عصر حکومت امام علی(ع) را باید عصر تداوم و آغاز حرکت عظیم در تولید علم، نگارش آثار و مکتوبات شیعی، نشاط علمی، هویت بخشی و تثبیت استقلال نظام آموزشی امامیه نامید.
شبکه اجتهاد: آموزش، تربیت و به طور کلی رشد و تعالی انسان از مهمترین اهداف ائمه بوده است و در این میان، آغازگری نظام مند و سامان دهی نظام آموزشی شیعه بر اساس قرآن و سنت پیامبر(ص) در دوران حکومت امیرالمومنین(ع) امری است که تاثیر شگرفی بر دانش و آموزش اسلامی و همچنین ایجاد بنایی الهی بر ویرانه جاهلیت داشت.
امام علی(ع) بعد از پذیرفتن حکومت، تاثیرات مهمی بر جامعه بحران زده آن زمان به خصوص در حوزه آموزش گذاشتند و پیشرفتهای مهمی هم در این زمینه صورت گرفت. برای توضیح بیشتر پیرامون این مساله از حجتالاسلام محمدجواد یاوری استادیار گروه تاریخ و تمدن دانشگاه باقرالعلوم(ع)، متنی را منتشر میکنیم که در ادامه آن را میخوانید.
بعد از رحلت رسول خدا(ص)، شیعیان افزون بر وصایت، بر مرجعیت علمی، دینی و سیاسی امیرمؤمنان علی(ع) تأکید داشتند. آنان براین باور بودند که امام باید منصوب از طرف خدا، دانشمندترینِ مردم به حدود، فرایض، سنتها و احکام خدا باشد؛ بهطوری که هیچ مسئله ای، چه بزرگ و چه کوچک برای او مجهول نباشد؛ زیرا اگر امام، عالم به تمام حدود، احکام، شریعت و سنت نباشد، اطمینانی نیست که حدود خدا را تغییر ندهد؛ اما در مقابل این تفکر، قریش با اقدامات از پیش طراحی شده به دنبال حذف امیرمؤمنان(ع) از صحنه سیاست بودند.
هدف عمده آنان بازگشت به جاهلیت بود. بنابر فرمایش امام علی(ع): «این دین چندی اسیر دست اشرار بود که در آن مطابق میل و هوس کار کردند و با آن به طلب دنیا پرداختند. حدودش را تعطیل کرده و احکامش را به کار نبستند.» در این دوره، برخی از احکام و سنن الهی تغییر یافت. منابع علم محدود به قرآن و سیره خلفا گردید و شیوه های استنباط احکام مبتنی بر رفتار مکتب خلفا قرار گرفت و بجای مراجعه به نص، از اجتهاد در مقابل نص بهره میبردند؛ اما چالش اصلی امیرمؤمنان علی(ع)، افزون بر توجه لازم به تعلیم دین و معارف الهی به مردم، تغییر این فرآیند و ساختار نیز بود. لذا قبل از هرکاری باید آسیبها و مشکلات موجود را رصد و برای آن اقدام لازم را تدبیر و اجرا کند.
فعالیتهای آموزشی
مبارزه با بدعتها، نیاز جامعه به تدوین متون دینی و مربی و مراکز آموزشی، ضرورت پاسخ گویی به نیازهای علمی، آموزش تعالیم الهی و سخنان رسول خدا(ص)، هویت بخشی به شیعیان و تمایز آنان از دیگران، ازجمله زمینهها و عواملی بود که امیرمؤمنان علی(ع) را برآن داشت تا یک نهضت علمی را در شکل گیری و پیشرفت نظام آموزش امامیه ایجاد کند.
تلاش عمده ایشان افزون بر، برنامه ریزی، نیازسنجی، تربیت شاگردان، آموزش همگانی مردم و علوم اسلامی و نظارت و نظام مند کردن آموزش از طریق حاکمیت، تبیین نقش امامت و فقه شیعه در تنظیم رفتارهای مادی و معنوی انسان، تدوین متون آموزشی و مبارزه با فرهنگ جاهلی ایجاد شده بعد از رحلت رسول خدا(ص) بود.
