شبکه اجتهاد: «اجتهاد» در مسائل فقهی دارای آسیبهای فراوانی است که هر مستنبطی در معرض ابتلای به آنها قرار دارد، ولی برخی آنها در مسائل نوپدید بیشتر مشاهده میشود که به مهمترین آنها اشاره میشود:
۱ـ اشتباه در شناخت موضوعات
از شایع ترین لغزشها در اجتهاد پیرامون مسائل مستحدثه، اشتباه در شناخت موضوع است. از آن جایی که مسئله مستحدثه از امور نوپدید است و اثری از آن در متون دینی یافت نمیشود، بسیار اتفاق میافتد که فقیه در شناخت ماهیت و قلمرو موضوع اشتباه کرده و براساس این اشتباه به ادله نامربوط تمسک می نماید و در نتیجه حکم و فتوای نادرست صادر میکند.
بسیاری مسائل نوپدید از امور تخصصی و علمی هستند که فقیه درباره آنها اطلاعات کاملی ندارد و باید برای فهم دقیق ماهیت و قلمرو هریک از آنها به متخصصان مرتبط با هر کدام مراجعه کند. در برخی موارد، میتوان مسئله مورد نظر را مصداقی برای موضوعی که در نصوص دینی حکم آن بیان شده، در نظر گرفت.
۲ـ اشتباه در تطبیق عمومات و اطلاقات بر مسئله
بسیار اتفاق میافتد که در یک مسئله مستحدثه، از جوانب متعدد و متضاد، امکان استناد به عمومات و اطلاقات وجود دارد؛ از این رو، فقیه گاهی دچار حیرت شده، از تطبیق درست آنها بر مسئله مستحدثه باز میماند و گاهی نیز اشتباه کرده، تطبیق نادرستی انجام میدهد؛ به همین دلیل، محمد باقر سبزواری در بحث شکار با تفنگ تردید کرده و ابتدا حلیت آن را بعید ندانسته و به عموم ادله حلیت و عموم «من جرح صیداً بسلاح» تمسک کرده و سپس اجتناب از آن را با احتیاط موافق تر دانسته است. احمد نراقی نیز نظر و استدلال او را پذیرفته ولی سید علی طباطبایی آن را نپذیرفته و گفته که عموم این ادله ضعیف است؛ زیرا با اصالت حرمت ـ که نصوص دلالت کننده بر توقف حلیت صید و ذبیحه بر تذکیه بر آن دلالت دارند ـ تخصیص میخورد و با عمومات تحریم میته که در لغت بر مردهای که خودش مرده یا با هر آلتی ـ غیرآلت معتبر که با دلیل خارج شده ـ ذبح شده صدق میکند، معارض است.
۳ـ اشتباه در تشخیص مصالح و مفاسد در مسئله
مصلحت یکی از ادله مهم در اجتهاد پیرامون مسائل نوپدید است و تشخیص مصحلت و تمییز آن از مفسده در این مسائل از مشکل ترین امور است، گاهی نیز در یک مسئله، مصالح و مفاسد گوناگونی وجود دارد و انتخاب یکی از دو طرف مسئله سخت است؛ از این رو، خلطها و لغزشهای فراوانی در این زمینه رخ میدهد.
ضروریات دین اسلام، ضروریات عقل، راهبردهای کلان فقه، قاعده جمع در حد امکان، قاعده اهم و مهم، قاعده رجوع به اهل خبره و… نقش مؤثری در تشخیص مصلحت دارد.
برخی درباره تولید و نگهداری سلاحهای کشتار جمعی، مصلحت بازدارندگی نظامی را با مصالح برتر مانند حفظ نسل، حیوانات و محیط خلط کرده و تمایل به حلیت آن دارند که این یک اشتباه فاحش در تشخیص مصالح و مفاسد در جامعه امروزی است. خلط میان مصالح افراد و جامعه و گمان اجحاف به افراد در وجوب زکات در غیر امور نُهگانه نیز از اشتباههای اساسی در عصر امروز است.
