جریان عقلانیت اسلامی یا اسلام ولایی معتقد به سیاست اسلامی است نه اسلام سیاسی. این جریان دنیای مدرن را میشناسد، میراث سنت را هم پذیرفته است اما خرافههای جریان سنت را میزداید و از سنت اسلامی و علوم اسلامی کمک میگیرد که پرسشهایی که تفکر مدرن از عقلانیت تا سبک زندگی به روی ما باز کرده را پاسخ دهد.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه استاد تمام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در نوزدهمین قسمت از برنامه تلویزیونی سوره به موضوع «اسلام ولایی؛ سیاست اسلامی یا اسلام سیاسی» پرداخت و گفت: تعبیر اسلام سیاسی، تعبیر غلطی است، سیاست باید اسلامی باشد اما چیزی تحت عنوان اسلام سیاسی نداریم من به اسلام جامعنگر قائلم.
دیانی گفتگو با خسروپناه را با این سوال آغاز کرد که پژوهشگران و اندیشمندان ما برچه اساسی صلاحیت دارند که آنچه در واقع میگذرد را دسته بندی و نامگذاری کنند؟
خسروپناه گفت: بنده مایلم پیش ازهرچیز تعریفی از جریان ارائه دهم و بعد بحث را ادامه دهم. به زعم بنده جریان، جمعیت مدیریت شده تاثیرگذار برجامعه و یک گفتمان است. گفتمان به معنای یک چارچوب فکری است و وقتی سریان اجتماعی پیدا کرد، تبدیل به جریان میشود بنابراین یک گفتمان یا تبدیل به جریان میشود یا نمیشود اگر تبدیل به جریان شود از نظر جامعه شناختی یعنی موفق بوده است اما هرجریان فکری قطعا یک گفتمان است. اصولا هرجریان یا گفتمانی رهبرانی دارد که آن تفکر و اندیشه را ترویج و مدیریت میکنند ولو اگر آن رهبران باهم تعاملی نداشته باشند.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: دسته بندی برخی از افراد درباره جریانهای فکری، پیشینی است به این معنا که به جامعه خیلی کاری ندارند و دسته بندی خودشان از جریان را دارند. بنده این دسته بندی را خیلی دقیق نمیدانم و فکر میکنم دسته بندی باید پسینی و جامعه شناسانه باشد. وقتی نگاه جامعه شناسانه به جریانهای فکری داشته باشیم میبینیم که در جامعه فکری و اندیشه ای نخبگانی، با یک معیار میتوانیم چند جریان را نام ببریم. آن معیار، معیار تجدد با اسلام و یا تجدد با سنت و یا غرب و شرق است. دغدغه اصلی نسبت اسلام با تفکر مدرن است. توجه کنید من modern را «تجدد» ترجمه نمیکنم چون این واژه به معنیnew نیست. لذا اینکه modern به تجدد ترجمه شود، ترجمه دقیقی نیست.
این پژوهشگر فلسفه با اشاره به اینکه، تفکر مدرن یعنی بازسازی سه اصل ادامه داد: تفکر مدرن یعنی بازسازی سه اصل اصالت انسان، عقلانیت خود بنیاد، اصالت دنیا یا عُرفی گرایی. کانت از این سه اصل، عقلانیت خودبنیاد را گوهر مدرنیته میدانست اما روشنفکران ما بیشتر روی سکولاریزم متمرکز شدند. در قرن هفدهم، اومانیزم گوهر مدرنیته بود ولی هرسه درهم تنیده هستند و نمیتوان اومانیزم را از سوبژکتیویسم و سکولاریزم جدا کنیم. جلوه اجتماعی اومانیزم، سکولاریزم میشود. پس یک واقعیتی به نام «مدرن» وجود دارد که حدود ۱۵۰ سال است اسلام با آن مواجه است.
دیانی سپس پرسید، آیا این جریان آنقدر اصیل است که ما همه جریانهای فکری مان را در نسبت با مسئله مدرنیته و غرب تعریف کنیم؟ آیا این موضوع باعث نمیشود که جریانهای فکری ما از اصالت بیفتند و همیشه به عنوان یک ابژه برای غرب معرفی شوند و همین موضوع ما را غرب زده نمیکند؟
خسروپناه اضافه کرد: بالاخره ما با واقعیتی به نام مدرن مواجه هستیم و نمیتوانیم آن را انکار کنیم و عالم به زمان باید بداند که با چه مسائلی مواجه است. اینکه ائمه ما با تفکر اعتزال، ارجاع یا خوارج مواجه میشدند باید بگوییم موضع انفعالی داشتند؟
دیانی گفت: منظور من این بود که ما همیشه ترجیح دادیم به غرب نگاه کنیم و از شرق چشم پوشیدیم. اگر کسی در کشور ما به شرق گرایش داشته باشد یا بایکوت است یا متهم.
