مرحوم شهید صدر خواست رساله عملیه بنویسد، سعی کرد یک سنت جدیدی ایجاد کند و یک رسالهای به نام «الفتاوی الواضحه» نوشت، یعنی فتاوای آشکار و روشن، این کتاب شهید صدر تلاشی بود برای روز آمد کردن رسالههای عملیه، اما همین تلاش هم حتی توسط شاگردان ایشان هم خیلی پی گرفته نشد. همچنین در دوران متأخر اقدامات دیگری هم شد، اما عمومیت پیدا نکرد. مثلاً مرحوم آقای عبدالکریم بی آزار شیرازی کتابی تحت عنوان «رسالههای نوین» نوشت که همان رساله عملیه و فتاوی امام را در چند جلد تألیف کرد به طوری که برای مخاطبی که کمتر با ادبیات سنتی ما آشناست، مفهوم و جذاب باشد. ولی کار ایشان چندان مورد اعتنای علمای دیگر قرار نگرفت و اینطور نبود که علمای دیگر هم رساله نوین ایشان را براساس فتاوی خود ویرایش کنند.
به گزارش شبکه اجتهاد، استاد هادوی تهرانی معتقد است که رساله عملیه باید اختصاصاً به مباحث شریعت و فقهی به معنای خاص بپردازد نه مباحث عقیدتی و اخلاقی؛ البته اشکالی ندارد که شخصی یک کتاب جامعی بنویسد و عقاید و اخلاق هم داشته باشد و یک بخشی هم رساله عملیه و شریعت باشد.
این استاد برجسته سطح خارج حوزه علمیه، اصلاح ادبیات و بخشی از محتوای رسالههای عملیه را ضروری میداند و میگوید: یک مشکل رسالهها ادبیات است که نیاز دارد ادبیات و ترکیب عبارات بازنگری شود چون برخی از این عبارات با یک ذوقی در یک زمانی نوشته شده و علمای بعدی خیلی به اینکه این عبارت روان هست یا نیست، توجه نداشتند و چون خودشان اهل اصطلاح بودند و عبارت برای آنان ساده بود، گمان میکردند که برای همه ساده است.
او معتقد است: برخی از مسایلی که در رسالهها مطرح است، امروز دیگر محل ابتلا نیست. موضوعات تغییر کردند بنابراین نیاز است که برخی از مسایل که در رسالهها محل ابتلا نیست یا خیلی کم است، کمرنگ تر یا حذف شوند و از سوی دیگر مسایلی که محل ابتلاست و نسبتاً شایع است، پر رنگ تر شوند.
استاد هادوی تهرانی تأکید دارد: آنچه به نام رساله باید منتشر شود، بخشی از مسایلی است که محل ابتلای عمومی مردم است و باید سعی شود که ادبیات این رسالهها، ادبیاتی شود که سطح متوسط جامعه با یک سواد متوسط بتواند این کتب را به راحتی بخواند و بفهمد و مراجعه کند یعنی شیوه رساله به گونهای باشد که فرد بتواند، هر مسالهای که خواست را پیدا کند. در ادامه متن گفتوگوی «شفقنا» با استاد مهدی هادوی تهرانی را میخوانید:
فلسفه وجودی رسالههای عملیه و سیر تحول آن در طی قرون تا به امروز را تبیین فرمایید.
هادوی: «فقه» به عنوان یکی از سه بخش اصلی دین یعنی عقاید، اخلاق و فقه در تقسیمبندی سنتی، از ابتدا مورد اهتمام خاص علمای اسلام بوده به این دلیل که پیکره اصلی اسلام را همین فقه تشکیل میداده است چون عقاید حوزه فکری و عقیدتی را تضمین و تأمین میکرد تا به واسطه آن کسی بتواند وارد دین شود. یعنی باورهای انسان را تصحیح میکند تا انسان دین را بپذیرد. انسان وقتی دین را پذیرفت و زمانی که وارد دین شد، اولین سوالی که برای این شخص مطرح میشود این است: «حال که مسلمان شدم، باید چه کنم؟» پاسخ به این سوال «فقه» میشود. به عنوان مثال من باید نماز بخوانم، روزه بگیرم و اگر حج بر من واجب شد، آن را انجام دهم یا خمس و زکات پرداخت کنم. همه این موارد «چه باید کنم منِ مسلمان» میشود.
بنابراین کسی که مسلمان میشود یا مسلمان هست، اولین سوالی که بعد از اسلام برای او مطرح است، این است که باید چه کند. حال که وارد دین شد، دین برای او چه دستوراتی دارد، در حقیقت فقه متکفل است که به ما پاسخ دهد دین در حوزههای مختلف زندگی ما چه دستوراتی داده است.
این امر از گذشته مورد اهتمام بوده است، در دوران ائمه(ع) دائماً از ائمه(ع) سوالات فقهی میشد و ائمه پاسخ میدادند. البته در یک دورههایی امکان ائمه برای پاسخگویی یا امکان اصحاب برای ثبت این پاسخها کم میشده است و در دورههایی مثل عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) این امکان بیشتر فراهم میشد در نتیجه در دوران این دو بزرگوار به ویژه دوران امام صادق(ع) ما شاهد شکوفایی فقه و علوم اسلامی هستیم که عمده این شکوفایی در فقه است. یعنی درست است که عقاید و اخلاق هم مطرح هستند، اما فقه بخش بسیار مهم و چشمگیری است و مثلاً صدها شاگردی که از امام صادق(ع) درس آموختند و به اشکال مختلف یاد گرفتند، به صورت عمده در حوزه فقه و مباحث فقهی بوده است و در واقع حوزه فقه نسبت به حوزه کلامی و اخلاقی بسیار پررنگتر و چشمگیرتر بوده است.
این سنت در نسلهای بعد از ائمه(ع) نیز توسط علما حفظ شده است و بر این اساس فقه مورد توجه بوده و همین کلمه فقیه که ما در اصطلاحات امروز به کار میبریم به صورت خاص به این بخش اختصاص پیدا کرده است.