امیرمؤمنان علی(ع)، افزون بر سفارش به یادگیری آموزه ها و تأکید بر نقش آموزش در توسعه دانش و قرب الی الله، به تبیین مرجعیت علمی و آموزشی معصومان پرداخت. ایشان، آموزشِ مردم را حقی بر والی و خلیفه میدانست و معتقد بود که حاکم اسلامی مؤظف است تمامی معارف اسلامی و ایمانی را به افراد تحت حکومتش آموزش دهد. لذا از هر فرصتی و هر روشی برای تعلیم عموم مردم استفاده میکرد. امام باقر(ع) میفرمایند: «هنگامی که علی(ع) نماز صبح بهجا میآورد، در حال تعقیب نماز میماند تا خورشید طلوع میکرد. هنگام طلوع خورشید، تهی دستان، مستمندان و دیگر اقشار جامعه نزد او جمع میشدند و به آنان فقه و قرآن میآموخت.»
امام علی(ع) منبع عظیم علوم نبوی
التزام به مضامین قرآن و رجوع به سنت رسولالله مبنای کار امیرمؤمنان بود؛ زیرا در مکتب خلفا در صورت نبودن مطلبی در قرآن و سنت، به رأی و قیاس م ی پرداختند. علی(ع) خطاب به مردم میفرمود: «سنت آن است که رسول خدا(ص) در زمان خودشان وضع کردهاند و آن چه بعد از ایشان ساخته شده، بدعت است.» امام در خطبههایی ضمن بیان انحرافات مردم و خلفا از مسیر هدایت الهی، به بیان موارد انحراف آنان از جمله مسأله رأی و اصلاح آنها با روش اجتهاد متکی بر نص اقدام کرد. امیرمؤمنان(ع) تنها کسی بود که علوم نبوی را جمع و نگهداری و آگاهی بسیاری به علوم الهی داشت.
وی با وجود موانع و مشکلات زیاد توانست سرزمینهای اسلامی را با علم الهی آشنا کند و مخالفان، موافقان و تشنگان دانش را به سوی خویش بکشاند. آن جا که امثال جاثلیق مسیحی، مردمانی از شام و طرح کنندگان شبهات اعتقادی و کلامی را برای شنیدن آوازه علم امام به کوفه کشاند.
یکی از راههای منسجم کردن نظام آموزشی، همگانی کردن آموزش دین و حفظ هویت شیعی، مدیریت، توجه به راهبردها و راه کارهای آموزشی از طریق حکومت است.
حاکمان با توانی که دارند میتوانند مقدمات و ابزارهای لازم نهضت تعلیم و تربیت را فراهم کنند. برپایه همین نظریه، در این دوره شاهدیم که امیرمؤمنان علی(ع) تصمیم گرفت تا از طریق والیان به این امر اقدام کند. براین اساس، والیانی چون مالک اشتر، قُثم بن عباس و قیس بن سعدبن عُباده و دیگران را مأموریت داد تا به آموزش عمومی همه مردم اقدام کنند. امام خطاب به قیس بن سعد در منطقه آذربایجان و دیگر والیان تأکید میکند تا به آموزش معارف الهی بپردازند.
به قُثم بن عباس، فرماندار شهر مکّه مینویسد: «در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومى با مردم بنشین، آنان که پرسش هاى دینى دارند با پاسخها آشنا بگردان؛ ناآگاه را آموزش بده و با دانشمندان به گفت وگو بپرداز.»
امیرمؤمنان علی(ع) برای فعال تر کردن نظام آموزشی افزون بر برقراری کرسی تدریس در باب نیازهای دینی و دنیوی مسلمانان و جلوگیری از آسیبهای احتمالی بر روند فراگیری علم، به تأسیس علوم و آموزش آنها پرداخت. به عنوان نمونه، تدوین ادبیات عرب از اقدامات امام بود؛ زیرا مردم قواعد عربی را خوب ادا نمیکردند.
به گزارش حاکم نیشابوری(م۴۰۵ق)، «مردم در عصر عمر در فهم قرآن اختلاف پیدا کردند.» بنابراین، امیرمؤمنان برای رفع نیازها، اقدام به تأسیس علوم و تهیه مواد آموزشی کرد وعلومی چون علم نحو را به ابوالاسود دؤلی، علم قرائت را به عبدالله بن مسعود و أبوعبدالرحمن سُلَمی و دانش تفسیر را به امام حسن(ع) و عبدالله بن عباس آموزش داد.
