اختصاصی شبکه اجتهاد: استنباط فرآیندی است که فقیه در پیمودن آن نیازمند مبانی اصولی، رجالی، کلامی، تفسیری، قواعد فقهی و ... میباشد. بدون تردید حصول این مبانی نیازمند گذشت زمان است. حال فردی که میخواهد در مسیر فقاهت و دستیابی به این مبانی گام نهد، با یکی از دو رویکرد زیر میتواند به تحصیل و فراگیری علوم پیشنیاز اجتهاد _ از جمله اصول، رجال، تفسیر، قواعد فقهیه[۱] و ..._ بپردازد:
رویکرد نخست که قریب به اتفاق پیمایندگان این مسیر _خواسته یا ناخواسته_ آن را برگزیده و دوران تحصیل خویش را بر اساس آن سامان میبخشند، آن است که فرد سالیانی متمادی را به تحصیل در زمینههای گوناگون فقهی، اصولی، رجالی، تفسیری و ... بپردازد و آن گاه که به سطح مطلوبی از علمیّت و توانایی تحلیل دست یافت، تازه دست به کار شده و در مسائل و موضوعات مختلفی که فقیه برای انجام علمیات استنباط نیازمند مبنا و نظری مشخص در آنها میباشد، به اتخاذ مبنا و نظریه مختار خویش همّت گمارد. در این رویکرد نقطه نظرات و اندیشههای دانش پژوه در طول تمام سالیان تحصیلش اعتبار و ارزشی نداشته، وی تنها موظف به اندوختن اندیشههای دیگران و قُلتُ و إن قُلتهای آنان در هر زمینهای میباشد. در واقع در این رویکرد، فرد پیش از دستیابی به سطحی مشخص از علمیّت و توان تحلیل صحیح مسائل علمی، حقّ هیچگونه اظهار نظر و بهرهوری از اندوختههای خویش را ندارد.
امّا رویکرد دیگر، نگاهی است که آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی در طول سالیان تحصیل خویش در اصفهان، بر اساس آن پیش رفته است. در این رویکرد دانشپژوه در طول تحصیل خویش به هر بحث علمی که وارد میشود به فراخور سطح علمیّت و توان تحلیل خویش، به بررسی نظریههای مطرح و ادلّه آنها میپردازد. فرض نمایید دانشپژوه هنگامی که در یکی از کتابهای اصولی مانند ((الموجز))، وارد بحث ((حجیّت خبر واحد)) میگردد، با دو نظریه عمده رو به رو میشود:
از سویی سید مرتضی و پیروانش، بر این باورند که خبر واحد ظنّآور، حجّت نمیباشد. از سوی دیگر شیخ طوسی و پیروان ایشان معتقدند خبر واحد حجّت است و هر کدام نیز برای اثبات نظریه خویش، ادلّهای را ارائه نمودهاند.
حال دانشپژوه چنانچه با رویکرد منتسب به آیتالله بروجردی بخواهد پیش رود، در ضمن فراگیری دو نظریه مورد نظر و ادلّه ارائه شده برای اثبات هر کدام، خود به تفکّر پیرامون ادلّه هر گروه و بررسی آنها در حدّ توان علمیّ خویش پرداخته و میسنجد که در مجموع ادلّه کدام یک درستتر به نظر میرسد. چنانچه در مجموع ادلّه شیخ طوسی و پیروانش را پسندید، نظریه آنان را به عنوان نظریهای که گمان مینماید به صواب نزدیکتر است، برمیگزیند و چنانچه در مجموعه ادلّه و نظریه سید مرتضی و پیروانش را پسندید، همان را به عنوان نظریه خویش که گمان مینماید به صواب نزدیکتر است، انتخاب میکند و به همین ترتیب سایر مسائل و مباحث را نیز مورد مطالعه و فراگیری قرار میدهد. حتّی میتواند از آنچه در هر یک از این مباحث به عنوان نظریه نزدیکتر به صواب، برگزیده است، در تحلیل و بررسی سایر مباحث استفاده نماید. برای نمونه کاشف الغطاء با استناد به روایت صحیح السندی از امام صادق علیه السلام، فرمودهاند: پاسخ با نامه نیز همانگونه که پاسخ به سلام واجب هست، بنابر احتیاط واجب میباشد. حال دانشپژوهی که در بحث ((حجیّت خبر واحد)) نظریه سید مرتضی را پسندیده است، در تحلیل و بررسی ((وجوب پاسخ به نامه))، میتواند با بهرهمندی از این نظریه و مبنایی که پسندیده، بگوید:
با توجّه به اینکه روایت مورد نظر، ((خبر واحد)) بوده و ((خبر واحد)) نیز بر اساس باور ما حجّت نمیباشد، ((پاسخ دادن به نامه)) واجب نخواهد بود.