کلمه «فقه» در معنای لغوی خودش به معنای «فهم» است. خداوند در قرآن میفرماید: «لِیَتَفَقَّهُوا» و مقصود این نیست که اینان فقیه شوند بلکه مقصود این است که تفقه در دین را پیدا کنند. فقه در این معنا ابعاد مختلفِ عقیده، اخلاق و فقه به معنای شریعت را در برمیگیرد؛ اما این کلمه که به خصوص شریعت و قوانین اسلامی یا احکام اسلامی به کار رفته است، به خاطر اهمیتی بوده که داشته و کم کم کلمه فقه روی این معنا اطلاق شده است؛ طوری که امروز فقیه که میگوییم، منظور متخصص در احکام و قوانین اسلامی است نه متخصص در عقاید، اخلاق.
ما به آنان فقیه نمیگوییم در صورتی که این متخصصان هم از نظر لغوی فقیه به معنای دین شناس هستند و عقاید یا اخلاق دینی را تبیین میکنند.
منظورتان این است که فقه در فروع دین تجلی پیدا کرد؟
هادوی: احسنت. فقه به فروع دین اختصاص پیدا کرد. فقه و به تعبیر شما «فروع دین» یا به تعبیر دیگر «احکام» چون محل ابتلای عمومی مردم بوده، این مساله مطرح شده که غیر از کتابهایی که برای علما نوشته میشدند و دارای اصطلاحات و استدلالهای فقهی بود، کتابهایی برای مردم نیز نوشته شود تا به آن عمل کنند.
کتبی تحت عنوان رسالههای عملیه؟
هادوی: بله به یک معنایی رساله عملیه.
از چه دورهای این کتب تألیف شدند؟
هادوی: قدیمی ترین عالمان که از آنها کتاب داریم یعنی شیخ مفید و پس از آن شاگردان ایشان مثل شیخ طوسی، تألیف رسالهها را آغاز کردند. رساله شیخ طوسی «النهایه» نام دارد. در این بخش باید به نکتهای توجه داشت و آنکه علی رغم اینکه شیخ طوسی اخباری نیست، علمای قبل از ایشان مثل مرحوم صدوق و پدر مرحوم صدوق اخباری بودند البته اخباریون کهن! چون ما دو دسته اخباریون داریم، اخباریون کهن و جدید که اینها از نظر نوع تفکر و روشها با هم متفاوت هستند.
جناب صدوق و پدرشان رسالههایی که دارند مثل المقنع، کاملاً منطبق بر متن روایات است یعنی در واقع صدوق و پدر ایشان سعی کردند که روایت را عیناً به شکل یک عبارتی که گویا یک مساله رساله است، بیاورند. در این میان کتابی به نام فقه الرضا که منسوب به امام رضا(ع) میباشد برای ما باقی مانده است. اقوال متعددی درباره ماهیت این کتاب وجود دارد و یکی از اقوال که گرایش من به آن زیاد است، اینکه کتاب فقه الرضا در حقیقت کتاب پدر صدوق است و چون پدر صدوق علی بن حسین بن موسی است و معروف به علی بن موسی بوده، این کتاب علی بن موسی بوده و بعد فکر کردند که کتاب علی بن موسی الرضاست. این کتاب مبتنی بر متن روایت است و چون حالت روایی دارد، فکر کردند که این کتاب امام رضا(ع) است اما ظاهراً این کتاب رساله عملیه پدر صدوق است. همچنین المقنع صدوق، رساله عملیه صدوق است. کتاب المُقنِعَه شیخ مفید در واقع رساله عملیه شیخ مفید است که شیخ طوسی آن را شرح میکند و تَهذیبُ الأحکام شیخ طوسی که یک کتاب روایی محسوب میشود در واقع شرح المقنعه شیخ مفید است.
به هر ترتیب قدیمی ترین رسالهها مربوط میشود به دوران جناب پدر صدوق و صدوق که به آنها صدوقان میگویند.
بعد از آنها که اخباری بودند، به شیخ مفید میرسد که اصولی است چون شیخ مفید علی رغم اینکه شاگرد صدوق است، اخباری نیست و اصولی است. ایشان المُقنِعَه را نوشتند. اما سنت در رساله این بوده که متن روایت را تا جایی که میشود، حفظ کند لذا علی رغم اینکه اینها اصولی بودند مثل شیخ مفید، سعی کردند که آن متن به معنایی و تا جای ممکن حفظ شود. سپس سعی میشود همین نکته در متن کتاب «النهایه» شیخ طوسی هم حفظ شود.
حال از رساله عملیه النهایه شیخ طوسی تا رساله عملیه تحریرالوسیله حضرت امام خمینی(ره) تقریباً تغییر چشمگیری نمیبینید یعنی تقریباْ همان رساله النهایه دست به دست توسط علما تغییر کرده و برخی مسایل به آن اضافه شده ولکن پیکره اصلی حفظ شده است.
در واقع مبتنی بر متن روایات باقی مانده است؟
هادوی: بله تقریباً حفظ شده است. یعنی ما آن سنت را به صورت نامحسوس حفظ کردیم. مثلاً امام خمینی(ره) تقریرات خود را در وسیله النجاه ابوالحسن اصفهانی وارد کردند و کتاب تحریرالوسیله را تألیف کردند. وسیله النجاه ابوالحسن اصفهانی به یک معنایی کاری است از روی عروه الوثقیٰ و شَرایعُ جناب محقق حلی؛ به تعبیر آقای بروجردی این کتاب شرایع، قرآن فقهاست یعنی همه فقها، این کتاب را به عنوان متن اصلی و اول مباحث فقهی مورد توجه داشتند. حتی کتاب جواهر معروف نیز شرح شَرایعُ جناب محقق است.
