اساسا جمهوری اسلامی که حضرت امام اعلام کردند، بر اساس دخالت عنصر زمان و مکان در اجتهاد ایشان نسبت به موضوع دولت است. امروه موضوع دولت، حق شهروندان است و وقتی «شهروند» میگوییم، یعنی مسلمان و غیر مسلمان ندارد، قوم فارس، کرد، لر و بلوچ ندارد از این رو جکهوریت لازمه حکومت خواهد بود. امام هم بر همین اساس، حکومتی تشکیل دادند که ماهیت آن با حکومتهای گذشته متفاوت است. البته برخی از فقها همین را برنتابیدند؛ چون نتوانستند عنصر تغییر موضوع را در عرصههای اجتماعی ببینند و نتوانستند با حضرت امام همراهی کنند.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام و المسلمین مهدی پورحسین، دانش آموخته سطح چهار حوزه علمیه قم و از اساتید حوزه علمیه و دانشگاه است. مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان، سن مسئولیت در نگاه فقها و مفسران، بغی و تمرد در حکومت اسلامی، آراء فقهی امام موسی صدر و درآمدی بر قاعده کرامت در فقه؛ از پژوهشهای ایشان است. علاوه بر این در کارنامه وی معاونت امور علمی دانشنامه امام خمینی و مدیریت گروه فقه و اصول پژوهشکده عروه الوثقی به چشم میخورد. آنچه در ادامه میخوانید گفتگوی پرتال امام با او درباره ابتکارات و خدمات ارزشمند حضرت امام خمینی(ره) در عرصه فقاهت است که از نظر میگذرد:
همانگونه که مستحضر هستید از ابتکارات و خدمات ارزشمند حضرت امام خمینی(ره) در عرصه فقاهت، گشودن آفاق جدید در زمینه استنباط با طرح مسأله نقش زمان و مکان در اجتهاد است. زمان و مکان چه تأثیری در اجتهاد مجتهد دارد؟
پورحسین: حضرت امام به دلیل شرایط زمانی و مکانی که در آن قرار داشتند و برخورداری از پشتوانه فقهی و رفتار سیاسی مناسب که از مراجع طراز اول شیعه محسوب میشدند، ابتکارات زیادی به ویژه در حوزه فقه داشتند. از جمله ابتکارات حضرت امام که به نظر من تحول عمیقی در فقه ایجاد کرده و خواهد کرد؛ طرح نقش عنصر زمان و مکان در اجتهاد و استنباط فقیه است که تاکنون البته مورد توجه زیادی قرار گرفته است و قطعا در آینده نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت. من بهعنوان مقدمه باید بگویم وقتی ما از اجتهاد و استنباط حرف میزنیم، طبعا عنصر زمان و مکان در آن نهفته است. اجتهاد چه به لحاظ مفهومی و چه به لحاظ تاریخی، زمان و مکان را در ذات خود دارد. به این معنا که در سیر تاریخی، پس از انقطاع وحی که در زمان پیامبر اتفاق افتاده؛ عمده مسلمانان که اهل سنت باشند، برای پیداکردن مسائل نوپدید و پاسخ به سؤالاتی که برای مسلمانان در شرایط اجتماعی پیش میآمد، به «قیاس»، «استحسان» و «مصالح مرسله» روی آوردند.
