نظام آموزش سنتی حوزه، از گذشته تا امروز، در کنار نقاط قوت، نقاط ضعفی هم داشته و دارد. هر چیزی که سنت حوزوی محسوب شود مطلوب نیست. سنتهای خوب زیادی داریم، سنتهایی که قابلشمارش است، اگرچه سنتهای بد هم کم نیست. اگر کسی به قدرت استنباط برسد بیشتر به اتکای تلاش شخصی خود فرد بوده تا اینکه نظام حوزه او را به صورت مجتهد تربیت کند. در قدیم، سنت مباحثه این خلا را پر میکرد ولی امروز مباحثه هم بسیار ضعیف شده است و این ضعف بیشتر دیده میشود. چه اشکالی دارد حوزه از تجارب آموزشی جدید بهرهمند شود و خود را محصور در سنتهای آموزشی قدیم نکند.
اختصاصی شبکه اجتهاد: سید محمدصادق علمالهدی اگرچه در زمره اساتید جوان حوزه علمیه قم به شمار میآید اما سابقه زیادی در تدریس دارد. او سالها به تدریس دروس سطوح عالی حوزه پرداخت و هم اکنون نیز چند سالی است که علاوه بر دروس سطح، کرسی درس خارج خود را نیز برپا کرده است. نسب او از یک سو به خاندان سادات علمالهدی میرسد و از سوی دیگر، وارث مدارس جدش، آیتالله لنگرودی است. با او از دروس خارج فقه معاصر در حوزههای علمیه و لزوم وجود نهادی برای این دروس سخن گفتیم. علمالهدی اما ایراداتی اساسی به موضوعات دروس خارج و شیوه بحث در این دروس داشت. به باور وی، بسیاری از اساتید دروس خارج، کارکرد اصلی این دروس را فراموش کرده و پژوهشهای خود را در ضمن این دروس انجام میدهند. این در حالی است که دروس خارج برای آموزش است نه پژوهش. استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم همچنین نهاد ارزیاب برای دروس فقه معاصر را نیز امری مناسب میداند اما با شروطی. مشروح گفتگوی «شبکه اجتهاد» با این استاد حوزه علمیه قم از نگاه شما میگذرد:
اجتهاد: بایستههای درس خارج معیار در فقه معاصر، چه اموری هستند؟
علمالهدی: قبل از بیان نکاتی که باید در درس خارج معیار مد نظر باشد باید به این نکته توجه ویژه شود که نفس تنوع در سبکها و سطحهای درس خارج مطلوب و بلکه حتی میتوان گفت لازم است. باید درسهای متفاوتی از جهت سبک، شیوه، تعمیق و تحقیقی بودن داشته باشیم؛ چراکه این تنوع، از جهت سلیقه و سطح طلابی است که در این درسها حاضر میشوند. لذا نباید درسهای خارج به سمت یکسانسازی تمایل پیدا کنند و به غلط گمان کنیم وضعیت مطلوب، یکسانسازی با معیارهای مساوی است.
برای بیان معیارهای درس خارج مطلوب، ابتدا باید ببینیم هدف از درس خارج چیست؟ در درس خارج، هدف، تعلیم و آموزش است یا پژوهش؟ چراکه این دو در بسیاری از ملاکها با هم متفاوت هستند. از دیرباز، پژوهشهای حوزوی آموزشمحور بوده است. ممکن بود مزایایی داشته باشد ولی آفات زیادی هم به دنبال داشته است؛ یعنی وقتی استاد یک ماده درسی را آموزش میداد پیرامون آن، پژوهش و تحقیقات جامع و کامل علمیداشت. حُسن این کار، قوّت علمی دروس بود ولی نکته منفی این است که سرمایه علمیحوزهها در یک سری از نقاط متمرکز شده و بسیاری از مباحث تهی از سرمایه میماند. مثلاً در مواضعی که محل درس بوده حجم انبوهی از تحقیقات، حاشیهها، مقالات و رسالهها جمع شده، در حالی که قسمتهایی که در متن کتب حوزوی نیست یا معمولاً در چینش آموزشی به آخر سال تحصیلی موکول میشد خالی از پژوهش درخور میشدند. اگر کسی نموداری از حجم پژوهشهای حوزوی در مباحث رسم کند با شکل کاریکاتوری مواجه میشود. در قسمتهایی پژوهشها انباشته شده مانند بحث بیع مکاسب، درحالیکه در مکاسب، عقود دیگری غیر از بیع وجود دارد ولی به اندازه بیع به آنها پرداخته نشده است.