در فقه، عقاید و تفسیر؛ کتب شیخ طوسی نقش اساسی دارد. ایشان در فقه یک کتاب المبسوط دارد که کتابی بوده که در زمان خودش مفصل ترین کتاب فقهی شیعه محسوب میشد. شیخ طوسی همچنین کتاب دیگری به نام الخِلافُ دارند که فقه تطبیقی میان مذاهب است و در آن فقه شیعه را با مذاهب دیگر مقایسه کرده است. در کنار این کتاب، یک کتاب النهایه هم وجود دارد که رساله عملیه شیخ است. میخواهم عرض کنم که شیخ طوسی در تمام زمینههای علوم اساسی جنبه مؤسس دارد و نقش فوق العاده موثری در نسلهای پس از خود داشته است، حال صد سال پس از شیخ معروف است که هیچ مجتهدی جرأت نمیکرده خلاف فتوای شیخ فتوایی دهد! بعدها ابن زهره و ابن ادریس کسانی هستند که آرای شیخ را مورد چالش و نقد قرار میدهند. ابن ادریس خود نوه دختری شیخ طوسی هم بوده است. او بیشتر خود را با آرای شیخ درگیر میکند و کم کم سنت نقد و بررسی بیشتر مطرح میشود و به تعبیری اجتهاد دوباره زنده میشود. با این همه تأثیر شیخ را نمیتوان انکار کرد.
من وقتی به رساله النهایه شیخ طوسی نگاه میکنم، و وقتی به رساله تحریرالوسیله حضرت امام خمینی(ره) که بیش از هزار سال فاصله بین این دو است، نگاه میکنم باز هم میبینم که کاملاً ریشههای النهایه در تحریرالوسیله از طریق علما و نوشتههای قبلی آمده و نسل به نسل منتقل شده است.
به هر حال این سنت در بین علما وجود داشته است. همچنین نوع نوشتههای علما(رسالهها) در طول تاریخ به عربی بوده است. یکی از کسانی که شاید میتوان گفت در این زمینه سنت شکنی کرد و یک رساله فارسی داد، جناب شیخ بهایی بود که کتاب جامع عباسی را در زمان شاه عباس صفوی نوشت. در واقع این کتاب یک رساله به زبان فارسی است و این کتاب منشأیی شد که پس از ایشان افرادی رسالههایی را به زبان فارسی به نگارش درآوردند.
بنابراین اولین رساله فارسی مربوط به شیخ بهایی بود؟
هادوی: شاید… من در این باره تحقیق تاریخی نکردم و نمیتوانم قطعاً به این مساله اشاره کنم. در حد اطلاعات من، ظاهراً قبل از جناب شیخ بهایی کسی اقدام به نوشتن رساله فارسی نکرده است و این نکته هم ظریف و جالب است که رسالههای علما به زبان عربی بوده با اینکه خیلی از اینها ایرانی بودند مثلاً شیخ طوسی یا حضرت امام خمینی(ره) ایرانی بودند، اما رسالههای این بزرگان به عربی نوشته شد. اما شیخ بهایی لبنانی هستند و ایشان در ادبیات فارسی به قدری قوی بودند که رساله عملیه را به فارسی نوشتهاند. شیخ در آن زمان یک شاعر قدرتمند زبان فارسی بودند. او نابغه کم نظیری بود و غیر از اینکه در زمینههای علوم مختلف صاحب نظر و مجتهد بوده در زمینههایی که عادتاً علما در این زمینهها خیلی تخصص ندارند، تخصص داشته است. ایشان معمار برجستهای است و معمار حرمهایی مثل حرم امام رضا(ع) و عتبات مقدس بوده و نقشه این بناها از کارهای این شخصیت کمنظیر است. نبوغ ایشان در ساختمان معروف منارجنبان اصفهان و حمام معروفی که هنوز رمز آن برای افراد کشف نشده که با یک شمع چطور ایشان آن حمام را گرم میکرد و از این قبیل اقداماتی که ایشان انجام میدادند، همه نشانههایی از این نبوغ است.
مثلاً یک منطقهای است به نام صُفّه در اصفهان، فاصله زیادی تا عالی قاپو دارد، این منطقه آب خوبی داشته، ایشان با لوله کشی، آب را از این منطقه به عالی قاپو میآورد و شاید اولین سیستمهای پیشرفته لوله کشی را ایشان انجام دادند. این برای من بسیار جالب است که شخصیتهای فارسی و ایرانی مثل شیخ طوسی رسالههای خود را به عربی نوشتند و شیخ طوسی در حد اطلاع من هیچ متن فارسی ندارد با اینکه ایرانی است. ولی شیخ بهایی که عرب و عربتبار بوده، اولین رساله مهم که مورد توجه علما بوده را به زبان فارسی مینویسند. بعد از ایشان، افراد مختلفی رسالههای فارسی نوشتند هر چند که باز هم خیلیها همان سنت عربی را حفظ میکردند و به عربی مینوشتند.
رسالههایی که امروز در دسترس داریم، محصول دوران آیتالله بروجردی است که یک نفر در زمان ایشان ظاهراً این کتاب را تنظیم میکند و در واقع خودِ آقای بروجردی این کار را نکرده، در زمان آیتالله بروجردی، جناب آقای کرباسچیان این رساله به این شکلی که امروز میبینیم(با کمی تغییرات از سوی علما) را تنظیم میکند. آقای کرباسچیان کسی است که یکسری مدارس اسلامی هم در ایران تأسیس کردند.
