قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / مبانی جامعه‌شناختی فقه هنر و تأثیر ‌آن در استنباط احکام فقهی/ محمدکاظم حقانی فضل
مبانی جامعه‌شناختی فقه هنر و تأثیر ‌آن در استنباط احکام فقهی/ محمدکاظم حقانی فضل

یادداشت؛

مبانی جامعه‌شناختی فقه هنر و تأثیر ‌آن در استنباط احکام فقهی/ محمدکاظم حقانی فضل

اختصاصی شبکه اجتهاد: فقه هنر اگرچه مشتمل بر مسائلی همچون غنا، موسیقی و مجسمه‌سازی است که مورد پرداخت فقهی قرار گرفته‌اند؛ اما کلیت آن به‌عنوان یک باب فقهی، امری نوپدید است. از طرفی، تأثیر فزاینده آثار هنری در جوامع، امری غیرقابل‌انکار است. همین امر موجب می‌شود تا لزوم توجه به مبانی جامعه‌شناختی و اجتماعی فتاوا و گزاره‌های فقه هنر، موردتوجه دوچندان قرار گیرد. حجت‌الاسلام محمدکاظم حقانی فضل، پژوهشگر و معاون آموزشی مرکز تخصصی فرهنگ و هنر اسلامی، در این یادداشت اختصاصی، تلاش دارد تا به این مبانی بپردازد.

۱- فقه یا دانش استنباط احکام از منابع اولیه آن، دانشی است متن محور. در چنین دانشی تفسیر متن مهم‌ترین مؤلفه شکل‌گیری دانش است. بر اساس آنچه در دانش تفسیر متون آمده است هرگونه تفسیری از متن مبتنی بر پاره‌ای از مبانی است. روشن است که مبانی دانش فقه جدا از مباحث روش استنباط است که در اصول فقه تنقیح می‌شود و نیز جدا از دیگر علوم ابزاری مثل ادبیات و منطق است. مبانی هر دانشی بیرون از آن دانش اثبات یا رد می‌شود. در فقه نیز بر همین اساس فقه‌پژوهان خود را نیازمند دانشی ناظر به مبانی فقه دیده و دانش فلسفه فقه را بنیاد کرده‌اند.

مبانی دانش فقه را می‌توان در مبانی دین‌شناسانه، متن‌شناسانه، روش‌شناختی و مانند آن دسته‌بندی کرد. ازآنجاکه فقه و فقیه هر دو در جامعه زیست می‌کنند و از سوی دیگر بخشی از موضوعات فقهی ماهیتی اجتماعی دارند، خودبه‌خود ذهن فقیه و تفسیر او از متون اولیه دینی با نوعی نگاه اجتماعی به پدیده‌ها همراه است که مبانی جامعه‌شناختی آن فقیه را ساخته است.

۲- همراه با دوران جدید و گسترش فقه و درگیرشدن فقیهان با موضوعات جدید، گرایش‌هایی نیز در مطالعات فقهی رخ نموده است که گاه با نام فقه‌های نوپدید شناخته می‌شوند. یکی از شاخه‌های این فقه‌های نوپدید فقه هنر است که تلاش می‌کند فراتر از بررسی ابتدایی حکم حلیت و حرمت چند موضوع قدیمی در فقه مثل مجسمه‌سازی و موسیقی، به همه عرصه‌های جدید هنری توجه کند. فقه هنر نیز به حکم آن که فرزند دانش فقه است، همچون اصل دانش فقه تحت‌تأثیر مبانی مختلف فقه از جمله مبانی جامعه‌شناختی است.

۳- هنر اصطلاحی است کلی که کمتر راه به مصداق مشخصی می‌برد و به تعبیری دیگر عنوانی است انتزاعی که نمی‌تواند موضوع فقه باشد. فقه با عناوینی سروکار دارد که ما به‌ازای خارجی داشته باشند و به تعبیر فنی‌تر به افعال مکلفین ارتباط داشته باشند. به همین دلیل باید گفته آنچه موضوع پژوهش فقهی است رشته‌های هنری هستند نه عنوان هنر. برخی از رشته‌های هنری از همان دوره‌های اولیه شکل‌گیری فقه موردتوجه فقیهان بوده‌اند. نقاشی، مجسمه‌سازی، موسیقی و خوانندگی نمونه‌های بسیار مشهور در فقه اسلامی هستند که فقیهان احکام تکلیفی و وضعی مرتبط با آن‌ها را بحث کرده‌اند. استنباط احکام این موضوعات همچون هر موضوع فقهی دیگری علاوه بر تحلیل دلایل متنی (آیات و روایات) و تطبیق قواعد اصولی و فقهی، وابسته به شناخت روشن موضوع است.

۴- تصویر روشن هر موضوع فقهی به‌ویژه اگر موضوعی اجتماعی باشد، بدون نگرش به آن موضوع در بستر جامعه، در دسترس نخواهد بود. هنر موضوعی است اجتماعی و برای درک روشن موضوع نخست باید مبانی جامعه‌شناختی فقه هنر مورد ارزیابی قرار گیرد و مشخص شود که فقیه درباره هر یک از پرسش‌های ذیل چه پاسخی در آستین دارد؛

باید توجه داشت که همان‌طور که هنر به‌عنوان یک عنوان انتزاعی نمی‌تواند موضوع پژوهش و استنباط فقهی باشد به همان دلیل در جامعه‌شناسی نیز باید هنرهای مختلف را از هم تفکیک کرد و به‌جای جامعه‌شناسی هنر باید از جامعه‌شناسی نقاشی، جامعه‌شناسی موسیقی، جامعه‌شناسی سینما و مانند آن سخن گفت.