لذا باید ببینیم هدف از درس خارج چیست. با دو نگاه میتوان به درس خارج توجه کرد. نگاه اول تحت تاثیر روش سنتی درس خارج و به صورت پژوهشی است؛ یعنی سوژههای مورد نیاز پژوهش را بررسی میکند. طبیعی است که در اینجا، معیار، درس خارجی است که بناست پژوهش و تحقیقی را به عرصه علمی، مشتمل بر فاکتورهای مطلوب یک پژوهش و تحقیق، عرضه کند؛ اما اگر درس خارج را به عنوان تعلیم روش استنباط بدانیم، معیارها کاملاً متفاوت میشود؛ چراکه معیارهای یک پژوهش مطلوب با معیارهای آموزش مطلوب کاملاً متفاوت و بعضاً متناقض است.
در پژوهش، هرچه تحقیق، قویتر و تکثر آرا بیشتر باشد پژوهش غنیتر میشود ولی در آموزش و تدریس، تکثر آرا مطلوب نیست و باعث تشویش اذهان شاگردان میگردد، لذا باید در یک سطحی محدود شود. ذکر اقوال گوناگون، ذهن شاگرد را مشوش میکند، لذا استاد باید به صورت عمیق در مبحث وارد شود و با تکرار و عمق بخشیدن بحث را در ذهن طلبه تثبیت کند، ولی در پژوهش ممکن است این کار امری تکراری و بدون اولویت دیده شود؛ چراکه بسیاری از بزرگان این تعمیق را داشتهاند و تکرار در پژوهش جایی ندارد.
در پژوهش، ورود در عرصههای نو به عنوان یک امتیاز محسوب میشود ولی این نکته در آموزش مطلوب نیست. حتی بنده تأکید دارم طلاب درس خارج در مباحث و درسهایی شرکت کنند که عقبه علمیدارد و سرشار از ذخائر علمی و حوزوی است؛ چراکه میتوانند با گنجینه علمیحوزه ارتباط بگیرند، مانند کتاب الصلاه در عبادات و کتاب البیع در معاملات. مباحث جدید عقبه علمیو لازم و مفید برای طلبه را ندارند بلکه حتی ممکن است این درس، رشد کافی برای طلبه نداشته باشد. طلبه در این دروس، امکان پیش مطالعه یا مطالعه تکمیلی نخواهد داشت که میتواند موجب دلزدگی او شود.
تفاوت دیگر بین پژوهش و آموزش، این است که هرچه پژوهشگر به نتایج دقیقتری برسد مطلوبیت بیشتری دارد، ولی در امر آموزش باید نتیجه مباحث علمی، مبهم باشد تا ادامه مسیر را خود طلبه طی کند. مثلاً شیخ انصاری نقل اقوال میکند، نقض و ابرام میکند و در نهایت مباحث را به صورت مبهم میگذارد و عبور میکند. در اینجا مخاطب به فکرکردن دعوت میشود. شیخ لقمه آماده نمیدهد. اما این رفت و آمدهای ابهامآلود، در پژوهش مطلوب نیست، بلکه حتی در نقطه مقابل پژوهش معیار است.
در بعضی از کلمات بزرگان میبینیم که هدف از درس خارج را اشتباه گرفتهاند، لذا اصرار دارند درس خارج در مباحثی باشد که در آنها پژوهش و تحقیقی صورت نگرفته و در فضای علمیناشناخته و جدید دیده میشود تا خروجی این درسها را برای حکومت یا مراکز اجرایی عرضه کنند و مبنای عمل قرار گیرد. در واقع، انتظاراتی که از پژوهش وجود دارد از آموزش ایجاد شده است و این اشتباه بزرگی است. در مراکز علمیدانشگاهی، انتظار نیست یک موضوع پژوهشی را تدریس کنند، اما متأسفانه برخی در حوزه، این کار را انجام میدهند. به هر روی، آموزش، تربیت پژوهشگراست نه پژوهش کردن.