از دیگر اقدامات امیرمؤمنان، تدوین آثاری چون کتاب «الدیات» یا کتاب «الفرائض و الجامعه» یا کتاب علی(ع) بود. شاگردان نیز که اغلب از شیعیان بودند، سخنان امام را ثبت میکردند تا برای آیندگان باقی بماند. چنان که برخی از صحابه مجموعهای از فتاوای امام در باب دیات را می نگاشتند؛ امام نیز آنها را برای کارگزارانش ارسال کرد. حارث اَعور نیز صحیفههایی(دفترهایی) را خرید و از آن حضرت در آن دفترها، علوم بسیاری را نوشت. همچنین صَعصَعه بن سوهان و اَصبغ بن نُباته گاهی گفتهها و حارث اَعور و محمدبن قیس بَجَلی قضاوتهای امام را نگاشته و بَجَلی بعدها آن را بر امام باقر(ع) عرضه کرد.
عمل کرد آموزشی امام در تولید متن، آموزش عمومی و تربیت متخصص، آن قدر زیاد و پر ثمر بود که بعدها امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) با بهره از کتاب علی(ع) با مردم احتجاج میکردند. فقهای اهل سنت نیز به روایات علی(ع) محتاج بودند؛ زیرا از منظر آنان، امام اعلم در علم و سنت نبوی بود. محمدبن حسن شَیبانی از علمای عامه یادآور شده است، اگر علی(ع) نبود، ما دربارۀ حکم اهل بَغی چیزی نمیدانستیم؛ وی تکنگاشتی در احکام بَغی نوشت و در آن سیصد مسأله را بر مبنای فعل حضرت بنا نهاد.
از دیگر اقدامات علی بن ابی طالب، تربیت متخصص بود. ایشان شاگردان برجسته ای چون ابوالاسود دُؤلی، عمار، سلمان، جابربن عبدالله انصاری، عبدالله بن عباس، حارث اَعور، اَصبَغ بن نُباتَه، میثم تَمّار، ابورافع و عبیدالله یا علی بن ابورافع را تربیت کرد که هر کدام متخصص در علمی بوده و به برپایی جلسات درس، تدوین متن و نگارش سخنان امام اهتمام جدی داشتند.
ابورافع کاتب امام و صاحب کتابی فقهی با عنوان «السنن و الأحکام و القضایا» و کتاب «اخبار ابورافع» در باب فضائل امیرمؤمنان علی(ع) بود. فرزندش عبیدالله نیز کتابی در صحابه نگاری با عنوان «تَسمِیَهُ مَن شَهِدَ مع امیرالمؤمنین: الجمل، صفین و النهروان» نگاشت.
کتاب فقهی ابورافع در میان شیعیان یک منبع مشهور و مُبَوَّب است که آن را از همدیگر میآموختند و از آن نسخه برداری می کردند. کتاب صحابه نگاری عبیدالله نیز بعدها توسط مُطَیّن کوفى در مسجد کوفه تدریس میگردید. ابورافع، کرسی تدریس سیره و فقه داشت و شاگردانی چون ابن عباس را تربیت کرد.
یکی دیگر از شیعیان فعال این دوره، جابربن عبدالله انصاری است. وی مجلس درس قرآن داشت و مردم از او دانش می آموختند. روایات مختلف جابر در علوم گوناگون جامعیت علمى وی را در زمینههاى فقه، تفسیر، تاریخ و کلام نشان مىدهد. برخی مورخان، جابر را از فقهاى صحابه و از فتوا دهندگان زمان خود در مدینه دانستهاند. وی کتاب کوچکى در باب مناسک حج و صاحب دفتری حدیثی بود که از روی آن تدریس میکرد و تلاش داشت تا احادیث نبوی را در بصره و دیگر مناطق اسلامی منتشر کند. بدین خاطر برخی جابر را حافظ سنن نبوى برشمرده اند.