۴ـ سقوط در ورطه التقاط
اگر چه باب اجتهاد باز است، نباید اشتراک با برخی ادیان، مذاهب، فرق و … در برخی مبانی، منابع، روشها و … پژوهشگر را در مسیر التقاط سوق دهد.
التقاط با نوآوری تفاوت دارد؛ زیرا نه مرادف با آن بوده و نه در مصداق با آن تساوی منطقی دارد. التقاط دارای بار منفی بوده و به معنای دست چین کردن خودسرانه اندیشهها و باورهای ناهمگون بدون کاربست معیار معین است ولی نوآوری دارای بار مثبت بوده و به معنای ابداع ساختار یا محتوای جدید بر اساس روش مشخص است.
پیش داوری، علم زدگی، عصری گرایی، عقل مداری، مصلحت گرایی، غرب زدگی و … از عوامل اساسی التقاط در اجتهاد به شمار میروند. این معضل در مبانی، محتوا، روش و … رخ میدهد.
۵ـ تحمیل بر شریعت اسلامی
از معضلات اساسی درباره اموری که نصّ خاصی پیرامون حکم شرعی آنها وجود ندارد، اختلاف نظرها، اشتباه در اجتهاد و تحمیل نظرهای شخصی بر شرع مقدس است.
تحمیل در بسیاری مواقع از روی عمد انجام نمیگیرد، ولی برای بسیاری اتفاق میافتد و معلول عوامل گوناگون از جمله پیروی از مبانی نادرست، تأثیر پیش فرضهای ذهنی، هرمنوتیک گرایی، کاربست روش نادرست در اجتهاد، استفاده از ادله نامعتبر یا نامناسب، تأمین خواستههای دیگران و … است. صدور برخی نظرات فقهی از بعضی اشخاص با رویکرد روشنفکری یا جلب رضایت جوامع غربی از همین آسیب سرچشمه میگیرد.
۶ـ تناقضگویی در اجتهاد
اجتهاد در مسائل مستحدثه به دلایل گوناگون از جمله نبود دلیل خاص، به دقت و جامعیت بیشتری نیاز دارد. عدم رعایت این نکته سبب اخلال در روح کلی واحد فقه میشود و چینش همۀ احکام و استدلالهای آنها در کنار هم موجب ترسیم پازل ناهنجاری خواهد شد که برخی تکهها با تکههای دیگر در تناقض هستند.
در بسیاری مواقع، پژوهشگر در ابتدا به تناقض میان احکام و استدلالهای آنها با احکام و استدلالهای دیگر پی نمیبرد، ولی زمانی که انبوهی از این احکام و استدلالها را در کنار هم می نهد، به ناسازگاری این احکام و استدلالها با احکام و استدلالهای دیگر، علم مییابد.
این معضل در صورتی که حکم بهصورت فتوا نباشد، آسیب چندانی را در پی ندارد، ولی اگر به شکل فتوا صادر شود و مردم بدان عمل کنند و سپس فتاوای دیگر صادر شود که با فتواهای قبلی در تناقض باشد، جبران این اشتباه بسیار مشکل است. این آسیب در نظرهای سید قطب و محمد قطب به وضوح دیده می شود.
۷ـ افتادن در دام عصریگرایی
برخی در اجتهاد در پی مطابق کردن احکام شرعی و فتاوای خویش با خواستههای نادرست بشر و قدرتهای استکباری هستند؛ از اینرو، دست از برخی مبانی مسلّم و قطعی فقهی و دینی برداشته، فتاوایی صادر میکنند که پیامدهای منفی فراوانی را به دنبال خواهد داشت.
فتوای به تساوی حقوق زن و مرد ـ نه توازن و تعادل ـ پس از صدور اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، حکایت از آسیب عصری گرایی و تمایل به هماهنگ سازی فتاوای خویش با افکار و گفتار کج اندیشان ـ اعمّ از لیبرالیسم، سکولاریسم و …ـ دارد.