این متون به شکل استفتائات بوده و این متنها را جمع آوری کردند یا مدون بوده است؟
هادوی: خیر. نوعاً عربی بود؛ به غیر از جامع عباسی و برخی رسالههایی که برخی از علما داشتند، مانند کتاب جامع الشتات مرحوم میرزای قمی که این کتاب به فارسی است، اما استفتائات به صورت پرسش و پاسخ است. ایشان پرسش و پاسخها را به صورت مسأله مسأله تبدیل کرد و این اساس رساله شد. در واقع آقای کرباسچیان فتاوای آقای برجرودی که به زبان عربی بود را جمع آوری کردند و به فارسی تطبیق دادند. پس از آن علمای بعدی براساس رساله آقای بروجرودی اقدام کردند البته خیلی از رسالهها تنظیم خودِ علما نیست. شاگردان علما، فتاوای این بزرگان را در این رساله اعمال میکنند و بعد آن عالم تأیید میکند. اینکه اول رسالهها معمولاً یک قسمت است که مرجع این جمله را مینویسد: «عمل به این رساله مجزی است انشاالله» و سپس مُهر میزند و امضا میکند بدین معناست که من این رساله و این نسخه رساله را تأیید میکنم.
به این طریق، سنت رساله نویسی از آن زمان شکل گرفت و تا به امروز رسالههای عملیه که در دسترس داریم خیلی تغییر نکرده و از زمان آیتالله بروجردی تاکنون تقریباً قالب رسالهها ثابت مانده است. البته مسائلی به این رسالهها اضافه شده، مثلاً در دوران حضرت امام(ره)، استفتائاتی که انجام شده بود را نیز به رساله عملیه امام اضافه کردند.
بابی که در رساله آقای بروجردی بوده، همان باب با فتاوای امام وجود دارد و ذیل سوالاتی که مربوط به آن باب است و جوابهایی که داده شده در قالب استفتائات به این ابواب اضافه کردند.
در دوران متأخر اقدامات دیگری هم شد، اما عمومیت پیدا نکرد. مثلاً مرحوم آقای عبدالکریم بی آزار شیرازی کتابی تحت عنوان «رسالههای نوین» نوشت که همان رساله عملیه و فتاوی امام را در چند جلد تألیف کرد به طوری که برای مخاطبی که کمتر با ادبیات سنتی ما آشناست، مفهوم و جذاب باشد. ولی کار ایشان چندان مورد اعتنای علمای دیگر قرار نگرفت و اینطور نبود که علمای دیگر هم رساله نوین ایشان را براساس فتاوی خود ویرایش کنند.
قبل از ایشان، مرحوم شهید صدر خواست رساله عملیه بنویسد، سعی کرد یک سنت جدیدی ایجاد کند و یک رسالهای به نام «الفتاوی الواضحه» نوشت یعنی فتاوای آشکار و روشن، این کتاب شهید صدر هم تلاشی بود برای روز آمد کردن رسالههای عملیه، اما همین تلاش هم حتی توسط شاگردان ایشان هم خیلی پی گرفته نشد. مرحوم آقای حکیم رسالهای به نام «منهاج الصالحین» داشتند که در واقع به یک معنا برگرفته از عروه الوثقی و «شبیه وسیله النجاه» ابوالحسن اصفهانی بود. آقای صدر برای «منهاج الصالحین» آقای حکیم تعلیقه زد، آقای خویی از روی همان «منهاج الصالحین» یک «منهاج الصالحین» نوشتند که رساله آقای خویی به عربی است، آقای صدر هم بر همان اساس تعلیقه زده، اما شاگردان آقای صدر نیامدند «الفتاوی الواضحه» را بر اساس فتاوی خود روز آمد کنند بلکه یا به منهاج الصالحین آقای خویی یا به منهاج الصالحین آقای حکیم یا به رسالههای فارسی شبیه رساله آقای بروجردی، ویرایش کردند و تعلیقه زدند و عرضه کردند.
یکی از کارهای جدیدی که در دوره متأخر انجام شد، تهیه رسالههای خاص بود که برخی از مراجع به انتشار رساله مخصوص جوانان اقدام کردند و در این رسالهها به مسایل مخصوص جوانان پرداختند. در واقع این نوآوریها اتفاق افتاده است.
این دیدگاه وجود دارد که وقت بازنگری در رسالههای عملیه فرا رسیده است. این بازنگری میتواند در محتوا با کاستن یا افزودن برخی موضوعات و هم چنین روزآمدی ادبیات رسالههای عملیه باشد. مثلاً با توجه به موضوعات جدید پزشکی نظیر پیوند و لقاح و اخلاق پزشکی، یا حقوقی نظیر حقوق بشر، حقوق زنان و کودکان یا حقوق کار، یا اقتصادی نظیر رمز ارزها که عموما در استفتائات آمده، اما این پیشنهاد وجود دارد که میتواند این عناوین به شکل مستقل در رسالههای عملیه فعلی یا تحت عنوان مسائل مستحدثه درج شود. یا برخی عناوین قابل حذف است و چندان نیاز امروز نیست. چه پیشنهادی دارید برای اینکه این خلاءها در رسالهها رفع شود؟
هادوی: از گذشته تا حال تغییراتی در رسالهها بوده، مثلاً یک نکتهای که در رسالههای جدید کمتر به آن توجه شده و در گذشته برخی از رسالهها به آن توجه کردند این است که غیر از پرداختن به فروع یک بخشی هم به اصول عقاید اختصاص میدادند و در رسالهها یکسری مسایلی را در مسایل مربوط به اصول عقاید مطرح میکردند. بعضی از علمای متأخر معتقد بودند که باید این کار شود و در رسالههای خودشان یک بخشی ولو نسبت به باقی کمتر اما به مسایل عقیدتی پرداخته شود. برخی از علما که گرایشات اخلاقی داشتند به خصوص در برخی از متأخرین، نظرشان این بود که غیر از مباحث فقهی باید یکسری مباحث اخلاقی هم در رسالهها گنجانده شود.
معتقدم رساله به معنای آنچه که ناظر به شریعت است و به معنای فقه و فروع است، باید مرزش از عقاید و اخلاق جدا بماند البته اشکالی ندارد همانطور که بزرگان متونی مخصوص فقه و شریعت و رساله عملیه برای عموم مینویسند، متونی هم مخصوص عقاید یا اخلاق برای عموم بنویسند چون بسیاری از متون عقاید یا اخلاق، متون تخصصی است و برای عموم قابل استفاده نیست؛ اما به اعتقاد من رساله عملیه باید اختصاصاً به مباحث شریعت و فقهی به معنای خاص بپردازد نه مباحث عقیدتی و اخلاقی؛ البته اشکالی ندارد که یک کسی یک کتاب جامعی بنویسد و عقاید و اخلاق هم داشته باشد و یک بخشی هم رساله عملیه و شریعت باشد.