خسروپناه پاسخ داد: اگر کسی به شرق ۳۰۰- ۴۰۰ سال پیش توجه کند که عالم زمانه نیست. من همانطور که معتقدم نباید غرب را به ما هو غرب مطالعه کنیم معتقدم غرب را باید ناظر به تعاملی که با شرق دارد و شرق را هم ناظر به تعاملی که با غرب دارد باید مطالعه کنیم. ما نمیتوانیم شرق را در خلا مطالعه کنیم. پدیده غرب و مدرن یک پدیده واقعی است که زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده است. این نکته را توجه کنید که ما یک نخبه یا اندیشمندی نداریم که محض در سنت باشد و به تجدد نگاهی نداشته باشد و بالعکس یعنی در غرق در تجدد باشد و نگاهی به سنت نداشته باشد. بله جریانی به نام «جریان سنتی» داریم ولی دغدغه اصلیش سنت اسلامی است. به عنوان مثال مسئله انجمن حجتیه سوبژکتیویسم و اومانیزم نیست و فقط مسئلهش مواجهه و برخورد با بهائیت است.
رئیس سابق انجمن حکمت و فلسفه ایران بیان کرد: جریان دیگری هم وجود دارد که میراث سنتی را قبول دارد ولی صنایع مدرن، فرهنگ مدرن، فناوری مدرن و سبک زندگی مدرن هم میپذیرد. جریان عقلانیت اسلامی یا اسلام ولایی معتقد به سیاست اسلامی است نه اسلام سیاسی. این جریان دنیای مدرن را میشناسد، میراث سنت را هم پذیرفته است اما خرافههای جریان سنت را میزداید و از سنت اسلامی و علوم اسلامی کمک میگیرد که پرسشهایی که تفکر مدرن از عقلانیت تا سبک زندگی به روی ما باز کرده را پاسخ دهد. اسم این جریان عقلانیت اسلامی است چون هم عقل نظری هم عقل عملی را قبول دارد و هم وحی را. دین اسلام عقل نظری و عقل عملی را بالنده میکند. هرچه ما درگیر پرسشهای دنیای مدرن شویم، وحی و عقل با کمک اسلام بالنده تر میشوند درحالیکه جریان سنتی اینطور نیست و فقط به یکسری پرسشهایی که دغدغه اش است پاسخ میدهد.
استاد فلسفه در ادامه گفت: ما به پرسشهایی که جهان و انسان مدرن به روی بشریت باز کرده باید پاسخ دهیم. اگر ما به اسلام جامع نگر معتقدیم باید به این پرسشها پاسخ دهیم اما آیا پرونده اسلام جامع نگر با دستاوردهای اسلام سنتی و پاسخ به سوالهای دنیای مدرن بسته میشود؟ خیر. اسلام جامع نگر، غرب و انسان مدرن را دچار چالش و پرسشها میکند. قبل از انقلاب سکولاریزم یک امر مسلم بود ولی انقلاب اسلامی ایران به دنیای مدرن نشان داد که دین یک امر حاشیه نیست و متن زندگی آدمهاست. انقلاب اسلامی ایران، زاییده اسلام جامع نگر بود و این اسلام جامع نگر، فرهنگ اسلامی، سیاست اسلامی و علم اسلامی را ترویج کرد و امروز دیگر سکولاریزم یک امر بدیهی و واضح نیست.
دیانی سپس پرسید آیا اگر کسی نخواهد به پرسشهای جهان غرب پاسخ دهد انسان معاصر نیست؟
خسروپناه گفت: خیر انسان معاصر نیست. چون مقوله مدرن و غرب مدرن یک واقعیتی است. اگر کسی در این زمان زندگی کند ولی پرسشهای ان را نشناسد و به آن پاسخ ندهد انسان معاصر نیست. گاهی اوقات سوالی از دنیای مدرن میآید ولی سوال جهان ما نیست، باید بازسازی و تبدیل به یک سوال بومی ما شود. آن وقت با مبانی که داریم به آنها پاسخ دهیم. من معتقد به غرب گزینی انتقادی هستم. گذشتگان ما همینطور بودند. بنابراین وقتی عقل با دین بالنده شد تفکر جدیدی میزاید.
دیانی بیان کرد که حدس من این است که اگر پرسش را از غرب بگیریم و بخواهیم خودمان را پاسخگو به مسائل غرب بدانیم ۵۰ درصد یا به تعبیر من غرب زدگی ۱۰۰ درصد پنهان خواهیم داشت. شما این نقد را قبول دارید یا خیر؟
خسروپناه جواب داد: قطعا قبول ندارم چون من تعبیر غرب گزینی انتقادی را استفاده کردم و غرب گزینی با غرب گرایی فرق دارد. در غرب گرایی، سوال و جواب را از غرب و دنیای مدرن میگیریم. اسلام جامع نگر هم تولید پرسش جدید میکند هم سوال و پرسش انسان مدرن را با عقلانیت میدهد.