از سوی دیگر برای بررسی مبانی جامعه‌شناختی فقه همان‌طور که باید جامعه‌شناسی هنر امروز را بدانیم تا نسبت هنر و اثر هنری با جامعه فعلی را بشناسیم، نیازمند نوعی جامعه‌شناسی تاریخی درباره هنر نیز هستیم که روشن شود نسبت آثار هنری در گذشته با جامعه چه بوده و روایات معصومان و فتاوای فقهای سلف در کدام بافتار اجتماعی صادر شده است.

۵- جایگاه هنر در جامعه چیست؟ آیا هنر یک بخش ضروری و جدایی‌ناپذیر از زندگی اجتماعی است یا بخشِ زاید و تفننی آن است؟ داد آیا می‌توان جامعه‌ای بدون هنر داشت؟ آیا می‌توان جامعه‌ای بدون نقاشی، موسیقی، سینما و یا هر هنر دیگری داشت؟ همین پرسش را می‌توان درباره سبک خاصی از یک هنر تکرار کرد

پیوستگی دین و هنر و وابستگی ترویج دین به هنر تا چه اندازه است؟ از روزگار قصاصین تا امروز این مسئله قابل‌مطالعه است.

مهم‌ است که بدانیم چرا در هر جامعه‌ای نوعی هنر خاص وجود دارد یا در هر دوره‌ای یک سبک یا یک هنر یا یک ژانر خاص هوادار دارد؟

رابطه سه‌گانه اقتصاد، هنر و جامعه چیست؟ تولید انبوه آثار هنری چه نسبتی با اقتصاد و فرهنگ و دین هر جامعه دارد؟ نسبت آثار هنری با زیست اجتماعی و اخلاقی جامعه چیست؟ آن را به فراز می‌برد یا گرفتار نشیب می‌کند؟

با این مقدمات روشن می‌شود که فقیه در مبانی جامعه‌شناسانه خود و در مسیر استنباط حکم یک هنر خاص یا یک سبک خاص از هنر و بلکه یک اثر خاص هنری باید به پرسش‌های بالا بیندیشد.

اگر تلقی فقیه این باشد که به‌عنوان‌مثال جامعه نمی‌تواند بدون موسیقی باشد، آنگاه روایاتی که در مذمت موسیقی و آلات موسیقی به دست فقیه رسیده  است دلالتی دیگری در نظر او خواهد داشت. چنان که اگر فقیهی به این نتیجه برسد که ترویج فرهنگ عاشورا جز از طریق تعزیه میسر نیست یا تعزیه نقش بسیار تأثیرگذاری در این مسیر دارد آن‌گاه ممکن است درباره استفاده از آلات موسیقی در تعزیه یا پوشش لباس زنانه از سوی مردان در تعزیه نگاه متفاوتی داشته باشد در مقایسه با وقتی که هنر مذهبی را چیز از جنس تفنن بداند یا تصور کند که تعزیه به‌راحتی می‌تواند با عامل دیگری جایگزین شود. چنان که فقیهان چندی با پوشش لباس مردانه از سوی زن در تعزیه مخالفت نکرده‌اند و از سوی دیگر فقیهان دیگری این کار را تحریم کرده‌اند و بیراه نیست اگر کسی ادعا کند که این دو فتوا ریشه در نگاه جامعه‌شناختی این فقیهان به پدیده تعزیه به‌عنوان یک هنر مذهبی دارد.

بر همین اساس می‌توان این نکته را بررسید که قراردادن مباحثی مثل غنا، تصویرگری و مجسمه‌سازی در مکاسب محرمه آیا احتمالاً ناشی از نوعی نگاه اجتماعی به هنر نیست؟ و نیز این پرسش که چرا هیچ‌گاه در فقه درباره اساس شعر و شاعری و ادیبانه سخن‌گفتن بحث نشده و کسی آن را حرام ندانسته است و هر چه بحث بوده است ناظر به محتوای شعر است نه ساختار شعر؟ آیا این مهم ناشی از این نیست هنر شعر و شاعری در جامعه صدر اسلام آن‌چنان جاافتاده بوده است که هیچ‌گاه مورد انتقاد ائمه نبوده است؟ و آیا از همین رهگذار نمی‌توان به این نکته رسید که شاید دلایل فقهی نهی از مجسمه‌سازی ناشی از جایگاه مجسمه‌سازی در جامعه عصر حضور بوده است که کارکرد اصلی آن ترویج شرک و بت‌پرستی بوده است؟

فتاوای و خاطرات نقل شده از امام خمینی بنیان‌گذار و رهبر جمهوری اسلامی ایران در برخورد با پدیده موسیقی کاملاً نشانگر نگاه این فقیه بزرگ به جایگاه این هنر در جامعه و کارکرد آن در راستای اهداف صحیح یا باطل است.

(این یادداشت، بخشی از مجله الکترونیکی «مبادی فقه هنر» است که با همکاری پژوهشگاه فقه معاصر و مدرسه فقه هنر تولید شده و به زودی در «شبکه اجتهاد» منتشر می‌گردد.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics