عضو مجلس خبرگان رهبری، فقه را عاری از گونهشناسی باغیان میداند و معتقد است: این بحث بهصورت صریح در فقه بیان نشده است که در اطلاق باغی و تمایز آن با عناوین دیگر، چه اموری مؤثر است اما میتوان با توجه به شرایطی که برای اطلاق باغی بیان کردیم، یک تقسیمبندی را بر اساس ملاکهای «بغات دارای سرکرده و عدم آن»، «دارای مکان مستقل و یا بدون مکان مستقل»، «دارای قدرت و یا بدون قدرت» و یا اینکه «شبههای اساسی آنها را به شورش واداشته است و یا بدون شبهه شورش میکنند» انجام دهیم.
به گزارش شبکه اجتهاد، نهمین نشست از سلسله نشستهای تخصصی گروه فقه بینالملل موسسه فتوح اندیشه، با موضوع «جایگاه بغی در فقه اسلامی، با توجه به حوادث معاصر» با ارائه حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیاکبر کلانتری (استاد حوزه و دانشگاه، و نمایندۀ مردم شیراز در مجلس خبرگان رهبری) بهصورت «حضوری ـ وبیناری» برگزار گردید.
استاد کلانتری، با بیان اهمیت پرداختن به موضوع «بغی» و «بغات»، به واژهشناسی «بغی» پرداخت و «بغی» در لغت را بهمعنای تعدّی و تجاوز، کفر ورزیدن و برگشتن از حق دانست.
وی تعریف اصطلاحی علّامه حلی از «باغی» را که عبارت است از «المخالف للامام العادل الخارج عن طاعته» را قابلقبول دانست و تعریف مورد اتفاق علما از باغی را «کل من خرج عن امام عادل» بیان کرد.
این استاد حوزه علمیه با اشاره به سیره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود که حضرت امیر (علیهالسلام) بهصرف خروج اهل نهروان از صف مسلمین، با آنان مقابله نکردند؛ بلکه حتی حقوق آنها را نیز از بیتالمال قطع نکردند و در مقابل کارشکنیهای خوارج میفرمودند که «شما (خوارج) سه حق بر ما دارید: اول اینکه شما را از آمدن به مسجد منع نکنیم؛ دوم اینکه مادامیکه علیه ما اقدامی نکردید، حقوق شما را از بیتالمال قطع نکنیم؛ و سوم اینکه با شما وارد جنگ نشویم، مادامیکه شروع به جنگ نکردید.
سه شرط را برای اطلاق «باغی»
کلانتری در ادامه سه شرط را برای اطلاق «باغی» ذکر کرد: ۱) معارضان، قوی و قدرتمند بوده؛ بهگونهای که عقبهای برای خود داشته باشند و در قبضۀ امام نیز نباشند؛ ۲) گرفتار شبههای نادرست باشند نه شبههای درست و منطقی؛ و ۳) درصدد استقلالطلبی باشند.
وی پساز بیان این شروط سهگانه گفت: اگر معترضین، هرکدام از این سهشرط اصلی را نداشته باشند، از دایرۀ بغات خارجشده و در دایرۀ محارب، راهزن، شورشی و… قرار میگیرند.
کلانتری با رجوع مجدد به سیرۀ امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در برخورد با خوارج، اظهار کرد: حضرت امیر (علیهالسلام) در برخورد با خوارج، ابتدا نصیحت و ارشاد میکردند و بعد از ناامیدی از هدایت آنها، دست به مقابله نظامی زدند.
وی در تأیید این رویکرد، فرمایشی را از علامه حلی نقل کرد که میفرمایند «هدف از جنگ، بازداشتن معترضان از شورش است که اگر این کار با نصیحت انجام شود، نصیحت و انذار مقدم بر جنگ است» و در ادامه به آیه شریفه «ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما» (۹، حجرات) استدلال کرده و گفت که این آیه نیز ابتدا به برقراری صلح دستور داده است و در صورت عدم امکان برقراری صلح، مجوز برخورد با متجاوز را صادر میکند.
عضو مجلس خبرگان رهبری، فقه را عاری از گونهشناسی باغیان میداند و معتقد است: این بحث بهصورت صریح در فقه بیان نشده است که در اطلاق باغی و تمایز آن با عناوین دیگر، چه اموری مؤثر است اما میتوان با توجه به شرایطی که برای اطلاق باغی بیان کردیم، یک تقسیمبندی را بر اساس ملاکهای «بغات دارای سرکرده و عدم آن»، «دارای مکان مستقل و یا بدون مکان مستقل»، «دارای قدرت و یا بدون قدرت» و یا اینکه «شبههای اساسی آنها را به شورش واداشته است و یا بدون شبهه شورش میکنند» انجام دهیم.
مصادیق بغات بر حوادث اخیر
وی در تطبیق مصادیق بغات بر حوادث اخیر اینگونه بیان کرد: حوادثی همچون «فتنه ۸۸»، «گروهک منافقین کردستان»، «مجاهدین خلق»، «گروهک جیشالظلم به فرماندهی ریگی» و حتی «حمله صدام به ایران» از مصادیق «بغی» میباشد؛ بدینصورت که در این اتفاقات، گروهی در دایرۀ حکومت اسلامی، علیه حاکم عادل، خروج کرده و دست به شورش زدهاند و این مسائل قطعا از مصادیق بغات هستند.
گفتنی است، در پایان جلسه سؤالاتی توسط اساتید و پژوهشگران حاضر در نشست مطرح گردید که به برخی از پرسشها توسط استاد کلانتری، پاسخ مقتضی داده شد.