یک مشکل رسالهها ادبیات است که نیاز دارد ادبیات بازنگری شود، هم از نظر ترکیب عبارات، چون برخی از این عبارات با یک ذوقی در یک زمانی نوشته شده و علمای بعدی خیلی به اینکه این عبارت روان هست یا نیست، توجه نداشتند و چون خودشان اهل اصطلاح بودند و عبارت برای آنان ساده بود، گمان میکردند که برای همه ساده است. ما تجربهای که در مجموعه خودمان داشتیم یعنی مجموعه اسلام کوئست که به ۱۶ زبان به سوالات پاسخ میدهد. تا به امروز بیش از ۲۰۰ هزار سوال را پاسخ دادند، تجربهای که در این سالها در قسمت استفتائات داشتیم، به خیلی از چیزهایی که به نظر ما روشن است و ما خودمان اصلاً فکر میکنیم که متن سادهای است، برای بسیاری از مردم اصلاً روشن نیست و اصلاً متوجه نمیشوند که معنای این عبارات چیست. بنابراین ما باید سعی کنیم که این عبارات را تا جایی که میتوان با ادبیات روز بیان کنیم و حتی وقتی به یک اصطلاح میرسیم و با توجه به اینکه نمیخواهیم اصطلاحات را از بین ببریم یا تغییر دهیم چون در هر علمی این اصطلاحات ارزش دارند، اما باید سعی کنیم که اگر با اصطلاحی برخورد کردیم بلافاصله توضیحی برای آن اصطلاح یا اصطلاح نامهای وجود داشته باشد که در واقع یکی از کاستیهای رسالههای موجود همین است یعنی یک اصطلاح نامه میخواهد که وقتی شخصی با یک کلمهای برخورد میکند که با این کلمه مأنوس نیست، میتواند به راحتی در انتهای رساله به صورت الفبایی آن اصطلاح باشد که این فرد معنا و مقصود این اصطلاح را متوجه شود.
یک مساله دیگر اینکه برخی از مسایل که در رسالهها مطرح است، دیگر محل ابتلا نیست مثلاً زمانی مردم از چاه استفاده میکردند به همین دلیل مسایل چاه بسیار مهم بوده، مثلاً نقل میکنند که یک زمانی جناب علامه حلی که میخواست راجع به چاه فتوا دهد برای اینکه تحت تأثیر نیازهای شخصی خود قرار نگیرد و این موارد روی فتاوی او تأثیر نگذارد، دستور داد چاه منزل خود را پُر کنند و سپس به مسایل مربوط به چاه پرداخت. زمانی احکام و مسایل مربوط به چاه مهم بوده است. یا مثلاً مسالهای در بحثهای گذشته است تحت عنوان آب حمام، این معنای خاصی داشته، حمامهای قدیمی که خزانه آبی بوده و از آن طریق آبها در حوضچهها میچرخید و امروز خیلی کسی حمام عمومی استفاده نمیکند و حمامهای عمومی اگر هم وجود داشته باشد، به صورت حوضچهای نیست. و در حقیقت این احکام از بین میرود.
از سوی دیگر یکی از مسایلی که امروز بسیار محل ابتلاست، استخرها هستند، در قدیم استخر نبود البته خزانههای آب قدیم مثل استخر برای شنا مورد استفاده جوانان قرار میگرفت، اما مثل استخر امروز نبوده است. میخواهم عرض کنم که بالاخره موضوعات تغییر کردند بنابراین نیاز است که برخی از مسایل که در رسالهها محل ابتلا نیست یا خیلی کم است، کمرنگ تر یا حذف شوند و از سوی دیگر مسایلی که محل ابتلاست و نسبتاً شایع است، پر رنگ تر شوند.
مسایلی که شما اشاره کردید مسایل تخصصی است. بخشی از بخشهای رساله عملاً محل ابتلای همگان نیست مثلاً فرض کنید رساله بخشهایی دارد که مربوط به اجاره و رهن است. ممکن است که کسی هیچ وقت مکانی را اجاره و رهن نکند یا اجاره و رهن ندهد، اما معمولاً آنچه در رسالهها میآید مسایلی است که محل ابتلای مردم است. از قدیم تا به امروز این مساله وجود داشته و دارد؛ خیلی از مردم اجاره نشین هستند و از این جهت محل ابتلاست.
بنابراین آنچه که به نام رساله باید منتشر شود، بخشی از مسایلی است که محل ابتلای عمومی مردم است و باید سعی شود که ادبیات این رسالهها، ادبیاتی شود که سطح متوسط جامعه با یک سواد متوسط بتواند این کتب را به راحتی بخواند و بفهمد و مراجعه کند یعنی شیوه رساله به گونهای باشد که فرد بتواند، هر مسالهای که خواست را پیدا کند.
البته امروز نرم افزارها این بخش را آسان کردند، میتوانید یک کلمه را سرچ کنید و نرم افزار به شما آدرس میدهد که این مبحث در کدام قسمت رسالههاست. ولی به هر حال رسالهها باید محل دسترسی عموم به مسایلی باشد که محل ابتلای عمومی است، اما در عین حال حوزههایی وجود دارد که محل ابتلای خصوصی تر است و آنها باید برای خود آن مجموعه در دسترس قرار گیرد.