ولی ائمه ما (ع) در برابر، عنصر اجتهاد را مطرح کردند. به این معنا که هر فقیهی و هر مجتهدی در هر منطقهای که قرار داشته باشد، میتواند با مراجعه به ادلّه، بهحکم شرعی مسئله نوپدید دسترسی پیدا کند؛ بنابراین، شاگردان حضرات معصومین (ع) نیز در هر شرایطی که بودند و در هر مکانی که قرار داشتند، با مراجعه به ادلّه، به نیازهای روز پاسخ میدادند. این فرایند شکل گیری اجتهاد، وقتی فقیهی به منابع اصیل مراجعه میکند و نهایت تلاش خود را به خرج میدهد و یا ملکه و قوهای را که در این زمینه به دست آورده به کارمی برد؛ دو عنصر مهم فهم مجتهد و شرایط و موقعیت خارجی، حتما در اجتهاد و استنباط ایشان دخالت خواهد داشت وگرنه میتوانست همان چپزی را که از امام بهعنوان حدیث، گرفته مستقیم برای مردم نقل کند که همان اهل حدیث بودند. وقتی امام به شاگردان خودشان ارجاع میدهند که شما در مسجد بنشینید و فتوی بدهید، به این معناست که اولا فهم شما از ادله مهم است و ثانیاً شرایط سیاسی و اجتماعی و موقعیتهای جغرافیایی که در آن قرار دارید، ممکن است در فتوای شما مؤثر باشد و این همان نقش زمان و مکان در اجتهاد است.
ملاحظه میکنید اساسا زمان و مکان بهعنوان یک امر سیّال و نوشونده در ذات اجتهاد ما وجود دارد و چیز جدیدی نیست؛ اما اتفاقی که افتاده این بود که این سیالیت و این تحولات اجتماعی تا یکی دو قرن اخیر خیلی کند و بطی بوده؛ بنابراین مجتهدین خودشان را با این شرایط تطبیق میدادند و بر این تحولات فائق بودند؛ اما پس از آنکه این تحولات به ویژه در این قرنی که ما در آن قرار داریم، شتاب بسیار فزایندهای پیدا کرد، فقه ما و مجتهدین ما، از زمانشان عقب افتادند و نتوانستند بر این تحولات فزاینده فائق آیند؛ بنابراین میبینیم شکاف عمیقی میان نیازهای فقهی مردم و فقه و فقها به وجود آمده است. اینجاست که حضرت امام بهعنوان یک فقیه زمانشناس و آگاه وارد میشوند و بیان میکنند فقها باید بیش از آن چیزی که در قبل بوده، زمان و مکان را در اجتهاد خودشان دخالت دهند و در واقع میخواهند شکافی که میان نیازهای فقهی مردم با استنباط فقهاء به وجود آمده است را جبران کنند. به همین خاطر بود که حضرت امام معتقد بودند دیگر آن اجتهاد مصطلح در حوزه و اینکه به صورت مدرسهای به نیازهای مردم پاسخ داده شود کفایت نمیکند و باید اجتهاد پویا شود. از جمله عنصرهایی که اجتهاد مصطلح ما را عوض میکند، همین بحث زمان و مکان است. ایشان معتقد بودند زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد به ویژه در دنیای کنونی است. حضرت امام به شتاب تحولات و تغییرات زمان ما توجه عمیق پیدا کردند و معتقد بودند فتاوایی که فقهاء در گذشته میدادند، متناسب با موضوعات زمان خود بوده است؛ اما امروزه ممکن است روابط اقتصادی و سیاسی حاکم بر رفتار مردم، بسیاری از احکام را عوض کند و بر اساس شرایط زمان و مکان حکم دیگری را بطلبد.
لازم به ذکر است که پس حضرت امام چیزی را بر فقه اضافه نکردند بلکه آنچه را که در ذات فقه بوده ولی مورد فراموشی قرار گرفته بود، متذکر شدند و خودشان هم به صورت جدی وارد این عرصه شدند و تحولات فقهی را که الآن مشاهده میکنیم، رقم زدند.
دو عنصر زمان و مکان در روش اجتهاد و تغییر فهم مجتهد چه تأثیری دارد؟
پورحسین: اساسا این دو عنصری که حضرت امام درباره آنها سخن گفتند، به نظر میرسد به سه صورت میتواند در استنباط فقیه تأثیرگذار باشد. یک موردی است که شما فرمودید یعنی تغییر در فهم مجتهد.
