قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / ریشه‌یابی تاریخی دو نگاه معاصر به جایگاه قرآن در اجتهاد/ محمد عشایری منفرد
ریشه‌یابی تاریخی دو نگاه معاصر به جایگاه قرآن در اجتهاد/ محمد عشایری منفرد

یادداشت؛

ریشه‌یابی تاریخی دو نگاه معاصر به جایگاه قرآن در اجتهاد/ محمد عشایری منفرد

شبکه اجتهاد: پیش از آن‌که اخباریان، جایگاه دانش اصول فقه در اجتهاد را به چالش بکشانند، اغلب فقیهان، هرچند اصول فقه را به عنوان یکی از دانش‌های ضروری برای اجتهاد معرفی می‌کردند اما اهمیت آن را بالاتر  از همه دانش‌های دیگر قرار نمی‌دادند. در این دوره، بسیاری از فقیهان، عامل دیگری به نام “قوه رد فرع بر اصل” را بزرگ‌ترین شرط اجتهاد می‌دانستند (شیخ بهایی،  زبده الأصول، ص: ۴۱۴ ، سید مجاهد، مفاتیح الأصول، ص: ۵۷۸.)

علوم بایسته در اجتهاد قبل از اخباریان

وحید بهبهانی نیز مانند همین بزرگان، وقتی می‌خواست علوم مؤثر بر اجتهاد را بازگو کند، همین قوه قدسی را «اصل همه شروط» دانست اما مناقشات اخباریان در ضرورت علم اصول، او را وادار کرد که اهمیت علم اصول را نیز بالا برده و بنویسد: «نیاز اجتهاد به اصول، از بدیهیات است … بلکه اصلا این دانش، ترازوی علم فقه و معیاری برای شناخت مفاسد فقه و بزرگترین و مهمترن شرط اجتهاد است…» (وحید بهبهانی، الفوائد الحائریه، ص: ۳۳۶). به نظر می‌رسد تأکید بهبهانی (ره) بر روی اصول فقه، در واکنش به شبهات اخباریان بوده وگرنه وحید ره نیز مانند شیخ بهایی و … رکن اصلی اجتهاد را همان قوه قدسیه می‌دانست.

علوم بایسته در اجتهاد بعد از اخباریان

از زمانی که اخباریان نغمه نامبارک استغنای اجتهاد از دانش اصول فقه را سر داده و دانش اصول را به سنی‌زدگی متهم کردند، در اردوگاه مجتهدان دو اتفاق رقم خورد: اتفاق نخست این بود که مجتهدان در شماره کردن دانش‌های پیش‌نیازِ اجتهاد، ناگزیر شدند ضرورت اصول فقه را بیش از ضرورت دانش‌های دیگر توضیح دهند و به تدریج ضرورت دانش اصول در سخن آنها، با غلظت و مبالغه بیشتری بیان شد.

اتفاق دوم، رشد دانش اصول بود. دانش اصول پس از عصر وحید بهبهانی، با زدودن زوائد فلسفی و ادبی خود، در درون خود غور کرد و با تمرکز بر مسائل واقعی خود به تولید ادبیات اختصاصی خود پراخت و بدین ترتیب توانست با ابتکارات شیخ اعظم انصاری، آخوند خراسانی و اندیشمندانی مانند محقق نائینی و محقق اصفهانی و محقق عراقی رحمهم الله، به  اتقان و استواری بلندمرتبه‌ای برسد.

فراهم آمدن چنین مرتبه‌ای از اتقان و استواری، به دستمایه‌ای برای اندیشمندانی مانند شیخ حسین حلی، محقق خویی و شهید سید محمدباقر صدر و … تبدیل شد و این بزرگواران با پشتکار و نبوغ ارزنده خود توانستند آن اتقان به ارث رسیده از گذشتگان را به درجه‌ای برسانند که بتواند اصلی‌ترین پیش‌نیاز اجتهاد شمرده شود.

دو نگاه به اجتهاد در میان معاصران

از این دوره به بعد، فقیهان را به دو دسته می‌توان تقسیم کرد:

دسته نخست، فقیهانی که با رقم خوردن این دو اتفاق، دانش اصول به عنوان اصلی‌ترین پیش‌نیاز اجتهاد معرفی کرده و به تدریج اهمیت آن قوه قدسی که گذشتگان از آن سخن می‌گفتند، در سخنانشان به محاق رفت. محقق خویی، که از سرآمدان این دسته است، گاه اصول را به تنهایی، اصلی‌ترین پیش‌نیاز معرفی می‌کرد و گاه دانش رجال را نیز در کنار آن قرار می‌داد (موسوعه الإمام الخوئی، ج‌۱، ص:  ۹ و۱۰‌ و ۱۳ و نیز ن ک: بجنوردی، منتهى الأصول ، ج‏۲، ص: ۷۹۳ و عراقی، الاجتهاد و التقلید، ص: ۴۳ ). اعتماد به علم اصول، در اندیشه این گروه تا بدان مرتبه اوج گرفت که گفته شد: همین‌که کسی در دانش اصول، مجتهد شود، بدون آن‌که تمرین و ممارستی در رد  فروع بر اصول کرده باشد، ملکه استنباط، خودبه‌خود برایش حاصل می‌شود (منتهى الدرایه، ج‌۸، ص: ۳۵۹ و ۳۶۰‌.)