پژوهشگر فلسفه بیان کرد: بین کسانی که به اسلام جامع نگر قائل هستند تفاوتی وجود ندارد و ریشه تفاوتهایی که گاهی مطرح میشود این است که تعبیر اسلام سیاسی، تعبیر غلطی است. آیا کل حوزه اجتماعیات سیاست است؟ اسلام عرفان ندارد، اخلاق ندارد، حوزه اقتصاد و فرهنگ ندارد؟ نمیشود همه اینها را ذیل سیاست تعریف کرد؟ من تعبیر اسلام سیاسی را قبول ندارم. سیاست باید اسلامی باشد اما چیزی تحت عنوان اسلام سیاسی نداریم. امام خمینی (ره) به اسلام جامع نگر قائل بود اما تفاوتشان با آیتالله خویی در این بود که امام اسلام جامع نگر را با چالشهای دنیای مدرن درگیر کرد مثلا دموکراسی را پذیرفت اما لیبرالیزم را نپذیرفت، جمهوری اسلامی را میپذیرد اما لیبرالیسم و مارکسیسم را نمیپذیرد. من اسلام جامع نگر را در مقابل سکولاریزم قرار میدهم. منظور من از اسلام جامع نگر، اسلامی است که هم احکام فردی دارد هم احکام اجتماعی. سوال من این است آیا سنتیها احکام اجتماعی اسلام را قبول ندارند؟ همه این را قبول دارند. امام هم سر سفره بزرگانی چون شیخ صدوق نشسته و نمیتوان او را تافته جدا بافته از بستر تاریخ اسلام دانست. اما تفاوتشان با سنتیها این بود که اسلام جامع نگر را با چالشهای دنیای مدرن درگیر کرد.
وی افزود: در عالمان جریان سنتی هم کسانی داریم که اسلام سنتی دارند ولی حکومت اسلامی را هم قبول دارند مثل آیتالله بهجت منتها پاسخ به مسئله دنیای مدرن مسئله شان نبود. ایشان حکومت را قبول داشت اما با مفاهیم مدرن درگیر ایجابی و سلبی نبود. امام (ره) اما درگیر نبود به همین خاطر میگویم جریان عقلانیت اسلامی را با جریان سنتی در حکومت یکی ندانید. دغدغه امام این بود که اسلام اجتماعی بدون حکومت تحقق پیدا نمیکند و تفاوت بارز امام بر همین موضوع تشکیل حکومت بود چون برخی قائل به تشکیل حکومت نبودند، برخی از علما معتقد به تشکیل حکومت نبودند، برخی میگفتند الان زمانش نیست، برخی هم جرات و جسارت امام را نداشتند. برای همین گفتم ما عالمانی در جریان سنتی داریم که حکومت را هم قبول دارند. اومانیزم اسلامی، سوبژکتیویسم اسلامی، سکولاریزم اسلامی و امثال اینها تناقض است.
خسروپناه گفت: توجه داشته باشید که امام در نهایت حکومتی تشکیل میدهد که در آن هم تفکیک قوا هست هم ولایت فقیه ولی التقاط هم نکرده است. بلکه براساس یک عقلانیت اسلامی میگوید تفکیک قوا باشد، ولایت فقیه هم در صدر آن باشد چون باهمدیگر قابل جمع هستند. نگاهی که امام و رهبری به دنیای مدرن داشتند و دارند خیلی دقیق تر از سایر علما و روشنفکران است. جریانها و گفتمانها را باید طیفی ببینیم نه خطی.
این استاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان توضیح داد: اینکه عنوان «اسلام سیاسی رادیکال» به آیتالله مصباح نسبت داده شود یا عنوان «اسلام سیاسی اعتدال» به شهید مطهری نسبت داده شود جفا به ایشان است. مقام معظم رهبری درباره این موضوعات که ولایت فقیه انتصابی است یا انتخابی یا ترکیبی از هردو مبسوط بحث نکردند و نمیتوان هیچکدام از این نظریات را به ایشان نسبت داد. بنده منظومه فکری ایشان را نوشتم. چیزی که از نواندیشی دینی بنده به وسیله آثار مرحوم فیرحی که چهره شاخص این حوزه بودند فهمیدم این است که سوال و جواب را از مدرن میگرفتند ولی تلاش میکردند از سنت اسلامی توجیه این پاسخ را پیدا کنند. فرق عقلانیت اسلامی با نواندیشی دینی در اینجاست که نواندیشی دینی سوال و جواب را از غرب میگیرد و بعد دنبال مشابه سازی در سنت اسلامی است و ما این روش را قبول نداریم و میگوییم غلط است.