مثلاً یک بخشی از مسایل پزشکی است که میتواند محل ابتلای همه مردم باشد، ولی موارد و مسایلی است که به پزشکان اختصاص دارد و محل ابتلای یک انسان عادی نیست بلکه محل ابتلای یک پزشک است و پرسش دارد که آیا جایز است فلان کار را انجام دهم یا خیر؛ پزشکان پرسشهای خود در این موارد را به صورت استفتائاتی از علما میپرسند. و اجلاسهایی هم در مشهد از بیش از ۳۰ سال قبل تحت عنوان اجلاس مسایل فقهی در مباحث پزشکی مطرح بوده و در حوزههایی است که مورد نظر پزشکان میباشد. این مسایل به رسالههای تخصصی نیاز دارد یعنی برای پزشکان و مهندسان باید رساله تخصصی وجود داشته باشد.
نمونه دیگر مربوط به مهندسان است، به هر حال ساختمان ساختن یکسری آداب، قواعد و ضوابط مهندسی دارد، ولی این آداب، ضوابط و قواعد یکسری مسایل فقهی هم دارد که احیاناً مهندسان ما باید این مسایل را بدانند و به عنوان یک مهندس مسلمان متعهد رعایت کنند.
امروز یکسری از مسایل است که محل ابتلا شده مثلاً یکی از دوستان که داشت فوق لیسانس میگرفت، موضوع پایان نامه ایشان احکام آپارتمان نشینی است، مسالهای که در رسالههای عملیه نیست. ایشان یک فهرست مفصلی از سوالات تهیه کرده بود و به دفاتر مختلف مراجع از جمله دفتر ما به منظور استفتاء فرستاده بود، من به ایشان گفتم شما خودتان هم در جلسه استفتاء بیایید که اگر سوالی راجع به برخی از این مطالب پیش آمد، شما بتوانید جوابگو باشید. ایشان آمد و چند جلسه استفتاء ما به این موضوع اختصاص داشت و مجموع آن رساله کوچکی تحت عنوان احکام آپارتمان نشینی شد.
به هر حال امروز بخش زیادی از مردم ما آپارتمان نشین هستند و مسایلی راجع به حقوق آپارتمان نسبت به آپارتمان دیگر و نسبت به مجموع وظایفی که دارد و مسایلی که در این میان پیدا میشود، وجود دارد که باید در رسالههای عملیه به این مباحث پرداخته شود.
یعنی چون این مباحث عمومیت دارد باید به رساله جامع که اشاره کردید، اضافه شوند؟
هادوی: بله. چون عمومیت دارد. باید بخشی تحت عنوان مثلاً احکام آپارتمان نشینی یا یک بخشی راجع به مسایل عمومی پزشکی که برای اکثریت مردم محل ابتلاست، به رسالهها اضافه شود.
برای این عمومیت میتوان درصد تعریف کرد؟
هادوی: به گونهای باشد که اکثر مردم امکان ابتلا را داشته باشند ولو اینکه ممکن است مبتلا نشوند مثل اینکه نوع مردم ممکن است که خانه اجاره کنند ولو اینکه ممکن است یک نفر در عمرش خانه اجاره نکند بنابراین باید مسایل اجاره در رساله عمومی باشد. بنابراین میخواهم این نتیجه را بگیرم که ما یک رساله عمومی نیاز داریم که در حال حاضر این رسالهها را داریم.
بخشی از مسایلی که محل ابتلا نیست باید حذف شود، و همچنین مسایلی که محل ابتلای آن کم شده، باید خیلی کمرنگ تر و کم حجم تر شود و احکام مسایلی که محل ابتلای امروز مردم است مثل پدیده آپارتمان نشینی باید اضافه شوند.
یا مباحثی که شما در حوزههای اقتصادی اشاره کردید، یکسری از این مسایل، سنتی بوده و کتبی در این باره وجود داشته است، یک مسایل جدیدی پیدا شده که امروز محل عمومی شده یا میشود. مثل بحث رمز ارزها و بورس و احکام آن که محل ابتلای عمومی است و اکثر مردم به نحوی درگیر آن هستند یا مثلاً مسایل بانکی که در رسالهها یک بابی تحت عنوان بانک و مسایل بانکی نمیبینیم. البته امام خمینی(ره) در قسمتی از مباحث مستحدثه به برخی از این مسایل مانند بانک پرداخته است. یا مثلاً در حوزه بیمه، ما خیلی مسایلی داریم که محل ابتلای مردم است، در حال حاضر مردم با بیمه از جمله تأمین اجتماعی، شخص ثالث و بیمه بدنه و عمر و… سر و کار دارند که البته امام(ره) در تحریر الوسیله درباره بیمه نیز اشارهای دارند.
یا بحثهایی است که در کتابهای قدیمی مطرح بوده و سپس در کتابهای متأخر کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مثلاً یک عقدی است که به آن استصناع میگویند، استصناع یعنی قرارداد سفارش ساخت که شما سفارش ساختن یک چیزی را میدهید؛ این امر احکامی دارد و محل ابتلاست.
یا در قضایای امروز، ما قراردادهایی که در پیش خرید خانهها و آپارتمانها انجام میدهیم، آیا منطبق بر عنوانی کهن پیش فروش است. در کتاب فقهی اصطلاح بیع سلف داریم، حال آیا پیش فروش امروز همان سلف است یا پیش فروشهای یکه میگویید عقد استصناع(قرارداد سفارش ساخت) است یا هیچ کدام نیست؛ همه این مسایل به بررسی نیاز دارند.
می خواهم بگویم که امروز مسایلی وجود دارد که محل ابتلای عموم مردم است و باید به شکلی در رساله عمومی حتماً بیاید و عرض کردم که باید رسالههای تخصصی برای اقشار خاص مثل پزشکان و مهندسان تدوین شود.