بنابراین در این رویکرد دانشپژوه به فراخور سطح دانش و توانایی تحلیل خویش، در هر بحثی که وارد میشود یا حداقلّ در برخی از مباحثی که وارد میگردد، در حین تحصیل و به مرور زمان به گزینش مبانی خویش نیز میپردازد.
البته نکته بسیار بسیار مهم و اساسی که در طول تمام این مدّت باید نصب العین وی باشد آن است که این نظریات و مبانی، قطعی نخواهند بود و هنگامی ارزش عملی حقیقی مییابند که وی پس از دستیابی به سطحی مطلوب از دانش و توانایی تحلیل، بار دیگر با دقّت کامل به بررسی آنها پردازد.
نکته دیگر شایان توجّه، آن است که لزومی ندارد دانشپژوه در هر بحثی که در هنگامه تحصیل وارد میشود بدون استثناء، به تحلیل و گزینش نظریات بپردازد، بلکه تنها در مباحثی میبایست مبادرت به این کار نماید که تا حدودی امکان آن فراهم است.
امّا از جمله ثمرات این رویکرد علاوه بر القاء حس خودباوری به دانشپژوه، تمرین واقعی یا حداقلّ بسیار نزدیک به واقعی عملیات استنباط میباشد. البته نقش تسهیلگرایانه این مجموعه دسته بندی شده از مبانی، در اتخاذ مبانی واقعی اجتهاد در آینده یعنی پس از دستیابی به سطح مطلوبی از دانش و توانایی تحلیل، را نیز نمیتوان نادیده پنداشت. در واقع فردی که با چنین رویکردی به تحصیل میپردازد، نه تنها به مرور تواناییاش در تحلیل مسائل علمی افزایش مییابد و در نتیجه نظریاتی را که در ادامه بر میگزیند احتمالا به صواب نزدیکتر خواهند بود؛ بلکه پس از مدّتی به مجموعه مبانی و نظریاتی در زمینههای مختلف دست خواهد یافت که پس از رسیدن به سطح مطلوبی از دانش و توانایی تحلیل، بر خلاف دیگران با صرف اندک زمانی میتواند به بررسی دوباره مبانی اتخاذ شده خویش پرداخته، عملا با طی زمانی بس اندک، در بسیاری از زمینهها صاحب نظر گردد. درحالی که چنانچه دانشپژو با رویکرد نخست پیش رود، نه تنها از تمرین مؤثّر فرآیند استنباط در طول تحصیل محروم خواهد ماند، بلکه پس از دستیابی به سطح مطلوبی از دانش، برای زمان بس طولانی را صرف تحلیل و اتخاذ مبانی اجتهادی خویش نماید.
از این روی به نظر میرسد رهپویان مسیر اجتهاد شایسته باشد، با رویکردی همچون نگاه آیتالله بروجردی به تحصیل دروس مختلف به ویژه در سطوح عالی پرداخته و به این ترتیب دوران درس خارج را، بیشتر برای چکشکاری و بررسی دوباره مبانی خویش، در نظر بگیرند. آیتالله بروجردی ضمن بیان توصیه متعالی فرموده بودند:
پس از آن که از بروجرد برای ادامه تحصیل رهسپار اصفهان _که در آن دوران از شکوه و جلالت علمی خاصی برخوردار بود._ شدم، دفترچهای تهیه نمودم و هر بحثی را که میخواندم، مبنا و نظریهای را برمیگزیدم و در آن دفترچه یادداشت مینموده و سعی میکردم در مسائل پیشرو بر اساس همین مبانی که برگزیده بودم به بحث بنگرم و آن را بر اساس دیدگاه خویش تحلیل نمایم. روز به روز بر این مبانی و نظریات افزوده میشد تا آنکه تحصیلم در اصفهان به پایان رسید و برای تکمیل و تعمیق اندوختههای خویش وارد حوزه مبارک نجف اشرف شدم. جالب آن است که در تمام طول مدّتی که در نجف به تحصیل و بررسی مجدد این نظریات مشغول بودم تا بازگشت به بروجرد حتّی در یک مورد نظرم نسبت به آنچه در اصفهان یاداشت کرده بودم، تغییر نکرد.
نویسنده: سجاد رجب زاده، دانشپژو سطوح عالی حوزه علمیه قم
——————————-
[۱].نگارنده بر آن باور است که ((قواعد فقهیه)) خود دانش مستقلّ میباشد و در مقالهای با عنوان ((قواعد فقهیه، از توهّم تا دانشی مستقلّ)) به تبیین این موضوع پرداخته است.
سلام علیکم
استفاده کردم. متشکرم