حدود شصت سال پیش مرحوم آقای مطهری این نکته را فرمودند که فتاوای فقیه عرب با فتاوای فقیه عجم و فتاوای فقیه شهری با فتاوای فقیه روستایی کاملا متفاوت است و هرکدام بوی خاص خود را میدهد. به دلیل آنکه هر فقیهی حامل یک سری دادهها و اطلاعات زمان گذشته و نیز دادههای بسیار زیاد و گردش اطلاعات زمان خودش است، به ویژه در زمان ما. این اطلاعات خیره کننده باعث میشود فهم فقیه از بسیاری مسائل کلا عوض شود و فقیه یک فهم جدیدی نسبت به مسائل پیدا کند. زمان شیخ طوسی یا شیخ مفید، آنها از دادههای گذشته و اطلاعات بسیط زمان خودشان استفاده میکردند و فتوا میدادند اما امروزه آن دادهها هم در گستره و هم در عمق و چگونگی، بسیار متفاوت است و این حجم از اطلاعات، قطعاً فهم فقیه را نسبت به متون تغییر میدهد.
میخواهم به یک نکته اشاره کنم که چگونه شرایط زمان و مکان میتواند، حتی مبنای فقهی یک فقیه را عوض کند. فقیهی را فرض کنید که در یک محیط بسته با جمعی از مسلمانان زندگی میکند و ارتباطات چندانی با اقوام و ملل دیگر ندارد و ارتباطات تنها در حوزه ارزشهای دینی تعریف میشود. در آنجا روشن است که مثلا اگر فقیهی بخواهد به کرامت انسانی در استنباطات خود توجه داشته باشد، تنها کرامت اکتسابی و ارزشی را ملاک قرار میدهد و بر اساس آموزههای دینی و آموزههای قرآنی تقوا را ملاک برتری انسانها میشمارد و بر اساس همان مبنا فتوا میدهد. در عمل هم ملاحظه میکنید که فقه ما در گذشته به خاطر همین فهم فقها از شرایط اجتماعی خودشان که لزوماً درون دینی بوده و در بین مسلمانان رقم میخورده و فقط مسلمانان با هم ارتباط صمیمانه داشتند و حتی یک دشمنی با ادیان دیگر وحتی مذاهب دیگر داشتند؛ فتواهای آنها کاملا سمت و سوی شیعی و بین مسلمانی میگیرد و حقوق اقوام دیگر و پیروان دیگر ادیان و مذاهب در آنها اصلا مطرح نیست. چرا؟ چون مبنای فقیه در نگاه به فقه، کرامت اکتسابی انسان و ارزشهای دینی خاص است؛ اما در برابر، فقیه دیگری را تصور کنید که در شرایط ما زندگی میکند با تنوع و تکثر در ادیان، مکاتب و باورها و وجود ارتباطات بسیار قوی، ارتباطات روزانه بلکه ارتباطات ساعتی و دقیقهای. روشن است که این فقیه نمیتواند وقتی با غیر مسلمانان در ارتباط هست، فقط کرامت اکتسابی را مورد توجه قرار دهد. اینجا باید «کرامت ذاتی انسان» مورد استنباطات خود قرار دهد و فتاوای او باید از این عنصر سرچشمه بگیرد؛ بنابراین برای این فقیه، حقوق غیر مسلمانان، حقوق اقلیتها و حتی حقوق غیر معتقدین به خدا و قیامت نیز ممکن است مطرح باشد؛ به عبارت دیگر حقوق شهروندی ملاک فتاوا قرار میگیرد نه حقوق دینی و ارزشی. این فهم مجتهد است که بر اساس شرایط زمانی و مکانی عوض میشود و بر همان اساس فتوا میدهد. شما ملاحظه میکنید در این دهههای اخیر چقدر فتاوا به نفع حقوق شهروندی، حقوق انسانها و کرامت ذاتی انسان تغییر کرده است! مجتهدین بزرگی از جمله خود حضرت امام با جرأت تمام در این حوزهها فتوا دادند و این مربوط به شرایط زمان و مکان است.
