از فقه روابط بینالملل نباید انتظار مدیریت روابط بینالملل و یا تبیین قوانین مدیریتی عرصه روابط بین الملل داشت؛ بلکه فقه روابط بـین الملل تنها از اصول، ارزشها و احکام لازم الاجرا برای مؤمنانه ساختن عرصه روابط بین الملل سخن میگوید.
اختصاصی شبکه اجتهاد: بشر برای ادامه حیات خود نیاز به ارتباط است. باتوجه به جهانی شدن ارتباطات نیازهای بشری نیز تغییر کرده است و بر اساس این ارتباطات معاهداتی بین ملتها صورت گرفته است. برخی از گزارهها در فقه وجود دارد که ممکن است این ارتباط را با چالش مواجه کند. لذا ظرفیت فقه روابط بینالملل در این رابطه قابل توجه است. به مناسبت سالروز ابلاغ پیام تاریخی امام خمینی (ره) به گورباچف، با حجتالاسلام سید جواد حسینیخواه، دکتری فقه سیاسی با گرایش فقه بینالملل از جامعۀالمصطفی به گفتگو نشستیم. او در این گفتگو از ظرفیت فقه برای حل معضلات روابط بینالملل سخن گفت.
اجتهاد: مراد از فقه روابط بین الملل چیست؟
حسینیخواه: ابتدا به عنوان مقدمه باید عرض کنم بعد از پایان جنگ جهانی دوم و به وجود آمدن نظام نوین بین الملل متأثر از طرفهای درگیر جنگ و تأسیس نهادهای بین المللی و سازمان ملل متحد، روابط جامعه جهانی با واحدها و بازیگرانی بیش از گذشته در مرحله جدیدتری گام نهاد و کیفیت مناسبات در این جامعه از اهمیت ویژهای برای کشورها و دیگر واحدهایی نظیر: نهادهای بین المللی، شرکتهای چند ملیتی، ملتها و افراد نخبه، برخوردار شد. امروزه مقصود از روابط بین الملل و مفهوم آن؛ مجموعه اقدامات و رفتارهای متقابل بین واحدهای جامعه جهانی است که دارای ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با اهداف دوستانه، تفاهم و یا رقابت آمیز در سطوح رسمی و غیر رسمی باشد.
در مورد فقه روابط بین الملل، باید گفت دانشواژه فقه روابط بین الملل در نگاه نخست از دو واژه فقه و روابط بین الملل ترکیب یافته است؛ در تعریفی از فقه گفته شده است که عبارت است از: «فقـه علـم بـه وظایف و تکالیف معین شده بر مسلمانان در شـریعت اسـلامی از طریـق ادلـه تفـصیلی شریعت است»؛ روابط بین الملل نیز به عنوان دومین جزء این دانشواژه ترکیبی، گاه به مثابه یـک امـر واقعی در نظر گرفته میشود و گاه به عنوان یک دانش. دانش روابط بینالملل، از سه دیدگاه مورد مطالعه قرار می گیرد: از دیـدگاه تئوریها، به طبیعت و محرکهای اصلی جامعه بین المللی توجه دارد، از دیدگاه جامعـه شناسی به بینظمیهای جامعه بینالمللی میپردازد و از دیدگاه تاریخ، جریـان زنـدگی بینالملل و دگرگونی جامعه بینالمللی را مطرح میسازد.
بنابراین، فقه روابط بین الملل، شاخهای از فقه است که با تکیه بر مبانی خاص و به کارگیری الگوی روشی معینی عهدهدار تنظیم روابط بین ملتها و کشورها است و احکام شرعی عملی ناظر بر این حوزه را استخراج و ارائه میکند؛ مباحثی همچون دعوت، صـلح، قراردادهـا و… از جمله مباحثی است که در فقه روابط بینالملل مورد بررسی قرار میگیرد.
البته توجه به این نکته لازم است که از فقه روابط بینالملل نباید انتظار مدیریت روابط بینالملل و یا تبیین قوانین مدیریتی عرصه روابط بین الملل داشت؛ بلکه فقه روابط بـین الملل تنها از اصول، ارزشها و احکام لازم الاجرا برای مؤمنانه ساختن عرصه روابط بین الملل سخن میگوید.
اجتهاد: با توجه به برخی فتاوای فقهای سنتی از قبیل نجاست و عدم احترام مال، دم و فرج کفار، آیا اساسا می توان روابط بین الملل را از منظر فقه ترسیم کرد؟
حسینیخواه: با توجه به آنچه که در پاسخ سوال نخست ارائه شد، معلوم میگردد که فقه روابط بین الملل عهدهدار تنظیم روابط بین دولتها و ملتها است و نه روابط میان افراد؛ ضمن آنکه بر اساس نظر مشهور فقها، دوره غیبت، دوره هدنه و ترک جنگ است، زیرا جهاد ابتدایی، مشروط به حضور امام است؛ پس در عصر غیبت که جهاد ابتدایی وجود ندارد، کشور اسلامی، با ایجاد روابط مسالمتآمیز و براساس احترام متقابل اهداف اسلام را پیگیری میکند و در این صورت، مال، دم و فرج کفار از احترام برخوردار است. تأمل در آیات قرآن کریم و روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام نیز ما را به این نتیجه میرساند که حکومت اسلامی میتواند با عقد قراردادها و پیمانها در کنار کفار زندگی مسالمتآمیز داشته باشد .
