدین خاطر است که شادی به انسان نشاط و تحرک میبخشد. چرا باید شادی را در میان افراد جامعه تقویت و تشویق کرد؟ زیرا که شادی مایهی نشاط افراد جامعه و فعالیت جدی آنان میگردد. ضربالمثل معروفی است که میگوید: خنده بر هر دردی دوا است. برای این مثل، پایه علمی متصور است و آن اینکه موقع خندیدن و نشاط، دگرگونی درونی و فیزیولوژیکی در بدن انسان به وجود میآید و انرژی مثبتی در بدن تولید میشود که میتواند به فعالیتهای دیگر او اثر مثبت برجای گذارد. به همین دلیل افرادی که شاد هستند، در زندگی موفقترند، از فرصتها بیشتر استفاده میبرند و در جهت انجام مسؤولیتها و کار نیک و خیر رساندن به دیگران بیشترین گام را برمیدارند و یاری میرسانند. افکار آنها در جهت مثبت و رونق است و در کارها خلاقیت بیشتری نشان میدهند. در هر کاری که خود یا دیگران انجام میدهند، با نگاه مثبت با آن مواجهه میکنند. نتایج مثبت هر کاری در نظرشان اهمیت بیشتری دارد، بردباری را شیوهی زندگی خویش میسازند و درراه زیستن و حل مشکلات کوشش میکنند. چنین فوایدی کوچک نیستند و نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت.
در این صورت شادی بهجز خندیدن است. خندیدن در متون دینی مفهوم مطلق ندارد، بلکه به قرینه سیاق و مناسبت با حکم، موضوع خندیدن، غفلت است. خندیدن از ناحیه غرور و تکبر است. اینکه در تعبیرات قرآن آمده است: «فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا وَلْیَبْکُوا کَثِیرًا جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ». (توبه: ۸۲) مشخص است در سیاق سخن باکسانی است که گناه میکنند و با فراموشی از عمل خود خوشحالی هم دارند. به آنان گفته میشود: از این پس کم بخندند و بهجزاى آنچه به دست مىآوردند، بسیار بگریند.
با توجه به آنچه گفته شد، شادی نیاز و حق انسان است؛ زیرا این شادی در زندگی او بسیار مؤثر است. وقتی نیاز جنس انسان بود، اختصاص به طبقه و قشر و عقیده خاصی هم ندارد.
اجتهاد: در صورت حق بودنِ شادی، آیا میتوان احکام منافی با این حق را بهمقتضای قاعده لاضرر، نفی نمود؟
ایازی: اگر روشن شد که حق است، پس اصل است و هر چیزی که اصل باشد و در برابر غیر اصل خود تعارض کند، آن غیر اصل نفی میشود، مگر آنکه آن متعارض هم اصل حقی و حکمی باشد. در این صورت، باید به اهم و مهم مراجعه کرد و بررسی کرد کدامیک برای فرد و جامعه مهم است.
البته گاهی تعارض از قبیل حق نیست؛ بلکه از باب ادب اجتماعی یا دینی است؛ مثلاً در مناسبتهای خاص مثل روزهای خاص آئین دینی، هرچند شادی حرام نیست، اما احترام و ادب به دیگران اقتضای این دارد که کاری که موجب جریحهدار شدن عقاید دیگران میشود، اعم از مسلمان و شیعه و یا غیر آن، انجام نشود. این بحث تعارض دو اصل نیست، بلکه تعارض حق و ادب زیست اجتماعی و دینی است. با این وصف، اگر کسی در شب عاشورا ازدواج کرد، فعل حرامی انجام نداده است؛ زیرا ما در منابع دینی حکمی بر حرمت نداریم و آنچه در برخی از روایات در خصوص ایام عاشورا آمده، ناظر به خوشحالی بنیامیه نسبت به قتل امام حسین علیهالسلام است؛ و روشن است که شادی برای ازدواج تحت آن عنوان قرار ندارد؛ اما برای مسلمان شیعه، چنین کاری خلاف ادب و زیست اجتماعی است. مثل اینکه کسی شب فوت مادرش بخواهد ازدواج کند، روشن است که این کار حرام نیست، اما خلاف ادب خانوادگی و زیست انسانی و مورد مذمت جامعه است. در برخی از روایات دراینباره رسیده است: «رحم الله شیعتنا خُلقوا مِن فاضل طِینَتَنا… یَحزنونَ لِحُزننا ویَفرَحُون لِفَرحنا» یا آمده است: «أَمَا إِنَّکَ مِنَ اَلَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ اَلْجَزَعِ لَنَا وَ اَلَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا».
اجتهاد: آیا عید نوروز، در منابع معتبر دینی ذکرشده است؟
ایازی: روایاتی از اهلبیت پیامبر درباره عید نوروز نقلشده که شاید برخی از آنها جای مناقشه داشته باشد، اما نکته مهم این است که عید گرفتن برخلاف دین نیست و روایاتی که درباره عید آمده، آن را محدود نکرده است بهطوریکه ما نتوانیم ایام دیگری را به آن اضافه کنیم.