از دیگر فعالان آموزش در این دوره، عبدالله بن عباس است. وی شاگرد امیرمؤمنان(ع) بود و دانش تفسیر را از ایشان فراگرفت. ابن عباس به دلیل سیاستهای غلط آموزشی مکتب خلفا که کمترین اثر آن ناآگاهی مردم از فقه اسلامی بود، خیلی زود بساط آموزش احکام را در بصره گستراند و دانشمندان عامه از وی بهره بردند. وی گاهی، شبها به آموزش معارف دین و فقه می پرداخت و شاگردان مطالب درس را می نوشتند. از دیگر اقدامات عبدالله بن عباس، تفسیر سورههای قرآن از جمله سوره بقره و نور برای عموم مردم بود. او افزون بر تفسیر، در تاریخ و شعر نیز صاحب کرسی بود و عده ای در مغازی و تاریخ عرب نزد وی تحصیل میکردند. بنابر گزارش کلینی(م۳۲۹ق)، قَتادَه از فقهای بصری وقتی به حضور امام باقر(ع) رسید، مدعی بود که محضر ابن عباس در فقه را درک کرده است.
ابوالاسود دُؤلی نیز از کسانی است که در بصره و کوفه کرسی درس نحو داشت و شاگردانی از جمله یحیی بن یَعمُر، عَنبَسه بن مَعدان و میمون بن الاَقرن را تربیت کرد که مطالب درس استاد را می نوشتند. ابنندیم(م۴۳۸ق) اشاره میکند که برگههایی را به خط یحیی بن یَعمُر دیده است. به نظر میرسد این شاگردان، براساس آموزههای ابوالاسود به تهیه متن اقدام کرده باشند؛ و بنابر سخنان ابن قُتبیه(م۲۷۶ق)، این شاگردان با کسب علم از ابوالاسود، در علوم عربی پیشرفت کردند.
از دیگر کسانی که در امر نگارش متون دینی و نقل روایات امیرمؤمنان علی(ع) فعال بود، میثم تَمّار است. او در علوم مختلف به ویژه در تفسیر، شاگرد امام بود و عبدالله بن عباس نیز تفسیر قرآن را از وی آموخت. میثم، دفتری از سخنان امام را تهیه کرد که در دسترس فرزندانش صالح و یعقوب بوده و از آن روایت نقل میکردند. سلمان، مقداد و ابوذر نیز کرسی نقل روایت و مطالبی از تفسیر قرآن و احادیث نبوی داشتند.
امام علی(ع) و شیعیان وی از هر موقعیت و مکانی برای آموزش مردم بهره میبردند. آنان چه در منزل، مسجد یا اماکن عمومی به رشد کمی و کیفی نظام آموزشی کمک کردند و توانستند یک جنبش علمی را به وجود آورند تا رسوبات فکری و سیاستهای آموزشی باقی مانده از رفتار و سیاست های آموزشی خلفا را تا حدودی پاکسازی کرده و ضمن هویت بخشی به تشیع، آنان را از دیگران متمایز کنند. ازاین رو، مسجد مدینه و کوفه از فعال ت رین این مراکز بودند.
در یک جمع بندی از وضعیت تاریخی این دوره میتوان گفت هم زمان با روی کار آمدن امیرمؤمنان علی(ع)، آموزش و حراست از دین، تبیین راهبردها و توجه به راه کارهای آموزشی، هویت بخشی به شیعه، پاکسازی رسوبات فکری، روشها و سیاستهای آموزشی خلفا، تبیین مرجعیت علمی ائمه اطهار، نیازسنجی، برنامه ریزی و نظارت بر آموزش در دستور کار امام و شیعیان قرار گرفت و با عزیمت تعدادی از صحابه به مناطق مختلف سرزمینهای اسلامی، زمینههای شکل گیری مراکز سماع و نقل حدیث فراهم گردید.
نقش کوفه به عنوان یک مرکز مهم در زمینه حدیث از زمانی نُمود بیشتری یافت که امیرمؤمنان علی(ع) به علت مصالح موجود، آن جا را مرکز خلافت خود قرار دادند. چنان که ابراهیم بن عَلقمه زمانی خطاب به ابودَرداء فقیه اهل شام، مفاخر اهل کوفه را برای وی برشمرد، از عمار و حذیفه- که از شیعیان علی(ع) بودند- به عنوان مفاخر کوفه یاد کرد؛ بنابراین، این عصر را باید عصر تداوم و آغاز حرکت عظیم در تولید علم، نگارش آثار و مکتوبات شیعی، نشاط علمی، هویت بخشی و تثبیت استقلال نظام آموزشی امامیه نامید. طلیعه