حوزه دیگری که عنصر زمان و مکان در آن نقش ایفا میکند، «تغییر موضوع» است؛ یعنی اساسا زمانه «موضوع» فقهی را کاملا متفاوت میکند و طبعاً هر موضوعی، حکم خاص خود را میطلبد. در گذشته موضوعات فقهی با توجه به شرایط گذشته و در زمان گذشته مطرح شده و فتاوا بر همان اساس شکل گرفته است ولی امروزه بسیاری از موضوعات فقهی متحول شده است. مشهورترین فتوایی که حضرت امام در این رابطه دادند و همه مردم باآن آشنا هستند، موضوع شطرنج است که قبلاً موضوع آن برد و باخت و قمار بود ولی الآن در شرایط ما، موضوع شطرنج تغییر پیدا کرده و به یک بازی فکری تبدیل شده است و امام هم فتوای دیگری در این زمینه دادند. یا مثلاً قبلا فکر میکردند ماهی اوزونبُرون ماهی غیر فلسدار است ولی بعدا متخصصین تشخیص دادند که این ماهی دارای فلس است. امام و دیگر فقها هم، فتاوای خودشان را در این زمینه عوض کردند.
به نظرم یکی از چیزهایی که موضوع آن تغییر کرده و امام بر اساس همین تغییر موضوع، یک تحول بسیار شگرفی را در فقه ما ایجاد کردند، تغییر در موضوع و ماهیت «دولت» است. امام بهعنوان یک فقیه و مرجع تقلید حکومت تشکیل دادند ولی حکومت خودش را بر اساس تغییر موضوع و بر اساس عنصر زمان و مکان شکل دادند؛ به این معنا که قبلا ماهیت حکومت در شرایط گذشته و در زمان گذشته، فقط حق «مولویت» حاکم نسبت به شهروندان بوده است یعنی رابطه «مولی»، «مولی علیه» و «مولی» و «رعیت»؛ اما در دنیای امروزه که اساسا موضوع دولت، حق مشاء شهروندان همراه با حق مردم برای تعیین سرنوشت شده است، حضرت امام حکومت اسلامی تنها اعلام نکردند که کسی فکر کند بر اساس همان مولویت و ولایت صرف، میخواهد شکل بگیرد که ما یک ولی داریم و بقیه باید اطاعت محض کنند. بلکه حکومت مورد نظر خود را «جمهوری اسلامی» اعلام کردند. پس اساسا جمهوری اسلامی که حضرت امام اعلام کردند، بر اساس دخالت عنصر زمان و مکان در اجتهاد ایشان نسبت به موضوع دولت است. امروزه موضوع دولت، حق شهروندان است و وقتی «شهروند» میگوییم، یعنی مسلمان و غیر مسلمان ندارد، قوم فارس، کرد، لر و بلوچ ندارد از این رو جمهوریت لازمه حکومت خواهد بود. امام هم بر همین اساس، حکومتی تشکیل دادند که ماهیت آن با حکومتهای گذشته متفاوت است. البته برخی از فقها همین را برنتابیدند؛ چون نتوانستند عنصر تغییر موضوع را در عرصههای اجتماعی ببینند و نتوانستند با حضرت امام همراهی کنند.
