شبکه اجتهاد: در پیام تمدنی رهبر معظم انقلاب به مناسبت یکصدمین سالگرد تأسیس حوزه علمیۀ قم، کیان و شکلگیری حوزه علمیه به مثابه یک پاسخ راهبردی به بحرانهای تمدنی پیرامونی در غرب آسیا و واکنشی ضد استعماری در برابر نظام سلطۀ غرب تعریف و تفسیر شده است. از این منظر، حوزه علمیه یک بازیگر فعال در فرایند احیای تمدن اسلامی است.
در واقع حوزه نه صرفاً یک مؤسسهی تدریسی بلکه یک نهاد چندوجهی با چند نقش کلیدی است: حوزه به مثابه مرکز علمی، حوزه به مثابه مرکز تربیت نیروی هدایتگر تمدن، حوزه به مثابه جبههی مقابله با تهدیدهای تمدنی دشمنان، حوزه به مثابه مرکز تبیین نظامات اجتماعی و تمدن اسلامی، و حوزه به مثابه قلّهی نوآوری تمدنی و آیندهنگری.
رویکرد تمدنی رهبر معظم انقلاب نیز در علوم حوزوی نیز مانند «فقه تمدنی» (نگاه کلان شارع به زندگی، به روابط اجتماعی، به عدالت، به سیاست، به جنسیت) و شاخصهای فقیه تمدنی در فهم عمیق نیازها و مسائل تمدنی جهان معاصر آشکار شده است. در این رویکرد، حوزه علمیه، موتور محرک تمدن نوین اسلامی است که این مرکزیت و مرجعیت تمدنی حوزه و حوزویان با انقلاب اسلامی و تولد جمهوری اسلامی، هدایتگر تمدن اسلامی را به دست گرفته است. از این منظر، گویان حوزه علمیه قم به عنوان مجموعهای زنده و پویا در دو بخش بانوان و آقایان، مسیری تکاملی از احیای هویت دینی تا رهبری در تمدنسازی اسلامی را درسطح جهانی طی کرده است.
متن پیام رهبری، متن نمونهای قوی از یک بیانیه تمدنمحور است که حوزه علمیه را قلب تپنده تمدن اسلامی معاصر میداند؛ بحرانهای گذشته را به شکل تقابلهای تمدنی ترسیم میکند؛ و آیندهای تمدنی برای نقش حوزه ترسیم میکند. حال اگر بخواهیم این متن را در یک جمله خلاصه کنیم باید بگوییم این بیانیه، حوزه علمیه قم را نه تنها بهمثابه یک نهاد آموزشی، بلکه بهمثابه نهاد محوری تمدنسازی اسلامی در عصر بحرانها و بیداری اسلامی معرفی میکند.
در عین حال چند نکته بسیار برجسته به لحاظ تمدنی در این متن وجود دارد که باید آنها را جداگانه در نظر گرفت:
۱- رهبر انقلاب در این پیام، حوزه را به مسئله «اولویتها» فرامیخواند. اساسا نظام یک تمدن، نظام اولویتها، طبقهبندیها، متن و حاشیهها و اصل و فرعهاست. فقدان اولویتها و بی توجهی به نظام اولویتها، اساسا نظام حوزه، نظام دینداری، و نظام تمدن دینی را تبدیل به تشتت و پراکندگی و بی هویتی میکند.
۲- رهبر انقلاب حوزه را نهادی برونگرا و موظف به بلاغ مبین در گسترهای عظیم میدانند. تمدنها با بلاغهای معقول و مفهوم در مقیاس جهانی میتوانند «قلمرو اعتبار تمدّنی» خود را گسترش بدهند. جهانی فکر نکردن در حوزه هرگز به بقا یا رشد و یا خلوص حوزه کمکی نمیکند.
۳- رهبر انقلاب حوزه را در امر تعلیم و تهذیب دارای رسالت و کارکردی کلیدی میداند. در نگرش اندیشمندان تمدنی، تمدن چیزی جز اخلاق و تربیت نیست. (civilization as a education) از این رو، تربیت انسان تراز، انسان صالح، انسان کامل، نسل طلایی (پروژههای مختلف تمدنسازان عصر ما) را پایه و مرکز در فرایند تمدنی قلمداد میکنند.
۴- رهبر عزیز انقلاب به مواجهه با عنصر مخالف، گفتمان مخالف، و تهاجم به فرهنگ و تمدن مخالف تأکید میکند. در این راستا، تمدنها نه برخاسته از هستها و داشتهها، بلکه برآمده از نداشتهها و نیستهاست. تمدن اسلامی باید بداند که چه هست و چه نیست. نیستیها و حدود و مرزهای خود را مخصوصا در مواجهه با تمدن مغرب زمین معلوم بسازد. نگاه انتقادی به تمدنهای رقیب شرقی و غربی در این راستا زمینه را برای تربیت نسل «مجاهد فرهنگی» و مجاهد تمدنی فراهم خواهد ساخت.
۵- رهبر فرهیخته انقلاب، با مروری تاریخی به موضع روحانیت و علما در برابر حرکتهای استعمار، نه فقط به زندگی جهانی عالمان دینی پرداخته بلکه به گونه مرگ با عزت و شهادت علمای دین و تأثیر گونههای مرگِ تمدنی («مرگ تمدنی» به تعبیر نوربرت الیاس و یا آرپد ساکولزی) در ایستادگی و رهایی جوامع اسلامی پا فشرده است.
۶- رهبر معظم انقلاب به یک نکته ضدّتمدنی در حوزه اشاره میکند و آن مقولۀ «استعمار دین» و گاه «استعمار در نهادهای دینی» است. آنجا که یک نهاد دینی به لحاظ باور و رفتار به سمتی برود که به جای مبارزه با استعمار راههای استعمار را فراهم کند و در پی جدایی دین از سیاست میرود نشان از آن دارد که که استعمار به دیوارهای آن دین و نهاد دینی نزدیکتر شده است.
۷- نکته بسیار مهم تمدنی دیگری که در پیام رهبری به حوزه علمیه مطرح شده، صورتبندی نظامات اجتماعی و مهمتر از آن ابتنای این نظامات بر یک پایۀ فکری (نه تفکر انتزاعیِ صرف بلکه تفکری انضمامی و در میدان) است. شکل دادن به این عقلانیت پایه که من اسم آن امر پایه را فرهنگ پایه و روح یک تمدن میدانم اساس یک تمدن است و نقش حوزههای علمیه نیز چه در مقام اندیشه ورزی و چه در مقام پیاده سازی اندیشهها بسیار مهم و بی بدیل است.
۸- رهبر انقلاب در فراز پنجم پیام خود که بر موضوع و رویکرد تمدنی تأکید کرده است، به جای تفسیر تمدن و توسعه ادبیات نظری تمدن، به عناصر تمدن، فرایند تمدن، و در مجموع به ابعاد راهبردی تمدن پرداخته است. در نگاه راهبردی ایشان به تمدن، به جای مفهوم پردازی از تمدن، ایشان به عناصر کلیدی در تمدن همچون موضوع «توحید»، «عدالت»، «آزادی»، «کرامت انسانی» و نیز «نقش مردم» و «بودن با مردم» پرداخته است.