از طرف دیگر، نوروز آغاز فصل بهار و شکفتن گلها است و طبیعت بهعنوان سنتی ملی با آموزههای دینی تلفیق شده است. ما آغاز سال نو را جشن میگیریم، زیرا در فرهنگ ملی ما دیدوبازدیدها و سفرهای تفریحی در این ایام به شکلی گسترده انجام میگیرد و صلهرحم که از سنتهای حسنه قرآن و حدیث است و با آموزههای اخلاقی ما ارتباطی وثیق دارد و تأثیر فراوانی بر جامعه و خانواده و تربیت نسل جدید ما میگذارد، باید پاس داشته شود. به این جهت برای ترویج صلهرحم باید این ایام را عزیز داشت که در اخلاق و تعامل زندگی ما تأثیرگذار است، صلهرحم باعث کاهش و حتی از بین رفتن کدورتها میشود.
نکته دیگر اینکه دستهای از آموزههای دینی داریم که در تحویل سال نو از آنها استفاده میکنیم، مانند دعاها و ادعیهای که همزمان با آغاز سال نو واردشده و برای ایجاد فضای معنوی بهتر و درخواست ایجاد تحول در زندگی خود، خانواده و جامعه و زمامداران، آنها را زمزمه میکنیم و از خدا میخواهیم که با شروع سال جدید، دگرگونی در زندگی ما و کشور ما ایجاد شود و مردم از این تنگنا و مشکلات و فشار خارج شوند و با سال گذشته متفاوت باشیم؛ یعنی با شروع سال جدید تغییری در رفتار و تعامل ما با دیگران به وجود آید. عید نوروز فرصتی برای مبلغان دینی است و نباید آن را تبدیل به تهدید کنند و این نقطه مزیت و مثبت ایام نوروز را تفسیر به ضدیت با دین کنند تا نتیجه معکوس بدهد.
اجتهاد: آیا بهصرف وجود یک منشأ نادرست و مغفول برای یک عید، مانند ماجرای اصحاب رس که برای عید نوروز ادعا میشود، میتوان مشروعیت یک عید را نفی کرد؟
ایازی: اَصحاب رس، گروهی بودند که از پرستش خدا سرباز زدند و به کارهای زشت میپرداختند. خدا پیامبری برای هدایت آنان فرستاد، ولی آنها او را در چاه انداختند و به همین دلیل خدا آنان را عذاب کرد. در قرآن، از اصحاب رس، در کنار اقوامی چون عاد، ثمود و قوم نوح نامبرده است: «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ» (ق–۱۲)؛ اما منبع این تفصیل درباره محل این قوم، اخبار و آثار اسرائیلی است که محل اختلاف بسیار است. منطقه محل سکونت اصحاب رس یا مناطق شامات یا انطاکیه و یا منطقه یمن و رود ارس بوده است که ربطی به ایرانیان که ایام نوروز را جشن میگرفتند ندارد. در روایاتی که دراینباره هم رسیده، فارغ از تعارض و ضعف سندی، مشکل این قوم، به خاطر نفس جشن گرفتن نیست، بلکه افعال و اعمال بتپرستی و غیراخلاقی و درنهایت کشتن پیامبر است. پس کسی نمیتواند به این روایات در مذمت عید نوروز استناد کند؛ چون موضوع مذمت چیز دیگری است.
اجتهاد: آیا جواز بزرگداشت مناسبتهای ملی مانند عید نوروز و شب یلدا، نیازمند امضای شرعی است یا آنکه صرف عدم ردع یا عمومات صلهرحم و ادخال سرور، برای مشروعیت آنها کافی است؟
ایازی: همانطور که اشاره شد، عید گرفتن برخلاف اهداف و تعالیم دین نیست و روایاتی که درباره عید مثل قربان و فطر و غدیر آمده، عید گرفتن را محدود نکرده است که ما نتوانیم به آن ایام دیگری را اضافه کنیم. لذا برای مشروعیت آن اگر دلیل معتبری هم نداشته باشیم و صرفاً سیره عقلائی باشد که- هست- و در آغاز سال جدید مردم جشن میگیرند، آن روایات حتی اگر دال بر امضای چنان سیرهای نباشند و مثلاً ضعف سندی داشته باشند، اما همینکه ردعی از ناحیه شارع برای عید نوروز از جهت عید بودن نرسیده است، برای مشروعیت آن کافی است.
ممکن است گفته شود دودسته از روایات داریم: روایاتی که در جهت تشویق به استفاده و استقبال از چنین روزی است و روایاتی که ناظر به قوم رس رسیده و در جهت مذمت آن. حال اگر گفته شود این دودسته باهم تعارض میکنند باز تقدم با روایات استحباب است؛ زیرا این روایات جهت عام را دلالت دارد و آن روایات، جهت خاص که مردمی در این روز کارهای خلاف شرعی انجام میدادند.
اقای محترم که سید هم هستید ظاهرا . ایا اسم شهرها که بنام دوازده شهر تقویم ایرانی است بر ایرانی بودن ان قوم دلالت ندارد که شما انرا به شهرهای انطاکیه ویمن ربط می دهید.؟؟؟ این چه منطقی است که شما دارید ؟
بله شادی وسرور خوبه اما منشا ان نباید قوم مشرک وکافر وپیغمبر کش باشند . چه ضرورتی برای ان دارد