حوزه دیگر، حوزه تغییر در ملاک احکام است. عنصر زمان و مکان ممکن است ملاکات حکم را اساسا تغییر دهد. ممکن است برخی بگویند ملاک حکم اساسا قابل تشخیص نیست، ولی حداقل در حوزههای اجتماعی و سیاسی و در عرصههای جمعی و خیر عمومی، ملاکها قابل تشخیص است. وقتی ملاک احکام در تحولات زمانه تغییر میکند، طبیعی است که حکم فقیه نیز تغییر میکند. شما ملاحظه میکنید مثلاً در مسأله خرید و فروش خون، فقها در قدیم میگفتند خون نجس است و «منفعت محللهای» ندارد؛ بنابراین خرید و فروش آن نیز حرام است یا خرید و فروش اعضای بدن از جمله کلیه اساسا برای فقها قابل قبول نبود، چون هیچ ملاک عقلائی در این زمینه وجود نداشت اما الآن همه اینها دارای ملاک عقلائی شده است و عقلای عالم برای آنها منافع محللهای را در نظر گرفتند؛ یعنی اساسا ملاک حکم عوض شده ولی خود حکم عوض نشده است؛ به عبارت دیگر، اگر خون را کسی الآن هم بهعنوان نجاست بخواهد بفروشد یا اعضاء بدن انسانی را بهعنوان ضرر به فرد دیگری بفروشد، حکمش حرمت است ولی اگر برای آن جهت منافع لازم و عقلایی بفروشد حلال است. وقتی ملاک عوض شود و برای احیای جان انسان دیگری که به معنای احیای انسانیت و بشریت است باشد، کاملا حکم آن متفاوت میشود یا تشریح بدن در گذشته غیر از آنکه حرمت یک انسانی را لکهدار کند چیزی نبود و فقها اجازه نمیدادند جسد مؤمنین و مسلمانان تشریح شود. ولی امروزه تشریح در خدمت علم قرار گرفته است؛ یعنی ملاک عوض شده است. در اینجا هم عنصر زمان و مکان میتواند دخالت داشته باشد.
خلاصه بگویم عنصر زمان و مکان هم در فهم مجتهد و هم در تغییر موضوع و نیز در تغییر ملاکات میتواند دخالت داشته باشد. البته وقتی پای تحول در ملاکات حکم به فقه باز شود، پای عنصر «مصلحت» هم باز میشود که البته راه باریکی در فقه است و باید مورد توجه جدیتری قرار گیرد و ان شاء الله شما در این زمینه بیشتر کار کنید.
فرمودید عنصر زمان و مکان دستاورد تازهای نیست و در ذات فقه نهفته است. دیدگاه امام را متأثر از چه میدانید.
پورحسین: نگاه سیاسی اجتماعی به اسلام. عرض کردم در ذات فقه عنصر زمان و مکان وجود داشته اما تحولات کند بوده است، فقها در حد پرسشهای متدینین به آن پاسخ میدادند. ولی نگاه فقهای گذشته اساسا نگاه فردی به فقه بوده است. فقه حوزههای فردی و عبادات و معاملاتی که مؤمنین با دیگران داشتند را مورد توجه قرار داده است؛ اما حضرت امام تحولی را در فقه ایجاد کردند؛ و فرمودند هشتاد درصد آموزههای فقهی ما اساسا سیاسی اجتماعی است و حتی آن بخش عبادات هم، یک وجه اجتماعی دارد. در عبادات هم نماز جماعت، نماز جمعه و حج داریم. این نگاه اجتماعی حضرت امام به فقه، باعث شده که مسئله عنصر زمان و مکان در نگاه امام پررنگ شود و ایشان نگاه ویژهای به آن داشته باشند. هنر حضرت امام این بود که آن را به صورت مؤثر و سیستمی وارد متن فقه و اجتهاد فقهی کردند. قبلا یا نبوده و اگر بوده در حوزه فردی بوده است. نگاه اجتماعی امام به آموزههای دین و نگاه سیاسی اجتماعی ایشان باعث شد، این دو عنصر بسیار پررنگ شود و به صورت سیستمی وارد اجتهاد شود و اجتهاد را متحول کند.
