اختصاصی شبکه اجتهاد: جزئینگری یا بخشینگری یکی از آفتها یا آسیبهای مطالعات دینپژوهی قلمداد میشود که هم ساحت و صورتهای گوناگونی به خود میگیرد و هم ابتلاء و استفاده (خودآگاه و ناخودآگاه) از آن بسیار رونق دارد.
گاه، جزئینگری (در مقابل کلّینگری) میتواند به معنای عدم توجه و یا حذف و یا پررنگ کردن بخشی از یک کلّ و مجموعه به هم پیوسته (برخوردار از مؤلفههای گوناگونی) باشد.
کمترین آفت جزئینگری در مطالعات دینپژوهی آن است که نگاه واقعگرایانه به یک حقیقت دینی یا یک کلّ و مجموعه دینی نداشته و در نتیجه، به شناخت درست و جامعی از آن امر دینی دست نخواهیم یافت.
بهعنوان نمونه عدّهای معتقدند رسالت پیامبر اسلام(ص) منحصر در تبلیغ اخلاقی است و به استناد روایاتی ظاهراً نامعتبر، ایشان را صرفاً یک مرشد معنوی میدانند. این دست دیدگاهها را که سابقه طرح آنها در فضای جامعه ما کم هم نیست، میتوان مصداقی بر نگرشهای جزئینگری به متن و محتوای دین دانست.
اگر چه رکن اخلاق و آموزههای اخلاقی در ادیان الهی و بهویژه اسلام (بهمثابه یک مجموعه منسجم و هدفمند)، بسیار حائز اهمیت بوده و به هیچ روی، امری فرعی و دست دوم قلمداد نمیشود امّا با این همه، منحصر دانستن کلّ دین اسلام با تمامی ابعاد گوناگون آن در انحصار اخلاق و ندیدن یا کمرنگ کردن سایر ساحتهای دین، همان آسیب جزئینگری است.
نخست: دین اسلام صرفاً برابر با اخلاق نیست و بخشها و آموزههای مهم دیگری هم دارد مانند آموزههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و معرفتی و تاریخی و تمدنی؛
و دوم آنکه: انسان و جامعه جدای از نیازهای اخلاقی و ارزشی، به امور دیگری هم، وابسته و نیازمند است مانند اندیشه پاک، رفتار پاک، اراده پاک و همچنین جامعه و اقتصاد و سیاست پاک. پس دینی که قادر به پاسخگویی به اصول و مبانی اساسی نیازهای انسان نباشد و تنها به یک بُعد نظر اندازد و از سایر جنبههای حیات و سبک زندگی انسان و جامعه غفلت ورزد، دین جامع توحیدی لقب نمیگیرد.
در اینگونه موارد نیازمند نوعی اِشراف، دید کلّی یا وسعت دید داشتن و به بیانی «دیدن پیوندها» هستیم؛ همان که ویتگنشتاین از آن بهعنوان نوعی فهم یاد میکند که فلاسفه باید در جستجوی آن باشند.
بدون تردید، کلّینگری این امکان را به ما میدهد که سهم تأثیر و وزن هر جزء را در یک سیستم در نسبت با سایر عناصر دیده و به همین دلیل، به دام نگاههای تک بُعدی و یک جانبهنگر گرفتار نشویم.
پیشینه این دو رویکرد در قلمرو مطالعات فلسفی و علمی بسیار است و شاید بتوان عناوین و دیدگاههایی مانند اتمیسم، تجزیهگرایی، عنصرگرایی و تفکر مکانیستی را در برابر نامهایی مانند کلّبینی، ارگانیستی و تفکر سیستمی، در دو دسته زاویه نگاههای جزئینگر و کلّینگر قرار داد.
هرآینه همین پیشینه سبب شده تا با اقسام مختلفی از رویکرد جزئینگرانه در انواع ساحتهای مطالعات دینی مواجه باشیم و از اینرو، گستردگی و پراکندگی نفوذ این دست نگاهها، به آسیبهای گوناگون معرفتشناسانه و روششناسانه در این قلمرو منجر شده است؛
همچنین هر یک به جزوی چون رسید/ در کف هر کس اگر شمعی بُدی/ فهم آن میکرد هر جا میتنید/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی
نویسنده: دکتر سیّد حسین حسینی، استاد حوزه و دانشگاه