یعنی جدای از رساله عمومی؟
هادوی: بله. چون یک بخشی از مسایل است که محل ابتلای پزشکان میباشد یعنی مسالهای است که برای پزشک مطرح میشود. مثلاً از دو روش درمان، یک روش آثاری دارد و یک روش آثار دیگری دارد و گاهی از اوقات پزشکان از نظر نه تنها بحث علمی بلکه از نظر فقهی با این مساله مواجه میشوند که بالاخره ما از فلان روش استفاده میکنیم شرعاً جایز هست یا نیست. به عنوان نمونه بیش از ۲۰ سال پیش یک پزشک اورولوژیست پیش من آمده بود و توضیحاتی میداد، یکی از توضیحات او این بود که برخی از افراد بر اثر مشکلاتی که برای مجاری ادرار پیدا میشود، مجاری ادرارشان مسدود میشود و ما چند راه داریم، یک راه اینکه از سوند استفاده کنیم، راه دیگر اینکه مجرای ادرار را به مجرای مدفوع هدایت کنیم که دفع ادرار از طریق مدفوع باشد. این پزشک میگفت که خیلی از مردم دومی را انتخاب میکنند به خاطر اینکه راه دوم از نظر طهارت و نجاست برایشان راحت تر هست چون کیسه ادرار را حمل کردن و تمیز کردن سختشان هست ولی این یک روش یک مشکلی دارد و آن اینکه هدایت مجرای ادرار به مجرای مدفوع عواضی دارد و باعث میشود که این افراد به سرطان مبتلا شوند. بنابراین این مساله برای یک پزشک مطرح میشود که جایز است، این روش را اتتخاب کند یا طبق گفته بیمار عمل کند. فرض کنید که به بیمار اعلام میشود که این روش سرطان زاست، اما باز بیمار این روش را انتخاب میکند، حال آیا این پزشک مجاز به انجام این اقدام است؟ این مساله فقط محل ابتلای یک پزشک است چرا که تخصصی است.
یا مثلاً درباره سیگار کشیدن، بحث سیگار از سدههای اخیر مطرح و میان علما شایع شده و یکی از مسایل معروف در کتب قدیمی بوده که به عربی شرب توتون گفته میشود و این موضوع از زمان شیخ انصاری یعنی بیش از ۲۰۰ قبل مطرح بوده و میگفتند که در این مورد ما دلیل بر حرمت نداریم بنابراین حلال است، اما امروز بحثهای جدید مطرح میشود که از نظر پزشکی شرب توتون مضر است و جزو مسلمات میباشد، از طرف دیگر از نظر پزشکی، هر مضری حرام است و این هم جزو مسلمات میباشد بنابراین باید احکام چنین مسایلی مثل استفاده از مواد مخدر و سیگار در رسالههای عملیه آورده شود، هر مرجعی هم فتوای خود را میدهد، این مسایل محل ابتلای مردم است و امروز در رسالههای عادی نیست و ممکن است در استفتائات مطرح شود.
بنابراین ما به یک رساله عمومی با ادبیات روز برای سطح عمومی مردم نیاز داریم که به مسایل مبتلا به عموم مردم بپردازیم و برای اقشار خاص مثل پزشکان، مهندسان و متخصصان علوم کامپیوتر رسالههای تخصصی تدوین و تألیف شود.
آنچه ما در مباحث فقهی میگوییم در مباحث غربی به آنها اخلاق میگویند مثلاً وقتی آنان میگویند اخلاق کامپیوتر، در واقع یک مجموعهای از مسایل است که باید بسیاری از آنها را فقها جواب بدهند و در واقع مساله فقهی است. اسلام عقاید، اخلاق و شریعت است، اما مسیحیت فقط عقاید و اخلاق دارد.
در واقع شریعت در داخل اخلاق است.
هادوی: بله. این کاری بوده که در تاریخ مسیحیت شخصیتی به نام پولس انجام داده است.
بنابراین در مواقعی مسیحیت و اسلام از نظر ریشهای تلاقی دارند؛ مسیحیت تحت عنوان اخلاق، شریعت را پیش میبرد و تشیع هم شریعت است.
هادوی: بحث شریعت در دین یهود بسیار پر رنگ مطرح است، آیین یهود، شریعت دارد و شریعت آن هم بسیار فروعات و احکام دارد و بسیاری از این احکام و فروعات به احکام اسلام شباهت دارد چون دین یهود هم یکی از ادیان الهی است که البته تحریفهایی شده؛ شریعت در آیین حضرت عیسی(ع) هم وجود داشته است. پولس در اصل یک یهودی و مسیحی ستیز بود و مسیحیان را شکنجه میکرد و سپس ادعا میکند که عیسی(ع) بر من ظاهر شد و من مسیحی شدم و مأموریت پیدا کردم که آیین مسیح را اصلاح کنم. یکی از اصلاحاتی که ایشان انجام میدهد، القای شریعت است. میگوید که شریعت الزام میآورد و مردم الزام را نمیپسندند، و وقتی الزام را برداریم مردم بیشتر جذب مسیحیت میشوند.
می خواهم عرض کنم آنچه که ما به آن اخلاق پزشکی و اخلاق کامیپوتر میگوییم، از اصطلاحات غربی است. اخلاق پزشکی بسیاری از مسایل فقهی است و اخلاق به معنای اصطلاحی اسلامی نیست، اخلاق کامپیوتر مسایل فقهی است و من به عنوان فقیه باید جوابگوی این مسایل باشم.
به عنوان مثال بحث سقط جنین را اکثر مسیحیان میگویند که جایز نیست، این جایز نیست، «اخلاقی» است و آن را ممنوع میداند حتی ما درباره سقط جنین میگوییم که با شرایطی، در زمانهایی جایز است و با شرایطی در حالت عادی جایز نیست. یا مثلاً در مساله کلونی (شبیه سازی) مسیحیان ممنوع میدانند و میگویند که تصرف در کار خداست و تصرف در کار خدا حرام است، حرام به معنای اخلاقی؛ نکته مهم اینکه بسیاری از مسایلی که امروز تحت عنوان اخلاق مطرح است، مسایل فقهی است و باید فقها برای آنها در رسالهها فکر کنند حال یا در رسالههای عمومی یا در رسالههای تخصصی؛ آن بخش که عمومی است باید در رسالههای عمومی گنجانده شود، عمومی به این معنا که ظرفیت و قابلیت ابتلا برای همه مردم هست و ممکن است که محل ابتلای کسی نباشد، مثلاً شاید من هیچ وقت به بورس ورود نکنم و امکان دارد که بورس خرید کنم، اما مسایلی است که مردم عادی مبتلا نمیشوند و من جراح نیستم بنابراین سوالاتی که مربوط به جراحی است به من به عنوان شخص طلبه یا حوزوی مرتبط نمیشود، اما یک جراح با مسایلی مواجه است که منِ فقیه باید جوابگو باشم. این مساله تخصصی است و مخصوص جراحان یا پزشکان یا مهندسان یا سایر متخصصان است.