شکلی که حضرت امام در گستره و چگونگی تأثیر نقش زمان و مکان در اجتهاد ترسیم میکنند با دیگر فقها و علمای معاصر چه تفاوتی دارد؟
پورحسین: به نظرم تفاوت آن را باید در قالب دولت و حکومت دید. ممکن است فقهایی در شرایط امروز نگاه اجتماعی به فقه داشته باشند ولی حضرت امام عنصر دیگری را به آن نگاه اجتماعی خودشان اضافه کردند و آن این که اسلام باید حکومت داشته باشد و قوانین اسلام برای حکومت است. وقتی حکومت بخواهد اسلامی باشد و فقیه خودش باید حکومت را اداره کند؛ به این معناست که عنصر زمان و مکان کاملا در حکومت معنای واقعی خودش را پیدا میکند. تفاوت امام با دیگران در همین بود. ملاحظه کنید طی ده سالی که حضرت امام حکومت کردند چقدر تحولات ایجاد شده است! فقهای شورای نگهبانی که شاگردان حضرت امام بودند، برخی از نگاه اجتماعی به فقه برخوردار بودند اما نگاه حکومتی نداشتند و دولت محور نبودند لذا وقتی در سیستم حکومت قرار گرفتند، نتوانستند با نگاه پیشرو امام همراهی کنند. اگر شما از همان روزهای اول ملاحظه کنید قانون کار ما در شورای نگهبان چقدر دچار مشکل شده است. قانون کار در شورای نگهبان به معنای روابط مستأجر و موجر بود که البته یک نگاه اجتماعی است ولی نگاه حکومتی نیست؛ اما حضرت امام نگاه حکومتی داشتند؛ بنابراین میفرمایند دولت باید قوانینی را در این زمینه تدوین کند. دولت میتواند یکطرفه قراردادها را برای مصالح اجتماعی فسخ کند، یا حقوقی را به کارگران بدهد. فقهای شورای نگهبان ما حتی نمیپذیرفتند که ساعات کار کارگران سقف داشته باشد، یعنی بگویند هشت ساعت در روز. فقها میگفتند این یک رابطه مستأجر و موجر است و هر گونه که مستأجر و موجر با هم توافق کنند کفایت میکند. ولی حضرت امام میفرمودند خیر. ما در حکومت هستیم و یک جامعه را اداره میکنیم و براساس مصالح جامعه میتوانیم کارفرما را الزام کنیم که ساعت کار را مشخص کند، یا کف حقوق را مشخص کند. حداقل حقوقی که الآن ملاحظه میکنید نسبت به جامعه کارگری اعمال میشود روزگاری فقه ما این را اجازه نمیداد. فقهای ما که برخی از شاگردان امام هم بودند، آن را نمیپذیرفتند. وقتی که امام نگاه خودشان را در عرصه حکومت اجرا کردند دیدیم تحولات بسیاری را ایجاد کرد و ما امروز اصلا توجه نداریم که آن تحولات را امام در فقه ایجاد کردند.
در واقع میتوان گفت حضرت امام با این نگاه خودشان «فقه الحکومه» را تأسیس کردند نه فقط فقه اجتماعی و نقش عنصر زمان و مکان در اجتهاد یکی از مؤلفههای «فقه الحکومه» امام است. ما در اوایل انقلاب در ابتدائیترین چیزها مشکل داشتیم. حضرت امام همه آنها را با همین نگاه حل کرد؛ بنابراین تفاوت امام با دیگران، نگاه حکومتی به مسائل است.
اگر از ما سؤال شود که مقصود و هدف امام از طرح موضوع زمان و مکان چه بوده چه پاسخی باید بدهیم؟
پورحسین: کارآمدی فقه برای دنیای امروز. به دلیل آنکه فقها در گذشته نتوانستند بر تحولات زمانه فائق شوند، فقه متهم شده بود. اسلام متهم شده بود. به نظر بنده، نگاه اجتماعی، سیاسی یا نگاه حکومتی به فقه، در درجه دوم در نظر امام قرار دارد و درجه اول در نگاه ایشان این بود که اسلام ظرفیت اداره جوامع را دارد و اسلام برای اداره جوامع مختلف کارآمد است. امام برای کارآمدی فقه و نشان دادن کارآمدی دین در اداره جوامع مدرن مؤلفههای مختلفی که فقه ایشان را میسازد مطرح کردند که یکی از آنها عنصر زمان و مکان است.
به چه دلیل حضرت امام اجتهاد مصطلح رایج در حوزه را کافی نمیدانستند؟
پورحسین: به دلیل عدم پاسخگویی به مشکلات و معضلات روز جوامع و حکومت. حکومتی که به نام دین بوده، دچار مشکل شده بود و فقه سنتی و فقه رایج نمیتوانست این تحولات را درک کند و بر اساس آن فتاوای جدید بدهد. امام از یک سو، برای آنکه مشکلات حکومت حل شود و از سوی دیگر به خاطر آنکه اسلام و فقه متهم به ناکارآمدی نشوند، این نکات را مطرح کردند که در جملات خود حضرت امام نیز هست.