اجتهاد: ابواب موضوعی فقه روابط بین الملل چیست؟
حسینیخواه: مهمترین ابواب فقهی در این حوزه، باب جهاد است؛ هرچند موضوعات دیگر حوزه روابط بین الملل را در سایر ابواب فقهی میتوان جستجو کرد؛ و این گونه نیست که سایر ابواب بیارتباط با این عرصه باشد؛ ابواب معاملات و جزائیات از این دسته هستند.
اجتهاد: مهم ترین مسائل مطرح در فقه روابط بین الملل از چه قرار است؟
حسینیخواه: در یک تقسیمبندی کلی میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اقتصاد سیاسی بینالملل؛ فقه سیاست بینالملل؛ فقه امنیت بینالملل؛ فقه سیاست خارجی و دیپلماسی؛ فقه اطلاعات؛ فقه مقاومت؛ فقه حقوق و تعهدات بینالمللی و مسائل مرتبط با حقوق بشر از مهمترین مسائل مطرح در این حوزه هستند.
از دیگر سو، اصولی مثل اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها، اصل تمامیت ارضی، اصل استقلال کشورها و اصل برابری جزء اصول لازم الرعایه در روابط بین المللی توسط کشورها است.
در کشورهای اسلامی نیز قاعده نفی سبیل، اصل حمایت از ملتهای تحت ستم و اصل حمایت از نهضتهای آزادیبخش، به عنوان اصولی هستند که بر اساس آموزههای اسلامی در روابط بین المللی باید مدنظر قرار بگیرد.
اجتهاد: آیا بحث صدور انقلاب که در نامه امام به گورباچف متبلور شد، دارای مبانی فقهی است؟ این مبانی را توضیح دهید.
حسینیخواه: بیشک چنین است؛ شما با مطالعه اجمالی نامه مرحوم امام به گورباچف به این امر پی خواهید برد؛ بنده نیز اجمالاً به برخی از آنها اشاره میکنم:
اول این که مضمون اصلی و اصیل این پیام، «دعوت به اسلام» بود؛ که ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام را تبیین میکند. به نظر بنده اسلام در رابطه با جوامع غیراسلامی، اصل را نه بر جنگ میگذارد و نه بر صلح؛ بلکه اصل بر دعوت است و پس از آن است که جنگ یا صلح انتخاب میگردد. بدون تردید یکی از مهم ترین و احتمالاً هدف اصلی فرستادن انبیا نیز دعوت است. پیام اساسی امام راحل نیز این بود که مادیت و عالم الحاد و کفر نمیتواند انسان را به رستگاری و نجات برساند؛ از این رو، گورباچف را به اسلام دعوت کرد و در این پیام، از مسائل سیاسی چون قطعنامه یا آتش بس یا … سخنی به میان نیامده بود و فقط در جمله ای با اشاره به موضوع افغانستان فرمودند: اگر شما اسلام را بشناسید، دیگر در مورد افغانستان این گونه نمی اندیشید و تجدید نظر می کنید. ایشان در بخشی از پیام آوردهاند: «جناب آقای گورباچف اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات از شما می خواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که میتواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید».
همچنین، در پایان پیام، امام راحل، ضمن تأکید بر قدرتمندی جمهوری اسلامی ایران به عنوان پایگاه جهانی اسلام فرمودند: «در هر صورت کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری روابط متقابل معتقد است و آن را محترم می شمارد». این سخن نیز بر مبنای اصل زندگی مسالمتآمیز و روابط متقابل بیان شده است که از مهمترین موضوعات حوزه تعاملات دولتها و جوامع است و بر چگونگی صورتبندی منظومههای روابط انسانی اثر میگذارد.
بررسی آیات و آموزههای دینی نشان میدهد که اسلام در جایگاه یک دین جهانشمول، خواستار شکلگیری و ارتباطات انسانی است و این ارتباطات بدون پیریزی شرایط و زمینههای تعاملات و همکاریهای مسالمتآمیز میسر نخواهد شد. به ویژه که بخش عمدهای از جمعیت جهان را غیرمسلمانان تشکیل دادهاند و اقتضای عقلی نیز حکم به برقراری ارتباط با آنان در راستای تحقق اهداف متعالی اسلام برای همه انسانها میکند.