موضوع را باید از چه کسانی دریافت کرد؟
هادوی: موضوع را باید از متخصصان بگیریم. مثلاً از ما سوال میکنند فلان روشی که برای باروری به کار میبریم، جایز است یا نیست. ما باید بدانیم که آن روش چیست، هر کسی آن روش را در مبنای خودش توضیح میدهد، به عنوان مثال یک روش باروری این است که از زنی که توانایی نگهداری جنین را ندارد، تخمک میگیرند و با اسپرم شوهر لقاح را انجام میدهند، این لقاح یافته را در رحم دیگری میگذارند که اصطلاحاً رحم اجارهای گفته میشود؛ این روش باروری، مسایلی دارد که یک بخشی از آن عمومی است و محل ابتلای مردم است چرا که برخی از مردم گرفتار نازایی میشوند و یکی از روشهای پیشنهادی این است.
یکی از مسایلی که در این روش از باروری مطرح میشود این است: زنی که این فرزند در رحم او رشد کرده، مادر این فرزند هست یا نیست. این زن و مردم که تخمک و اسپرم دادند، پدر و مادر این فرزند هستند یا نیستند. بسیاری از فقها در جواز این اقدام شبهه میکنند، چون بحثهایی دارند که قرار دادن اسپرم مردی در رحم زنی که با آن زن ارتباط زناشویی ندارد و آن رحم اجارهای ربطی به این مرد ندارد، جایز است یا نیست؟ برخی میگویند جایز است و برخی میگویند جایز نیست و من جزو کسانی هستم که میگویم جایز است. به هر حال هر مرجعی فتوای خود را میدهد و هر کسی هم به مرجع تقلید خودش مراجعه میکند ولی بالاخره یک بخشی از مسایل در همه حوزهها از جمله پزشکی، کامپیوتر، ساختمان و غیره هست که عمومی است و باید در رساله عملیه متعارف عمومی گنجانده شود که رسالههای عملیه فعلی بسیاری از این مسایل را در بر ندارد. البته در قالب استفتائات به برخی از رسالهها ضمیمه شده اما به صورت مساله رسالهای نیست.
این دیدگاه وجود دارد که ادبیات فعلی رسالههای عملیه برای بسیاری از جوانان غامض است و غالبا نیازمند توضیح است، لذا باید ادبیات روان تر و قابل فهم تری برای عموم مد نظر قرار گیرد. دیدگاه شما چیست؟ پیشنهادات شما برای بهبود رسالههای عملیه چه از منظر محتوا و عناوین و چه از منظر ادبیات چیست؟
هادوی: ادبیات رسالهها هم باید به گونهای باشد که سطح عمومی متوجه شوند. من اگر برای پزشکان رساله مینویسم، آنجا معنا دار است که از اصطلاحات پزشکی استفاده کنم چون گروه مخاطب متوجه میشوند، اما اگر همان مساله را برای عموم بخواهم توضیح دهم و اگر از اصطلاحات پزشکی استفاده کنم بسیاری از مردم متوجه نمیشوند.
بنابراین در رساله عمومی باید تا جایی که میشود از ادبیات عمومی استفاده کرد و هر جا هر اصطلاحی به کار برده میشود، باید حتماً یک اصطلاح نامهای وجود داشته باشد که به راحتی آن اصطلاح را توضیح دهد به طوری که یک مراجعه کننده هم به راحتی بتواند مسالهای که دارد را پیدا کند و هم به راحتی بتواند آن مساله را متوجه شود و هم هر مسالهای که عادتاً محل ابتلاست و هر مسالهای را که ممکن است زمینه ابتلای آن فراهم شود را پیدا کند.
به عنوان مثال یکی از مسایل این است که سن بلوغ چه زمانی است؟ این مساله را یک آدم عادی متوجه نمیشود و این مشکل برای برخی از مسایل از جمله سن بلوغ وجود دارد؛ مثلاً در فلان باب یک شرط، بلوغ است که فقها ذیل آن علایم بلوغ را نیز مطرح کردند.
به عنوان مثال بسیاری از فقها در کتب سنتی قدیمی، در شرایط متعاقدین بین دو طرف که طرف قرار داد هستند، میگویند یکی از شرایط این است که بالغ باشند و برخی از فقها در اینجا بحث کردند که شرایط بلوغ چیست. یا برخی در کتاب القضا گفتند که شاهد باید بالغ باشد و اینکه بالغ کیست را آنجا بحث کردند. یک فرد عادی چطور میتواند علایم و شرایط بلوغ را پیدا کند! البته امروز کامیپوتر بخشی از این مشکل را حل کرده، اما به صورت عادی قابل پیدا کردن نیست.
میتوان این مباحث را با یک منطقی مرتب کرد، مثلاً آقای صدر در الفتاوی الواضحه، سعی کرده منطقی را پیاده کند که دسترسیها سادهتر باشند و از طرف دیگر ادبیات عربی معاصر به کار برده که قابل فهم برای اقشار فرهیخته است.
امیدوارم که بتوانیم در آینده شاهد رسالههای پویاتر با بیانی واضح تر و از نظر شمول نسبت به مسایل، بیشتر محل ابتلای مردم باشد. امید دارم که مردم هم التزام شان به رسالههای عملیه و عمل به احکام بیش از پیش گردد.