قرآن کریم در نظام اجتهادی این دسته، هرچند جایگاه قدسی بالایی دارد اما کاربرد چندانی در استنباط ندارد. محقق خویی در توجیه این‌که چرا در منظومه پیش‌نیازهای اجتهاد، رجال را بالاتر از تفسیر می‌داند، توضیح داده است که اگر چه تعدادی از احکام شرعی هستند که در استنباط آنها به قرآن نیاز داریم اما تعداد این احکام در حد “اقلّ قلیل”  است (موسوعه خویی ج ۱، ص: ۱۳.)

دسته دوم، اصولیانی مانند امام خمینی (ره) هستند که در شمارش پیش‌نیازهای اجتهاد، اصول فقه را بسیار مهم می‌دانند اما بالاترین اولویت را به “معرفت کتاب و سنت و انس با آن” اختصاص می‌دهند. «معرفت کتاب و سنت»، در  ظاهر کلمات ایشان، نه تنها ضروری بلکه با تعبیر “اهم و الزم”، جایگاه ویژه‌ای یافته است. ایشان در عبارتِ «معرفت کتاب و سنت و انس با آن»، ظاهرا کلمه‌ی «انس» را به کلمه‌ی «معرفت» عطف کرده‌اند تا نشان دهند که معرفت کتاب و سنت لازم است اما اگر به مرتبه انس نرسد، کافی نیست. برای همین است که در ادامه نوشته‌ است: «آن‌چه برای طالب مستنبط مهم است، “انس” با اخبار صادر شده از اهل بیت است چرا که این اخبار، برای علم فقه، چون  سنگ زیرین آسیاب است که چرخ اجتهاد بر روی آن می‌چرخد. ایشان برای اثبات در اولویت‌بودگی کتاب و سنت در منظومه اجتهاد، به روایاتی مانند «أنتم أفقه الناس إذا عرفتم معانی کلامنا» (نیز استناد کرده‌اند) (خمینی ۱۴۲۶ق، الاجتهاد و التقلید، ص:  ۹ تا ۱۳). این سخن امام خمینی بی‌شباهت به سخن ابن‌عاشور نیست که در مقدمه تفسیر خود می‌گوید: «ما بر خلاف جلال الدین سیوطی، فقه را از مقدمات تفسیر قلمداد نکردیم چون فهم قرآن وابسته به مسائل علم فقه نیست  چرا که فقه متأخر از قرآن و فرع آن است و تنها جایی که مفسر به فقه نیاز پیدا می‌کند، وقتی است که بخواهد تفسیرش را توسعه بدهد» (ابن‌عاشور ۱۴۲۰، ج ۱، ص: ۲۴.)

چنین سطحی از توجه روش‌شناختی به قرآن، در روش فقهی آیت‌الله خامنه‌ای نیز دیده می‌شود. آیت‌الله هاشمی شاهرودی (ره)، در دیباچه کتاب مهادنه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای نوشته است: «این اثر افزون بر دقت و ژرف‌نگری با این ویژگی روش‌شناختی نیز از آثار دیگر تمایز یافته که همه یا اکثر استدلال‌های کتاب به شدت مبتنی بر قرآن کریم است.» (خامنه‌ای ۱۴۱۸ق، المهادنه، ص: ۷) آیت‌الله خامنه‌ای درباره مهجوریت قرآن در دانش فقه، آورده است: «این انزوای قرآن در حوزه‌های علمیه و عدم انس ما با قرآن، برای ما خیلی مشکلات درست کرده است و بعد از این هم خواهد کرد و به ما تنگ‌نظری خواهد داد. من یک وقت در سال‌های قبل از انقلاب در مشهد در درس تفسیر، به طلبه‌ها می‌گفتم که ما از اولِ “بدان ایّدک اللَّه”، تا وقتی که ورقۀ اجتهادمان را می‌گیریم، می‌توانیم حتّی یک‌بار به قرآن مراجعه نکنیم! یعنی وضع درسی ما این‌طوری است که اگر طلبه‌ای از ابتدا حتّی یک‌بار به قرآن مراجعه نکند، می‌تواند همین رشتۀ ما را از اول تا آخر سیر کند و مجتهد بشود! چرا؟ چون درس ما اصلاً از قرآن عبور نمی‌کند. متأسفانه حالا هم که نگاه می‌کنم، می‌بینم همان‌طور است…» (۳۱/۶/۱۳۷۰) (بیانات‌ در آغاز درس‌ خارج‌ فقه‌: Leader.ir) این گلایه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای، شباهت بسیار زیادی به گلایه علامه طباطبایی ره از کم‌توجهی به قرآن در دانش فقه دارد (المیزان ج ۵، ص: ۲۷۶). جایگاه قرآن در اجتهاد را می‌توان در مجموعه مباحث نظام اقتصادی اسلام از منظر شهید صدر ره و نیز در کتاب “الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف” به نظاره نشست.

توجه ویژه به جایگاهِ «انس با قرآن و حدیث» به معنای کم‌توجهی به جایگاه دانش اصول در منظومه اجتهادی این گروه نبوده است. چه امام خمینی (ره) خود در بیان ضرورت دانش اصول نیز بیانی را به کار گرفته است که نشان می‌دهد در اندیشه ایشان، پس از قرآن و حدیث، اولویت دوم، به دانش اصول فقه اختصاص یافته است چون دانش اصول نیز “یکی از مهمات” قلمداد شده اما با این‌حال از افراط در تحصیل آن نیز پرهیز داده شده و نگاه استقلالی به این علم، غیرموجّه و غیرلازم شمرده شده است.

پنجم رمضان المبارک ۱۴۴۶/ نجف اشرف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics
Clicky