اجتهاد: دروس فعلی خارج فقه معاصر را چگونه ارزیابی میکنید؟
علمالهدی: بنده دروس خارج فعلی را خیلی مطلوب نمیبینم. چراکه هدف درسهای خارج آموزش، تفکر استنباطی و استدلالی است و این در درسهای فعلی دیده نمیشود. متأسفانه در دروس فعلی، شیوه استنباط، تقویت قوه استنباط و استدلال را آموزش نمیدهند. طلاب بهجای فکر کردن و تسلط بر شیوه استدلال و فهم، در بهترین حالت، مقرر آراء استاد میشوند. البته باید از جانب طلاب، استقبال و اشتیاق به این مسئله وجود داشته باشد.
اجتهاد: آیا این اشکال فقط به درسهای فعلی وارد است یا اینکه آن را به دروس خارج سنتی گذشته هم وارد میدانید؟
علمالهدی: نظام آموزش سنتی حوزه، از گذشته تا امروز، در کنار نقاط قوت، نقاط ضعفی هم داشته و دارد. هر چیزی که سنت حوزوی محسوب شود مطلوب نیست. سنتهای خوب زیادی داریم، سنتهایی که قابلشمارش است ولی سنتهای بد هم کم نیست. اگر کسی به قدرت استنباط برسد، بیشتر به اتکای تلاش شخصی خود فرد بوده تا اینکه نظام حوزه او را به صورت مجتهد تربیت کند. در قدیم، سنت مباحثه این خلا را پر میکرد ولی امروز مباحثه هم بسیار ضعیف شده است و این ضعف بیشتر دیده میشود. چه اشکالی دارد حوزه از تجارب آموزشی جدید بهرهمند شود و خود را محصور در سنتهای آموزشی قدیم نکند؟
اجتهاد: به نظر شما، برای ارزشیابی دروس فقه معاصر، چه سازوکاری باید طراحی شود؟
علمالهدی: اگر منظور از ارزشیابی، نهاد نظارتی است به عقیده بنده باید فیالجمله باشد تا این عرصه مصون از سوءاستفاده شده و تا حدی سامان پیدا کند؛ چراکه عرصه درس خارج، یک عرصه قابل سوءاستفاده است. ممکن است کسانی به اسم درس خارج، کرسیهایی برقرار کرده و طلاب را از تفکر دینی سالم خارج کنند و عرضه بدعتگذاری در دین را آغاز سازند. البته مسؤولین امر باید با سعهصدر، کار نظارت و ارزیابی را انجام دهند و درس خارجها را به رسمیت بشناسند، در نظارت جنبههای علمیرا در نظر بگیرند و جنبههای شخصی، اجتماعی و سیاسی را وارد نکنند. از طرفی میتوان با نگاه و شکل دیگری، این مسئله را انجام داد بهگونهای که نهادی ارزیاب درسها را ارزشگذاری کند و با معیارها و ملاکهایی که خود استاد هم از ارزیابی مطلع شود درسها ارزشگذاری شوند. این مسئله میتواند برای استاد جهت ارتقاء سطح کیفی درس هم بسیار مؤثر و مفید باشد.
اجتهاد: آیا با ارزشیابی دروس خارج توسط نهادی غیردولتی و غیر حکومتی که مبتنی بر نظر کارشناسان و طلاب باشد موافقید؟
علمالهدی: نهاد نظارتی طبیعتاً باید وابسته به هسته مرکزی و اصل حوزه و مستقل از غیر حوزه باشد. البته نهادهای ارزیاب با هدف ارزشگذاری میتوانند متعدد باشند. مثلاً پژوهشگاهها هرکدام طبق معیارهایی ارزیابی کنند. این کار باعث رونق درسهای خارج و ارتقاء سطح کیفی آنها خواهد شد.