اشاره کردم که وقتی ما از عنصر زمان و مکان در اجتهاد حرف میزنیم، عنصر مصلحت هم باید مورد توجه باشد که حضرت امام اشاره دارند و به شورای نگهبان هم توصیه کردند به جای اشکالِ غیر عملی به مصوبات مجلس، به عنصر مصلحت در اظهار نظر فقهی خود توجه کنند؛ اما از سوی دیگر، همین توجه به عنصر مصلحت اگر از روی موازین نباشد، ممکن است فقه را منحرف کند و باید مورد دقت مضاعف و البته پژوهشهای دقیق قرار گیرد. چون وقتی که امام از فقه پویا، کارآمد و نقش زمان و مکان حرف میزدند، از فقه جواهری و سنتی هم حرف میزدند. ایشان مصلحت را وارد استنباطات خودشان کردند و توانستند بسیاری از معضلات را حل کنند اما هیچ وقت از مدار فقه سنتی خارج نشدند. یک فقیه باید توجه داشته باشد که مصلحت گرایی در فقه، بسیار لغزنده است؛ البته این نکتهای نیست که نیازی به گفتن بنده داشته باشد اما واقعا نکته باریکی است؛ باید هم فقه سنتی را حفظ کرد و هم فقه را کارآمد نشان داد.
یعنی امام درعینحال که اجتهاد مصطلح و فقه سنتی را کافی نمیدانستند اما به فقه جواهری برای حفظ ارکان فقه توجه داشتند.
پورحسین: کاملا. امروزه میبینیم برخی از عنصر زمان و مکان استفاده میکنند ولی بیمبنا حرف میزنند. کلام امام مبنا داشت. امام با مبنای دینی و موازین فقهی حرف جدید میزدند. مبنای امام آیات و روایات و نظرات فقهای گذشته بوده است اما در قالب فقه سنتی و جواهری با اجتهاد روزآمد به پرسشهای روز پاسخ میدادند. البته ممکن است یک نفر به لحاظ اجتماعی یا سیاسی صاحبنظر باشد و با نگاه روانشناختی و جامعهشناختی حرفی بزند و دیدگاهی را ارائه کند، من حرفی ندارم و باید هم استقبال شود، حوزه علمیه و شاگردان و دوستداران امام نیز باید از آن استقبال کنند؛ اما از پایگاه دین و فقه حرف زدن یک موازینی دارد که باید مورد توجه باشد. روشن است که اگر هر حرف بیمبنایی را به امام و فقه نسبت بدهیم امام راضی نیستند.
به نظر جنابعالی وظیفه حوزه در این زمینه چیست؟
پورحسین: به نظرم حوزه تاکنون وظیفه خود را نسبت به امام بهخوبی ادا نکرده است. حرف زیاد زده میشود اما عمل آن چنانی به چشم نمیخورد. مبانی امام بسیار کارساز است اما متأسفانه ما به شعار روی آوردیم و به لحاظ علمی نتوانستیم مبانی حضرت امام را تشریح کنیم.
حوزههای علمیه دَین خودش را نسبت به حضرت امام و فقه ادا نکرده و نتوانسته از راهکارهایی که امام برای فقه ارائه دادند استفاده بهینه کند. من امیدوارم که ان شاء الله فضلای جوان، آینده روشنی را در این زمینه رقم بزنند. مبانی امام باید در درسهای خارج مطرح شود. ما باید الآن بیش از صد درس خارج میداشتیم. مبانی حضرت امام، تحریر الوسیله حضرت امام و نگاه جدید امام باید در متن درسی قرار میگرفت ولی آن چه که ما انتظار داشتیم نبوده و امیدواریم حوزه در این زمینه وظیفه خودش را انجام دهد.